بنمایمت که در دل تنگم چه ناله هاست
چو نی اگر به هم نفسی آشنا رسم
هم وطن عزیزم
این یادداشت را به عنوان یک ایرانی بهایی با احترام و عشق از صمیم دل و با کمال صداقت به شما می نویسم که وطن مشترک، تاریخ مشترک، محیط و آب و خاک مشترکی ما را به یک دیگر پیوند داده است و آرزو دارم که شما نیز آن را با دلی که با غبار تعصب و پیشداوری ها آلوده نباشد مطالعه فرمائید. یعنی آن چه را از دیگران شنیدید فراموش کنید و با این اقدام به خون های پاکی که در راه صلح و محبت و وحدت و عدالت ریخته شده ارج بگذارید. ضمنا یادآور می شود که هدف از تقدیم این یادداشت آشنایی شما با اعتقادات و اهداف ماست نه لزوما پذیرفتن آنها.
اکنون متجاوز از ۱۷۰ سال از ظهور آئین بهایی در کشور عزیز ایران می گذرد. این دیانت با ظهور حضرت باب آغاز شد و امروزه در بیش از ۲۳۸ مملکت مستقر شده و آثار آن به بیش از ۸۰۲ زبان ترجمه گردیده است و طبق سالنامه دائره المعارف بریتانیکا (سال ۱۹۸۸ صفحه ۳۰۳) دیانت بهایی بعد از مسیحیت گسترده ترین دیانت جهان است. (یعنی تعداد نقاطی که در آن بهایی وجود دارد بعد از مسیحیت بیش از سایر ادیان است.)
ندای امر بهایی که ندای روشنفکری بود به دلائلی که خواهیم دید با منافع کسانی که مردم را اسیر زنجیر جهل و خرافات می خواستند سازگاری نداشت، لذا به کشتار مؤمنین آن پرداختند و برای توجیه مظالم خود آنان را در هر دوره ای به اتهامی خاص متهم کردند.
در دوران قاجاریه بهائیان را دشمنان اسلام خواندند و با این افترای واهی هزاران تن از آنان را به قتل رساندند. گاه گفتند که بهائیان ساخته امپراتوری روسیه اند و در زمانی دیگر شایع می کردند که دست پرورده انگلیس اند و با این که بعدها بعد از گذشت زمان لازم، اسناد وزارت خارجه انگلیس در اختیار مردم قرار گرفت و یا از زمانی که اوراق سفارت آمریکا بعد از دوران پهلوی به دست انقلابیون افتاد هر چه کوشیدند نتوانستند سند و مدرکی که دال بر ارتباط جامعه بهایی با قدرت های بزرگ باشد بیابند ولی هنوز هم این اتهامات را تکرار می نمایند. علاوه بر اتهامات سیاسی بهائیان را به عدم اعتقاد به مسائل اخلاقی و عفت و عصمت متهم کردند به طوری که شما هیچ عمل غیر اخلاقی را نمی توانید تجسم کنید که به بهائیان نسبت نداده باشند. این گونه اتهامات هر چند توده جامعه را که تسلیم نظریات رهبران مذهبی خود بودند، بدبین می کرد ولی بهائیان را در ایمان خویش راسخ تر می نمود زیرا آنان خود شاهد بودند که در داخل جامعه و در آثار بهائی تا چه اندازه بر مسائل اخلاقی تأکید می شود و می دیدند که توجه به مسائل اخلاقی و تزکیه نفس به حدی ست که تقریبا مطلب اصلی تمام کتب و موضوع کلی تمام آثار بهائی را تشکیل می دهد و آنان به اندازه ای به صداقت و خلوص و صمیمیت مأمورند که حتی کتمان عقیده را به قصد احتیاط و خوف از مجازات بر نمی تابند و برای این چند روزه حیات، آن اندازه اهمیت قائل نیستند که برای حفظ آن پا را از دایره صداقت بیرون نهند.
از اتهامات دیگر عدم علاقه بهائیان به ایران است در حالی که ده ها جا در آثار بهایی از ایران تجلیل شده و مکرر بهائیان به خدمت به ایران تشویق شده اند. حضرت عبدالبها می فرمایند:
“اگر نفسی موفق به آن گردد که خدمت نمایان به عالم انسانی علی الخصوص به ایران نماید سرور سروران است و عزیزترین بزرگان. این است گنج روان و این است ثروت بی پایان.”
و در مناجاتی آمده است:
“پروردگارا … این کشور را بهشت برین ساز”
و باز می فرمایند:
“مستقبل ایران در نهایت شکوه و عظمت و بزرگواری است زیرا موطن جمال مبارک است جمیع اقالیم عالم توجه و نظر احترام به ایران خواهند نمود و یقین بدانید چنان ترقی نماید که انظار جمیع و دانایان عالم حیران ماند.”
ایرانیان بهائی نه تنها ایران را به مناسبت این که زادگاهشان هست می پرستند که البته امری است طبیعی، بلکه به عنوان زادگاه دیانتشان نیز به آن عشق می ورزند. ادبیات زیر از نعیم سدهی شاعر بهائی گویای این حقیقت است:
گشت حق از تو ظاهر ای ایران
کنز مخفی عیان شد از ویران
ناز کن بر همه عالم
فخر کن فخر بر همه کیهان
دوست می دارمت که پیغمبر
گفت حب الوطن من الایمان
باز به همین دلیل بهائیان غیر ایرانی نیز عاشق ایرانند. نوشته زیر از شادروان محمدعلی جمالزاده که از کتاب “سر و ته یک کرباس” نقل می گردد گویای این حقیقت است.
“همان اوقاتی که در ژنو اقامت داشتم روزی کاغذی برایم آوردند و معلوم شد از طرف یک خانم آمریکایی است که ابدا نمی شناختم و از همان شهر نوشته بود که چون عید ملی ایرانیان در پیش است و در محفل بهائیان شهر ژنو به رسم معمول همه ساله در این روز جشن مختصری ترتیب می دهیم آیا برای شما ممکن است که در آن مجلس حاضر شده در باب این عید برای ما کنفرانسی بدهید؟ هر چند بهائی نبودم ولی چون پای ایران و نوروز باستانی در میان بود با کمال میل به مجلس مزبور رفتم و کنفرانسی را که حاضر نموده بودم خواندم. حضار مجلس عبارت بودند عموما از جمعی از زنان سوئیسی و فرانسوی و امریکایی و یک خانم روسی که گویا نائب رئیس محفل بهائیان بود. پس از ختم کنفرانس تمام اهل مجلس از زن و مرد صورت ها را به طرف ایران برگرداندند و برای حفظ و رستگاری و ارجمندی این مملکتی که مرز و بوم پیغمبر آنهاست دعای خیر نمودند و من نیز با دیگران همصدا شده و آمین گفتم.”
در سال های اخیر نیز بهائیان با وجود لطمات زیادی که در ایران دیدند در نقاط مختلف جهان به تجلیل و تکریم زبان و فرهنگ ایران مشغولند و وجود انجمن هایی چون “انجمن دوستداران فرهنگ ایرانی” در امریکا و “انجمن فرهنگ و هنر ایران” در اروپا و انجمن های مشابه در برزیل و سایر نقاط شاهد این مدعاست.
در دوران پهلوی نیز بهائیان از بیشتر حقوق اجتماعی محروم بودند، حق انتشارات نداشتند، به ازدواجشان رسمیت نمی دادند، (در حالی که در تمام کشورهای آزاد دنیا مراسم ازدواج بهائی رسمیت دارد.) حق داشتن مرکز عبادت نداشتند، حق پاسخگویی به مطلبی که علیه آنان نوشته می شد نداشتند و اگر نیز پاسخی به نوشته ای می دادند هیچ نشریه ای آن را منتشر نمی کرد یا اجازه نداشت که منتشر نماید.
متاسفانه هیچکس به این مظالم آشکار توجه نداشت ولی اغلب بهائی بودن طبیب شاه را وسیله تبلیغات علیه بهائیان قرار می دادند و هنوز هم می دهند. یعنی به جای آن که به حقوق یک جامعه توجه کنند به شرایط و شغل یک فرد می پرداختند در حالی که شرایط یک فرد هیچگاه نشان دهنده وضع حقوق یک جامعه نیست. به عنوان مثال شاه های قاجار نیز طبیب یهودی داشتند ولی در همان زمان کلیمی ها در خیلی از شهرها به دستور علمای مذهبی مجبور بودند روزهای بارانی نوار زردی به نام یهودانه بر بازوی خود ببندند تا مسلمانان از تماس با آنان نجس نگردند!
از طرف دیگر وجود مرکز بهایی را در اسرائیل وسیله تبلیغات علیه جامعه بهائی قرار می دادند و آن را دلیل وابستگی بهائیان به اسرائیل می دانستند و سبب تحریک احساسات توده جامعه علیه بهائیان می شدند در حالی که سال ها قبل از تشکیل حکومت اسرائیل دو قدرت بزرگ منطقه یعنی دولت های ایران و عثمانی حضرت بهاء الله و همراهان را از تهران و بعد از بغداد به استانبول به ادرنه و سرانجام در سال ۱۸۶۸ به عکا تبعید کردند که در آن زمان در حوزه حاکمیت حکومت اسلامی بود و در همان شهر حضرت بهاء الله دار فانی را وداع کردند، لذا آن منطقه برای بهائیان از اماکن مقدسه بوده و مرکز جهانی بهائی می باشد ولی دولت اسرائیل در سال ۱۹۴۸ یعنی حدود ۸۰ سال بعد از ورود حضرت بهاء الله به آن منطقه تشکیل گردید.
بعد از انقلاب نیز با آن که انتظار می رفت در حکومتی اسلامی حق و عدالت بیشتر رعایت شود وضع بدتر شد و همان اتهامات دوران قبل با خشونت و بی عدالتی بیشتری رخ گشود بدون آن که مانند گذشته حق جواب دادن داشته باشند و اکثر این اتهامات با کلماتی غیر مؤدبانه و تحقیر و توهین همراه بوده است که حداقل آن به کار بردن عنوان فرقه ضاله است که پیش از کلمه بهائی به کار می برند. اگر این مدعیان انصاف و عدالت معتقد به گمراه بودن بهائیان هستند آیا اخلاقا مجاز می باشند جامعه ای را که عنوانش در تمام مجامع بین المللی و دائره المعارف ها بهائی یا دیانت بهائی است فرقه ضاله بنامند؟
آیا عدم اعتقاد این افراد به دین بودن آئین بهائی و الهی بودن مؤسس اش کافی ست که به آن عنوان فرقه بدهند؟
و آیا در این صورت به چندین بلیون پیروان ادیان قبل از اسلام که حضرت محمد را از جانب خدا نمی دانند حق می دهند که مسلمانان را فرقه ضاله یا ضاله (گمراه) بنامند؟ و یا اگر کسی به فلسفه ادیان و الهی بودن هیچ یک از آنها معتقد نیست پس چه وجه تمایزی در میان آنها می بیند که یکی را دین خطاب می کند و دیگری را فرقه؟
این نوع تبلیغات همراه با ندادن اجازه جواب طی سال ها آن قدر زیاد بوده که در ذهن کسی نیز که از رؤسای کمونیست ها در ایران بود تأثیر گذاشت به طوری که در کتابش می نویسد دیانت بهائی دینی ساختگی است و کسی نبود از این نویسنده محقق بپرسد از نظر شما که به خدا و پیغمبر عقیده ندارید تقسیم ادیان به ساختگی و غیر ساختگی چه معنی دارد؟ و اصولا در مکتب شما دین غیر ساختگی یعنی چه؟
در دوران بعد از انقلاب این مظالم از حدود وارد آوردن اتهام و افترا گذشت و به تخریب و کشتار و اخراج انجامید که به ذکر پاره ای از آنها می پردازد.
۱-آتش زدن و تخریب منازل و محل کسب، قبرستان ها و جلوگیری از دفن اموات در تعداد زیادی از نقاط ایران از جمله: وادقان، جوشقان، جاسب، ده بید، آباده، نوک بیرجند، بشرویه، منشاد، رستاق، شهسوار، بهنمیر، عربخیل، بابلسر، سیسان و ده ها نقطه دیگر.
۲- عده زیادی از بهائیان را به اتهامات واهی و نادرست زندانی کردند.
۳- جوانان بهائی را به دانشگاه ها راه نمی دهند.
۴- هزاران نفر از کارمندان بهائی را اخراج کردند و حقوق بازنشستگی بازنشستگان بهائی را به بهانه آن که بهائی از بیت المال نباید وجهی دریافت کند قطع کردند در حالی که حقوق بازنشستگی بیت المال نیست، بلکه وجهی ست که خود کارمند در دوران خدمت پرداخته است.
۵-اماکن متبرکه و تاریخی بهائی و کلیه املاک و مؤسسات مربوط به جامعه بهائی را از قبیل مراکز اداری، بیمارستان و خانه های سالمندان و بینوایان و حتی گورستان ها را تصرف کردند (و البته در این اماکن غصبی نماز گزاردند). یکی از موارد آن رأی دادگاه انقلاب اسلامی مرکز، شعبه ۱ در مورد بیمارستان میثاقیه است که از تأسیسات خدماتی جامعه بهائی بود در این رأی آمده است: “… مؤسسین بیمارستان میثاقیه…پیروان فرقه ضاله بهائیت هستند با وابستگی به رژیم منحط پهلوی بیمارستان مزبور (در اصل حکم مذبور) را به یک مرکز عمده بهائیت و تبلیغات ضد اسلامی درآورده اند و با کسب درآمدهای هنگفت نامشروع کمک های مالی متعددی به بیت المال اسرائیل نموده و در جهت حفظ منافع امپریالیزم و صهیونیزم بین المللی کوشیده اند. در این بیمارستان که بسیار معظم و دارای تشکیلات مهم و مفصلی می باشد اولین دانشکده بهائی رسمی تحت پوشش آموزشگاه عالی پرستاری تأسیس شده…. اهمیت این آموزشگاه برای تشکیلات بهائی به اندازه ای بوده است که سالیانه مبلغ دو میلیون ریال بلاعوض به این بیمارستان پرداخت می نموده است…”
اولا معلوم نیست که در یک کشور اسلامی تبلیغات ضد اسلامی چطور می تواند درآمد هنگفت داشته باشد و تازه اگر بیمارستان درآمدهای هنگفت داشت چه احتیاجی به کمک دو میلیون ریالی محفل روحانی ملی داشت؟ واقعیت این است که چون آموزشگاه کسر بودجه داشت محفل روحانی ملی برای ادامه خدمات عام المنفعه فرهنگی سالیانه به آن کمک می کرد.
در ادامه رأی دادگاه آمده است:”…در خصوص اداره این بیمارستان پروفسور منوچهر حکیم مدیر عامل این شرکت در صفحه ۱۲ گزارش ارسالی به محفل ملی بهائیان ایران صراحتا نوشته است (به لغت صراحتا توجه فرمائید) این بیمارستان تحت هدایت محفل مقدس ملی همیشه برای تنفیذ پیام بیت العدل در برقراری حیات بهائی کوشا می باشد و معرف اخلاق بهائی می گردد…”
ملاحظه فرمائید که از نظر دادگاه چه جنایت بزرگی ست که تشکیلات اداره کننده دیانتی پیروانش را توصیه به رعایت مسائل اخلاقی و حیات بهائی نماید و باز برای آن که به عمق این گناه عظیم پی ببرید از هزاران اثر مربوط به حیات بهائی فقط دو مورد ذکر می گردد.
“باید به جمیع ناس به کمال محبت و شفقت و بردباری معاشرت کند و تکلم نماید.”حضرت بهاءالله (گلزار بهائی صفحه ۲۵۸)
“تنزیه و تقدیس از اعظم خصائص اهل بهاست.” حضرت عبدالبهاء (گلزار تعالیم بهائی صفحه ۱۲۵)
۶- در بسیاری از نقاط کوچک تماس با بهائیان را ممنوع کردند و آنان را از خرید مایحتاج روزمره و حتی رفتن به حمام و سوار شدن به اتوبوس بازداشتند.
۷- در نوک بیرجند زن و شوهر بهائی را به صندلی بسته و آتش زدند.
۸- روزنامه کیهان در تاریخ ۵۹/۶/۱۸ می نویسد: “به حکم دادگاه انقلاب اسلامی یزد ۷ مرد بهائی به جرم جاسوسی و خیانت به ملت مسلمان ایران به مرگ محکوم و سحرگاه روز هفدهم شهریور در یزد تیرباران شدند…” و در توجیه این جنایت می نویسد:”مرکز اسناد ملی انقلاب اسلامی صراحتا محفل بهائیان را یکی از ارکان جاسوسی دانسته…”
ملاحظه کنید که چه شاهدی از این بالاتر و قابل اعتمادتر (موضوع شاهد شغال و بقیه داستان) ولی متأسفانه کسی نبود که بپرسد که آخر این هفت جاسوس در شهر کویری یزد چه می کردند؟
۹- اعضای محافل ملی ایران و محفل روحانی تهران را که افراد امین جامعه بودند بدون محاکمه به قتل رساندند.
۱۰- پروفسور منوچهر حکیم استاد دانشگاه را که هزاران طبیب برای ایران تربیت کرد و به تصدیق دوست و دشمن مظهر اخلاق و انسانیت بود و دکتر مسیح فرهنگی را که خاطره خدمات پزشکی او هنوز در ذهن گیلانیان زنده است و دکتر فرامرز سمندری استاد دانشگاه تبریز را که شهری شیفته اخلاق و انسانیت او بود به دلیل بهائی بودن به قتل رساندند.
۱۱- صدها بهائی دیگر را در نقاط مختلف ایران به گناه بهائی بودن اعدام کردند.
نکته جالب این که در مورد همه این افراد از دختر ۱۵ ساله گرفته تا پیرمرد ۸۵ ساله اتهام جاسوسی مشترک است و از عجایب این که اتهام جاسوسی فقط برای یک کشور نبوده، بلکه برای همه ممالکی که با ایران ارتباط داشتند در زمان های مختلف این اتهام را وارد کرده اند. روس و انگلیس و اسرائیل و آمریکا. و کسی نیست از آنان بپرسد وقتی که طبق مدارک موجود دول مذکور، بعضی از رجال سرشناس مسلمان را برای تأمین منافعشان می خریدند دیگر چه احتیاجی داشتند که جامعه ای متشکل از خانواده ها با بچه و زن و مرد با هزاران آثار و نوشته به وجود بیاورند و در سراسر دنیا پراکنده نمایند تا عده ای از آنان در ایران جاسوسی کنند و این ها چه جاسوسانی هستند که در همه دوره ها به طوری که ذکر شد تحت فشار بوده اند و هیچگاه نوبت رفاه و آسایششان نمی رسد، و چگونه است که در هیچ کشور دیگری متهم به جاسوسی نشدند و چرا هیچگاه عقیده خود را پنهان نداشته و نمی دارند و اگر از عقیده خود برمی گشتند فورا اتهام جاسوس بودن از آنان برداشته می شد و کشته نمی شدند. نکته حیرت آور این که یکی از اتهامات همین مردمی که متهم به جاسوسی برای اسرائیل می شوند پرداخت پول به اسرائیل است. این از نوادر تاریخ است که کسی به کشوری پول بدهد تا بتواند برای آن کشور جاسوسی کند.
واقعیت این است که بهائیان گاهی برای مخارج تعمیرات و نگهداری اماکن مقدسه شان به اسرائیل پول می فرستند، کما این که شیعیان ایران نیز برای تعمیرات اماکن مقدسه خود وجوهی به کربلا و نجف می فرستند و این امر دلیل جاسوسی برای کشور عراق نبود.
هم وطن عزیز و ارجمند نکته مایه تأسف این است که با وجود گسترش دیانت بهائی در جهان و بعد از گذشت ۱۶۳ سال از ظهور آئین بهایی اطلاعات اکثر هم وطنان ما در مورد آن بسیار اندک و محدود به همین بدگویی ها و اتهاماتی است که پاره ای از آن ها ذکر گردید. و متأسفانه اکثر افراد حتی تحصیلکرده هم تحت تأثیر همین تبلیغات از هرگونه تحقیقی خودداری نمودند و این مسئله انگیزه تقدیم این یادداشت به شما گردیده است. منظور از تقدیم آن به هیچوجه این نیست که شما اعتقادات بهائی را بپذیرید مخصوصا در این ایام که به علت اعمال مدعیان دین همه از دین و ایمان بیزار شده اند، بلکه منظور این است که با توجه به شرایطی که در میهن ما پیش آمده اقلا نسبت به فلسفه و اعتقادات بهائی آگاهی یابید و دلیل اصلی مخالفت و تبلیغات علیه این دیانت را که در ذهن و افکار افراد با حسن نیت نیز تأثیر سوء نموده دریابید.
-بهائیان به همه ادیان احترام گذاشته و آنها را آموزگاران یک مکتب می دانند که متناسب با پیشرفت بشر و به اقتضای نیاز انسان در هر برهه ای از زمان اراده الهی ظهور می نمایند.
– بهائیان معتقدند که اگر خداوند در هر دوره ای پیامبرانی را با تعالیم متناسب با آن دوره برای هدایت بشر می فرستد همان طوری که تاکنون فرستاده است، دلیلی ندارد که این لطف و فیض الهی به پیامبر بخصوصی ختم گردد و اگر در هر ظهوری در گذشته اکثریت پیروان دین قبلی نه تنها به پیامبر جدید ایمان نیاوردند، بلکه به آزار و اذیت پیروانش پرداختند دلیلش را باید در غفلت آنان و یا تبلیغات و تلقینات رهبران مذهبی شان که ظهور جدید را موجب کاهش نفوذ و مغایر منافعشان در جامعه می پنداشتند جستجو کرد.
شرایطی که برای آئین بهائی نیز پیش آمد. اگر نه اعتقادات و تعالیم بهائی که شمه ای از آن را در زیر ملاحظه خواهید نمود اگر هم مورد قبول قرار نگیرد مطالبی نیست که این همه ظلم و کشتار و کینه توزی را ایجاب نماید.
– اصول اعتقادات بهائی با اصول عقاید سایر ادیان یکی است ولی احکام و تعالیمش متناسب با اوضاع زمان و رفع نیاز بشری در این عصر صادر شده است.
– بهائیان به وحدانیت خداوند معتقدند و پیامبران را مظاهر صفات باریتعالی می دانند که به اقتضای زمان و به مشیت الهیه جهت انسان ها در هر دور و زمانی ظهور نموده و خواهند نمود.
– بهائیان اعتقاد دارند که بشر در سیر تکامل خود به مرحله اعلای وصول به وحدت عالم انسانی خواهد رسید و همه کوشش های آنان باید در جهت رسیدن به این مرحله که هدف نهایی دیانت بهائی است، باشد.