دگربار خزان عمر دو تن از مباشران ورزش و بشارت دهندگان گلشن زندگی فرا رسید. دو نیک نام از وادی ورزش، مهدی اسداللهی، نویسنده و مفسر کهنه کار فوتبال  …


شماره ۱۲۱۵ ـ پنجشنبه  ۵ فوریه ۲۰۰۹

به یاد صفر ایرانپاک و د. اسداللهی


 

دردا از این شکستن، صد آینه به خشتی

آه توای رهایی، بیداد از این جدایی

                                       سیدعلی صالحی


 


 

دگربار خزان عمر دو تن از مباشران ورزش و بشارت دهندگان گلشن زندگی فرا رسید.

دو نیک نام از وادی ورزش، مهدی اسداللهی، نویسنده و مفسر کهنه کار فوتبال که سالیان دراز اثراتش با امضای مستعار (د. اسداللهی) در نشریه کیهان ورزشی به چاپ می رسید، صبح چهارشنبه هفته گذشته در بیمارستان خانواده ارتش در ۷۷ سالگی در تهران چشم از جهان فرو بست و در ادامه خبرهای ناگوار خبر کوتاه و اما جانگداز سفر ابدی، صفر ایرانپاک مهاجم شهیر و ارزنده اسبق تیم ملی ایران و پرسپولیس، قلب شیفتگان را به درد آورد. این نیک نفس پرآوازه شمع عمرش در ۶۲ سالگی در بیمارستانی در استکهلم سوئد به خاموشی گرائید تا نامش و خاطره گل هایش جاودانه گردد.

به یاری قلم، سوار بر بال خاطرات از کران تا کران هستی از دل بی انتهای آسمان آبی که در خود، کهکشانها، منظومه ها، سیارات و ستارها را جای داده تا اعماق نیلگون آبها که مملو از موجودات رنگارنگ است به سرزمینی گام می نهیم که روزگاری قلب ورزش و اقتصاد در آن می تپید فرزندان بی شمار به ایران زمین هدیه کرد که با عشق خود کاسبکارانه برخورد نکردند. و همچون کوههای زاگرس و زردکوه بختیاری استوار زیستند و به سان رودهای روان دیارشان ساده دل و پاک نهاد. سرزمینی که نفس گرمش روزگاری با چاههای نفت فروزان بود و آسمان آبی و پر ستاره اش روشنی بخش تاریکی ها.

 

 

شهری پر صلابت که زمانی پیدایش گر تمدن پارسیان نیای تخت جمشید و پاسارگاد بود و اولین چرخهای عظیم صنعت در آن وادی چرخید و وقایع پر شمار تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و ورزشی را شاهد بوده است، شهری که همه آبادانی، قول و شکوفای صنعتی، اقتصادی جهان از فوران اولین چاه خاورمیانه در دلش پدیدار گشت. خاک زرخیز این اقلیم در دگرگونی عالم هستی بویژه کشورهای انگلیس و آمریکا نقشی بس سترگ داشت و اینک این مکان مقدس و گرانمایه به فراموشی سپرده شد و غالب ساکنان از ابتدایی ترین مزایای زندگی محرومند و اعتبار عظمت آن به باد نسیان سپرده شده است. این خاک پاک در کرانه زاگرس که نامش مسجد سلیمان می باشد در سال ۱۳۲۵ خورشیدی مقارن با ۲۳ دسامبر ۱۹۴۷ میلادی در کاشانه یکی از زحمتکشان ساده دل شرکت نفت، سیف الله ایرانپاک ستاره ای فروزان گشت به نام صفر ایرانپاک که تاریخ ورزش ایران زمین از وجودش باید بر خود ببالد. صفر ایرانپاک از سلسله نیکان فوتبال ایران و خوزستان به اقتضای کار پدر همراه خانواده به حاشیه کارون خروشان شهر اهواز خاستگاه نامدارانی چون محراب شاهرخی، ناظم گنجاپور، اکبر افتخاری و … هجرت نمود و استعدادهایش در زمین های خاکی اهواز منجمله زمین فاخری مهد بزرگان بیشماری از فوتبال ایران و خوزستان شکوفا شد در سال ۱۳۴۸ همراه با تیم شهباز قهرمان باشگاههای اهواز گردید. و مدارج رشد و اعتلا را با شایستگی طی نمود تا برای سرزمین نیاکان سالیان سال فخر بیافریند، ورزشگاهها را غریو شادی نماید و در قلب مشتاقان بی شمار مسکن گزیند. صفر ایرانپاک مهاجم پیشین تیم ملی ایران  و باشگاه پرسپولیس در سن ۲۴ سالگی پیراهن این باشگاه را بر تن کرد در دهه ۴۰ و ۵۰ خورشیدی در تیم ملی ایران با شایستگی عضویت داشت و در ۳۰ بازی ۱۴ گل برای ایران به ثمر رساند و بین سالهای ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۹ نمایش درخشانی برای تیم ملی و باشگاه پرسپولیس داشت. از افتخارات این پاک نهاد آقای گلی لیگ ایران سالهای  ۱۳۵۰ و ۱۳۵۱ خورشیدی بود در پیکارهای بین المللی جام کوروش کبیر که تیم ملی در پرتو هدایت زنده نام پرویز دهداری با حضور تیم های شاخص اروپایی به مقام شامخ قهرمانی دست یافت، صفر ایرانپاک با گلهای حیاتی خویش ستاره جام نام گرفت. وی نقشی عمده در قهرمانی تیم ملی فوتبال در جام ملتهای آسیا در سال ۱۹۷۲ میلادی داشت و گل ارزشمندش در بازی فینال مرحله مقدماتی المپیک مونیخ مقابل کره شمالی به پیروزی ایران و صعود تیم فوتبال ایران به المپیک انجامید. این فرزند شایسته خوزستان ۱۲ بار در پیکارهای پرسپولیس و تاج حضور داشت که با به ثمر رساندن هفت گل رکورددار گل زنی در این مسابقه سنتی و جنجالی محسوب می شود.

صفر ایرانپاک در روز سیزدهم تیرماه سال ۱۳۵۹ در پیکار بیست و سوم پرسپولیس و استقلال (تاج سابق) که دیداری دوستانه به انگیزه وداع این زنده یاد از فوتبال بود برای آخرین بار با پیراهن پرسپولیس به میدان رفت. این مسابقه بدون گل به پایان رسید. صفر ایرانپاک تنها فوتبالیستی بود که برای بازنشستگی او از دنیای فوتبال دو تیم پرسپولیس و استقلال در ورزشگاه شیرودی (امجدیه سابق) به مصاف هم رفتند بازی که هروس باغومیان قاضی میدان بود و از دقیقه ۷۵ با هجوم تماشاگران به زمین ناتمام ماند! صفر ایرانپاک که مدرک لیسانس زبان انگلیسی داشت در اداره مخابرات مشغول به کار بود مدتی سر مربی تیم پیام مخابرات تهران بود تا اینکه در سال ۱۳۶۷ برای ادامه زندگی به استکهلم سوئد رفت.

 اما در واپسین روزهای حیات خواهر غمخوارش "ایران" به سوئد رفت تا خبر مرگ شهناز خواهر دیگرشان، را به او بدهد که ۱۰ روز قبل از مرگ صفر چشم از جهان فرو بسته بود. صفر ایرانپاک در آخرین روزهای زندگی در بیمارستان با چرخ راه می رفت و دیگر حتی قدرت حرف زدن نداشت این را  مینو عاکف همسر ستاره اسبق تیم ملی ایران می گوید. که چطور می توان خبر مرگ شهناز را به وی بدهد و اما اینک منوچهر برادر کوچکتر صفر ایرانپاک در انتظار دریافت پیکر برادر پرآوازه که وصیت نموده تا در حاشیه کارون در اهواز به خاک سپرده شود می باشد.

صفر ایرانپاک از دیرباز به مطالعه آثار ادبی بویژه مولانا، حافظ و سهراب سپهری و… عشق می ورزید و در بستر بیماری نیز آثار ارزشمند ادبی را مرور می کرد و لذت می برد.

این فوتبالیست ارزشمند و خونگرم که همگان به دیده احترام به او می نگریستند همواره قلبش برای عشق خود ایران می تپید بامداد جمعه ۳۰ ژانویه (۱۱ بهمن) در بیمارستانی در استکهلم پایتخت سوئد در اثر ابتلا به سرطان روده قلب مهربانش از حرکت باز ایستاد.

اما نامش و یادش همواره برای دوستداران زنده و جاودان است.

 هم دیار، فرزند پاک ایران، صفر ایرانپاک درود بیکران به بلندای تاریخ ایران زمین، شعله های همیشه فروزان سرزمین عشق و آتش، توپ و تلاش بر تو باد که روح و انگیزه ورزش را در جوانان و نوجوانان و ساکنان سرزمین نیاکان بویژه خوزستان دمیدی.

یادت و نامت پایدار باد.


 



 

***

یادنامه مهدی اسداللهی

 

قلبی و قلمی ایستاد


 

مهدی اسداللهی کهنه سواری از دنیای قلم و ورزش که تا واپسین دم به مردم و ورزش عشق می ورزید پر گشود و رفت.

مهدی اسداللهی که با نام مستعار "د. اسداللهی" بیش از چند دهه با قلم توانایش پیرامون ورزش در کیهان ورزشی مقالات سودمندی می نوشت به علت ناراحتی قلبی در بیمارستان بدرود حیات گفت. اسداللهی که از افسران شهربانی بود بیش از ۵۰ سال پیش در روزهای آغازین فعالیت کیهان ورزشی قلم توانایش را به کار گرفت و همواره می کوشید که در راستای آزادگی قلم و درست اندیشی در مسائل و اتفاقات ورزشی گام نهد و معتقد بود هیچ قلم آزاداندیشی به مال و منال نمی رسد و فقط قلم را در راه خدمت به مردم و میهن باید به حرکت درآورد. وی از معدود نویسندگان پاک اندیش ورزشی بود که از راه قلم ارتزاق نکرد و همواره بر آن بود تا خون صداقت را در قلم جاری سازد. از پیر عرصه قلم در ورزش ایران ۳ فرزند باقی مانده است. از طرفداران ورزش و فوتبال پاک بود و به ارزشهای والای ورزش و پهلوانی ارج می نهاد و به دلیل تسلط به زبان فرانسوی مقالات مهمی را به فارسی ترجمه کرده است.

مانایاد اسداللهی در دهم دی ماه ۱۳۱۰ در خانواده ای که به ورزش، فرهنگ و ادب علاقمند بودند در محلات به دنیا آمد. وی در دوران جوانی هم بازیکن بود و هم مربی. در دهه ۳۰ خورشیدی در تیم سپه که یکی از تیم های وابسته به باشگاه تاج بود و علاوه بر بازی، کار هدایت این تیم را نیز بر عهده داشت و در جوانی به علت آسیب دیدگی شدید با دنیای بازیگری وداع گفت.

شادروان اسداللهی از کارکنان شهربانی بود و به همین علت ترجیح می داد در هنگام نوشتن از اسم کامل خود استفاده نکند و با اسم مستعار د. اسداللهی به نقد بپردازد. وی در جام جهانی ۱۹۷۰ از سوی فیفا به عنوان یکی از دو نویسنده برتر فوتبال معرفی  شد و عده ای سرهنگ اسداللهی را با نام "کلنل اسد" صدا می زدند. وی یک مربی اخلاق گرا بود.

کوروش اسداللهی پدرش را اینگونه توصیف می کند مثبت و وطن پرست بود و همواره اعتقاد داشت که همه باید برای پاک بودن ایران بجنگیم، تلاشش این بود که خودش آئین جوانمردی را رعایت می کند و به دیگران هم یاد دهد.

مانایاد اسداللهی به علت سکته مغزی در بیمارستان جم تهران و خانواده ارتش بستری شد و علیرغم تلاش و مراقبت پزشکان و خانواده محترمش در سن ۷۷ سالگی چهره در نقاب خاک کشید.


 

این ورزشی نویس قدیمی که از بانیان تیم پاس و شهربانی سرمربی سالهای دور این باشگاهها می بود بازیکنانی مثل حسن حبیبی، اصغر شرفی، مهدی مناجاتی، حشمت مهاجرانی، و فرامرز ظلی و … زیر نظر وی بازی می کردند.

یادش خجسته باد.