روز دوم ـ شنبه ۲۷ جولای
صبح مراسم با پیام بنیاد پژوهش های زنان ایران آغاز شد. گلناز امین، که بیست و چهار سال پیش این بنیاد را به عنوان نهادی برای جمع آوری پژوهش های مربوط به زنان پایه گذاری کرد، طبق رسم هر ساله پیام را خواند و پیش از آن به یاد مبارزان راه آزادی یک دقیقه سکوت اعلام کرد. او در پیامش به موضوع کنفرانس یعنی “زن، تن و اختیار” پرداخت و گفت: “تن زن ضامن اعتبار نظام هاست. زن ایرانی از منظر جمهوری اسلامی سیمای حکومت و تصویر هویت اسلامی ست. به راستی پس از انقلاب چه چیزی بیشتر از حجاب، ظاهر و هویت اسلامی به حکومت داد. چه بلندگویی بلندتر از ستون بدن یک زن پنهان در حجاب می توانست ایدئولوژیِ ایران اسلامی شده را به گوش دنیا برساند. حکومت مردسالار که از ابتدای وجودش با حذف زن معنا گرفت.”
میزگرد شنبه
چهار نویسنده و فعال حقوق زنان که دو تن از آنان از ایران بودند، در این میزگرد به گردانندگی الهه امانی شرکت داشتند. اولین سخنران این میزگرد مریم رحمانی ، روزنامه نگار و فعال حقوق زنان از ایران تحقیقی داشت با عنوان “نگاه به بدن زن در فیس بوک”. او چندین صفحه ی فیس بوک را در این رابطه مورد مطالعه تحلیل محتوا و مضمون قرار داده بود.
او فیس بوک را رسانه ای متعامل (که جای فرستنده و گیرنده مدام عوض می شود) و مهم خواند که می تواند جامعه ی ایران را نشان دهد. گفت، در میان پیام ها و کامنت ها می توانیم ببینیم چگونه فرهنگ و ایدئولوژی مردسالار بازتولید می شود بویژه بین جوانان که هم مهم است و هم دردناک و همچنین هشدارهایی است که نشان می دهد کجاها ما کم کار کردیم و نیاز به کار هست.
او صفحاتی چون “چیزهای کوچک” که مخاطب زیادی دارد مورد بررسی قرار داده و در کنارش صفحاتی چون “باکرگی ممنوع”، “من باکره نیستم” ، “دختر ایرانی”، “زن مطلقه سکسی سکسی”،”زنان سن بالا” را هم نگاه کرده. او در بررسی اش کامنت های این صفحات را بررسی کرده و در مورد مقوله ی غیرت موضوع تاسف بار را این می بیند که ۴۷ و ۷ درصد زنان غیرت را چیز خوبی می دانستند. او نمونه هایی از این کامنت ها را خواند که در برخی موارد باعث خنده ی حاضران می شد.
او با اشاره به صفحاتی که عکس های سکسی از زنان می گذارند، گفت: چیزی که در این صفحات دردناک است این است که کسانی با اسم و عکس حقیقی شان آمده اند و تخیلات جنسی و نگاه ابزاری به زن را بیان کرده اند. مثلا عکسی از زنی گذاشته شده و خواسته شده به او از یک تا صد نمره بدهند. برخوردی ابژه وار که انگار فقط زن زیبا برای سکس خوب است. زنانی که خود قربانی صنعت مردسالارانه زیبایی هستند و تن به عمل جراحی داده اند، از سوی مردها تحقیر می شوند. تنها یک کامنت گذار مرد در میان این کامنت ها، متفاوت برخورد کرده و نسبت به نوع نگاه مردها به زن ابراز تأسف کرده بود.
مریم با اشاره به تابوشکن بودن صفحات “باکرگی ممنوع” و “من باکره نیستم”، به نوشته هایی در این صفحات اشاره کرد که برای زنان باکره (که به هر دلیلی باکره مانده اند) ایجاد تنش و فشار می کند. مثلا نوشته شده “باکره ماندن پس از سن بلوغ بزرگترین تن فروشی ست و تحقیر کل وجود یک زن” “باکره گان بو می دهند، بوی مردسالاری، بوی تحقیر ….” در حالی که انتخاب خود زن برای آنها دیده نمی شود. این صفحه می خواهد تابویی را بشکند و به جای آنکه اطلاعاتی بدهد و نقد کند، دارد فشار می آورد روی زنی که می خواهد انتخاب کند.
سخنران بعدی نجمه موسوی بود. نجمه موسوی در دانشگاه های شیراز و سوربن جامعه شناسی خوانده و مدرک تخصصی در رشته عمران شهری و اجتماعی دارد. او کارشناس پروژه های اروپایی در فرانسه و دبیر نشریه فرهنگی، سیاسی و اجتماعی “آرش” است. چندین کتاب شعر و آثار ترجمه به قلم او منتشر شده است.
موسوی سخنانش را با عنوان “جنسیت و حق انتخاب” ایراد کرد:
«در این متن با تکیه بر مصاحبه با دو زن سالمند فرانسوی سعی شده مشکلات موجود بر سر راه زنان برای رسیدن به اشراف به خود و جنسیت خود مطرح شود و با مشاهدات جابجا و تکیه بر موارد واقعی زنان ایرانی مورد خاص ایرانیان و موانع فرهنگی، اجتماعی و سیاسی موجود بیان گردد.
زنان این پروژه: فرانسین ۹۰ ساله هتروسکسوئل، ویژگی او در این است که در سن ۶۲ سالگی با داشتن ۶ فرزند، عاشق مردی ۳۰ ساله می شود.
مونیک ۸۸ ساله، هوموسکسوئل، در سن ۵۵ سالگی بعد از ۵ فرزند گرایش جنسی خود را اعلام کرده و از همسرش جدا شده و با زنی که دوست داشته زندگی را شروع می کند. این زنان که همنسل مادربزرگ های ما هستند، به سادگی و با شجاعت از انتخاب های جنسی خود و بهایی که هر یک برای انتخابشان پرداخته اند، سخن می گویند. در حالی که در جامعه ما حتی جوانان مان برای انتخاب ها و رفتار جنسی خود به گودال سنگسار برده می شوند.
در این بحث می خواهم نشان دهم وزن مذهب، سنت و فشارهای اجتماعی تا چه حد بر زنان ایرانی سنگینی می کند و مانع بروز بیان آزاد خواسته های جنسی شان می شود. راه های برونرفت را همچنان از میان گفته های این دو نفر مطرح خواهم کرد.»
متن نجمه موسوی بسیار روان و گیرا بود و خاطراتی که از زنان دور و بر خود در ایران(خانم باجی، ملاحت، افتخار، راضیه، صدیقه، سارا) در مقایسه با این دو زن فرانسوی می گفت، کاملا ملموس بود، به طوری که هر کسی می توانست زنی را چون آنها در میان فامیل و خانواده اش بیابد؛ زنانی که زندگیشان متأثر از مذهب، آداب و رسوم و طرز فکر جامعه ای بود که در آن زندگی می کردند.
در آغاز کنفرانس به نمایندگان رسانه ها اعلام شد که از انتشار متن کامل سخنرانی ها اجتناب کنند و این متن ها در انحصار بنیاد پژوهش های
زنان ایران است. بنیاد هر ساله، مقالات ارائه شده در کنفرانس را در کتابی منتشر و در کنفرانس بعدی آن را ارائه می کند. منتظر متن نجمه موسوی خواهیم ماند.
سومین سخنران نیز نفیسه از فعالان حقوق زنان از ایران بود.
او سخنرانی اش را با عنوان “شرم از تن، نقش مذهب و سنت” ایراد کرد.
او با چهل نفر مصاحبه کرده تا ببیند این شرم از کجا شکل گرفته. از خلال پاسخ ها به چند دسته بندی رسیده است.
انکار و سکوت در برابر یک موضوع زنانه چون پریود. زنی گفته من تا دو سال پریود شدن خود را از همه پنهان می کردم. همه ی ما کم و بیش چنین خاطرات مشابهی داریم که اولین نشانه های رشد تن زن یک زمینه ی انکاری در آن هست که این پیام را می رساند که این نباید بروزی داشته باشد این نه چیز زیبایی ست و نه چیز سالمی و باید انکار شود.
تقریبا برای تمام زنانی که با آنها مصاحبه شده، بلوغ به معنای محدودیت است. دختر بچه ای که به دلیل رشد پستان هایش از بازی کردن در کوچه منع می شود و … از موارد سرزنش زنانگی است.
یکی از فوبیای مهم در پاسخ ها اضطراب باکرگی است. بسیاری هیچگونه اطلاعات درستی از بکارت و چگونگی از دست دادن آن نداشتند. هنوز هم برای بسیاری در ایران بکارت معنای نجابت می دهد.
سخنران افزود، اضطراب باکرگی از سنی به بعد جای خود را به اضطراب نازائی و بعد به اضطراب یائسگی می دهد. یعنی این تن هیچوقت دوست انسان نمی شود.
سخنران با اشاره به اینکه با مردها هم حرف زده است، گفت: ما باید آن طرف ماجرا را هم ببینیم. سیستمی که از زن یک موجود شرمنده ی غیرمسئولِ منفعل می سازد، از آن طرف از مرد می خواهد یک موجود فاعلِ مقتدرِ مسلط باشد که آن هم اضطراب بزرگی ست.
سخنران چهارم این میزگرد، سوده راد از فرانسه بود. او متولد ۱۳۵۹ تهران فارغ التحصیل کارشناسی ریاضی کاربردی و کارشناسی ارشد در رشته های مدیریت تغییر و پژوهش در علوم مدیریت، کنشگر و پژوهشگر برابری جنسیتی است. او در تأسیس شاخه پاریس کمپین یک میلیون امضا در سال ۲۰۰۹ مشارکت داشت. با شبکه فمینیستی فرانسوی “جرأت فمینیست بودن” همکاری داشته و مقالاتش در سایت های مختلف منتشر شده است. یکی از دست اندرکاران سایت “پل هایی برای زنان” است و با زنان تی وی و سازمان عدالت برای ایران همکاری داشته است.
سوده راد سخنرانی اش را با عنوان «بدن زن پاشنه آشیل جنبش زنان ایران» ارائه کرد.
سوده راد از جنبش فمن گفت که پنج سال پیش در اوکراین بنیانگزاری شد. زنانی بودند که از سیستم مردسالار کشور خودشان به ستوه آمده بودند. اوایل پلاکاردهای بزرگ داشتند، بعد تئاتر خیابانی بازی کردند و پس از مدتی دیدند که دیگر رسانه ها به آنها توجهی ندارند و به این نتیجه رسیدند که چرا از بدن خودشان به عنوان سلاح استفاده نکنند.
“فمن”ها زنان زیبایی هستند که گفتمان خودشان را تغییر داده اند و می گویند شما می توانید ساعت ها به پستان های من نگاه کنید اما هیچ لذت جنسی نبرید چون این یک اعتراض است. “فمن” می خواهد بگوید که استفاده از بدن برهنه من به اختیار من تغییر می کند.
سوده راد، گفت، فمن حرکتی ست که سراسر جهان درباره شان صحبت کرده اند ولی ما به عنوان فمینیست های ایرانی در مورد آنها صحبت نکردیم. ما گفتمانی تولید نکردیم که بخواهیم به عنوان جنبش زنان بپرسیم”ما نسبت به بدن زن چه فکر می کنیم؟”
سخنران همچنین به سکوت جنبش فمینیستی ایرانی در مقابل برهنگی ماجده علیا مهدی و گلشیفته فراهانی اشاره کرد و افزود: در ایران زنان تلاش دارند حجابی را که جمهوری اسلامی تعیین کرده، رعایت نکنند، ولی هنوز فعالان جنبش زنان داخل ایران حجاب را اولویت مبارزه نمیدانند و چنین گفتمانی را پیش نمیبرند. یکی از سئوال های من این است که جایگاه تنظیم خانواده در جنبش زنان ایران کجاست؟ همینطور آموزش جنسی به زنان یکی از وظایف بزرگ جنبش زنان است که زنان در عمل بر بدنشان کنترل داشته باشند.
سخنران به گستردگی عمل های جراحی زیبایی در ایران اشاره کرد که از بینی و گونه و لب و سینه و شکم و باسن رسیده به گذاشتن چال روی گونه ها و پرسید ما داریم به کجا می رویم؟
موضوع های مربوط به LGBT ها، رحم اجاره ای، باکرگی، عمل های زیبایی، سقط جنین و حق مالکیت زن بر بدن خلاءهایی است که به گفته ی سوده راد در گفتمان زنان وجود دارد.
در بخش پرسش و پاسخ الهه امانی گردانندهی میزگرد چند سئوال مطرح کرد و سپس شرکت کنندگان در سالن پرسش هایشان را مطرح کردند.
در چهار کنفرانسی که من حضور داشته ام، بخش پرسش و پاسخ با سخنرانانی که از ایران می آیند، همیشه مسئله ساز شده است. بعضی از شرکت کنندگان، بدون توجه به شرایط، از سخنرانان می خواهند که در برخی موارد به طور واضح و رادیکال موضع گیری کنند. آنها را به چالش می گیرند، و این بار یکی از مردهای حاضر در سالن، شهاب الدین شیخی شاعر، نویسنده، روزنامه نگار و عضو کمپین یک میلیون امضا به این موضوع معترض بود و به عنوان آخرین پرسش کننده پشت میکروفن رفت و خطاب به دو سخنران از ایران گفت، دوستان عزیز من هم این محاکمه شدن را داشته ام. (بعضی اعتراض کردند که محاکمه نیست، و او اصرار کرد که هست کمااینکه وقتی ما تازه به خارج از کشور آمده بودیم به ما میگفتند« اصلا شما می دانید موسوی کیه؟)
شیخی ادامه داد: این دوستان خارج کشور همانطور که به درستی خیلی جاها باور دارند مایی که سی و چند سال تحت لوای قوانین و فرهنگ و عرف حاکم در حکومت جمهوری اسلامی جامعه پذیر و فرهنگ پذیر شده ایم، یادمان نرود کسانی هم که سی و چند سال در خارج از کشور به سر بردهاند قاعدتا تحت تاثیر فضا و عرف و فرهنگ رسانه های آلمان و فرانسه و آمریکا و .. فرهنگ پذیر شده اند و یادتان نرود که شما سی سال است که از مکانیسم تغییرات اجتماعی که درون جامعهی ایران اتفاق می افتد بیخبر و به دور هستید. لازم نیست فلان فعال جنبش زنان در ایران تابلو دستش بگیرد و بگوید من با حجاب مخالفم. بلکه جنبش دختران جوانی که بدون هیچ اسمی و رسمی، سانت به سانت مقنعه و روسری اش را عقب و عقبتر برد، مانتوش را بالاتر و بالاتر آورد. اما انگار ما به عنوان خارج نشین خود را نیازمند این میبینیم که تصویری ویژه و جدید را به خارج کشور و میزبانانمان ارائه کنیم. شما درنظر نمی گیرید که امپریالیسم آمریکایی و رسانههای غربی این همه تاکیدش بر امری به نام حجاب، نه از سر مبارزهی صرف برای حاکمیت و اختیار زن بر تن خودش است، بلکه بخشی از آن ناشی از سیاستهای اسلاموفوبیا است. غرب پس از اینکه دشمنی به نام کمونیسم را از دست داد و باید دشمنی بزرگ را جانشین آن تصویر عمومی قبلی به عنوان دشمن ، جایگزین میکرد و چه دشمنی بهتر از اسلام که تمامی ویژگیهای دشمن را داراست. اگر بحث بر سر پوشش زن و اختیار زن است چرا به پوشش زن در هندوستان یا نوعی از پوشش های به شدت ویران کنندهی تن زنان چینی کاری ندارد به این مسئله نه زن فمینیست ایرانی توجه می کنه نه آلمانی نه آمریکایی…چرا.. زیرا تصویر بزرگ رسانه و دنیای رسانهای شده نیست.
حرف های شیخی به دلیل کمی وقت نیمه تمام ماند، به همین منظور من با او خارج از سالن گفت وگو کردم و از او دلیل دلخوری اش را پرسیدم. گفت: ناراحت که نشدم ولی این تجربه را از زمان خروج از ایران داشتم. در سال ۲۰۱۱ در کنفرانس بنیاد پژوهش ها در هلند سخنرانی داشتم. کلا دوستان خارج کشوری یک تصور توهین آمیزی نسبت به بچه های داخل ایران دارند.
او گفت: اینجا به بچه ها می گویند شما نمی دانید جمهوری اسلامی اینجوریه و با شما این کار را کرده و چرا حجاب را جنبش زنان به عنوان مسئله اصلی مطرح نمی کند. بچه های داخل ایران می گویند ما مطرح می کنیم ولی حجاب هم یکی از مسائل ما زنان هست نه همهی مسائل.. مثلا وقتی بحث گذرنامه ندادن به زنان مطرح میشه، یک زن نمیتونه سفر کنه، با حجاب یا بی حجاب، وقتی بحث حضانت و ولایت فرزند وجود دارد یک زن نمیتونه بچه شو در مدرسه ثبت نام کنه با حجاب یا بی حجاب، یک زن نمیتونه تو دانشگاه بره چون سهمیه بندی جنسیتی می کنند باحجاب یا بی حجاب بنابراین یک خانم آن تکه پارچه ی عذاب آور را روی سرش می گذاره و تبدیل میشه به یک زن روزنامه نگار، یک استاد دانشگاه، به یک خواننده و … شما اینجا می گویید این حجاب را بردار مثل ما. ما می گوییم اینها روی این مسئله هم کار می کنند ولی آن را تابلو نمی کنند.
جالب اینجاست که هم دوستان داخل ایران و هم دوستان خارج از ایران متفقالقول میگویند حکومتی مثل جمهوری اسلامی روی حجاب بند است، وقتی می گوییم حجاب را به مسئله ی اصلی تبدیل کنیم، یعنی من جمهوری اسلامی را بزنم. تا جمهوری اسلامی فرو نریزه و تغییر نکنه این حجاب از بین نمیره ولی مبارزه با حجاب وجود دارد. کلا اینها فکر می کنند بچه های داخل ایران هیچ چیز نمی فهمند. به من می گویند شما می دانید موسوی کی بوده؟ چرا فکر می کنید نمی دانیم. ما آن کتک و بدبختی و فقر و بیچارگی و جنگ و سرکوب و… دهه ی شصت را که شما آواره اش شدید، ما زندگی اش کردیم. ما دهه ی هفتاد هاشمی را زندگی کردیم. ما دهه ای که خاتمی وزیر ارشاد بوده زندگی کردیم. سئوال این است که آیا زندگی بکنیم و برویم جلو یا بایستیم و بگوییم تا زمانی خاتمی نباشه ما کاری نداریم. یکی از حاضرین در سالن گفت«کسی که به روحانی رای میده، چه جوری با او سر یک میز بنشینیم» این خانم هنوز نمیداند و نمیتواند درک کند که رای دادن به روحانی نه رای دادن به جمهوری اسلامی نه به خاتمی و نه به میرحسین. رای دادن به روحانی در این شرایط تنها رای دادن به ادامه ی زندگیه، فقط. برای مردم داخل ایران این طور است. اکثراین دوستان خارج از کشور یک تصور کلی در مورد بچه های ایران دارند اینکه هر کسی از ایران میاد حتما طرفدار خاتمیه، طرفدار موسویه، حتما اصلاح طلبه، حتما نمیخواد حجاب مطرح بشه. یعنی اصلا شناخت ندارند. می گویند بچه های داخل ایران این انقلابی که دوستان خارج از ایران دوست دارند بکنند، نمی کنند پس همشون خائن اند. می گویند ما انقلاب کردیم این شد، واقعیت اینه که خیلی ــ و البته نه همه ــ این دوستان در این رویا هستند که مردم داخل ایران انقلاب کنید که ما خارج نشینان و در تبعید سیاسی برگردیم.
شیخی سردبیر بخش فارسی نشریه کردی ـ فارسی آشتی و دبیر تحریریه ی گفتمان نو بوده و در شرق و اعتماد کار کرده است.
در ادامه نوبت به معرفی گروههای زنان در کلن رسید: lila تشکلی از ده گروه زنان در کلن، اگیسرا، انجمن زنان ایرانی، نه به حجاب.
بخش هنری شنبه شب، رقص آذری سویل از کلن، گیتار و آواز شهرام مقدم، رقص ـ تئاتر به کارگردانی سیما سید هنرمند ساکن کلن براساس شعر فروغ فرخزاد بود.
کنسرت دریا دادور، برنامه ی پایانی روز دوم، با همراهی جسی دسموند(پیانو)، لیلا رنو (کنترباس) و سوزان مک کارتی(فلوت)، با تشویق فراوان شرکت کنندگان در جلسه همراه بود.
گزارش روز اول را اینجا بخوانید
گزارش روز سوم را اینجا بخوانید