گویا نیوز ـ گزارش و عکس اختر قاسمی: صبح چهارشنبه ۶ اکتبر ۲۰۱۰، ۱۴ مهر ۱٣٨۹، کنگره ی موسسه ی جهانی مطبوعات با سخنرانی و پرسش و پاسخ دو ساعته ی اکبر گنجی آغاز شد.

مراسم اهدای جایزه قلم طلایی سال ۲۰۱۰ با حضور صدها روزنامه نگار، سردبیران و صاحبان مهمترین رسانه های جهان در ساعت ۱٣ و چهل و پنج دقیقه در شهر هامبورگ آلمان برگزار شد. ابتدا گروه موسیقی به رهبری خانم گیتی خسروی چند قطعه ی اپرایی از اشعار ایرانی اجرا کرد.

قطعات او به نوعی درد و رنج ایرانیان را بیان می کرد. سپس فیلمی درباره ی فعالیت های پر خطر روزنامه نگاران در سراسر دنیا به نمایش گذاشته شد. آنگاه، خاویر ویدل فولش، رئیس موسسه ی جهانی مطبوعات، دلایل انتخاب احمد زیدآبادی به عنوان برنده ی قلم طلایی سال ۲۰۱۰ را به طور مشروح ذکر کرد. وی به سوابق تحصیلی، فعالیت های مطبوعاتی و زندان های زیدآبادی اشاره کرد و گفت زیدآبادی و ده ها روزنامه نگار دیگر زندانی، زندانیِ زندانی بزرگتر به نام ایران هستند. او با این جمله به شرایط خفقان ایران اشاره کرد و عدم آزادی بیان و حقوق بشر را در ایران برای حضار تشریح کرد. وی زیدآبادی را به عنوان روزنامه نگاری شجاع مورد ستایش فراوان قرار داد. آقای ویدل فولش سپس اعلام کرد به دلیل این که زیدآبادی در زندان است، اکبر گنجی جایزه ی وی را دریافت و به جای او سخنرانی خواهد کرد. او به سوابق گنجی اشاره و گوشزد کرد که در سال ۲۰۰۶ در شهر مسکو، به همین دلایل، همین جایزه را به گنجی تقدیم کرده است. سخنان ویدل فولش فضای سنگینی را بر سالن حاکم کرد و در این لحظه او گنجی را به روی جایگاه فرا خواند.

گنجی به روی صحنه آمد گرچه سعی می کرد خنده بر لب داشته باشد ولی برق اشک چشمان او گواه غم او برای همکاران در بند خود بود. رئیس موسسه جهانی مطبوعات قلم طلایی احمد زیدآبادی را تقدیم اکبر گنجی کرد. گنجی پس از دریافت قلم طلایی، در پشت جایگاه قرار گرفت و در اینجا بود که تحمل او به سرآمد و مطلب را با هق هق گریه خواند. گریه او همه ی حضار و بخصوص ایرانیان در سالن را تحت تاثیر قرار داد و برخی به همراه گنجی برای در بند شدن آزادگی گریستند. صدها روزنامه نگار در سکوت کامل و در حالتی تأثرانگیز به متن سخنان او گوش فرا داده بودند. گریه های گنجی، همه را به گریه انداخت. از مترجم انگلیسی (نوشابه  امیری) که در اتاق ترجمه ی همزمان قرار داشت و با بغض کامل متن انگلیسی را قرائت می کرد، تا اشک های من که مجال عکس گرفتن را سلب می کرد.

پس از اتمام متن سخنرانی گنجی، خانم گیتی خسروی و گروهش سه قطعه ی دیگر هم اجرا کردند که مورد توجه بسیار حاضران قرار گرفت. متن سخنرانی اکبر گنجی به شرح زیر است.

 

سخنان گنجی به هنگام دریافت جایزه ی قلم طلایی سال ۲۰۱۰ احمد زیدآبادی

اصحاب قلم در اینجا گرد آمده اند تا از فعالیت های شجاعانه احمد زیدآبادی تجلیل کنند، روزنامه نگاری که در دورانی سخت و سیاه از آزادی و حقوق مخالفان دفاع کرده است. این سومین باری است که او را به خاطر دفاع شجاعانه اش از آزادی و حقوق بشر بازداشت می کنند. در بار اول و دوم سیزده ماه را در زندان بسر برد، و چندین ماه آن را در سلول انفرادی گذرانید. اما بازداشت سوّم او که از سیزدهم ماه جون سال ۲۰۰۹ آغاز شده است، همچنان ادامه دارد. دشواری این بازداشت و حجم فشارهایی که بر او وارد آوردند چندان بود که او را تا مرز خودکشی راند. او اکنون بیش از یکسال است که در دشوارترین شرایط، در آتشی که استبداد دینی فقیهان افروخته است صبورانه می سوزد و می سازد. آتش این بیداد البته فقط دامنگیر زیدآبادی نیست. همسر و سه فرزند او نیز شجاعانه و صبورانه بخشی از بار مصائب او را بردوش می کشند. آنها هم در زندان بزرگ ایران اسیر سلطه ی نظام سلطانی فقیهانه هستند. متأسفانه آثار ویرانگر این بی عدالتی ها و خشونتها بر فرزندان زیدآبادی و دیگر کوشندگان راه آزادی در ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته است. رنج و آسیبی که خانواده ی مدافعان آزادی و حقوق بشر در ایران تجربه می کنند، هیچ کمتر از رنج و آسیب خود آن مدافعان نیست. وقتی که این خانواده ها می شنوند که عزیزانشان را در زندان های دوزخ آسای ولی فقیه به چه اشکال خشونتبار و غیرانسانی مورد آزار و شکنجه قرار می دهند، وقتی که می شنوند مأموران ولی فقیه سر این دلیرمردان و زنان سرفراز ایران را به کاسه های توالت فرو می کنند، وحشت و بی قراری روحی ای که تجربه می کنند بیرون از توصیف است. کودکی فرزندان این دلیران سرشار از این گونه تصاویر موحش شده است. هر بار که زنگ خانه به صدا درمی آید، دل کودکان به لرزه می افتد که مبادا باز خانه ی ایشان لگدکوب خشونت مأموران ولی فقیه شود، و مادر و پدرشان در پیش چشم ایشان قربانی خشونت و بی حرمتی قرار گیرند.

بهترین تجلّی گاه سرشت واقعی رژیم سلطانی فقیهانه را باید در زندان های کهریزک، اوین، رجایی شهر و امثال آن دید. ماهیت سفله پرور و رذیلانه ی این رژیم به بهترین وجه خود را در این گوشه های دوزخ نشان می دهد. آیت الله خمینی و آیت الله خامنه ای آنچه را که رضا شاه و محمدرضا شاه پهلوی نکردند یا از انجام آن ناتوان بودند، در کمال بی پروایی انجام دادند، و برای آن انواع توجیه های دینی و غیردینی تراشیدند. در اسلام ایدئولوژیک ایشان برای حفظ قدرت انجام هرکاری، مطلقاً هر کاری، مشروع تلقی شد. و این گونه است که در حکومت ولی فقیه برای درهم شکستن زندانیان سیاسی و ویران کردن کرامت انسانی ایشان هر عملی، مطلقاً هر عملی، مجاز شد. اما در این فضای دوزخی، احمد زیدآبادی سلولهای انفرادی استبداد دینی را به محلّی برای تأمل و پالایش روح خود تبدیل کرده است. او در سلول انفرادی اش هم نماز می خواند و هم می رقصد. عبادتش را پاس می دارد، اما حال خود را در رقص شادمانانه و خود آیین اش هم به نمایش می گذارد.

متأسفانه ایران امروز تحت اشغال اقلیتی دروغ پرداز و دروغ پرور است. رژیم اشغالگر فقیهان بنیانهای اخلاقی جامعه را هدف قرار داده است و می کوشد رذیلتهای اخلاقی را فضیلت بنماید. اشغالگران خارجی تمامیت ارضی کشور اشغال شده را نقض می کنند، اما این اشغالگران تمامیت عرض و آبروی این ملّت را نشانه گرفته اند. در کار این حکومتگران هیچ نشانی از التزام به اخلاق و درستکاری و صداقت به چشم نمی خورد. مردم را به انتخابات فرامی خوانند، اما رأی آنها را “کودتای مخملی”، “براندازی نرم”، و “فتنه” می خوانند. ولی فقیه و کارگزارانش در انتخابات تقلب نکردند، اساساً رأی مردم را نشمردند تا بخواهند آن را کم یا زیاد کنند. آنها به فرمان ولی فقیه بدون آنکه آرای مردم شمارش شود، لحظه به لحظه آماری ساختگی را اعلام کردند. این اقدام پیامی روشن بود به تمام بازیگران سیاسی داخل رژیم: سیاست تازه ای در راه است، دوران تازه ای آغاز شده است، انتخابات حتّی به معنای محدود گذشته آن هم دیگر وجود نخواهد داشت. تمام بازیگران عرصه ی سیاست از این پس باید با سیاست های ولی فقیه کاملاً هماهنگ باشند یا جایشان در زندان خواهد بود. حتّی افراد بی طرف یا خاموش هم تحمل نخواهند شد و از ساختار سیاسی حذف خواهند شد. فقط کسانی می توانند در ارکان رژیم حضور داشته باشند که راهبرد جدید و نتایج آن را تأیید کنند. احمد زیدآبادی از جمله کسانی بود که با این قاعده ی ظالمانه که ناقض حقوق اساسی ملّت بود مخالف کرد، و زندان و سلول انفرادی را نصیبش کردند.

اکنون از خود می پرسم که اگر احمد زیدآبادی در اینجا و در جمع ما بود، در هنگام دریافت این جایزه احیاناً چه نکاتی را با شما در میان می گذاشت. پاسخ این سئوال البته آسان نیست، اما ما نیک می دانیم که او مردی صلح طلب است. او که از کارشناسان برجسته ی ایران در مسائل خاورمیانه است، همواره از آرمان برقراری صلح میان اعراب و اسرائیل حمایت کرده است، و معتقد است که این مهّم از طریق تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی در کنار دولت اسرائیل ممکن است. او معتقد است که سرنوشت مردم فلسطین را باید خود ایشان معلوم کنند، و هیچ دولتی نباید مردم فلسطین را ابزار تأمین منافع و مقاصد خود کند. نگاه او به مسأله ی فلسطینیان کاملاً بشردوستانه و از موضع احترام به حقوق بشر است، و از این حیث با نگاه ابزارنگرانه ی دولت ایران به مسأله ی فلسطینیان بسیار فاصله دارد. او بارها از سوی رسانه های استبداد دینی به خاطر دفاع از این موضع انسان دوستانه مورد تهاجم قرار گرفت.

زیدآبادی در نزاع میان ایران و جهان غرب بر سر مسائل هسته ای نیز از منتقدان جدّی سیاست تحریک کننده و نابخردانه ی دولت ایران بوده است. او عمیقاً نگران انواع خطرهایی است که در نتیجه ی این سیاستهای نابخردانه تمامیت ارضی ایران و سرمایه های انسانی و اقتصادی مردم ایران را تهدید می کند. او همواره مخالف این بود که دولت ایران با شورای امنیت سازمان ملل درگیر شود. و برخلاف رئیس جمهوری ایران، قطعنامه های شورای امنیت را “ورق پاره های بدون اثر” نمی دانست. او می خواهد که منافع ملّی ایرانیان از طریق سیاست های خردمندانه ی متکی بر آرای مردم دنبال شود. او نگران استقلال ایران است، و نیک می داند که این استقلال را نمی توان بدون حرمت نهادن به استقلال و حرمت مردم ایران تأمین کرد.

زیدآبادی یک فرد لیبرال و دموکرات است. او همواره از آزادی دگراندیشان دفاع کرده است، از نظر او این حقّ انسانهاست که عقاید و نحوه ی زیست خود را آنچنان که می پسندند تغییر دهند. او همواره از مدافعان حقوق زنان و منتقد سنت هایی تبعیض آمیز علیه زنان بوده است. از نظر او حکومت مخلوق و تابع خلق است، و زمامدار سیاسی صرفاً وکیل پاسخگوی مردم است، نه موجودی مقدّس که ماورای هرگونه نقدی می نشیند. همین بینش زیدآبادی را برانگیخت نامه ای انتقادی و سرگشاده به سلطان خودکامه ی حاکم بر ایران بنویسد. زیدآبادی نیک می داند که گذار به دموکراسی بدون یک جنبش اجتماعی امکان پذیر نیست. او در انتخابات ریاست جمهوری اخیر به دنبال کاندیدایی بود که بتواند طرحها و شعارهای نسبتاً رادیکالی را مطرح کند تا جنبشی اجتماعی در جامعه ایجاد شود. البته جنبش اعتراضی مردم ایران حاصل برنامه ریزی کاندیداهای رقیب در انتخابات یا اقدامات فعالان سیاسی نبود، بلکه برآیند نارضایتی های برهم انباشته شده ی اقشار گوناگون مردم از روزنامه نگاران و دانشجویان گرفته تا زنان و معلمان و کارگران بوده است. در این میان روزنامه نگارانی مانند زیدآبادی مشفقانه نقش روشنگری ایفا می کرده اند. زیدآبادی انقلابی نیست، و خشونت را راهی برای رسیدن به نظام دموکراتیک ملتزم به حقوق بشر و آزادی نمی داند. از نظر او روش های رسیدن به اهداف به اندازه ی خود اهداف مهم است. مبارزه ی بدون خشونت هم از منظر اخلاقی قابل دفاع است و هم از منظر عملی ثمربخش. مبارزه ی عاری از خشونت در عین حال حس همدردی عمیق جامعه ی جهانی را برمی انگیزد و این پرسش را در اذهان مردم جهان به وجود می آورد که چرا رژیم فقه- فقیه سالار حاکم بر ایران اهل اندیشه و قلم را که هیچ سلاحی جز قلم خود ندارند به این شیوه های خشونت آمیز سرکوب می کند. از همین رو بود که زیدآبادی به عنوان یک روزنامه نگار اندیشمند و صاحب نظر می کوشید تا حدّ امکان جامعه را به سوی آرامش و پرهیز از خشونت دعوت کند، حتّی در مقاطعی آگاهانه همگان را به “سکوت سیاسی” و نادیده گرفتن دولت فرامی خواند تا از حجم خشونت حکومت نسبت به منتقدان و ناراضیان کاسته شود. و علی رغم تمام نقایصی که نظام انتخابات در ایران دارد، ترجیح داد که فعالانه به صحنه انتخابات وارد شود تا هیچ راه مسالمت آمیزی را برای اصلاح و تغییر در ساختار سیاسی نیازموده نگذاشته باشد. او نیک می داند که خشونت و نفرت به خشونت و نفرت بیشتر می انجامد، و تن دادن به این بازی خطرناک چه بسا جامعه را به دور باطلی از خشونتهای ویرانگر مبتلا کند که رهایی از آن تا چندین نسل آینده امکان پذیر نباشد.

تردید ندارم که اگر اکنون احمد زیدآبادی در میان ما بود افتخار این جایزه ی ارزشمند را با تمام زندانیان سیاسی شریک می شد. این نوع جوایز را باید نوعی ابراز حمایت اخلاقی و معنوی از کوشندگان راه دموکراسی ملتزم به آزادی و حقوق بشر دانست. امروز روزنامه نگاران جهان احمد زیدآبادی را به عنوان روزنامه نگار شجاع آزادیخواه سال ۲۰۱۰ برگزیده اند و او را درخور قلم طلایی دانسته اند. این انتخابی شایسته و درخور احمد زیدآبادی است. او از قدرت قلم خود فقط برای بیان حقیقت و افشای فساد سیاسی سیاهکاران بهره نمی جوید، بلکه علاوه ی بر آن مسئولانه می کوشد که قلم و اندیشه اش را در راه اخلاقی تر کردن جهان و کاستن از درد و رنج انسانها به کار گیرد. این قلم بدون شک رسالت خود را کامیابانه به ثمر می رساند، زیرا آنچه از آن می تراود از جان صاحب قلم برمی خیزد و آینه ی روشن قلب شریف و اندیشه انسانی اوست.

هامبورگ ،۶ اکتبر ۲۰۱۰ ، ۱۴ مهر ۱٣٨۹.