دوشنبه ۲۲ جون ۲۰۰۹

دوشنبه نامه


ناگهان چه زود آدمی پشیمان می‌شود!


غم سنگین گذشته بر دل آنچنان فشار می آورد که گاهی به این نکته می اندیشم که من از گذشته خویشتن چه چیزی را بر دیگران پنهان ساخته‌ام. آیا روزی جسارتش را خواهم داشت حجاب از رخ خویش بشکافم و ناگفته هایم را درعدالتخانه گفتمان و افشاگری قرار دهم؟ شکستن سکوت دشوار است اما دست یافتنی.


خواب نما


چه خوب می
شد در این ایام ما نیز بسان خیلی ها خواب نما میشدیم و به این باور می رسیدیم که انتخابات ریاست جمهوری در کشورمان ایران چیزی جز رقابت جهت کسب قدرت نمی باشد. حال چه آقایان احمدی نژاد و موسوی و کروبی کاندیدا باشند و یا چه آقا محسن خودمان که سردار سپاه بوده. کاش ما هم در این برهه حساس عطای انتخابات را به لقایش می بخشیدیم و یکصدا انتخابات را تحریم می کردیم. انتخاباتی که در آن مصلحت، در برقراری عدالت اسلامی نباشد قطعاً محکوم به تحریم شدن است. کاش من هم در شب های ما قبل انتخابات ریاست جمهوری دهم خواب نما میشدم و ریزش حرمت ها را نمیدیدم. اما همینک با تقلب گسترده در انتخابات کشور و دخالت های بی حد و مرز رهبری در آن خواستار ابطال آن هستم. عدالت و امانت داری از رای مردم وظیفه اصلی نظام است.


کاش هیچ روزی رهبر نباشم


خداوند را شاکرم که من به جای رهبر نیستم. امروز رهبری از خط امام فاصله فراوان گرفته و خویشتن را در عطش قدرت غرق ساخته. علمای اعلام تشیع را لازم است در مقابل بی عدالتی بایستند و فضای جبروتی حاکم در عرصه رهبری را به فضای لاهوتی مبدل نمایند. گروه فشار و بچه های انصار نبایستی در شرایط کنونی خویشتن را آلت دست طمع­کنندگان قدرت در کشور نمایند. حال آنان به جای کشیدن تیغ بر فریاد عدالتخواهانه مردم شریف ایران و دانشجویان کوی دانشگاه،
لازم است دیکتاتورهای زمانه را بر سر جای خود بنشانند. دل ما در این روزها چه غم بار است. نفرین ابدی خداوند و خاندان آخرین رسولش بر آن کسان که به نام مصلحت و صیانت از اسلام و کشور بر این خطه از زمین پروردگار در حق مخلوقان ایرانی اش ظلم و ستم روا می دارند. نفرین بر یزیدیان زمان.