شهروند ۱۱۵۲ ـ ۱۵ نوامبر ۲۰۰۷
آیا تا به حال ترن هوایی سوار شده اید؟ آنانی که این تجربه را داشته اند، به خوبی میدانند که هیجان انگیزترین قسمت آن، مربوط به بخشی است که ترن آرام آرام به بالاترین نقطه صعود خود میرسد و بعد از لحظه ای مکث در قله مسیر، با سرعتی وحشتناک به سمت زمین حرکت میکند. برای بیننده ای که در کناری به تماشای حرکت ترن ایستاده است، دیدن چهره مسافران در آن حال، دو نکته پند آموز را در پی دارد، اول آنکه، سوای آنانی که اصولا از خطر کردن لذت میبرند، بقیه مسافرین یا از ترس شروع به فریاد زدن میکنند و یا اینکه ترجیح میدهند چشمان خود را ببندند و در تاریکی به انتظار پایان حادثه بنشینند، و دوم اینکه، تنها عامل قالب تهی نکردن مسافران، چه آنانی که عاشق هیجان هستند و چه کسانی که در تمام مسیر در حال لعنت فرستادن به خودشان میباشند، در آنست که میدانند ترن مذکور به زودی و قطعا توقف خواهد کرد، و آنان به سلامت پای بر زمین امن و مطمئن خواهند گذارد، لذا اطمینان خاطر از نتیجه چنین سفری، دلیل اصلی اقبال مردم عادی در دست زدن به چنین ریسکی میباشد. حال اگر قبل از سوار شدن مسافران، به آنان گوشزد شود که پایان این سفر حتما با خطر و حادثه مهیبی همراه خواهد بود، بی تردید اکثریت قاطع مسافران از سوار شدن به ترن خودداری خواهند کرد، و اگر چنین هشداری در طی مسیر به مسافران خوش خیال داده شود، قطعا بسیاری از آنان تا قبل از رسیدن به پیچ حادثه اصلی، از ترس سکته خواهند کرد. شکی نیست که این روایت، برای کسانی که در ساحل آرامش نشسته اند، نوعی داستانسرایی درباره حادثه ای بعید، بشمار خواهد آمد، اما برای مردمانی که نام هموطن ما را بر پیشانی دارند و خواسته و ناخواسته سوار بر ترن سرنوشتی شده اند که جمهوری اسلامی برایشان فراهم آورده و طراحان مسیر پرپیچ و خم آن نیز، جمعی از مغزهای متفکری! هستند که نه قوانین علمی و فیزیکی را تاب میاورند و نه حقوق انسانی مردمان را، آنوقت درخواهیم یافت که این روایت برای ایرانیان، قصه که نه، بل واقعیتی هولناک به شمار میاید، بخصوص آنکه سوابق سی ساله حکومت و گردانندگان آن، نشان میدهد، آنان با استناد به دستورات خدایی که، به زعمشان تنها قصاص دهنده است و انتقام جو، پشیزی برای جان مسافران همراهشان ارزش قائل نیستند و تنها هدفشان، رساندن این ترن به خط پایانی است که اجتناب ناپذیر بوده وتحقق وعده خدا به حساب میاید؛ خط پایانی که در آن هرچه مرگ و نابودی و ویرانی، بیشتر باشد، نشانه توفیق هرچه بیشتر طراحان حکومت به حساب آمده و اجر اخروی بی حسابی را نصیبشان خواهد ساخت.
با چنین پیشینه ای، حال اگر نگاهی به رویدادها و حوادثی که این روزها در درون و پیرامون سرزمین مادری میگذرد، بیندازیم، به سادگی درخواهیم یافت که مکث این روزهای ترن تقابل طرحهای حکومت اسلامی با جهان، نه از روی تعقل و دوراندیشی، که کاملا شبیه به همان مکثی است که ترن سرعت در بالاترین نقطه مسیر خود، آن را تجربه میکند، و سپس حرکت با سرعتی سرسام آور به انتهای مسیری است که شوربختانه برای ایرانیان، نه تنها امن نیست بلکه پیامدهای مرگ آورش، گریبان چندین نسل آینده را نیز خواهد گرفت. ازسویی دیگر، به آنانی که با خوش خیالی می اندیشند این حکومت و دولت نهم در نهایت به سر عقل آمده و در نقطه ای متوقف خواهند شد، باید یادآوری کرد، آنچه که امروز بر جامعه ملتهب و بحران زده ایران میگذرد و حاصل تصمیمات و دستورات دولت منتخب امام زمان به شمار میاید، چنان نمادی از حماقت و جهالت و نابخردی، درکنترل امور است که تنها تعریف درست از وضعیت فعلی حکومت در اداره کشور، تشبیه آن به همان قطار بی ترمز و فرمانی است که رئیس دولت راه اندازی آن را از ابتکارات نبوغ آسای خود بشمار می آورد، همان قطاری که قرار بود به عنوان نشانه ای از عزم جدی ایرانیان در مذاکرات هسته ای در مقابل غرب زیاده خواه به حرکت درآید، اما با تغییر مسیر، خود را وارد حوزه های کلان امور سیاسی و اقتصادی و اجتماعی زندگی ایرانیان کرد و با سرعتی سهمگین آنچه را هم که در همین نظام اسلامی، به صورت نیم بند از گذشته به یادگار مانده بود، ویران ساخت و همچنان هم بی محابا به پیش میرود، به گونه ای که با اندکی تامل در وضعیت فعلی، به راحتی میتوان تصویری واضح از خط پایان چنین هیولایی را در پیش چشم آورد. در هر حال باید منتظر ماند و دید که آیا مسافران این قطار، علیرغم مناظر دهشتناکی که در پیش رو دارند، همچنان تا پایان این مسیر، تاب تحمل سکوت را میاورند؟
ختم کلام: دکتر احمدی نژاد، رئیس جمهور محترم، در یک سخنرانی پرشور، منتقدان دولت خویش را دارای عقلی کمتر از بزغاله نامید(نقل از سایت بی بی سی). در اینکه جناب رئیس دولت، به عنوان مسلمانی معتقد، هرگز حرف نامربوط نمیزنند، شکی نیست، اما باید دید، دکتر احمدی نژاد، این بار برچه اساس و معیاری، مخالفان خود را بزغاله خوانده و نه مثلا گوسفند و یا گاو. در این رابطه پس از مدتها تفحص و جستجو متوجه شدیم که ایشان این دفعه هم مثل سایر دفعات، در تبعیت از نظرات ولی امر مسلمین، حضرت آیت الله خامنه ای، منتقدان و مخالفان نظام الهی را بزغاله خطاب کرده اند، بنابراین برای رفع هرگونه شبهه شرعی و غیرشرعی، توجه امت همیشه درصحنه و بویژه مخالفان نظام را به بازخوانی بخشی از کتاب طمأنینه در نماز، اثر حجت الاسلام والمسلمین راشدی یزدی، جلب مینمایم. ایشان مینویسند: بنده نیز همراه مقام معظم رهبری در ایرانشهر تبعید بودم. تعدادی از مردم و روحانیون از شهرهای مختلف به دیدار ما آمده بودند. وقت نماز فرا رسید. همه آماده برگزاری نماز جماعت گشتیم. آیه الله خامنه ای به عنوان امام جماعت، در جلوی نمازگزاران ایستادند و مشغول نماز شدیم. در همین هنگام بزغاله ای وارد شد و در جلوی جمع به پریدن پرداخت و همه ما را خنداند، تنها کسی که با طمأنینه و آرامش نماز را به پایان برد، آقا بود. پس از نماز از ایشان پرسیدم: شما چطور خود را کنترل کردید و نخندیدید؟ معظم له گفتند: من اصلا متوجه بزغاله نشدم. با خود فکر کردم، چقدر ایشان متوجه راز و نیاز با پروردگار بودند که اصلا بزغاله را ندیده بودند.
تکمضراب: به نظر میاید که با نقل این خاطره از معظم له، دیگر جای هیچگونه گله و شکایتی از جانب مخالفان، برای ندیده شدن توسط حکومت، باقی نمیماند.