شماره ۱۲۰۷ ـ پنجشنبه ۱۱ دسامبر  ۲۰۰۸

۱ـ از بازار نوروزخان و حاج باقر زنجانی تا بازار نیویورک و دا جونز:
  

در اوایل دوران سلطنت سردار سپه، حاج باقر زنجانی، یکی از بزرگترین صاحبان سرمایه در تهران بود. او مالک حجره های تنگ و تاریک و جوراجوری در بازار نوروزخان بود تا مغازه های شیک و پیک لاله زار. در نبود بانک در ایران صرافی می کرد و در عین حال زمین های جلالیه را هکتار هکتار مفت و مجانی از محسن میرزای قاجار فرزند عباس میرزا و نوه محمدحسن میرزای قاجار (که قرار بود بعد از احمدشاه، شاه شود، اما با دادن یک قران برای آش و به همان خیال بودن از مملکت محارسه تبعید شد)، خرید.

نوادگان “حاج باقر”های جهانشمول، امروزه، با رنگهای مختلف در سرزمین های مختلف کره زمین ولو هستند، اما به علت جهانشمول (global)بودن اقتصاد جهانی، بحران بازار نیویورک در حجره ی  تنگ و تاریک آنها در بازار نوروزخان یا ساختمان سربرافراشته در دوبی یا اتاقک های طبقه ۶۴ توکیو تاثیر خود را می گذارد. این رابطه ی تنگاتنگ به گونه ای امپراتوروارانه و مافیاگونه به مانند یک زنجیر بهم وابسته است و تاثیر خود را در کلیه زمینه های فعالیتهای تولیدی و اقتصادی اعمال می کند.

 


 

۲ـ سرمایه به جنگ سرمایه می رود

 

بحران کنونی دلایل مختلفی دارد، اما یکی از آن دلایل انباشت سرمایه مجازی می باشد. انباشت سرمایه مجازی یا غیرواقعی براساس ایجاد اعتبار، نه براساس سرمایه واقعا موجود که براساس یک اعتبار کاذب می باشد. به عبارت دیگر بدون وجود یک تضمین ملموس و پشتوانه ی واقعاً موجود با پذیرش ریسک های تصاعدی و از این دست به آن دست کردن، و فروختن وامهای نیمه دروغین از این کمپانی مالی به آن کمپانی مالی، این بحران اقتصادی را به وجود می آورد. به عبارت دیگر سرمایه را به جنگ سرمایه می فرستند.

گزارشی که مشاوران وزیر خزانه داری آمریکا در سال ۲۰۰۳ داده اند و اخیرا منتشر شده است (بعد از ۵ سال) گویای این واقعیت می باشد. دست به دست کردن وامها و اعتبارات بدون پشتوانه منطقی و فروش آنها به سرمایه داران بزرگتر (برادران ارشد)، به وجود آورنده ی دو تضاد اصلی شده است: یکی تضاد سرمایه با سرمایه و دیگری تضاد سرمایه با کار.

این دو تضاد، تضاد ذاتی نظام سرمایه داری بزرگ  است و با یکدیگر رابطه ی تنگاتنگ و ارگانیک دارد. به همین دلیل، از دیدگاه تولید و تولد انباشت سرمایه، رقابت در نظام سرمایه داری، پدیده ای است جهانشمول (گلبولیست) و اجتناب ناپذیر.

سرمایه ی قلابی یا غیرحقیقی که در قرن کنونی نقش محوری و اصلی را در فرآیند انباشت سرمایه بازی می کند، سرمایه ای است غیرضروری برای گردش سرمایه حقیقی. سرمایه ی غیرحقیقی نقش باروری در حوزه ی گردش سرمایه و دست به دست کردن آن دارد ولی در حوزه ی تولید اثری ندارد. سرمایه قلابی یا غیرحقیقی مستقل و جدا از حقیقت وجودی خود یعنی منبع اصلی عمل می کند. بدین گونه تضاد و جنگ بین سرمایه ی قلابی و غیرحقیقی از یک طرف و سرمایه واقعی (که در تولید نقش به سزایی دارد) آغازگر بحران مالی در سراسر جهان می شود.

این بحران از سال ۲۰۰۵ در بازار مسکن آغاز شد، و همچون اژدهای چند سر شمشیر را از رو بست و به بخشهای گوناگون مالی نفوذ کرد و پس از به هم ریختن بازار نیویورک تاثیر خود را در اروپا، خاوردور، دوبی و تهران هم گذاشت.


 

۳- توفان آغاز می شود و کمر قیمت نفت می شکند


 

در اقتصاد کلاسیک گفته می شد که قیمت نفت در اوپک با ارزش بازار بورس نقش عکس دارد، اما در ماههای اخیر برخلاف امر متداول کاهش قیمت نفت به موازات پایین آمدن بازار بورس جهانی در حرکت بود. در ماه جولای گذشته قیمت نفت به ۱۴۷ دلار رسید و در همان روزها دا جونز با بیش از ۱۳ هزار با دم خود گردو می شکست.

در آستانه ی بحران اقتصادی و نمود آن در اواسط سپتامبر ۲۰۰۸ (سپتامبر سیاه) به علت کاهش بی سابقه تولید و نبود تقاضا در بازار جهانی، مصرف نفت کاهش یافته و قیمت نفت سیر نزولی را طی کرد. خسارات ناشی از این اوضاع تنها گریبانگیر کمپانی های نفتی را نگرفت، بلکه کشورهای صادرکننده نفت نیز بحران بزرگی را تحمل خواهند کرد.

کشورهای صادرکننده نفت عمدتا دارای تولید تک پایه ای ـ یعنی نفت ـ هستند، بدین معنا که بودجه ی اصلی کشور از طریق فروش نفت تنظیم می شود و با بالا رفتن یا کاهش قیمت نفت، بودجه کشور نیز در نوسان است. اکنون (۶ دسامبر ۲۰۰۸) قیمت نفت به حدود بشکه ای۴۲ دلار رسیده، یعنی کمتر از یک سوم قیمت ۴ ماه قبل، بنابر این دوران بلندپروازی و امپراتوری کشورهای نفتی به آخر رسیده است و دوران ریاضت های مالی آغاز می شود. در این میان خانه ی مادری ما ـ ایران عزیز ـ بیشترین ضربه را متحمل خواهد شد. براساس سایت اینترنتی شبکه اطلاع رسانی نفت و انرژی، کشورهای صاحب نفت منطقه خاورمیانه، با توجه به قیمت های زیر قادر هستند بودجه خود را تنظیم کنند:

قطر و امارات با نفت بشکه ای ۲۴ دلار ـ کویت با نفت بشکه ای ۳۳ دلار ـ و عربستان که بالاترین میزان وابستگی به درآمد نفت را در منطقه دارد با نفت بشکه ای ۴۹ دلار و بالاخره ایران با نفت بشکه ای ۹۰ دلار.

اکنون، ایران تقریبا نصف بودجه کشوری را از فروش نفت می تواند تنظیم کند. تکلیف نصف دوم چه می شود؟ آیا از ذخیره ی ارزی استفاده می کند؟ با توجه به اینکه ۶۰ درصد بودجه کشور از درآمدهای حاصل از صادرات نفت تشکیل می شود در صورت اضافه کردن برداشت از صندوق ذخیره، ارزی این وابستگی تا مرز ۸۰ درصد افزایش خواهد یافت، و با توجه به موجودی ذخیره ارزی تا اواخر سال آینده مملکت محارسه ایران ورشکسته خواهد شد.

هفته گذشته رئیس جمهور ایران آقای احمدی نژاد، همچون یک آدم عامی، فرمودند که با نفت بشکه ای ۵ دلار بودجه مملکت را تنظیم می کنیم، اما اگر چرتکه بیندازیم، می بینیم که تنها کسی که می تواند این امر خطیر را انجام دهد امام غایب در کابینه امام زمان فجل الله در کنار چاه جمکران می باشد و بس. مشکل دومی که اقتصاد ایران پیدا خواهد کرد بدینگونه خواهد بود که کاهش قیمت نفت باعث تقویت دلار خواهد شد و ارزش ریال کاهش خواهد یافت و از این رهگذر ایران در فروش نفت، پول کمتری نصیب خود می کند.

“رکورد و تورم” دو پدیده ی خطرناک برای وضع اقتصادی ایران است. تورم ۳۰ درصدی، افزایش قیمت کالاها و ارزاق عمومی، فقدان مدیریت و نبود برنامه ریزی اقتصادی، مردم ایران را به فلاکت بیشتری راهی می کند. و قشر عظیمی از حقوق بگیران دچار وضعیت مشقت باری خواهند شد.

در سال ۱۹۲۹ دوران رکود بزرگ، شاخص بازار بورس آمریکا در حدود ۱۰۰۰ بود، ۲۵ سال طول کشید (حدود سال ۱۹۵۴) تا بازار بورس آمریکا به نقطه اول خود برگردد، در این صورت، دولت ایران چگونه می تواند وضعیت اقتصادی کشور را مدیریت کند؟ و مردم فلاکت زده چه بهایی باید پرداخت کنند؟


 

 

۴ـ ارزش دلار بالا می رود


بانکهای مرکزی و دولتی کشورهای اروپا و خاور دور ناگزیرند برای کاهش بحرانهای اقتصادی کنونی، نرخ های بهره کلیدی را کاهش دهند و این باعث تقویت دلار در بازار جهانی می شود، در نتیجه قدرت خرید آمریکاییان از کشورهای دیگر افزایش می یابد. و واردات ارزان تر خواهد شد و برای مشاغل صادراتی خوشایند نخواهد بود.

به عبارت دیگر با دلار قوی صادرات آمریکا گران تر و واردات ارزان تر خواهد شد. اکنون، بانک فدرال آمریکا نرخ بهره را به پایین ترین سطح خود رسانده است. در وضعیت کنونی دلار آمریکا و ین ژاپن تقویت و یوروی اروپا و سایر ارزها تضعیف می شوند.


 

۵ـ بحران های دوره ای


 

در فاصله سالهای ۱۹۹۸ـ۱۹۹۳، اقتصاد در سراسر جهان بهبود، تورم کاهش و قیمت نفت افزایش یافت. در سالهای ۲۰۰۱ـ۱۹۹۹ رشد اقتصادی کند شد و قیمت نفت رو به کاهش یافت. در فاصله سالهای ۲۰۰۵ـ۲۰۰۱ تورم و قیمت نفت افزایش یافت و اقتصاد جهانی رشد کرد. در فاصله سالهای ۲۰۰۸ـ۲۰۰۶ فشارهای شدید تورمی آغاز شد و در فاصله ی سالهای ۲۰۱۰ـ۲۰۰۸ پیش بینی می شود اقتصاد با رکود و کسادی روبرو شود و قیمت نفت کاهش یابد و قیمت سهام در بازار جهانی بیشتر کاهش یابد و صنعت ساختمان با رکود بیشتری روبرو شود. همچنین قیمت برخی مصالح ساختمانی از جمله آهن، فولاد و سیمان کاهش یابد.

حقیقت امر این است که رونق، بهبود، کند شدن، بحران، کسادی و تورم اقتصادی خصوصیت ذات نظام سرمایه داری هستند. داده های اقتصادی کشورهای صنعتی همچون اروپا، آمریکا و ژاپن نشان میدهند که این کشورها وارد دوره رکود شده اند. ورشکستگی بانکها و موسسات مالی، پایین آمدن درآمد کمپانی های اتومبیل سازی، تنزل تولید، کاهش نرخ بهره جهانی، و افت قیمت کالاهای صنعتی نشان دهنده این واقعیت است که سرمایه گذاران جهانی از سرمایه گذاری پر ریسک گریزان خواهند بود و بازار جهانی پس از طی دوران تورم به سمت و سوی بحران بزرگ کشیده خواهد شد. با توجه به منحنی های منفی، انتظار می رود مسیر کاهش شاخص های بورس جهانی و بازار سرمایه طی شش ماه آینده ادامه یابد.

بدین ترتیب، قشرهای میانه و پایین جامعه تحت فشار بیشتری قرار خواهند گرفت و حداقل، طبقات مختلف، یک گروه مالی سقوط خواهند کرد.

و به عنوان حرف آخر، پیش بینی های اقتصادی را زیاد جدی نگیرید، چون هرگز از آن خشنود بیرون نمی روید و ضمناً انسانهای باهوش مسایل اقتصادی را حل می کنند و نوابغ آنها را اثبات می کنند.


 

دسامبر ۲۰۰۸ ـ تگزاس

rezaalavim@yahoo.com