محاصره ام کرده اند
آخرین فشنگ را
زیر خاک
پنهان می کنم
ساده لوح نیستم
ایمان به رویش دارم
……………………………………
گه مارویان دام
ئاخرین فیشه ک
له بن گل
ده شارمه وه
ساویلکه نیم
ئیمانم
به روانه ویه
*
اعدام اش کردند
به اعدامی گفتیم
حمایت ات می کنیم
از دیدن رخ آئینه
……………………………….
تیربارانیان کرد
پیمان کوت:
ده تپاریزین
له روخساری ئاوینه دا
*
فندک نمی خواهم
با نفس هایم
سیگارم را
روشن می کنم
………………………………
فه نده کم ناوی
به هه ناسه م
سیگاره که م
داده گیرسینم
*
آپارتایدو
نژادپرست
بی انصاف
نگاه کن که
چه دیکتاتوری را
از من ساخته ای
……………………………
ئاپارتایدو
ره گه زپه ره ست
بی ئینساف
چ دیکتاتوریکت لی سازکردم
*
مطمئن باش
به اندازه ی تمام عالم
برایت می میرم
……………………………
ئه رخه یان به
به قه راته واوی عاله م
بوت ده مرم
*
چه ماهیگیری ام
دلم نمی خواهد
تور را
به دریا بیندازم
……………………………….
چ ماسیگیریکم
دلم نایه…
تورله ده ریا
بهاویم
*
صلح شد و
ویرانی در من
قد برافراشت
………………………………….
سولح کرا
ویرانی له مندا
سه ری هه لدا
*
همچون مرگ
سرانجام!
روزی به تو می رسم
……………………………….
وه کوومه رگ
روژیک
هه ر
پیت ده گه م
*
تو زیباترینی و
آنانی دیگر
تنها
دختری اندوهیچ
………………………………
تو جوانترینی و
ئه وانه ی تر
ته نیا
کچیکن وهیچ
*
تنهایی!
آدمی را
فلج می کند
اکنون می دانم:
چرا!
توانایی بیرون آمدن را نداری
………………………………..
ته نیایی
مروف
که م ئه ندام ده کا
ئیستا ده زانم
بوتوانایی
چوو نه ده رت نییه
*
در روزهای جمعه
آئینه ها
بیشتر می شکنند
……………………………….
روژه کانی هه ینی
ئاوینه کان
زورترده شکین
*
آینده را بردی
برای همین
درگذشته
قدم می زنم
…………………………..
ئاینده ت برد
بویه..
له رابردوودا
پیاسه ده که م
*
کاش!
ذوب شدن را
از عروسک برفی
یاد می گرفتیم
آنگاه که….
عاشق می شوی
………………………………
بریا!
توانه وه
له بووکه به فرینه فیرباین
ئه وکاته ی
ئاشق ده بی
*
کبوتران در قفس
جوجه هایشان را
برای قفسی دیگر
می نوازند
می دانید؟
………………………………
بالنده کانی نیوقه فه س
جووچکه کانیان
بوقه فه سیکی تر
ده لایننه وه
ده زانی؟
*
موهایم را
سپیدکردی
دلم را
سیاه…
چقدر!
دو رویی
می دانی؟
…………………………….
سه رت
سپی کرد
دلم
ره ش
چه نده…دوو رووی
ده زانی؟
*
دود هر سیگاری
بوی
انتظار را می دهد
می دانی؟
……………………………….
دووکه لی
هه مووسیگاریک
بونی
چاوه روانی لیدی
ده زانی؟
*
شهر!
درگام هایم
تمام شد
تو
کجائی؟
می دانی؟
……………………………….
شار!
له هه نگاوه کانما
کوتایی هات
تو
له کوی؟
ده زانی؟
*
چه روزگارعجیبی است
پناه به برف می آورم
روزهایم را
سپید کند
………………………………….
چ سه رده میکی سه یره
په نابو به فر ده به م
روژه کانما
سپی کاته وه
*
چه ظلماتی است که
در شعرهایم
حضور نداشته باشید
…………………………………..
چ تاریکه سه لاتیکه
له شیعره کانم دا
حزوررت نه بی
*
تو پیرهن گلدارت را
بپوش و
سرنوشت پروانه ها را نیز…
به من بسپار
………………………………….
تو!
کراسه گولداره که ت
چاره نووسی په پووله کان
بسپیره به من
*
روزبه روز
عمرم راکوتاه می کنی
می دانم:
علاقه مند شعرکوتاهی
………………………………..
روژده گه ل روژ
ته مه نم کورت ده که یه وه
ده زانم:
ئه لاقه ت بو:
کورته شیعره