شهروند ۱۱۵۳ ـ ۲۲ نوامبر ۲۰۰۷

پرسش شهروند از احزاب و سازمان های سیاسی درباره مسائل روز ایران

اشاره:

با توجه به شرایط حادی که در منطقه و بویژه در رابطه با ایران به وجود آمده، شهروند به منظور آشنایی بیشتر خوانندگان خود با دیدگاههای سازمان ها و احزاب سیاسی اپوزیسیون خارج کشور در این خصوص، با اکثر سازمان های سیاسی فعال پرسش های زیر را مطرح کرده است و از آنها خواسته تا در صورت تمایل به انعکاس نظراتشان در شهروند، پاسخ های خود را ارسال دارند که با اولویت دریافت چاپ شود.

سازمان ها و احزابی که در این رابطه مورد پرسش قرار گرفته، عبارتند از:

اتحاد جمهوریخواهان

اتحاد فدائیان

جبهه ملی ایران

چریک های فدایی خلق ایران

حزب توده ایران

حزب دمکرات کردستان ایران

حزب حکمتیست

حزب کار ایران (توفان)

حزب کمونیست کارگری ایران

حزب کمونیست ایران / کومه له

حزب مشروطه ایران

سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)

سازمان فدائیان (اقلیت)

سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)

کومه له ـ حزب زحمتکشان کردستان ایران

پاسخ های حزب دمکرات کردستان ایران در شماره ۱۱۵۲ مورخ ۱۵ نوامبر شهروند به چاپ رسید. اینک پاسخ های جبهه ملی ایران، حزب حکمتیست و حزب کمونیست ایران را میخوانیم.

هیئت تحریریه شهروند

پاسخ های جبهه ملی ایران


لطفا نام خود و عنوان سازمانی تان را بنویسید و مختصری از بیوگرافی تان را شرح دهید.

ـ کمال ارس، عضو شورای عالی جبهه ملی ایران- اروپا، ۶۲ ساله، مدرس ریاضیات در رشته اقتصاد دانشگاه شهر کلن- آلمان.


سازمان خود را به طور خلاصه معرفی کنید و آخرین تغییر و تحولات درون آن را عنوان کنید.

ـ جبهه ملی ایران- اروپا متشکل از واحدهای آلمان، انگلستان، بلژیک، قبرس، سوئد و هلند پس از چند سال کار در شرایط نیمه رسمی از اولین کنگره خود (کنگره ورجاوند) که در روزهای ۳۱ سپتامبر و اول اکتبر برگزار شد، رسما آغاز به فعالیت کرده است. پیامها، سخنرانیها و قطعنامه های کنگره ورجاوند را میتوانید در آدرس زیر بخوانید: www.jmie.be/article1436.html


موضع حزب شما در قبال خطری که امروزه بر سر ایران سایه افکنده و آن حمله آمریکا به ایران است، چیست؟

ـ ما هر گونه مداخله نظامی در ایران را محکوم میکنیم و خواهان بیرون کشیدن جنگ افزارهای آمریکا و دستیارانش از خلیج فارس هستیم. قصد حمله نظامی به ایران در واقع ادامه سیاست “تغییر رژیم” است که تا پیش از برملا شدن فعالیتهای هسته ای ایران در شکل “محور شرارت” بودن ِ رژیم بیان و تبلیغ میشد؛ همان اتهامی که بهانه حمله آمریکا به عراق شد. اعلام فعالیت هسته ای ایران فقط شکل و شدت فشار بر جمهوری اسلامی را تغییر داد. ریشه این سیاست آمریکا در برنامه “خاورمیانه بزرگ” نهفته است که برنامه ای در سوی حفظ نفوذ کنونی آمریکا در خاورمیانه و گسترش آن است، ولی حاکمیت جمهوری اسلامی هم با سیاستهای نابخردانه و ماجراجویانه خود در این منطقه، بهانه و فرصت خوبی در اختیار توجیه سیاست جنگ افروزانه آمریکا و اسراییل قرار میدهد و از این روی امنیت ملی، تمامیت ارضی و شیرازه کشور را به خطر میاندازد. حاکمیت جمهوری اسلامی سالهاست که از پشتیبانی ملت ایران برخوردار نیست، مشروعیت ملی ندارد و کشور را مدام در بحرانهای طاقت فرسای درونی و خارجی نگه داشته و آسیب پذیرمیسازد.

جبهه ملی ایران خواهان برکناری این حاکمیت و جایگزینی آن توسط نمایندگان و نهادهای منتخب آرای آزاد مردم ایران است. ما هرگونه “تغییر رژیم” را که به آشوب و فروپاشی سامانهای کشوری منتهی شود، نمی پذیریم و در مبارزه علیه رژیم جمهوری اسلامی و برای جایگزاری نظام و حاکمیت ملی و دموکراتیک منتخب مردم تجزیه، نابودی کشور و حضور نیروهای خارجی را در ایران پذیرا نخواهیم شد. این راست است که دین فروشان حاکم منافع ملی را نادیده میگیرند و استقلال کشور را آسیب پذیر کرده و به خطر انداخته اند، ولی ایران هنوز هم کشوری است مستقل و طبق قوانین و مقررات بین المللی نیز هیچ نیروی بیگانه ای اجازه مداخله در امور داخلی آن را ندارد. این رژیم را باید مردم ایران با مبارزات خود برای احقاق حقوق شهروندی و دموکراتیک برکنارکنند. بیگانگان، چنانکه خواهان خیر مردم ایران هستند، میتوانند از طریق مراجع ذیصلاح بین المللی از مبارزات زنان، دانشجویان، کارگران و سازمانهایی که مدافع آزادی و حقوق بشر در ایران هستند، پشتیبانی نمایند. در این راستا ما گردش جدید در سیاست دولت فرانسه را برنمی تابیم که هم آوا با جنگ افروزان آمریکایی و اسرائیلی بر طبل جنگ میکوبد و افکار عمومی جهان را برای حمله نظامی به ایران آماده میسازد.


رابطه ی حزب شما با دیگر گروه ها و احزاب اپوزیسیون خارج کشور چگونه است؟ آیا با همه آنها بر سر میز مذاکره و تبادل نظر خواهید نشست؟

ـ جبهه ملی ایران ـ اروپا همواره با تمام سازمانهای دموکراتیک اپوزیسیون روابط حسنه داشته و زین پس نیز خواهد داشت. ما حاضریم با همه گروه ها و احزابی که مخالف حمله نظامی به ایران و مخالف تجزیه ایران هستند، رایزنی و همکاری نماییم.


آیا برای نظام ایدئولوژیک در ایران آینده ای می بینید؟

ـ ۲۹سال حاکمیت نظام جمهوری اسلامی برای ایران جز فساد و تباهی در همه وجوه زندگی ِاجتماعی کشور حاصل دیگری نداشته است. در حال حاضر که این نظام نه تنها از خارج بلکه از درون هم زیر فشار فزاینده قرار گرفته است و این فشار بی تردید روزبه روز بیشتر نیز خواهد شد، منطقی است که چنین نظامی آینده روشنی نمیتواند داشته باشد. ولی در تاریخ اتفاقات هم همواره نقش بازی کرده اند. بر ماست که بخردانه بر مبارزات خود علیه این نظام که دیگر ایدئولوژی اسلامیش هم رنگ باخته است، بیافزاییم و سنجیده چنان بکوشیم که عاملی مانند جنگ نتواند عمر این نظام را به درازا بکشاند.


چه موضوع هایی برای حزب یا سازمان شما در اولویت قرار دارند؟

ـ نخست دفع خطر جنگ و پیامدهای وحشتناک آن که میتواند در ایران شرایطی به مراتب بدتر از یوگسلاوی سابق به وجود آورد. و سپس ادامه به مبارزه برای حاکمیت ملت از طریق پروژه استراتژیک ِ”انتخابات آزاد و جابجایی قدرت” در تمام سطوح سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور.


تقریبا اکثر احزاب سیاسی اپوزیسیون مخالف برپایی زندان و اعدام و شکنجه هستند. فرض کنیم شما به قدرت رسیدید، با مخالفانتان چه رفتاری خواهید داشت؟

ـ به گواه تاریخ، جبهه ملی ایران همواره تشکلی دموکراتیک و قانونمدار بوده است. خروج جبهه ملی ایران از دولت مهندس بازرگان در مخالفت با قانون قصاص هم بود. دولت ملی و دمکراتیک آینده ایران باید قانون منع شکنجه را که تاکنون از طرف حکومت جمهوری اسلامی پذیرفته نشده، امضاء کند و به این قانون مانند دیگر قوانین حقوق بشر اکیدا عمل نماید.

حکم اعدام کمابیش در تمام کشورهای دموکراتیک و پیشرفته جهان لغو شده است. زندان و دیگر احکامی که بر بزهکاران صادر میشود باید هدفی تادیبی و نه تعذیبی داشته باشد. در یک کشور دموکراتیک این قانون است که باید هر نوع برخورد حقوقی را با هر شهروندی تعریف و تعیین نماید. تنها قوای قضایی و اجرایی مستقل هستند که اجازه دارند در این موارد تصمیم گرفته و تصمیمشان را به اجرا درآورند.




 

در رابطه با مسئله ملیت های ایران(ترک، کرد، عرب، بلوچ و…) ، حزب شما چه راه حلی را مناسب می بیند؟

با مسئله زبان مادری چگونه برخورد می کنید و چه حقوقی برایش درنظر می گیرید؟

ـ نخست، ملیت یعنی ملت بودن مانند انسانیت که معنای انسان بودن دارد؛ و در ایران تنها یک ملت وجود دارد و آنهم ملت ایران است. گروه های انسانی تشکیل دهنده ملت ایران را میتوان اقوام، اقشار، طبقات و مانند آنها نامید. برای مثال طبقه کارگر در ایران به آن گروه از شهروندان ایرانی اطلاق میشود که نیروی کار (یدی و فکری) خود را میفروشند و کمابیش در سازمانهای صنفی خویش متشکل میباشند. یکی از حقوق مسلم شهروندی این طبقه حق تشکیل سندیکاهای آزاد خود میباشد که برای احقاق این مهم مبارزه سختی در جریان است.

اقوام ایرانی از دیرباز درکنار هم و باهم زیسته اند و بویژه از پیدایش زمینه انقلاب مشروطیت که سرآغاز پدیدار شدن بازار ملی- سراسری در ایران است، روند آمیزش آنها شروع شده است. از زمان رضا شاه پهلوی این روند با ایجاد ساختار مدرن مدنی و متمرکز اداری کیفیت ملت ـ دولتی به خود گرفته (برخلاف دولت- ملتها) و روند رشد بازار ملی بسیار فزونی یافته است. برای نمونه صدور سرمایه از آذربایجان به همه “نقاط پردرآمد” در ایران مانند تهران، خراسان و بندرهای جنوبی و شمالی ایران بسیار چشمگیر است. صدور سرمایه در پی خود صدور نیروی کار را نیز آورده است، به طوری که امروزه تعداد هموطنان آذربایجانی ما در خارج از آذربایجان بزرگتر از خود آذربایجان میباشد.

مسئله و مشکلی که در پیش پا و سد راه ماست نظام استبدادی موجود در ایران است که باید همه ایرانیان برای برکناری آن راه حلی سنجیده و دموکراتیک جُسته و آن را بپیمایند. نگاهی کوتاه به نوشته ها و سیاستهای قومپرستان و ملیت چی ها نشان میدهد که آنها دانسته و یا ندانسته آب در آسیاب تجزیه طلبان ریخته و جو عمومی را برای انحراف مبارزات دموکراتیک مردم علیه استبداد آماده میکنند. مشکل ما آموزش زبان مادری نیست. آموزش زبان مادری از دبستان تا دانشگاه حق شهروندی هر ایرانی میباشد. افزون بر این حفظ و پرورش آزاد زبان و فرهنگ اقوام ایرانی از طریق روزنامه، کتاب، رادیو، تلویزیون هم بخشی از حقوق شهروندی آنهاست.

افزون بر این، جبهه ملی ایران- اروپا خواستار تمرکززدایی در ساختار اداری کشور است. تمرکززدائی اداری ـ حکومتی می تواند اوضاع اقتصادی- فرهنگی مناطق عقب افتاده کشور را تعدیل کند و شرایط مساعدی را برای ایجاد رشد این مناطق به وجود آورد. برای تمرکززدایی از ساختار کنونی و تامین مشارکت مردم در امور خود و کمک به روند تحقق دمکراسی در ایران، باید از هرگونه پیشداوری و مدل سازی های ایدئولوژیک خودداری شود و کارشناسانه عمل گردد. الگوی “انجمن های ایالتی و ولایتی” که از انقلاب مشروطه به یادگار مانده است، میتواند مدل مناسبی باشد. ولی گزینش مناسب ترین روش تمرکززدایی و شکل و ساختار دولت غیرمتمرکز، برای درج در قانون اساسی بر عهده مجلس موسسان منتخب ملت ایران خواهد بود.


فکر می کنید در داخل ایران و بویژه برای نسل جوان چقدر شناخته شده هستید و چقدر مردم به رهنمودهای شما توجه و عمل می کنند؟

ـ در شناخته بودن جبهه ملی ایران، یعنی “سازمان مادر” ما که سخنی نیست. افزون بر این ما با چند سازمان جوانان و دانشجویی که به جبهه ملی نزدیک میباشند در تماس هستیم.


***

پاسخ های حزب حکمتیست


لطفا نام خود و عنوان سازمانی تان را بنویسید و مختصری از بیوگرافی تان را شرح دهید.

ـ فاتح شیخ رئیس دفتر سیاسی حزب کمونیست کارگری ایران- حکمتیست.

متولد ١٣۲١، فوق لیسانس ادبیات فارسی از دانشسرایعالی تربیت دبیر تهران، فوق لیسانس علوم اجتماعی موسسه مطالعات اجتماعی دانشگاه تهران.

فعالیت سیاسی: از پائیز ١٣٣٧. سه بار زندانی سیاسی در رژیم سلطنتی. از رهبران و سازماندهندگان خیزش توده ای در انقلاب ۵٧ در قطب چپ و کمونیست جامعه. از رهبران جنبش انقلابی مردم کردستان علیه جمهوری اسلامی. عضو “هیات نمایندگی خلق کرد” در مذاکره با رژیم اسلامی. نماینده منتخب مردم مریوان در اولین انتخابات مجلس در اسفند ١٣۵٨.

فعالیت حزبی: از بنیانگذاران کومه له در ١٣۴٨، فعالیت زیرزمینی سازمانیافته تا ١٣۵٧، فعالیت علنی در کومه له و حزب کمونیست ایران از ١٣۵٧ تا ١٣٧٠، عضو رهبری حزب کمونیست کارگری از ١٣٧٠ تا ١٣٨٣ و از ١٣٨٣ تاکنون رئیس دفتر سیاسی حزب حکمتیست.


سازمان خود را به طور خلاصه معرفی کنید و آخرین تغییر و تحولات درون آن را عنوان کنید.

ـ حزب حکمتیست، که برای خوانندگان نشریه شما کم و بیش شناخته شده است، در اکتبر گذشته کنگره دوم خود را برگزار کرد که مهمترین مبحث آن راههای مقابله با خطر جنگ و با پیامدهای آن (در صورت وقوع) بود. در ادامه مباحث و جهتگیری کنگره دوم، رهبری حزب با انتشار بیانیه ای علیه جنگ (www.hekmatist.com)، یک کمپین سیاسی تبلیغی برپا کرده و احزاب اپوزیسیون را به امضای بیانیه و تعهد مشترک علیه جنگ فراخوانده است.


موضع حزب شما در قبال خطری که امروزه بر سر ایران سایه افکنده و آن حمله آمریکا به ایران است، چیست؟

ـ حزب حکمتیست از همان زمان که تهدید حمله آمریکا به ایران بالا گرفت (بهار ٢٠٠۶) فعالانه علیه این سیاست امپریالیستی ایستاد و آن را به عنوان خطری بسیار جدی اعلام کرد: خطر عراقیزه کردن جامعه ایران و ناامن تر کردن منطقه و جهان، خطری که به عمر جمهوری اسلامی میافزاید، بهانه ساز تعرض بیشتر رژیم به معیشت و مبارزه کارگران و مردم، و سرکوب بیشتر مخالفان سیاسی، کمونیستها و آزادیخواهان میشود، به تحرک دارودسته های اسلامی و قومپرست میدان میدهد و بنیادهای مدنیت جامعه را میپاشاند. حزب ما مدام بر خطیر بودن این اوضاع و مهلک بودن انتظار و دست رو دست گذاشتن تاکید کرده است.

سیاست ما به روشنی مخالفت با هر دو طرف کشمکش و تلاش برای سازمان دادن و متحد کردن نیروی مردم برای سرنگونی هرچه سریعتر رژیم اسلامی است. از نظر ما این تنها کانال واقعی خنثی کردن خطر جنگ و در صورت وقوع جنگ پایان دادن به آن در اسرع وقت و با کمترین زیان برای مردم و جامعه است.


رابطه ی حزب شما با سایر گروه ها و احزاب اپوزیسیون خارج کشور چگونه است؟ آیا با همه آنها بر سر میز مذاکره و تبادل نظر خواهید نشست؟

ـ حزب ما و سنت سیاسی ما دیالوگ و ارتباط سیاسی با احزاب اپوزیسیون، برگزاری پانل و جدل سیاسی با آنها بر سر مسائل جامعه ایران و تحولات جهانی مرتبط با آن، و از این راه پیشبرد اختلافات سیاسی با ابزارهای سیاسی را همیشه مثبت ارزیابی کرده و در موارد زیادی پیشقدم آن بوده است. ملاک ما دوری و نزدیکی ایدئولوژیک و سیاسی نیست. بخشی از اپوزیسیون حتی احوالپرسی با غیرخودیها را تابو میداند! سر زدن این رفتار غیرسیاسی و غیراجتماعی از جریانات و کسانی که در جوامع پیشرفته هم بسر برده اند سئوال برانگیز است: چرا از پیشرفت این جوامع بهره نبرده اند؟ آیا مشکل بنیادی تر نیست؟ ما به سهم خود تلاش کرده ایم این درک و این تفاهم را گسترش دهیم که: جدل و دیالوگ با مخالف معنی دارد، با موافق آسان است و البته هیچوقت منتفی هم نیست، اما جدل و دیالوگ با مخالف حتما مستلزم تلاش بیشتر است و به زحمتش می ارزد چون میتواند به تغییراتی بینجامد که سیاست در جامعه ما، بویژه در شرایط خطیر امروز، به آن نیاز دارد. تلاش برای رسیدن به توافق اساسا با مخالف مطرح است، اما در واقعیت به وفور می بینید که برای بخش اعظم اپوزیسیون، از راست و چپ، پرسه زدن در کریدورهای خودمانی و حال کردن با محافل شیرین هم مسلکان به مراتب پذیرفته تر و خوشایندتر از جدال و دیالوگ با مدعیان و مخالفان سیاسی است. برخلاف این شیوه های رایج، ما طرفدار رابطه، دیالوگ و جدل سیاسی علنی و در موقعیت برابر، با هر بخش از اپوزیسیون جمهوری اسلامی هستیم (استثناء بر قاعده به دلایل واقعی ممکن است). این به مردم امکان می دهد که از تفاوت خط مشی نیروهای اپوزیسیون آگاه شوند و در حمایت از این یا آن حزب بتوانند با چشم باز و ذهن روشن عمل کنند.




 

آیا برای نظام ایدئولوژیک در ایران آینده ای می بینید؟

ـ اگر منظور حکومت اسلامی است، خیر! برای آن در ایران آینده ای نمی بینم. به طور کلی هم “نظام ایدئولوژیک”، چه در ایران و چه در بقیه جهان، نظامی است که در مسیر آینده بشریت و رهائی انسان باید از آن رها شد. رهائی انسان زمانه ما در گرو رهائی اش از مناسبات سرمایه و تقسیم طبقاتی ناشی از آن است که بنیاد مادی نظامهای ایدئولوژیک معاصر و تقابل و کشمکش آنها با یکدیگر است. رهایی از ایدئولوژی، هر نوع آن، مذهبی یا سکولار، مشروط به رهائی از آن اوضاع مادی تولید و زندگی است که ایدئولوژی را ضروری کرده است. در ابتدای قرن ٢١ این اوضاع در سراسر جهان چیزی جز سرمایه داری گلوبال، جز انحصار مالکیت در دست طبقه بورژوازی و استثمار کار مزدی نیست. خطاست اگر تصور شود که فقط رژیمهای اسلامی ایدئولوژیک هستند. رژیمهای آمریکا، انگلیس، آلمان، فرانسه، ژاپن و … هم نظامهای هستند متکی به ایدئولوژی بازار آزاد که به “فاندامنتالیسم بازار آزاد” و “نئولیبرال” هم معروف است. در تقابل با این نظام ایدئولوژیک، نوع دیگری به ایدئولوژی اقتصاد دولتی متکی بود (شوروی، چین و غیره). همچنین ایدئولوژی اقتصاد مختلط (سوسیال دمکراسی). ناسیونالیسم و لیبرالیسم نظامهای ایدئولوژیک هستند. کمونیسم، برخلاف تصوری که مخالفان متعصب و متحجر آن رواج داده اند، جنبشی اجتماعی و سیاسی برای برچیدن طبقات و ایدئولوژی های طبقاتی است و بنا به تعریف “ایدئولوژیک” نیست. ایدئولوژیهای حاکم جهان امروز از اسلامی و غیر آن، ایدئولوژی طبقه حاکم و بازتاب معرفتی مناسبات سرمایه داری معاصرند و در عین حال به این یا آن شکل تحکیم کننده همین مناسبات هستند. اسلام معاصر، از اسلام خمینی و خامنه ای و خاتمی تا اسلام “غنی شده” احمدی نژاد تا اسلام بن لادنی و وهابی و اخوان المسلمینی، از بنیادگرا تا میانه رو، از متحد غرب تا ضدغربی، نه اسلام محمد و عمر و علی و معاویه است و نه حتی اسلام صد سال پیش جمال الدین اسدآبادی و محمد عبده و غیره است. اسلام امروز یک ایدئولوژی سوپر ارتجاعی امروزی است که بخشهائی از طبقات حاکم کشورهای مسلمان نشین با استفاده از بحرانها و شکافهای حاصل از استراتژی قدرتهای امپریالیست و ناتوانی جنبش های ناسیونالیستی در پاسخدهی موثر به آنها، بعنوان ابزار عقیدتی بسیج نیرو برای سهمگیری خود از قدرت و ثروت جامعه علم کرده اند. این ایدئولوژی در این هدف که به بخش پایدار روبنای ایدئولوژیک جهان معاصر تبدیل شود نه در ایران و نه در هیچ جای دیگر دنیا آینده ندارد، اما به عنوان بازتاب معنوی بخشی از بلبشوی جهانی نظام گندیده سرمایه داری، و ابزار عقیدتی بسیج لمپنیسم در جوامع اسلامزده، ظرفیت شدیدا واپس برنده و مخربی دارد که اگر با نیروی مردم آزادیخواه به هزیمت رانده نشود، بنیادهای مدنیت این جوامع را برای چند دهه نابود می کند.


چه موضوع هایی برای حزب یا سازمان شما در اولویت قرار دارند؟

ـ برنامه حزب ما بازسازی جامعه بر اساس اولویت یافتن انسان و بازگشت اختیار کنترل زندگی به انسان است. این یعنی برآوردن نیازهای متنوع انسانهای زنده و تضمین آزادی و شکوفائی فردی شان، یعنی رهائی شخصیت انسان معاصر از همه مظاهر ازخودبیگانگی و همه جلوه های سرکوب مادی و معنوی و تبعیض و نابرابری. برای پیمودن این مسیر هم به مبارزات روزمره کارگران و مردم برای بهبود معیشت و امکان نفس کشیدن بیشتر نظر دارد و هم قدرتمند کردن صف کارگران و مردم و کسب قدرت سیاسی به عنوان گام ضروری ایجاد تحول بنیادی جامعه را. عنصر کلیدی در این میان برای ما مبارزات کارگری هم اقتصادی و هم سیاسی است. ما هم با غیرسیاسی کردن کارگر و هم با غیرکارگری کردن سیاست خط تمایز داریم. گام ضروری واژگونی مناسبات سرمایه در ایران، سرنگونی رژیم اسلامی و درهم شکستن کامل ماشین سرکوب و تحمیق و جنایت اسلامی است. در حال حاضر، در این مسیر خطر جنگ آمریکا به عنوان یک فاکتور جدی به میدان آمده و برجسته شده است. مقابله قاطعانه با جنگ از نظر حزب ما نه فقط ناقض سرنگونی جمهوری اسلامی نیست برعکس، تنها راه ممکن در برابر مردم ایران هم برای اجتناب از جنگ و هم پایان دادن سریعتر به مشقات جنگ در صورت وقوع است.


تقریبا اکثر احزاب سیاسی اپوزیسیون مخالف برپایی زندان و اعدام و شکنجه هستند. فرض کنیم شما به قدرت رسیدید، با مخالفانتان چه رفتاری خواهید داشت؟

ـ مخالفت احزاب سیاسی اپوزیسیون ایران با اعدام و شکنجه و زندان حتی اگر لفظی و کلی هم باشد یک پیشرفت ارزشمند است. گام بعدی بر این مبنا تثبیت، گسترش، کنکرت تر کردن و روشن تر کردن هرچه بیشتر این رویکرد است. اعدام قتل عمد دولتی سازمانیافته است و همه جا باید ممنوع و متوقف شود. شکنجه ننگ بشریت است. زندانی کردن انسان به خاطر عقاید و وجدان باید فورا ممنوع و متوقف شود. حزب ما وقتی که به قدرت برسد قطعا این ارزشها را به عنوان اصول غیرقابل تخطی در قانون اساسی و همه قوانین جامعه جاری خواهد کرد. “بیانیه حقوق جهانشمول انسان” یک سند مهم حزب حکمتیست، و یک سند مهم در جهان انسانیت قرن ٢١ است. این سند، تعهد بی چون و چرای حزب ما به جامعه است که قاطعانه از حقوق جهانشمول انسان دفاع می کند و از این راه خود را متعهد کرده که با رسیدن به قدرت، نه فقط به آن پابند خواهد بود بلکه ملزومات تحقق فوری آن در جامعه را فراهم خواهد کرد.


در رابطه با مسئله ملیت های ایران (ترک، کرد، عرب، بلوچ و…) ، حزب شما چه راه حلی را مناسب می بیند؟

ـ ابتدا لازم است توضیح مختصری بدهم: نفس این مسئله که اهالی کشور ایران، به یک “ملت واحد” تعلق دارند یا به لیستی از “ملیت ها” یک دعوای ایدئولوژیک است که به منافع هفتاد ملیون انسان ساکن آن جغرافیا و به مبارزات سیاسی و اجتماعی شان ربطی ندارد. من نه تنها شریک هیچ طرف این دعوای ایدئولوژیک نیستم، بلکه با خود دعوا، با مفروضات متباین آن یعنی “ملت”، “ملیت” و قومیت بعنوان هویت انسانها، و با جنبشها و جریانات ناسیونالیستی اعم از شووینیسم عظمت طلب ایرانی یا جریانات قومگرایی که این مفروضات را خلق کرده اند و به مردم الصاق می کنند، اختلاف بنیادی و جدل جدی فکری و سیاسی دارم. من و بسیاری دیگر در حزب ما راجع به این مسائل به تفصیل اظهار نظر کرده ایم. این اظهارنظرها برای علاقمندان قابل دسترس است.

جنبش و حزبی که من به آن تعلق دارم، مخالف هر نوع ستم ملی و سرکوب و تبعیض بر اساس انتساب به ملیت و زبان و نژاد و جنسیت و غیره است. آنجا که این ستم و سرکوبها به یک “مساله ملی” مثل مساله کرد تبدیل شده است راه حل سیاسی روشن داریم و در عین حال علیه ناسیونالیسم در همه اشکال آن ایستاده ایم. ناسیونالیسم و قومپرستی راه حل مساله ملی یا حتی رفع ستم ملی در اشکال خفیف تر آن نیستند بلکه با کشمکش بر سر سهم از قدرت، شکاف های ایجاد شده در میان مردم به نام ملت و قوم و غیره را بازتولید و دائمی میکنند. از نظر ما ایران نه کشور یک “ملت واحد” به نام “ملت ایران” است، آنچنان که مدافعان ناسیونالیسم عظمت طلب نظیر داریوش همایون ادعا میکنند، و نه یک کشور “کثیر الملله”، آنطور که مدافعان ناسیونالیسم قومی و خلقی مدعی اند. “ملت”، “ملیت” و “قومیت” هویتهای سیاسی ساختگی جنبشهای ناسیونالیستی دارای منافع متضاد هستند و با هویت مشترک انسانی جمعیت و اهالی کشور ایران در تناقض است.


اهالی کشور ایران به هر زبانی صحبت کنند حق دارند که به عنوان شهروندان متساوی الحقوق در یک چارچوب حکومتی غیرقومی و غیرمذهبی همزیستی کنند. فدرالیسم قومی نه به دمکراسی و عدم تمرکز اداری ربط دارد و نه به رفع ستم ملی و نه به حل تنها مسئله ملی موجود در ایران یعنی مساله کرد. سیاست ما در مورد مسئله کرد اینست که درنتیجه ستم و سرکوب و کشتار مداوم و میلیتاریسمی که رژیمهای سلطنتی و اسلامی بر مردم کردستان تحمیل کرده اند، این حق بدیهی مردم کردستان است که در یک رفراندم آزاد زیر مراقبت مراجع بین المللی رای بدهند که آیا با تضمین حقوق مساوی شهروندی و بدون تبعیض بر اساس کرد بودن در چارچوب حکومتی ایران میمانند و یا دولت خود را میخواهند. برای سایر مناطق ایران خواهان لغو فوری هرگونه تبعیض بر اساس زبان و انتساب تعلقات قومی و غیره هستیم. فدرالیسم راه حل مساله کرد و ستم و تبعیض ملی نیست، پرچم سیاسی دائمی کردن تفرقه ملی و قومی و تقسیم اهالی بر اساس هویتهای ساختگی است و میتواند زمینه ساز پاکسازی قومی و مذهبی و حمام خونی باشد که در یوگسلاوی دیروز و عراق امروز دیده ایم.


با مسئله زبان مادری چگونه برخورد می کنید و چه حقوقی برایش درنظر می گیرید؟

ـ در کشور ایران علاوه بر زبان فارسی که توسط رژیمهای سلطنتی و اسلامی زبان رسمی اجباری اعلام شده است، زبانهای دیگری هم رایج است و لازم است در تقابل با دعواها و ادعاهای ایدئولوژیک ناسیونالیسم ها، یک راه حل پیشرو و کارساز برای این واقعیت اجتماعی ارائه و اجرا شود. از نظر ما همه زبانهای رایج در کشور اعتبار دارند و زبان رسمی اجباری ممنوع است. در برنامه حزب ما “یک دنیای بهتر” این مساله به روشنی تاکید شده که دولت می تواند یک زبان از زبانهای رایج در کشور را به عنوان زبان اداری و آموزشی کشور تعیین کند، مشروط بر اینکه امکانات و تسهیلات لازم برای متکلمین به سایر زبانها، در زمینه های زندگی سیاسی و اجتماعی و آموزشی، وجود داشته باشد و حق هر کس به اینکه بتواند به زبان مادری خودش در کلیه فعالیت های اجتماعی شرکت کند و از کلیه امکانات اجتماعی مورد استفاده همگان بهره مند شود، محفوظ باشد.

اینکه در کشور چند زبانی هر کسی باید آزاد باشد که از زبان خاص خود استفاده کند یک نرم پذیرفته شده دنیای امروز است؛ فقط رژیمهای شدیدا متحجر و شووینیست نظیر جمهوری اسلامی و ترکیه و امثال آنها از این نرم روشن و قابل فهم سر باز می زنند. سر باز زدن چنین رژیمهایی از این نرم جهانی در مورد زبانهای رایج کشور باعث ساخته شدن هویت قومی بر اساس زبان های “اقلیت” شده است. زبان وسیله ارتباط انسانهاست و تبدیل آن به هویت قومی و ملی، میان انسانها شکاف میاندازد. تبدیل زبان مادری به “هویت” امروزه منشا شکافهای عمیق در جامعه و مانع روند طبیعی آمیخته شدن مردمان متکلم به زبانهای متفاوت است که در دنیای گلوبال قرن بیست و یکم چیزی از آن طبیعی تر نیست.


فکر می کنید در داخل ایران و بویژه برای نسل جوان چقدر شناخته شده هستید و چقدر مردم به رهنمودهای شما توجه و عمل می کنند؟

– حزب حکمتیست یک حزب جدید از یک سنت کمونیستی جاافتاده در سیاست سه دهه اخیر جامعه ایران است. حزب حکمتیست در داخل ایران و بویژه برای نسل جوان در حد مشهودی شناخته شده است. یک ویژگی دیگر در مورد حزب حکمتیست، نفوذ سیاسی آن در کردستان است: هم شخصیت های این حزب در کردستان از سابقه و شناخته شدگی و نفوذ دیرینه وسیعی در میان توده مردم برخوردارند و هم، به تبع این، حزب جاپای مستحکم و پتانسیل نفوذ و قدرت گسترده در مقیاس اجتماعی دارد. یک تفاوت برجسته در آرایش سیاسی و اجتماعی در کردستان و بقیه ایران نفوذ اجتماعی کمونیسم در کردستان است؛ وضعیتی که حاصل سیر تاکنونی جامعه، حاصل مبارزه طبقاتی سه چهار دهه اخیر و حضور مداوم یک کمونیسم فعال و اجتماعی در آنجا از مقطع انقلاب ۵٧ تا کنون است.


***

پاسخ های حزب کمونیست ایران


لطفا نام خود و عنوان سازمانی تان را بنویسید و مختصری از بیوگرافی تان را شرح دهید.

ـ هلمت احمدیان، سردبیر نشریه جهان امروز و عضو کمیته اجرایی حزب کمونیست ایران.


سازمان خود را به طور خلاصه معرفی کنید و آخرین تغییر و تحولات درون آن را عنوان کنید.

ـ حزب کمونیست ایران در ۱۱ شهریور ۱۳۶۲ با شرکت کومه له و اتحاد مبارزان کمونیست و فراکسیونهایی از سازمانهای پیکار، چریکهای فدایی خلق و اعضایی از سازمان های چپ و رادیکال ایران تشکیل شد. آخرین کنگره حزب، کنگره نهم در تابستان امسال برگزار شد.


موضع حزب شما در قبال خطری که امروزه بر سر ایران سایه افکنده و آن حمله آمریکا به ایران است، چیست؟

ـ در شرایط کنونی جنگ به شکلی که در عراق پیش رفت، در دستور کار آمریکا و متحدینش برای ایران نیست. آمریکا در شرایطی که در عراق و افغانستان با مشکلاتی جدی روبرو است، در موقعیت مناسبی برای پیشبرد این پروژه در مورد ایران نیست. مضافا اینکه اگر این حمله قرار است به حذف جمهوری اسلامی منجر گردد و در شرایطی که آلترناتیو مناسبی که بتواند از پس کنترل اوضاع آتی برآید وجود ندارد، این اقدام برای آمریکا و متحدانش مقرون به صرفه نیست. با این حال عملیات نظامی محدود و ایذایی به منظور فشار و رام کردن رژیم جمهوری اسلامی منتفی نیست. در این حالت هم، این برای رژیم اسلامی برکتی است که در پرتو آن و به این بهانه می تواند وحشیانه تر به جان جنبش های اجتماعی بتازد و همچنین موقعیتش را در میان جریانات ارتجاعی و اسلامی منطقه تقویت کند.

ما مخالف تحریم های اقتصادی و تهدیدات جنگی با هر درجه ای که به وقوع پیوندند هستیم. ما فکر می کنیم دود این فشارها و تهدیدات به چشم مردم زجردیده و محروم می رود و فکر می کنیم مهمترین و موثرترین تاکتیک مقابله با عوارض تحریم و جنگ از کانال تعیین تکلیف توده های مردم با اتکا به نیروی خود است و ما مهمترین وظیفه خود را تقویت این روند و جنبش های اجتماعی برابری طلب و آزادی خواه می دانیم و از همه ارگانهای تشکیلاتی ـ تبلیغی مان رو به مردم در این راستا استفاده می کنیم.


رابطه ی حزب شما با سایر گروه ها و احزاب اپوزیسیون خارج کشور چگونه است؟ آیا با همه آنها بر سر میز مذاکره و تبادل نظر خواهید نشست؟

ـ اپوزیسیون رژیم را گرایشات سیاسی مختلف فکری و طبقاتی تشکیل می دهد. از سلطنت طلبان و مشروطه خواهان گرفته تا طیف های مختلف جمهوری خواهان، ملی مذهبی ها و گرایشات مختلف چپ و کمونیست، اما با این حال در یک کاتگوری عمومی می توان دو دسته بندی را برای اپوزیسیون قائل بود. اول طیفی که ما، نه صرفا روی سرنگونی جمهوری اسلامی، بلکه در مورد پروسه و روند سرنگونی و جایگزینی نیز با آنها همسو هستیم و در واقع افق و استراتژی مشترکی داریم و دومی طیفی که سرنگونی را با هر شکل و شیوه ای و با جایگزینی آلترناتیوهایی از بالای سر دخالت توده های مردم مد نظر دارند و قدرت یابی را برای حزب و جریان خود، بر منافع توده های مردم ارجح می دانند. ما با این دسته و روند دوم از آنجا که قرابتی و منفعت مشترکی نداریم، طرح و برنامه ای هم برای همکاری در دستور نداریم و اگر در مواردی ـ همچنانکه در چند سال اخیر نمونه هایش را داشته ایم ـ نمایندگان ما در همایش ها و اجلاس هایی که در آنها نمایندگان همه طیف های مختلف شرکت داشته اند، برای ابراز و دفاع از برنامه عمل و افق های سیاسی مان در قبال اوضاع سیاسی بوده است، امری که در اینگونه موارد، به صورت پلمیک سیاسی به منظور نشان دادن بی افقی یا بحران استراتژیک این جریانات صورت گرفته است.

و اما در مورد طیف اول که با ما هم در سرنگونی و هم در جایگزینی هم نظر و همسویند، می کوشیم دیالوگ و همکاری های عملی را نیز پیش ببریم. در چند سال اخیر و اساسا در پاسخ به مبرمیتی که اوضاع سیاسی ایران در دستور نیروهای سیاسی گذاشته است ما کوشیده ایم با فرعی دیدن تمام اختلافات و تفاوت ها و دسته بندی های کلاسیکی که سابقا در بین این نیروهای چپ و کمونیست بوده، در حرکت هایی که به منظور همکاری و اتحاد عمل صورت می گیرد، شرکت کنیم.

با توجه به مبرمیت اوضاع سیاسی جاری ما می کوشیم این فعالیت را فعالانه دنبال کنیم. حزب ما با توجه به نفوذ و پایگاه توده ای وسیعی که بویژه در کردستان دارد و با در دست داشتن امکاناتی همچون رادیو و تلویزیون که شبانه روز رو به ایران برنامه پخش می کنند، از موقعیت مناسبی برای رشد گرایش سوسیالیستی در جامعه و در بین جنبش های اجتماعی برخوردار است.

لازم به توضیح این نکته است که اوضاع و ضرورت های سیاسی فاکتوری است که می تواند روی جهت گیری اصلی ما که ذکر آن رفت تاثیر بگذارد، به عنوان مثال در شرایطی که جنگی تمام عیار، هستی و زندگی توده های مردم را در خود ببلعد و ضرورت جبهه ی ضد جنگ به مبرمیت اصلی تبدیل می شود، تاکید روی تفاوت ها و گرایشات سیاسی درون اپوزیسیون کمرنگ تر می شود.


آیا برای نظام ایدئولوژیک در ایران آینده ای می بینید؟

ـ اگر منظور درکی مذهبی گونه از ایدئولوژی است، به نظر من عمر اینگونه نگریستن و حکومت کردن به پایان رسیده است.

تفکرات مذهبی تنها با زور و تحمیق و سرکوب می توانند خود را بر مردم تحمیل کنند. در عین حال هر نظام سیاسی، چه چپ و چه راست بر پایه اعتقادات و ایدئولوژی های طبقاتی پایه گذاری شده و می شود. سیاستی منطقی که بتواند بر اساس رعایت حقوق انسان ها و بر اساس تامین منافع اکثریت جامعه استوار باشد، هیچ احتیاجی به درک و عملی جزمی و مذهبی گونه از ایدئولوژی ندارد.

با مرزبندی از این نگرش، تلاش ما این است که در آینده ایران طبقه کارگر متحد و متشکل و توده های مردم سرنوشت خود را مستقیما در دست گیرند و به هیچ جریانی اجازه ندهند با هیچ بهانه ای از بالای سر آن ها و منافع طبقاتیشان، آزادی های فردی و اجتماعی را زیر پا بگذارد، چرا که احترام به موجودیت و حرمت انسان و آزادی هایش بالاتر از منافع هر جریان سیاسی است.


چه موضوع هایی برای حزب یا سازمان شما در اولویت قرار دارند؟

ـ مهمترین وظیفه حزب ما رشد آگاهی و اعتماد به نیروی خود در میان توده های مردم ایران است. در ماه های اخیر جنبش های اجتماعی، همچون جنبش کارگری، زنان و جوانان ظرفیت های بالاتری را از خود نشان داده اند. ما شاهد رشد گرایش سوسیالیستی که خود را درخواست ها و شعارهای این جنبش ها نشان می دهد، هستیم. تشکل های توده ای و غیردولتی روندی رو به رشد داشته است. هنرمندان، شاعران و نویسندگان حضور سیاسی فعال تری در فعل و انفعالات سیاسی جامعه از خود نشان می دهند. اینها همگی زمینه های مساعدی برای رشد جنبشی سوسیالیستی در ابعادی اجتماعی در ایران دارد. مهمترین وظیفه و اولویت حزب ما تقویت این روند در درون این جنبش های اجتماعی است.


تقریبا اکثر احزاب سیاسی اپوزیسیون مخالف برپایی زندان و اعدام و شکنجه هستند. فرض کنیم شما به قدرت رسیدید، با مخالفانتان چه رفتاری خواهید داشت؟

ـ ما مخالف حکم اعدام هستیم و هیچ قید و شرطی هم روی آن نمی گذاریم. اعلام صریح این موضع می­تواند از هم اکنون تفاوت جریانات سیاسی و طبقاتی را برای اداره جامعه در آینده نشان دهد. از هم اکنون برای فردای به قدرت رسیدن، باید صراحتا اعلام کنیم که وقتی به قدرت برسیم، با هیچ مخالفی بدینگونه رفتار نمی­کنیم که جمهوری اسلامی انجام می­دهد. در نظام آینده مورد نظر ما بررسی جرم برای هر متهمی می­باید بر اساس موازینی قانونی و انسانی که در آن متهم حق دفاع از  خود را دارد پیش رود و در قانون اساسی مورد نظر ما نه تنها حکم اعدام لغو شده است، بلکه زندان و زندانی سیاسی نیز موضوعیت خود را از دست می دهد.

۶

در رابطه با مسئله ملیت های ایران (ترک، کرد، عرب، بلوچ و…) ، حزب شما چه راه حلی را مناسب می بیند؟

ـ مسئله ملی واقعیتی غیر قابل انکار و اغماض در بین ملیت های تشکیل دهنده ایران است. اگر به جز کردستان، این تبعیض جنبش دامنه دار و سنت داری را در سایر مناطق دیگر دامن نزده، ولی این ذره ای از این واقعیت کم نمی کند که همه ملل ساکن ایران می باید از حقوق حقه خود برخوردار باشند.

در کردستان، جنبشی زنده و ریشه دار در این رابطه وجود دارد کومه له، سازمان کردستان حزب کمونیست ایران فعالانه و در عمل در تمام لحظات این جنبش شرکت و حضور فعال و پیگیر داشته است. خطوط برنامه کومه له، برای رفع این ستم در کردستان می تواند الگویی برای حل این مسئله در ابعاد سراسری هم باشد. کومه له، خواهان برچیدن ستم و تبعیض ملی در همه ابعاد خود است. کومه له و حزب کمونیست ایران، حق کلیه ملل ساکن ایران را در تعیین سرنوشت خویش تا حد جدایی به رسمیت می شناسد. در عین حال خواهان اتحاد آزادانه و داوطلبانه کلیه ملل ساکن ایران است.

با مسئله زبان مادری چگونه برخورد می کنید و چه حقوقی برایش درنظر می گیرید؟

ـ زبان فراتر از بیان نیازهای فردی است. زبان برای بیان اندیشه و برای برقراری ارتباطات درونی با دیگران و برای دیگر اهداف مختلف بشر به کار گرفته می شود. اگر با این مبنا به سراغ زبان مادری برویم، کسی و جریانی و حکومتی که اقلیت های ملی را از زبان مادریشان محروم می سازد، لطمات روحی و روانی و اجتماعی جبران ناپذیری به جامعه، بویژه به کودکان و نوجوانان می زند. یادگیری هر زبانی به خلاقیت های انسانی یاری می رساند. در همین سال تحصیلی ۱۳۸۷ – ۱۳۸۶، گفته شده است که میلیون ها کودک برای اولین بار در سن ۷ سالگی آغاز به تحصیل کرده اند، که بسیاری از آن ها به زبان هایی غیرفارسی تکلم می کنند، در همان اولین روز تحصیل خود با این تبعیض و نابرابری روبرو می شوند که به زبان مادری خود نمی توانند بخوانند، بنویسند و احساسات خود را بیان کنند، چه ضربات روحی و روانی بر این کودکان وارد می شود؟ رشد انسان، از جمله با رشد زبان و تفکر همراه است. تدریس زبان مادری در کنار زبان فارسی، در همه سطوح تدریس، خلاقیت و شکوفایی فردی و اجتماعی و فرهنگی جامعه را به دنبال دارد. از این رو، ما خواهان آزادی زبان مادری در همه سطوح فعالیت های اجتماعی و تمام دوره های تحصیلی هستیم و آن را برای خلاقیت های فردی و اجتماعی موثر می دانیم.


فکر می کنید در داخل ایران و بویژه برای نسل جوان چقدر شناخته شده هستید و چقدر مردم به رهنمودهای شما توجه و عمل می کنند؟

فکر می کنم با توجه به مراودات وسیعی که بین داخل و خارج وجود دارد و با توجه به امکانات وسیع اینترنتی و رادیو و تلویزیونی تا حد زیادی این نقیصه حل شده است و تاثیرات متقابل بین داخل و خارج با چند سال پیش فرق زیادی کرده است. از این رو برای هر حزبی که اولویت خود را کار در داخل ایران گذاشته باشد، امکانات وسیعی وجود دارد. منتها پذیرش شعارها و رهنمودهای ما برای نسل جوان جامعه ایران در گرو این است که ما نیز رشد درک و آگاهی و به میدان آمدن نسلی از رهبران فکور و عملی را در جنبش های اجتماعی در داخل ببینیم و آنها را به رسمیت بشناسیم. این تازه قدم اول است. این نسل را با روش ها و ایده های قدیمی و رنگ باخته نمی توان جذب کرد. به نظر من حزب ما با توجه به اینکه هیچگاه رابطه اش را با داخل نگسسته، توانسته تا حدی خود را با این نیاز و روند پیش ببرد. پاسخ مثبت مردم کردستان به فراخوان اعتصاب عمومی در ۱۶ مرداد سال ۱۳۸۴ علیه جمهوری اسلامی نمونه ای از این امکان برای ماست.