هیچکدام ازخبرهای مهم هفته گذشته با هم همخوانی نداشت:

درسوریه مثل دو سال گذشته کشتار ادامه داشت، درمصر همه پرسی بود، در بسیاری از نقاط دنیا جشن های کریسمس، در روسیه سرمای ۴۱ درجه زیر صفر وخبر ناخوش آیند گران شدن ودکا و در ایران حجاب !

بعد ازآن که سید مهدی موسوی نژاد، نماینده مردم دشتستان در مجلس شورای اسلامی فاش کرد که زنان روس درنیروگاه اتمی بوشهر، بابت رعایت حجاب پول می گیرند اما حجابشان را رعایت نمی کنند، جنجال به پا شد.

معلوم نیست چقدرمی گیرن، ولی لابد صرف می کنه؟

یکی طبق معمول  خبر را تکذیب کرد و گفت استغفراله، این حرفها چیه؟

یکی گفت حق حجاب گرفتن و روسری سرنکردن زنان روس مثل نیروگاه ساختن مردهاشونه. سال ها ما را تیغ زدند و ساختن  نیروگاه را به تاخیر انداختند.

یکی گفت چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است. اگر قرار است بابت حجاب اجباری به زنان روس پول بدهید، صنارسه شاهی هم بگذارید کف دست زنان ایران. فوقش می توانیم آنها را هم مجبورکنیم روسی یاد بگیرند که خلاف قانون رفتارنکرده باشیم!

یکی گفت شعار یا روسری یا توسری را باید به زبان روسی ترجمه کرد و بر سردر نیروگاه نوشت تا خانم های روس  بوشهر را با مسکو اشتباه نگیرند. و یکی گفت کوفتشون بشه ایشالا، آدم حق حجاب بگیره و حجابش را رعایت نکنه؟ چنین پولی حلاله؟

تلویزیون های خارج هم که منتظر چنین سوژه داغی بودند دوباره این سوژه را مطرح کردند که اصولا حجاب باید اجباری باشد یا اختیاری؟

کاری به کار روس ها نداریم که از آب کره می گیرند و لابد اگر”حق حجاب” شان دیر شود چند دانه از موهایشان را بیرون می گذارند و با این تهدید! حق حجاب عقب افتاده شان را دریافت می کنند. ولی به نظر من در اجباری بودن حجاب نباید شک کرد.

آخر کدام کار بشر در زندگی اختیاری بوده که این یکی اش باشد؟

بشر به اجبار به دنیا می آید و به اجبار هم ازدنیا می رود، بنابراین حجابش هم باید اجباری باشد!  به قول میرزاده عشقی:

خلقت من از ازل یک وصله ناجور بود

من که خود راضی به این خلقت نبودم، زور بود

آن هائی که دوباره بحث حجاب اجباری و اختیاری را پیش کشیده اند، توجه ندارند که زندگی شل کن سفت کن نیست و نمی شود قسمتی از زندگی را که با اجبار شروع می شود و با اجبار خاتمه می یابد، اختیاری اش کرد.

این مثل این می ماند که شما جمله ای را با یک کلمه فارسی شروع کنید، وسط هایش مقداری عربی بلغورکنید بعد دوباره به فارسی از مخاطبان بپرسید: فهمیدی که چی گفتم؟

اگر زندگی اختیاری بود کی حاضر می شد به میل خودش برود زیر خط فقر زندگی کند؟ و کی حاضر می شد به میل خودش به زندان برود؟

درمورد حجاب زنان روس هم می توانیم همان کلاهی را سرشان بگذاریم که درمورد ساختن نیروگاه سرشان می گذاشتیم.  ماهی هزار دلار به حق حجابشان اضافه کنیم تا  روسری شان را بکشند بالا. اینجوری نمی فهمند ازکجا خورده اند و چه کلاهی سرشان رفته است!

 

خلوت کردن نانوائی ها به سبک اسد

بی بی سی گزارش کرد که یکروز مانده به کریسمس،۹۰ نفر در حمله جنگده های ارتش سوریه، درصف نانوائی کشته شدند.

صف نانوائی ها را هر کشوری به روش خودش خلوت می کند. در همین کانادا روز بیست ویکم دسامبرکه قرار بود دنیا به آخر برسد و قیامت آغازشود، جلوی نانوائی ها چنان غلغله ای بود که من توی دلم گفتم عجب قیامتیه! کاشکی زود ترآمده بودم.

جالب این بود که به هرکس می گفتم مگه قرارنیست دنیا به آخر برسه، نون برای چی می خواهی؟ به جای این که بگه راست میگی ها، و جایش را بدهد به من، جواب می داد خودت چرا توی صف وایسادی؟!

درعمرم اینقدر آدم بی تربیت ندیده بودم. کوچکتری و بزرگتری هم سرشان نمی شد.

خوشبختانه چون نانوائی محل ما حدس زده بود که به مناسبت پایان جهان، مغازه اش شلوغتر از همیشه خواهد شد، هم آرد بیشتری خریده بود و هم کارگر بیشتری آورده بود بطوری که هر چه مردم حرص می زدند و می خریدند، جایش را پر می کرد.

بشار اسد رئیس جمهور محبوب سوریه که دو سال است مشغول خلوت کردن سوریه است و در این کار استاد شده است،  راه ساده تری برای خلوت کردن صف نانوائی به عقلش رسید.

او به ارتش دستور داد صف نانوائی ها را با بمب هائی که برای چنین روزهائی توی آب نمک خوابانده است خلوت کنند وگفت حالا که دنیا به آخر نرسید، من آن را برای هر چند نفری که بتوانم به آخرمی رسانم !

چرا ۶۴ درصد؟

آقای محمد مورسی رئیس جمهورمصر اعلام فرمودند که ۶۴ درصد مردم مصر به همه پرسی رای مثبت داده اند.

خبرنگار ما پرسید شما که می دانستید عدد ۶۳ درصد عدد مبارکی است و دو بار در مملکت ما جواب داده و آقای احمدی نژاد همیشه با ۶۳ درصد آراء پیروز شده اند، چرا ۶۴ درصد را انتخاب کردید؟

ایشان فرمودند ترسیدیم بگن مصری ها ازروی دست ایرانی ها نگاه کرده اند، به همین جهت گفتم جهنم، مال بابام که نیست، بگذار یک درصد چربترش کنم!

آمار حاضر و آماده

هیچکس به درستی نمی داند زمان قدیم که کسی آمار را نمی شناخت و اصولا آمارگیری اختراع نشده بود، مردم چه خاکی به سرشان می ریختند؟

حالا مردم هیچ، چون هیچوقت داخل آدم به حساب نمی آمدند،  پادشاهان چی؟ آن ها هم دلشان نمی خواست بدانند جمعیت کشورشان چند نفر است، و میرغضب هایشان در سال سر چند نفر را می برند که اضافه حقوق می خواهند؟

مثلا چنگیز که سگ ها و گربه ها را هم در نیشابورکشت چون حوصله شنیدن واق واق و معومعوی آنها را نداشت، دلش نمی خواست بداند چند تا سگ و چند تا گربه کشته شده اند تا ایشان شب را بتوانند بدون ذق و ذوق استراحت بفرمایند؟

و تیمورلنگ که از سرهای بریده مناره می ساخت، نمی پرسید معمارباشی، این مناره ای که ساخته ای چند تا سرتوشه؟

حالا اونها مال گذشته های دور بوده اند و نخودی به حساب می آیند، پادشاهان قاجار چرا آمار نمی گرفتند؟ آن وقت ها که  آمار مد شده بود و سفرای روس و انگلیس که همه کاره کشور ما بودند پس چه غلطی می کردند؟ آنها نمی پرسیدند قربان آمار بگیرین ببینین چند تا خانه و زمین و دهکده بنام شما هست؟

می گویند یک روز یکی از مورخین روسی از فتحعلیشاه پرسیده بود قربان چند تا زن توی حرمسرای جنابعالی زندگی می کنند که هنوز دستشان به دامان شما نرسیده؟

شاه دستی به ریش مبارکش کشیده و با خنده گفته بود : والا دروغ چرا؟ تا قبرآآآ… مگه تموم میشن لامصب ها … گاهی دوشیفته وسه شیفته به پرونده هاشون رسیدگی می کنم بلکه طفل معصوم ها خیلی انتظارنکشن، ولی تا میام یک نفس بکشم، حاجب دربار خبر میده که حاکم در قوزآباد ۵ تا کنیز گرجی دیگه براتون صیغه کرده و فرستاده و خواهش هم کرده هر چی سریع تر به به کارشون رسیدگی کنین چون کنیزهای گرجی اخلاق گندی دارند و عادت ندارند زندگی را در انتظار بگذرانند.

خدا را شکر که در دوران ما دیگر از آن بلبشوی گذشته خبری نیست و مقامات کشورمان همینجور صبح تا شب آمار صادر می کنند.

هفته گذشته سایت کلمه خبر داد که با وجود آن که ۲۰۲ هزار نفر به تعداد بیکاران کشور اضافه شده، دولت خبر داده است که بیکاری درحال ریشه کنی است!

یعنی درحقیقت دولت آن قدر آمار حاضر و آماده داره  و رویهم انبار کرده که هرلحظه اراده کنه می تونه یکی ازآن ها را صادر کنه.

یکی ازجامعه شناسان می گوید حالا که مشکلاتی برای صدور نفت ما ایجاد کرده اند، اگر به جای نفت آمارصادر کنیم ، مشکلات کمبود ارزمان برطرف می شود!

اگر فتحعلیشاه هم یک ذره از علم آمار خبر داشت، به اون مورخ روس می گفت مگر من از شما ها پرسیده ام  چرا شماها که قرارداد ترکمانچای را به ناف ما بستید، فقط ۱۷ تا ازشهرهای ما را تصرف کردید که شما چنین سئوالی ازمن می کنید؟

راستی شما می دانید چرا روس ها فقط ۱۷ تا ازشهرهای ما را صاحب شدند؟

من فکر می کنم حجب و حیا مانع این کارشده؟  همچنان که آقای پوتین دو سه سال پیش خجالت کشید که تمام سهم ایران در دریای مازندران را تصرف کند، تزار هم رویش نشده همه شهرهای ما را تصاحب کند؟!

حمام مجهز به کتری!

یکی اززلزله زدگان بم حمام مدرنی اختراع کرده است که با کتری کار می کند.

او که اسمش مهم نیست! در گفتگو با خبرنگار ما گفت وقتی ۹ سال پس از زلزله معروف بم دیدم کسی به داد ما نمی رسد به خودم گفتم زن، تو چه چیزت از فلان حاج خانم که صاحب فلان برج است کمتر است؟ قرض نداری که داری، بچه نداری که خدا را شکر چند تا داری، دیگر چه مرگت است؟! چرا به جای آن که منتظر باشی تا مسئولان بیایند و برای زندگی ات فکری بکنند خودت یک حمام اختراع نمی کنی و بچه های مثل دسته گلت را تروتمیز نمی کنی؟  حمام که حتمن نباید از اون چیزها داشته باشد و توش از اون چیزها بخورن؟

 

( فکرمی کنم منظورش جکوزی وسونا و شامپاین بود؟)

او برای خبرنگار ما شرح داد که آقا لگن را گذاشتم وسط وگفتم، ابراهیم، ذلیل مرده بیا ببینم! و بعد با کتری آبگرم افتادم به جانش، حالا نشور وکی بشور. باورتان نمی شود وقتی شستشویش تمام شد، اصلا رنگ بچه ام عوض شد جوری که نزدیک بود نشناسمش!

این بانوی مبتکر که نمی دانم اسم نداشت یا نخواست اسمش را بگوید گفت می خواهم اختراع خود را به ثبت برسانم بعد برای زلزله زدگان ژاپن یک دوره آموزشی ترتیب بدهم تا بدانند حمام حتمن نباید از اون حوض ها که آبش قل قل می کنه و آدم را مشت ومال میده داشته باشه و با یک چراغ نفتی و یک کتری آب هم می شود مشکل را حل کرد!

* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.