شماره ۱۲۰۱ ـ پنجشنبه ۳۰ اکتبر ۲۰۰۸
چند روز دیگر، سه شنبه ۴ نوامبر، انتخابات ریاست جمهوری و همزمان با آن انتخابات مجلس نمایندگان و یک سوم کرسی های مجلس سنای ایالات متحده امریکا برگزار می شود.
اگر بتوان به نتیجه نظرسنجی ها اعتماد کرد، از هم اکنون می توان گفت که آقای باراک حسین اوباما، نامزد حزب دمکرات امریکا در انتخابات ریاست جمهوری، از بیستم ژانویه ۲۰۰۹، ساکن جدید کاخ سفید واشنگتن خواهد بود. می گویم “اگر”. زیرا با آنکه در چند دهه اخیر فن نظرسنجی پیشرفت های شایانی کرده و به یکی از رشته های علوم انسانی بدل شده که متکی بر داده های علمی و فناوری اطلاعات است و حتی می تواند ضریب خطای خود را نیز ـ که معمولا بین ۳ تا ۵ درصد است ـ تعیین کند، با این حال، همانند بسیاری از دیگر شاخه های علوم انسانی، مانند یک معادله ریاضی نیست که داده هایی معین در یکسوی آن، پاسخی مشخص در سوی دیگر داشته باشد و از آنجا که موضوع آن انسانها هستند ـ که کنش و واکنش هایی متغیر و غیرقابل پیش بینی و حتی گاه متضاد با برآوردها دارند ـ کمتر می توان بر آنها با قاطعیت و با رد عامل تردید متکی بود.
تجربه های گذشته نیز نشان داده اند که تکیه قاطع و صددرصد بر نتیجه نظرسنجی ها، در مواردی موجب ناکامی و تلخکامی خوشباوران شده است. به عنوان نمونه در جریان رقابت انتخاباتی ریاست جمهوری امریکا در سال ۱۹۶۰ بین ریچارد نیکسون جمهوریخواه و جان اف کندی دمکرات، کندی در شرایطی با تفاوت چشمگیر بر نیکسون پیروز شد که نظرسنجی ها عکس این را پیش بینی کرده بودند. نمونه ای دیگر را می توان در مبارزات انتخاباتی سال ۲۰۰۴ یافت. در آن انتخابات نیز غالب نظرسنجی ها جان کری رقیب دمکرات جرج دبلیو بوش را پیشتاز و برنده انتخابات معرفی می کردند، اما در روز رای گیری نتیجه به سود جرج دبلیو بوش رقم خورد. نمونه سوم همین چند ماه پیش، در جریان رقابت بین هیلاری کلینتون و باراک اوباما برای نامزدی حزب دمکرات رخ داد. با آن که اوباما در نهایت در آن رقابت پیروز شد، اما نتیجه یک بررسی نشان داد که در ۱۸ ایالت امریکا میزان محبوبیت اوباما نسبت به هیلاری کلینتون گاه حتی تا هفت درصد بیشتر از واقعیت ارزیابی شده بود.
چنان که پیش ازاین گفته شد، نظرسنجی با آنکه ابزاری کارآمد برای سنجش گرایش افکار عمومی است، اما به دلیل این که کنش و واکنش های انسانی، تحت تاثیر عوامل بیشمار، به طور قطعی و صددرصد قابل پیش بینی نیستند، نباید و نمی تواند با قاطعیت مورد توجه قرار گیرد. این نکته را گردانندگان حزب دمکرات نیز از نظر دور نداشته و می کوشند تا از سر دادن زودرس فریاد پیروزی جلوگیری کنند. خاصه آنکه در مورد موقعیت آقای اوباما نکات ظریفی وجود دارد که عدم توجه به آنها می تواند موجب شکست و تلخکامی شود. یکی از این نکات خاستگاه و رنگ پوست آقای اوباماست. به دشواری می توان تعیین کرد کسانی که در نظرسنجی ها مورد پرسش قرار می گیرند، تا چه حد در مورد نژادپرست نبودن خود صداقت دارند و این عدم صداقت در پای صندوق رای چگونه ترجمه می شود. دو دیگر، طرفداران اوباما را بیشتر جوانان پرشور و هیجانی تشکیل می دهند که بیشتر در نظرسنجی ها شرکت می کنند و از سوی دیگر آمارگیران نیز بیشتر به سراغ جوانان می روند. بنابر یک نظرسنجی موسسه معتبر گالوپ، ۶۵ درصد جوانان ۱۸ تا ۲۹ ساله اوباما و تنها ۳۱ درصد مک کین را ترجیح می دهند. در این مورد پرسش اساسی این است که آقای اوباما تا چه میزان موفق خواهد شد که این شور و اشتیاق را به رای هایی که به صندوق ریخته می شوند، بدل کند؟
با این همه، شیرینی دلپذیر طعم پیروزی مانع از توجه دقیق به این واقعیت ها می شود. در خبرها آمده بود که آقای اوباما حتی متن نطق اعلام پیروزی خودرا نیز تدارک دیده است. بنابر گزارش ۲۶اکتبر بنگاه سخن پراکنی بی بی سی: سناتور مک کین روز شنبه حریف خود را به تکبر و پیشداوری در مورد نتیجه انتخابات متهم کرد. او گفت که سناتور اوباما از حالا دور پیروزی خود را آغاز کرده است.
آقای اوباما نیز در پاسخ با اشاره به اینکه مبارزات منفی چیزی نیست که کشور در حال حاضر به آن نیاز داشته باشد گفت:
“پیام تلفنی، نامه ها و آگهی های گمراه کننده تلویزیونی و اظهارات مشمئزکننده و غیر دقیق” مانع تغییر است. چند روز پیش از این اظهارات، سناتور جوزف بایدن، نامزد معاونت آقای اوباما نیز با لحنی تند از جان مک کین خواست که به تبلیغات منفی علیه اوباما پایان دهد.
نکته جالب در این میان این است که آقای اوباما در اروپا و کشورهای عربی خاورمیانه از محبوبیتی به مراتب بیشتر از خود آمریکا برخوردار است. در حالی که نظرسنجی ها در آمریکا می گویند که او رای بین ۴۵ تا ۵۰ درصد امریکاییان را به دست خواهد آورد، این میزان در کشورهای مختلف اروپایی و عربی بین ۶۰ تا ۸۵ درصد است.
در تجزیه و تحلیل چند و چونی میزان محبوبیت آقای اوباما، به یک نکته اساسی دیگر نیز باید توجه داشت. واقعیت این است که آقای اوباما در گردآوری پول برای مبارزات انتخاباتی خود، به مراتب از جان مک کین موفق تر بوده است. این باز بودن دست و بال در پرداخت هزینه های تبلیغاتی، که حجم آنها چند برابر تبلیغات آقای مک کین است، در محیط رسانه ای آمریکا فضایی را پدید آورده، که بسیاری از جمله خود آقای اوباما و گردانندگان مبارزات انتخاباتی او را نیز تحت تاثیر قرار داده است. وقتی پشتیبانی روزنامه های معتبری چون نیویورک تایمز و واشنگتن پست و همچنین شخصیت جمهوری خواهی چون آقای کالین پاول به این فضا افزوده شود، شاید نتوان آقای اوباما و گردانندگان مبارزات انتخاباتی او را چندان ملامت کرد که چرا تحت تاثیر این فضا قرار گرفته واحساس پیروزی زودرس می کنند.
و سرانجام، عامل مهم و تاثیرگذار دیگری که می تواند نتیجه انتخابات حتی در صورتی که تعداد آرا اوباما بیشتر از رقیبش باشد ـ را دگرگون کند، نظام انتخاباتی ریاست جمهوری امریکا است. دراین نظام، که می توان به نوعی آن را انتخاب دو مرحله ای نامید یک بار رای دهندگان آرا خود را به صندوق های رای می ریزند و در مرحله دوم نمایندگان کالج انتخاباتی هر ایالت ـ بسته به این که در آن ایالت کدام نامزد پیروز شده ـ به یکی از دو نامزد رای میدهند. تعداد این نمایندگان کالج انتخاباتی در مجموع ۵۳۸ نفر است که در هر ایالت به نسبت جمعیت ـ مثلا درایالت کالیفرنیا ۵۵، در فلوریدا ۲۷ و در ایالت مین ۴ نفر هستند. نامزدی در انتخابات پیروز و به عنوان رئیس جمهوری انتخاب می شود که بتواند رای نصف به اضافه یک کل نماینده های کالج انتخاباتی یعنی ۲۷۰ رای را به دست آورد. این چنین بود که در سال ۲۰۰۰، آقای جرج دبلیو بوش با ناروایی هایی که در انتخابات ایالت فلوریدا ـ که برادرش فرماندار آن بود ـ انجام گرفت، باآنکه رقیبش ال گور نیم میلیون رای بیش از او داشت، با به دست آوردن ۲۷۰ رای نماینده های کالج انتخاباتی به ریاست جمهوری رسید.

در میهن ما هم مانند کشورهای اروپایی و عربی، آقای اوباما کم طرفدار ندارد. این طرفداران بویژه در هیئت حاکمه و وابستگان آن بسیار پرشمارند. موضع گیری های آقای اوباما در افزایش شمار این هواداران بی تاثیر نبوده است. در واقع،گرانیگاه اصلی تفاوت موضع دو نامزد ریاست جمهوری درباره وضعیت و رویدادهای خاورمیانه و بویژه ایران است. آقای اوباما از سال پیش اعلام کرده بود که در صورت راه یافتن به کاخ سفید آمادگی دارد که بدون پیش شرط با جمهوری اسلامی بر سر میز مذاکره بنشیند. این موضع گیری واکنش های منفی تندی را در اردوگاه جمهوری خواهان برانگیخت. در ماه می سال جاری، جرج دبلیو بوش با اشاره به موضع گیری آقای اوباما، در یک سخنرانی در بیت المقدس گفت:”آن زمان که تانک های نازی ها در سال ۱۹۳۹ وارد لهستان می شدند، یک سناتور آمریکایی اعلام کرد: خدایا، فقط اگر می توانستم با هیتلر صحبت کنم، شاید می شد از این وقایع پرهیز کرد. ما وظیفه داریم نامی را که صحیح است بر این رویکرد بگذاریم: تسلی خاطر کاذب در باج دهی.”
اردوگاه مک کین نیز با اشاره به شعار محوری اوباما “تغییر”، اعلام کرد: “ما درآمریکا به تغییر نیاز داریم، اما نه آن نوع تغییری که باعث حرف های دوستانه از طرف حماس می شود، در عراق تسلیم می شود و با رئیس جمهور ایران، محمود احمدی نژاد، مذاکرات بدون پیش شرط انجام می دهد.” اشاره این گفته به سخن احمد یوسف یکی از سخنگویان حماس بود که گفته بود:”ما آقای اوباما را دوست داریم. امیدواریم که او انتخابات را ببرد و من معتقدم که او مثل جان اف کندی، مردی بزرگ و دارای اصولی بزرگ است”!
در هیئت حاکمه ایران نیز شمار کسانی که آقای اوباما را دوست دارند کم نیست. چند ماه پیش، در ماه اردیبهشت آقای احمدی نژاد با لحنی که تاسف از آن می بارید گفت:”فکر نمی کنم اجازه دهند اوباما رئیس جمهور شود”!
چند روز پیش هم آقای علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی در پاسخ خبرنگاری که از او پرسید پیروزی کدام یک از نامزدهای انتخاباتی امریکا برای جمهوری اسلامی مهمتر است، گفت:”حرفهایی که اوباما می زند، مقداری معقول تر است”!
روز ۲۷ اکتبر هم بنابر گزارش خبرگزاری حکومتی آریا، دکتر ابراهیم یزدی، دبیرکل نهضت آزادی گفت:”اوباما نامزد دمکراتها در انتخابات ریاست جمهوری امریکا، سیاه پوست دو رگه ای است که به احتمال زیاد در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده پیروز می گردد و پیروزی وی بدان معناست که اوباما نماینده تغییر در ایالات متحده می باشد.” وی با تاکید بر لزوم استفاده از یک چنین فرصتی در چهارچوب منافع نظام، تصریح کرد:”روی کار آمدن اوباما نه تنها برای جمهوری اسلامی بلکه برای بسیاری از کشورها مفید است. البته این بستگی دارد به رویکردی که مسئولان ما در قبال ایالات متحده اتخاذ خواهند کرد”!
“رویکرد مسئولان در قبال ایالات متحده” را می توان از خلال تجربه های سه دهه گذشته بیرون کشید: وقتی ۲۹ سال پیش، تقریبا در همین روزها ـ ۱۳ آبان ـ دانشجویان پیرو خط امام ـ که برخی از آنان هم اکنون در شمار “مسئولان” هستند ـ از دیوار سفارت آمریکا، که در حکم خاک آن کشور بود، بالا رفتند و آن را اشغال کردند و اتباعش را به گروگان گرفتند، سرپرست ارشد “مسئولان” ـ آیت الله خمینی ـ آن را “انقلابی بزرگتر از انقلاب اول” خواند. آیت الله خمینی با بیان این که: “امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند” سنگ کج “رویکرد مسئولان در قبال ایالات متحده” را گذاشت. این سنگ کج، که بنای روابط با آمریکا برآن بنا شده، تاکنون زیانهای بسیار غیرقابل جبرانی به میهن ما وارد کرده است.
یک قلم از زیان مادی آن، بیست میلیارد دلار سپرده های ایران در آمریکا بود که بنابر توافق نامه الجزایر به باد فنا رفت و چیزی از آن باقی نمانده است. زیان دیگر، تحریک صدام حسین به حمله به ایران و جنگ هشت ساله ای بود که صدها هزار کشته، بیش از یک میلیون معلول و به گفته آقای هاشمی رفسنجانی بیش از یک هزار میلیارد دلار خسارت برجای گذاشت. در طول این مدت، در مقاطعی فرصتهایی طلایی برای ترمیم روابط، بویژه در دوره ریاست جمهوری سید محمد خاتمی و بیل کلینتون، پدید آمد اما هر بار “رویکرد مسئولان در قبال ایالات متحده” این فرصت ها را به باد فنا داد. کارنامه سه دهه گذشته “مسئولان” جایی برای این باقی نمی گذارد که بتوان به جبران نابخردیهای گذشته و بهبود روابط با ایالات متحده در زمان ریاست جمهوری آقای اوباما امیدوار بود. مگر آنکه فرض بر این گرفته شود که اکنون دیگر سر”مسئولان” به سنگ سخت واقعیتها خورده و “روی­کرد” شان دگرگون شده باشد!
شاید هم آقای احمدی نژاد، که گفته های او را در مورد “مدیریت امام زمان بر امور کشور” به یاد داریم، به راستی از عالم غیب خبر دارد و در وجود آقای باراک “حسین” اوباما، “حسین” ی می بیند که مبشر امدادهای غیبی است. چنین فرضی را نمی توان به یکباره رد کرد، زیرا سه هفته پیش، روز۱۸ مهرماه برابر با ۹ اکتبر،آقای احمدی نژاد در سخنرانی در جریان سفر خود به استان خراسان شمالی گفت: “تا فتح همه قله های جهان و برقراری حکومت عدل الهی یک یا حسین دیگر لازم است”! اگر چنین باشد “رویکرد مسئولان در قبال ایالات متحده” روشن می شود. همچنان که هواداران نامزد جوانبخت حزب دمکرات در میتینگ های انتخاباتی “اوباما”، “اوباما” می گویند، “مسئولان” نیز “یا حسین” ، “یا حسین” گفته و سرانجام در روز چهارم نوامبر “یک یا حسین دیگر” …. و ما با او، اوباما!


shahbaznakhai@live.ca