گفت وگو با احمد تبریزی، رئیس بنیاد پریا

اهدای بورس تحصیلی به دانشجویان ایرانی و قرعه کشی یک اتوموبیل از خبرهای تازه بنیاد پریا است

 

 درست است که بنیاد پریا در ۱۲ می ۲۰۱۲ با حضور مقامات فدرال و استانی و شهری رسما افتتاح شد، اما فعالیت های بنیاد، مدت ها پیش از آن در ساختمان جدید آغاز شده بود و چند سالی هم قبل از آن در ساختمان موقت پریا در خیابان یانگ فعالیت داشت.

حالا پریا بعد از بیش از دو سالی که از فعالیتش در شماره ۳۴۴ خیابان جان می گذرد، کم کم به چهره ی متشخص کامیونیتی سنتر منطقه جان و بی ویو تبدیل شده و مکانی ست برای فعالیت های آموزشی، خدماتی، تفریحی و فرهنگی جامعه ی ایرانی.

برای اطلاع از کارنامه ی این مدت و برنامه های در پیش روی بنیاد با مهندس احمد تبریزی، رئیس بنیاد پریا، به گفت وگو نشستیم.

مهندس احمد تبریزی رئیس بنیاد پریا در کتابخانه ی این بنیاد با شهروند به گفت وگو نشست

مهندس احمد تبریزی رئیس بنیاد پریا در کتابخانه ی این بنیاد با شهروند به گفت وگو نشست

در آغاز از ایشان در مورد وضعیت مالی بنیاد، درآمدها و هزینه ها، پرسیدم.

ـ ما چهار، پنج ماه قبل جلسه ای داشتیم با حضور رسانه ها که گزارش مالی خود را شفاف به جامعه دادیم. تمام منابع مالی خودمان را اعلام کردیم و امیدوارم تمام سازمان های ایرانی این را الگویی برای شفاف سازی منابع مالی خودشان قرار دهند.

منابع مالی ما، جدا از جمع آوری کمک های مالی توسط پریا، از شهرداری، دولت استانی، دولت فدرال و بنیادهای خیریه بزرگ مثل تریلیوم فاندیشن تأمین می شود. در مورد پریا ما طی سال گذشته چهار گرنت داشتیم یکی از دولت فدرال برای Youth Multiculturalism در یورک ریجن که یک سال است شروع شده. برنامه مان این است که جوانان ملیت های مختلف را گرد هم آوریم و دوره های مختلف برایشان بگذاریم تا اینها در مدارس شان مسائل مشترک اتنیک های مختلف را با بقیه بچه ها در میان بگذارند و به این صورت کامیونیتی ها را از ایزوله بودن در بیاورند. این بودجه را وزارت مهاجرت و شهروندی (آقای جیسون کنی) در اختیار ما گذاشته و مبلغ اش ۲۴۰ هزار دلار برای دو سال بوده.

پروژه ی دیگری داشتیم برای سالمندان که یورک ریجن ۵۰ هزار دلار به ما داد، پروژه ای برای سلامتی و پروژه ای هم برای آموزش داشتیم که رقم های آنها هم حدود ۳۰ هزار دلار بود. در قبال این پول ها ما باید چگونگی هزینه کردن مبالغ تخصیص داده شده را به طور دقیق به سازمان های مربوطه گزارش دهیم.

البته ما این چند سال کارهای خدمات استقرار را برای تازه واردان به رایگان انجام داده ایم در حالی که هیچگاه برای آن به ما بودجه ای نداده اند و در تلاش هستیم که برایش بودجه بگیریم.

خوب این از درآمدها، هزینه هایتان چقدر هست؟

ـ هزینه های جاری ما دو بخش است یکی حقوق کارمندان، یکی هزینه ی نگهداری ساختمان (آب و برق و تلفن و …)

حقوق کارمندان بجز حسابدار و نظافتچی که کارمندان ثابت هستند، بقیه باید از محل جمع آوری کمک های مالی خودمان پرداخت شود. حقوق پرسنلی که درگیر اجرا کردن برنامه ها هستند از محل آن گرنت ها یا فاندهایی که به پروژه اختصاص داده شده، پرداخت می شود و در صورت پایان یافتن مدت قرارداد، چنانچه قرارداد تمدید نشود و بودجه ی تازه ای درنظر گرفته نشود، مجبور به تعطیل کردن آن برنامه و اعلام خاتمه خدمت پرسنل آن برنامه هستیم.

آیا پول خرید ساختمان تأمین شده است؟

ـ کاملا تأمین نشده و به صورت اقساط ماهانه به بانک رویال پرداخت می شود. یکی از هزینه های اصلی ما ماهی ده هزار دلار قسط بانک است که ما آن را از طریق فاندریزینگ هایی که در طول سال انجام می دهیم، تهیه می کنیم. ما در برنامه ی جمع آوری کمک مالی در ژانویه ۲۰۱۲ حدود ۲۵۰ هزار دلار جمع آوری کردیم که از آن زمان اقساط را از آن محل پرداخت می کنیم. ما بیشترین اتکایمان به کمک های مالی از کامیونیتی خودمان هست. اگر موفق شویم بدهی بانک را بدهیم می توانیم با توجه به زمین بزرگی که در اختیار داریم، برویم دنبال ساختن یک کلینیک پزشکی مخصوص ایرانی ها در پشت ساختمان بنیاد. بعد هم اگر عمری و انرژی باقی باشد برویم برای ساخت یک خانه سالمندان برای ایرانی ها.

 

خبرهایی در مورد اهدای بورس تحصیلی توسط بنیاد پریا شنیده شده، آیا صحت دارد؟

ـ ما در سال ۲۰۱۳ توانستیم بندی به اهداف پریا اضافه کنیم و آن اختصاص بورس تحصیلی به دانشجویان است. به این صورت که هر کس که مایل است به دانشجویان بورس اهدا کند، رقم اهدایی اش را همراه با نام رشته ای که مایل است دانشجوی پذیرنده ی بورس در آن رشته تحصیل کند، به پریا اعلام می کند، ما به اسم ایشان، این هدیه را به آن دانشجو اهدا می کنیم. در این رابطه کمیته ای از استادان ایرانی در دانشگاه های تورنتو تعیین کرده ایم که این کمیته آئین نامه ای برای نحوه انتخاب دانشجویان می نویسد و این می شود دستورالعمل و طبق آن آئین نامه، دانشجویان تعیین می شوند. از همین امسال هم شروع می کنیم و بخشی از مبالغ اهدایی هم تعیین شده است. امیدواریم تا قبل از تعطیلات سال نوی میلادی بتوانیم شرایط اهدای بورس را اعلام کنیم.

بنیاد پریا چه برنامه هایی پیش رو دارد؟

ـ دو برنامه داریم، یکی فاندریزینگ سالیانه ما است در ژانویه ۲۰۱۴ که با حضور ماز جبرانی و ژیان قمشی خواهد بود. دیگری یک قرعه کشی است در ماه مارچ. یکی از دوستان ایرانی، آقای شاهین علیزاده، که صاحب تعدادی نمایشگاه اتوموبیل در داون تاون تورنتو هستند، بعد از دیدار از پریا و آشنایی با فعالیت های آن، تحت تأثیر قرار گرفتند و یک تویوتا کرولا اسپورت به پریا هدیه دادند. ایشان با اینکه بیش از چهار دهه است ساکن کانادا هستند و با کامیونیتی ایرانی زیاد در تماس نبوده اند و همسرشان هم ایرانی نیست، اما خیلی لطف کردند و این هدیه با ارزش را به ما دادند.  ما هم در جریان دریافت مجوز برگزاری قرعه کشی از سازمان لاتاری هستیم تا با فروش بلیت های بخت آزمایی این اتوموبیل اهداشده را به برنده تقدیم کنیم. می خواهیم در ۱۵ مارچ ۲۰۱۴ در میهمانی شب عید این قرعه کشی را انجام دهیم و برنده را اعلام کنیم. برگزاری این قرعه کشی با مجوز لاتاری برای اولین بار است که در کامیونیتی ایرانی انجام می شود.

در اساسنامه پریا نوشته شده که سیاسی نیست و به کار سیاست نمی پردازد، ولی شما کاندیداهای ایرانی احزاب مختلف را که می خواهند در انتخابات فدرال شرکت کنند، برای گفت وگو به پریا دعوت کردید، چرا؟

مهندس احمد تبریزی

مهندس احمد تبریزی

ـ آن دعوت شخصی بود و نه از سوی پریا.

توجه داشته باشید، حضور من در جامعه ی ایرانی در سه وجه است، یکی کار کامیونیتی که انجام می دهم مثل پریا و پرشین سیرکل، یکی در حوزه ی سیاسی به عنوان فردی که در حزب لیبرال فعال هستم و دیگری به عنوان یک آدم معمولی که بیزنسی دارم مثل بقیه افراد. مرزبندی بین اینها در کارهای اجتماعی خیلی سخت است. من وقتی راجع به پریا صحبت می کنم، نمی توانم لیبرال باشم، من باید هم ان دی پی باشم و هم کانسرواتیو و هم لیبرال، چون این جامعه هر سه ی اینها را دارد و حتی بقیه احزاب. اما وقتی درباره تفکر سیاسی ام صحبت می کنید، بله من لیبرال هستم.

من از ۱۹۹۱ در اولین فاندریزینگ حزب لیبرال حضور پیدا کردم و در این مدت ۲۳ سال ۳۴ نخست وزیر فدرال، نخست وزیر استانی، نمایندگان مجلس استانی و فدرال را حمایت مالی کرده ام و در بیش از صد مراسم فاندریزینگ حضور داشته ام و فقط هم می خواستم که یاد بگیرم.

سه چهار هفته پیش من به عنوان فردی که در سیاست کانادا بیش از دو دهه تجربه دارد، نه در جایگاه رئیس پریا، از سالن جلسات پریا استفاده کردم و با دعوت از کاندیداهای ایرانی مجلس (لیلی پورزند، علی احساسی، دیوید موسوی، علی غیاثی، مایکل پارسا، پیتر کوشمان و آقای جواهری) خواستم که تجربه ام را در اختیارشان بگذارم. در اینجا برای من مسئله ی لیبرال و محافظه کار مهم نیست، با اینکه خودم لیبرال هستم ولی مسئله کامیونیتی ایرانی برایم در اولویت است. با اینکه مایکل پارسا در حزب کانسرواتیو است ولی به نظر من واجدالشرایط ترین فرد است که برود به مجلس اتاوا و من پشت او ایستاده ام. برای من اصل این است که کسی در آنجا صدای کامیونیتی ما باشد.

من با توجه به تجربیاتم به این افراد پارامترهای تعیین کننده برای موفقیت فرد در حزب را برشمردم. یکی ریشه ی شخص در آن حزب است یعنی اینکه چند سال فعال بوده و اعضای حزب چقدر او را می شناسند، نه اینکه کامیونیتی ایرانی چقدر او را می شناسد. مثلا آقای مایکل پارسا بیست سال در حزب کانسرواتیو کار والنتیر کرده است و وقتی می روی در یک جمع کانسرواتیو و می گویی مایکل پارسا، فورا چهره ی او در ذهن آنها نقش می بندد. بنابراین شرط اول این است که چه در مرحله ی نامزدی که مرحله اول است و چه مرحله بعدی، موتور حزب باید آدم را حمایت کند و اگر نکند انتخاب شدن خیلی سخت می شود.

شرط دوم این است که رایدینگ (منطقه ی انتخاباتی) درست را انتخاب کنید. یعنی اینکه درصد کامیونیتی ها را در آنجا بشناسید، مشارکت را بدانید در چه میزان است. جامعه ی ایرانی در انتاریو می گویند حدود ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار نفر است و در تورنتوی بزرگ بالای صدهزار نفر. ما چند نماینده در مجلس کانادا داریم؟ هیچی. ایرانیان مقیم سوئد ۷۰هزار نفر هستند چهار نماینده در پارلمان سوئد دارند. ایرانیان مقیم آلمان ۱۰۰هزار نفر هستند پنج نماینده در پارلمان آلمان دارند. توجه کنید در مورد سوئد و آلمان صحبت می کنم که جمعیت اتنیک آن از نظر کوچک بودن قابل مقایسه با ما نیستند. ما در شهر تورنتو بالای ۵۰درصد اتنیک کامیونیتی هستیم، اصلا در سوئد و آلمان از این خبرها نیست ولی ببینید چقدر موفق تر هستند و این نقطه ضعف ما هست که در بخش سیاست کانادا فعال نیستیم. می گویند ما سیاسی نیستیم در صورتی که باید فعال باشی چون نقش داری. از ۴۵۰۰ نفری که در ویلودیل حق رای داریم فکر نمیکنم بیش از ۱۵۰۰ نفر رای بدهند.

من به این دوستان گفتم که بیایید در خصوص سیاست کانادا کامیونیتی را آگاه کنید. جلسه بگذارید و مردم را دعوت کنید و بگویید چرا باید در سیاست کانادا دخالت کرد. از احزاب مختلف بیایند و صحبت کنند. آموزش کامیونیتی در این زمینه کار سختی ست ولی بسیار لازم است.

دو پارامتر مهم دیگر یکی تعداد داوطلبانی ست که برای کمپین کار می کنند و یکی هم جمع آوری کمک های مالی.

شما انتظارتان برای داوطلب از همان کامیونیتی است و نمی شود از جامعه ی چینی ها انتظار داشت بیایند برای کاندیداهای ما والنتیر شوند. باید جوان ها را تشویق به کار داوطلبانه برای چنین مقاصدی کرد و این وظیفه ی خود کاندیداها است که جامعه را برای مشارکت تشویق کنند.

هر کدام از این دوستان برای کمپین انتخاباتی شان بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار دلار هزینه دارند. چند نفر از کامیونیتی ما از لحاظ مالی چنین حرکت هایی را حمایت می کنند، یک تعداد ثابت و محدود هستیم. این را نمی شود تقسیم کرد به چند تکه، مگر یک میلیون دلار جمع کنیم که بشود پنج قسمت کرد. تجربه ی من می گوید چنین چیزی نمی شود مگر مردم را تشویق به مشارکت مالی کنند. لازم نیست که مبالغ اهدایی بالا باشد مگر آقای اوباما در اینترنت با مشارکت ده دلاری برنده ی انتخابات نشد، اینجا هم می شود. آن وقت شانس موفقیت مان زیاد است.

من به دوستان پیشنهاد کردم که مسئله ی مهمتری فراتر از انتخابات فدرال وجود دارد که در سال ۲۰۱۵ است. من گفتم انتخابات استانی در سال ۲۰۱۴ است چرا کسی برای انتخابات استانی کاندیدا نمی شود؟ همچنین چرا کسی برای انتخابات شهرداری کاندیدا نمی شود؟ ما یک عضو شورای شهر در شهرداری تورنتو نداریم. سه نفر از بزرگترین برج سازهای تورنتو ایرانی هستند، در کنارش حداقل صد ساختمان ساز ایرانی داریم که سالی چند میلیون دلار ساختمان می سازند و کارشان مستقیما با شهرداری ست، اما یک عضو شورای شهر ایرانی نداریم.

چند سال پیش که چند ایرانی برای شورای شهر تورنتو کاندیدا شده بودند، من به یکی از جوانان کاندید پیغام دادم که حمایت دیوید میلر (شهردار وقت) را برایش بگیرم، پاسخ داد ما تیم مان خیلی قوی ست و نیازی نداریم. کسی که هنوز نداند حمایت یک شهردار که در نظرسنجی ها بالای هفتاد درصد پیروز انتخابات است،  چقدر در پیروزی آن فرد می تواند سهم داشته باشد، یعنی اینکه هنوز الفبای کار را نمی داند.

من ضمن اینکه از قدم پیش گذاردن این جوانان نسل دوم کامیونیتی در امر سیاست بسیار خوشحالم، ولی دانش بعضی از این دوستان کاندیدا در حد سیاست شهری و استانی ست. من به این دوستان پیشنهاد دادم یکی دو نفر از شما کاندیدا شوید برای عضو شورای شهر و جامعه هم نیروی خودش را می گذارد تا شما موفق شوید و صدای جامعه ی ایرانی شوید در دولت های شهری و استانی.