گهی پشت به زین وگهی زین به پشت

درکشورهای بدبخت بیچاره چون دولت ها محتاج همین دوقران مالیاتی اند که مردم به دولت پرداخت می کنند؛ که اگر ندهند الم شنگه بپا می کنند که بعله دولت خرج دارد و باید کلفتی شما را بکند و آشغالهایتان را ببرد بریزد توی زباله دانی و مریض تان را تر و خشک بکند، چرا مالیات دولت زبان نبسته را نمی دهید؟ مردم هم از ترس اینکه مبادا مورد نفرین در و همسایه قرار بگیرند، مالیاتشان را دور سرشان می گردانند و می ریزند توی خزانه دولت. و دولت های ندید بدید نیز عینهو عروسی بندری ها، لیست سیاهی تهیه کرده و روی یک ورقه می نویسند، حسن دو قران، احمد بیست و پنج قران، جعفر یک تومان کم داده، محمود اصلا نداده. اما وای به روزی که مردم ببینند یکی از همین دولتیان، پول شورت و جوراب زیدش را از همین دوقران دوقران ها پرداخت کرده، آنوقت کاری می کنند که سوسمار هم جواب سلامش را ندهد. نهایتا خیلی که حالشان گرفته شود، خودشان حزب تاسیس می کنند و موقعی که در چاخان کردن به کرسی استادی رسیدند، و قادر به گفتن دروغ های خوش طعم شدند، دولت را به زیر و خودشان را بالا می کشند. همگان هم پذیرفته اند که گهی پشت به زین باشد و گهی زین به پشت.

donkey-H3

“وافور” نعمت در حکومت های مردمی

در حکومت های خیلی مردمی، چون نعمت به وافور یافت می شود مردم خودشان مستقیما در ادارات و کوچه و خیابان به پلیس و گشت ارشاد و ماموران ریز و درشت حکومت مالیات می دهند. حتی دهان بسیجی های جان برکفی که سرزده به مهمانی ها می ریزند نیز شیرین می کنند تا مهمان ها شیرین کام از دنیا نروند. چرا که در حکومت های مردمی برخلاف کشورهای بدبخت بیچاره که قانون حکمفرماست، همگان آزادند همه رقم کاسبی داشته باشند. کارمند آزاد است مسافرکشی یا دلیوری بکند. دخترهای دبیرستانی آزادند خود را پیش فروش بکنند. بسیجی و پاسداران جان برکف آزادند جلو ماشین ها را بگیرند و نشئه جات و شربت های غیربهداشتی مردم را مصادره کنند و ببرند توی یک محل دیگر بفروشند، راننده مقامات آزاد است تحریم ها را مثل فلکه حضرتی دور بزند و نفت مملکت را ببرد بفروشد و پولش را ندهد، پسر وزیر سابق که عمری خلایق را ارشاد می کرده، آزاد است معامله دکل نفتی جوش بدهد و کمک کند دکل گم بشود و به جایی برود که آزاری نباشد. و تازه حکومتی ها چون دست شان بازتر است راه های کاسبی را بهتر بلدند. چون بنده خداها مجبورند از صبح تا شب سگ دو بزنند و هزار نفر را ببینند و برای چند هزار نفر دیگر نطق بکنند. و چندین مشاور استخدام بکنند تا نطق هایشان را بنویسد و مواظب شان باشند گاف ندهند و از نان خوردن نیفتند، تا اگر روزی مجبور به نوشیدن آب خنک شدند، خانواده هایشان بتوانند به نحو مطلوب در کیش و لندن و دبی خرید بکنند و بچه هایشان سرخوش و شنگول و در کمال آرامش پورشه هایشان را بکوبند به درخت و به آرامش برسند.

 

نقش حزب باد در قضیه بورسیه های غیرقانونی

در حکومت های خیلی مردمی چون درصد مشارکت محلی از اعراب ندارد، احزاب سیاسی عمرا جوابگوی نیاز جامعه نیستند. دلیلش این است که فلان حزب و جریان امروز محبوب است، اما دو روز بعد باید برای ادای پاره ای توضیحات به دادسرای مستقر در خانه های امن مراجعه کند. مراجعه همان و قرار گرفتن در لیست سران فتنه و جریان های انحرافی و خواص بی بصیرت همان. بنابراین تنها حزب قدرتمند در جامعه همان حزب باد است. چون محاسنی دارد که بقیه احزاب ندارند. اولا خیّر به معنای واقعی کلمه است چون تمام کمک های بشردوستانه اش نامریی است. فرضا یک بورس دوره دکتری می اندازد توی حیاط خلوت یک دیپلم ردی و طرف یکشبه تبدیل به کارشناس خبره می شود. یا بدون اینکه کسی بفهمد حسابهای یک آسمان جل را یکشبه پر می کند و در و همسایه می پرسند اوا اینها تا دیروز محتاج دوتومن روضه بودند. جواب می شنوند که صاحب ثروت بادآورده شده اند. دوما به افراد قدرت مانور می دهد. طرف دیروز اصولگرا بود و تصمیم داشت نسل آدمیزاد را از روی زمین بردارد. ولی وقتی حساب پس انداز پر شد و به آرامش رسید، وارد حلقه دراویش بساز و بنداز می شود، و چون معاشرت با افراد ناباب به صلاح اش نیست، اصلاح طلبی پیشه می کند. زمانی هم که بگیر بگیر راه می افتد و خواص بی بصیرت را توی هوا نعل می کنند و حلقه می اندازند دور گردن دراویش حلقه، دوباره می شود اصولگرای معتدلِ معتقد به ولایت فقیه. وقتی هم آبها از آسیاب بیفتد می شود مفسر و تحلیلگر و کارشناس و مثل عروس توی رسانه های بیگانه می چرخد.

سرانجام پس از سروصدای بسیار پیرامون قضیه بورسیه های غیرقانونی محمد فرهادی وزیر علوم آب توبه ریخت روی پرونده و اعلام کرد که به غیر از ۳۶ مورد، سایرین می‌توانند با همین بورسیه های بادآورده دکتر بشوند و پله های ترقی را یکشبه طی بکنند. باد نیز اعتراف کرده که گویا آن ۳۶ تن عضو حزبش نبودند و ایشان اشتباها بورسیه ها را در حیاط خلوتشان انداخته بود.

 

رد پای سلطان شکر در بنیاد شهید

امیر خجسته نماینده مردم همدان در توضیح تحقیق و تفحص از بنیاد شهید گفت: با توجه به تأکیدات مقام معظم رهبری درباره لزوم مبارزه با مفاسد اقتصادی و شکایات متعددی که از بنیاد شهید به دست ما رسیده متوجه شدیم که رد پای سلطان شکر در پرونده تحقیق و تفحص از بنیاد شهید وجود داشته است.

گویا مجلس چند کارآگاه خبره استخدام کرده و آنها متوجه رد پاهایی پشت دیوار بنیاد شهید شده اند و بعدا که نگاه دقیق تری به قضایا انداخته اند پی برده اند که این رد پا به احتمال هزاردرصد باید متعلق به سلطان شکر باشد. و یواشکی به سلطان بزرگ خبر داده اند که خودشه! سلطان بزرگ پرسیده از کجا فهمیده اید؟ جواب داده اند: اولا دور و بر رد پا خیلی مگس جمع شده بود. دوما آزمایشات دی ان ای نشان می دهد که رد پا متعلق به نعلین مکار شیرازیه. و اینگونه بود که تحقیق و تفحص از بنیاد شهید در دستور کار بیت سلطان بزرگ قرار گرفت. سخنگوی بیت نیز هشدار داد که هر ارگانی که سهم امام را پشت گوش بیندازد مشمول تحقیق و تفحص می شود. و اضافه کرده خود دانید از ما گفتن بود.

 

* اسد مذنبی طنزنویس و از همکاران تحریریه شهروند است. مطالب طنز او علاوه بر شهروند، در سایت های گوناگون اینترنتی نیز منتشر می شود. اسد مذنبی تاکنون دو کتاب طنز منتشر کرده است.

tanzasad@gmail.com