شهروند ۱۲۳۶  پنجشنبه ۲ جولای  ۲۰۰۹

این روزها فحش دادن به سید علی خامنه ای از یک مد رایج فراتر رفته و به مرز یک اپیدمی نزدیک شده است. همگان ـ از جمله صاحب این قلم ـ کوشیده اند و می کوشند دق دل خود را از آنچه که مزدوران ددمنش ولی مطلقه فقیه با مردم و بویژه جوانان دلاور میهنمان می کنند، سر سید علی خامنه ای خالی کنند.

سیدابراهیم نبوی، طنزنویس معروف اصلاح طلب و هوادار دو آتشه میرحسین موسوی، خطاب به رهبر می گوید: «شما دیگر رهبر کشور نیستید… من شما را علی صدا می کنم، شما هم می توانید مرا داور صدا کنید»!


کار به جایی رسیده که حتی آخوندها، که متولی امامزاده ولایت فقیه هستند و باید حرمت امامزاده را رعایت کنند، نیز به جمع منتقدان و ناسزاگویان پیوسته اند: حجت الاسلام هادی غفاری، خطاب به «مقام معظم رهبری» سابق می گوید: «مقطعاتت خوب بود، مرده شور ترکیبت را ببرد»! آیت الله جوادی آملی، یادش می افتد که: «این که کسی خودش قانون وضع کند، خودش اجرا کند و خودش قاضی باشد، مشکل دارد» و آیت الله موسوی تبریزی، دادستان کل کشور اسبق نظام در تلویحی که به تصریح پهلو می زند ولی فقیه را «طاغوت» می نامد!

اما، در این هنگامه ی ولی فقیه ستیزی، ندیده گرفتن روی دیگر سکه که «ما» مردم هستیم، می تواند برای چندمین بار، در مهم ترین بزنگاه های تاریخی یکصد و اندی سال اخیر، ما را به بیراهه بکشاند. همین جا لازم است توضیح بدهم که در همه جای این نوشتار منظور از «ما» طیف سنی است که در سال ۱۳۶۸، زمان به رهبری رسیدن سید علی خامنه ای، بیست سال یا بیشتر داشته و اکنون گروه سنی بالای ۴۰ سال را تشکیل می دهد که در مجموع کمتر از بیست درصد کل جمعیت ایران است.

در عین تاکید بر موجه بودن خشم و غیظ و نفرتی که سید علی خامنه ای علیه خود برانگیخته، هدف این نوشتار این است نشان دهد که «ما» هم در شکل گیری و تکوین پدیده ای به نام سیدعلی خامنه ای سهم و نقش و مسئولیت داریم و اگر او خودکامه و سفاک و طغیانگر و جنایتکار است ـ که هست ـ «ما» نیز چندان بیگناه نیستیم! 

برای این کار بد نیست نگاهی اجمالی بیندازیم به این که سید علی خامنه ای که بود و چگونه به جایی که امروز رسیده، رسید؟

سیدعلی حسینی خامنه ای در دهه ۴۰ خورشیدی آخوند جوان کم مایه ای بود که پس از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ مدتی به زندان افتاد و پس از آن نیز به شهرستان خاش در استان سیستان و بلوچستان تبعید شد. در جریان رویدادهای منتهی به ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ او نقشی فعال داشت و گفته شده که در فاجعه آتش زدن سینما رکس آبادان ـ که بیش از ۴۰۰ انسان زنده در آتش سوختند ـ دست داشته است. پس از پیروزی انقلاب او با مشارکت در تاسیس حزب جمهوری اسلامی و راه اندازی روزنامه ای به همین نام، در شمار یاران نزدیک آیت الله خمینی در آمد. در دو سال اول، معاونت وزارت دفاع را به عهده داشت و سپس به ریاست جمهوری، که مقامی تشریفاتی و بی اختیار بود، رسید که تا زمان مرگ آیت الله خمینی در سال ۱۳۶۸ ادامه یافت. تا زمانی که خمینی زنده بود، سیدعلی خامنه ای کمتر امکان و فرصت اظهار وجود می یافت. به عنوان نمونه: در ماجرای صدور فتوای قتل سلمان رشدی ـ نویسنده کتاب آیات شیطانی ـ خامنه ای کوشید به صورتی زهر فتوای قتل را بگیرد و آن را رفع و رجوع و ماله کشی کند. خمینی با لحنی تند و خشن به او تشر زد و او را واداشت که عذرخواهی کند و از موضع خود عقب نشینی نماید.

ـ به قول مهندس مهدی بازرگان، ولایت فقیه قبایی بود که بر قامت آیت الله خمینی دوخته شده بود. با سرکشیدن «جام زهر» و پیامد آن یعنی مرگ خمینی، فرصت تاریخی طلایی به وجود آمد که حقوق اساسی مردم ایران که برای دوختن آن قبا از آنان سلب شده بود، بازپس ستانده شود. به جای این کار، با تبانی  هاشمی رفسنجانی و سیداحمد خمینی و نقل قول جعلی از آیت الله خمینی در مجلس خبرگان، سیدعلی خامنه ای، در حالی که خودش هوادار رهبری شورایی بود، به رهبری برگزیده شد… و «ما» چه کردیم؟!

 ـ با از دست رفتن آن فرصت طلایی برای بازستانی حقوق اساسی مردم، سیدعلی خامنه ای و همدستان تبانی گرش ـ رفسنجانی، سیداحمد خمینی و… ـ در تهاجمی آشکار «ولایت فقیه» را به «ولایت مطلقه فقیه» تبدیل کردند و در روندی مخالف با اصل ۱۷۷ قانون اساسی که می گوید بازنگری قانون اساسی پس از تصویب شورای بازنگری «باید از طریق مراجعه به آراء عمومی به تصویب اکثریت مطلق شرکت کنندگان در همه پرسی برسد»، بدون برگزاری همه پرسی جنبه «قانونی» یافت! «قانون» ی که امروز سیدعلی خامنه ای همه را به تبعیت از آن فرا می خواند! …و «ما» چه کردیم؟!

 ـ در به اصطلاح انتخابات مجلس چهارم، شورای نگهبان با تفسیر به رای قانون اساسی، نظارت استصوابی را، که در ۱۵ سال اخیر فلسفه وجودی انتخابات را پایمال کرده، پایه گذاشت و به حکومت فردی سیدعلی خامنه ای رسمیت بخشید!… و «ما» چه کردیم؟!

 ـ در مجلس ششم، زمانی که اکثریت اصلاح طلب مجلس به ریاست شیخ مهدی کروبی درصدد تصویب لایحه اصلاح قانون مطبوعات بود، سید علی خامنه ای با یک «حکم حکومتی» مجلس را از این کار بازداشت! …و «ما» چه کردیم؟!

 ـ چند سال پیش، با تصویب مجمع تشخیص مصلحت نظام، سیدعلی خامنه ای برخلاف نص صریح ماده ۱۷۷ قانون اساسی در زمینه الزام به مراجعه به آراء عمومی، با توسل به عبارت کشدار اصل ۱۱۰ در مورد «تعیین سیاست های کلی نظام» اصل ۴۴ قانون اساسی را نقض و لغو کرد! …و «ما» چه کردیم!؟

 ـ در به اصطلاح انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری، گند کار تقلبات گسترده چنان درآمد که حتی شیخ مهدی کروبی با صراحت اعلام کرد که با کارگردانی مجتبی خامنه ای ـ پسر سیدعلی ـ ظرف چند ساعت چند میلیون رای به نفع احمدی نژاد جابجا شده و هاشمی رفسنجانی از تقلبات انجام شده به دادگاه عدل الهی پناه برد!

…و «ما» چه کردیم؟!

 ـ در به اصطلاح انتخابات مجلس هشتم، بیش از دو هزار نفر از کاندیداهای نمایندگی مجلس ـ از جمله برخی از نمایندگان دوره های پیشین ـ توسط شورای نگهبان منصوب خامنه ای رد صلاحیت شدند!

…و «ما» چه کردیم؟!

– در همین به اصطلاح انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری از مجموع ۴۷۵ نفری که خود را نامزد ریاست جمهوری کردند، ۴۷۱ نفر ـ یعنی بیش از ۹۹درصد ـ توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شدند!

…و «ما» چه کردیم؟!

نکته قابل توجه این است که در تمام این سال ها، سیدعلی خامنه ای ـ که این روزها این همه خشم و غیظ همگان را به سوی خود جلب کرده ـ هرگز افکار و مکنونات خود را پنهان نداشته است. به عنوان مشت نمونهخروار، پاسخ او به دو درخواست فتوا که از «پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری (www.leader.ir)، بخش اجوبه الاستفتائات، ولایت فقیه و حکم حاکم» برگرفته شده را نقل می کنم:


«سئوال ۶۲: آیا اوامر ولی فقیه برای همه مسلمانان الزام آور است یا فقط مقلدین او ملزم به اطاعت هستند؟

جواب: براساس مذهب شیعه همه مسلمانان باید از اوامر ولایی ولی فقیه اطاعت نموده و تسلیم امر و نهی او باشند»!


«سئوال ۶۳:… آیا ولایت فقیه در عصر ما با توجه به این که پیامبر اکرم (ص) معصوم بودند و در این زمان ولی معصوم وجود ندارد، به همان معنای عصر پیامبر (ص) است؟

جواب:… تصمیمات و اختیارات ولی فقیه در مواردی که مربوط به مصالح عمومی اسلام و مسلمین است، در صورت تعارض با اراده و اختیار آحاد مردم، بر اختیارات و تصمیمات آحاد امت مقدم و حاکم است»!


کلاه خود را قاضی کنیم: آیا با این تفصیل می توانیم انفعال و بی عملی خود را در مقابل پایمال شدن حقوق مدنی، سیاسی و انسانی را با عنوان ندانستن و عدم آگاهی توجیه کنیم؟!

آیا انصافا دستکم بخشی از خشم و غیظی که امروز نسبت به سیدعلی خامنه ای احساس می کنیم را نباید به سوی خود برگردانیم و از آن برای آینده درس بگیریم؟! و آیا خامنه ای که در طول ۲۰ سال ، بدون آن که «ما» اعتراض کرده باشیم، بردگی و بندگی «ما» را «قانون»ی کرده، حق ندارد از ما اطاعت محض بطلبد؟!

به نظر نگارنده، پاسخ این پرسش ها مثبت است زیرا در تمام سال هایی که سیدعلی خامنه ای به طور خزنده، در روندی «قانون»ی به غصب و دست اندازی به حقوق و آزادی های مردم مشغول بود، «ما نشستیم و تماشا کردیم”*!

—————–

* وام گرفته از عنوان ترانه زیبائی با صدای داریوش و سروده ی ایرج جنتی عطائی .

 

ایمیل نویسندهsnak1@live.ca