نامه خوانندگان

 نظر به گرامیداشت استاد پیروز صادقی، که حدود یک سال پیش خود، خواندن قرآن را از روی ترجمه های موجود آغاز نموده، و در این مدت با طرح ده ها سوال متفاوت بی پاسخ از مراکز اسلامی، سرانجام اقدام به گشایش مکتب اسلام و قرآن شناسی و ترجمه و تفسیر آن نموده اند؛ و در پی انتشار مقاله استاد در شهروند شماره ۱۳۴۱، نگارنده با مشکلاتی روبرو شد که تمنا دارد، ایشان آنها راهگشایی نمایند:

۱. “مسلمانان (زن و مرد مؤمن) نمی توانند در مورد فرمان های خدا و رسول او هیچگونه اختیاری از خود داشته باشند”: یعنی جبر در قرآن و تخلف از آن یعنی خروج. اما برخی دیگر از آیات مانند: ما راه را به انسان نشان دادیم خواه پذیرا شود و شکرگزار گردد یا مخالفت کند و کفران نماید (دهر ۳)، هر کس مى خواهد ایمان بیاورد و هر کس نمى خواهد راه کفر پیش گیرد (کهف ۲۹) و بسیاری آیات دیگر؛ که همگی دال بر اختیارند و صددرصد با تفسیر فوق در تضاد، را استاد چگونه توجیه می نمایند؟

۲. “آیه ۷۸ سوره بقره را با دقت کامل بخوانید”. به نظر می رسد معنی مورد نظر ایشان را ندارد. گویا معنی این آیه احتیاج به آیات قبلی اش دارد: “بسیاری از یهودیان وقتی با مسلمانان می نشینند می گویند ایمان آورده اند و بلافاصله پس از اینکه تنها می شوند می گویند مگر ممکن است که خدا (قلب ها را اینچنین) فتح کرده باشد (یعنی ایمان ندارند و تظاهر می کنند)، آیا این عده نمی دانند که خدا می داند آنچه را که آنها آشکار یا نهان می کنند؟ و بعضی از آنها که به علت سواد نداشتن تورات را نخوانده اند، آنرا چیزی جز آرزوهای باطل نمی پندارند و نیستند مگر به آن مشکوک”. نگارنده متعجب است که به چه دلیل این آیات که دلالت بر شرایط یهودیان آن زمان دارد به شکل زیر مربوط و تفسیر شده اند: “و بعضی عوام مسلمان که خواندن و نوشتن هم ندانند قرآن را جز آمال باطل خود نپندارند و تنها پابست خیالات خام و بیهوده خویشند)… کسانی که… در یک خانواده مسلمان بزرگ شده اند و تشهد و نماز را بدون درک معنی آن می خوانند و قرآن را کامل نخوانده اند، آنها فقط در تصورات و آمال خود گمان می کنند که مسلمان هستند، ولی در حقیقت مسلمان واقعی نیستند”.

۳. “خوردن مردار، خون و گوشت خوک… سوگند دروغ گفتن… برای حفظ جان، از نظر اسلام مانعی ندارد”، در کجای قرآن آمده است؟ لطفا دقیقا سوره و آیه آنرا درج نمائید.

۴. “افرادی که کتاب قرآن را بطور کامل و صد در صد باور و قبول ندارند، مسلمان شناخته نمی شوند و اگر با آیه های آن مخالفت کنند کافر (افرادی که اعتقاد ندارند) به حساب می آیند”. به نظر می آید این مطلب که در مورد یهودیان آن زمان و مکان آمده مجددا به اشتباه، به مسلمانان هر زمان و مکان نسبت داده شده است. در قرآن کسانی که به خدا اعتقاد دارند (زرتشتی و یهودی و…) کافر نامیده نمی شوند بلکه “مومن”(بقره ۷۵) یا “اهل کتاب” خوانده می شوند. اگر اشاره ایشان به کلمه “کافر” آیه ۴۱ باشد، در آنجا منظور “افراد جنگجوی مخالف آنزمان که اعتقاد ندارند” نیست بلکه منظور “ناسزاگو”یان است چون کافر “ال” معرفه ندارد (برای مقایسه مثلا در انگلیسی کلمه لیبرال با “ل” بزرگ یعنی اسم شخص یا حزب، و با “ل” کوچک یعنی آزادیخواه، که این دو با یکدیگر یک دنیا تفاوت دارند) (کافر در عربی یعنی ناسزاگو و فقط در شرایط خاصی بایستی با آنها مقابله کرد!). این آیه با تفسیر استاد: “و ایمان آورید به آنچه که فروفرستادم با صداقت که با شما باشد، تا نباشید از جنگجویان بی اعتقاد اولیه”؛ (بی اعتقادان به خدا – لیبرال با “ل” بزرگ) است در حالیکه یهودیان به خدا اعتقاد دارند. آیا ترجمه ی زیر صحیح تر نیست: “و ایمان آورید به آنچه که فروفرستادم با صداقت که با شما باشد، تا نباشید از ناسزاگویان اولیه” (که یهودیان نه به خدا که به محمد ناسزا می گفتند – لیبرال با “ل” کوچک). در ادامه و در جهت تایید ترجمه اخیر بلافاصله به اعتقاد آنها به تورات اشاره شده: “فرزندان یعقوب به عهد خود با کتاب خود (تورات) وفا کنید به او ایمان آورید و منکر او نشوید” (از پیامبر-ان- بعدی حمایت کنید) و مهمتر اینکه بلافاصله می گوید: “تحریف نکنید و حرف راست را دروغ، و دروغ را راست نشان ندهید”! به علاوه در آیات فوق معنی و مفهوم تعریف مسلمانی به چشم نمی خورد. آیا این آیات فقط برای بیان ارتباط یهودیان و اسلام آنزمان نبوده و نه برای “تعریف مسلمانی”؟

 

و بسیاری سئوالات دیگر که به دلیل طولانی شدن مطلب، نگارنده از طرح آنها صرفنظر کرده، و به علاوه نگارنده نیز انتظار نداشت توصیه اش به استاد برای “خواندن و دانستن برای مجعول نشدن”، تبدیل به “خواندن و نادرست گفتن برای مجعول کردن” شده باشد! اما چند سئوال دیگر که نگارنده برای دریافت پاسخ، احتراما آنها را نیز تقدیم ایشان می نماید:

۱. جایگاه روحانیون و اساتید در قرآن کجاست؟ لطفا دقیقاً سوره و آیه آنرا درج نمائید.

۲. برای رسیدن به درجه ی ترجمه و تفسیر قرآن چقدر زمان و دانش نیاز است؟

۳. با توجه به اینکه ترجمه و تفاسیر مطروحه تطبیقی با قرآن ندارند، مسئولیت ارائه موارد نادرست به عهده چه کسی خواهد بود؟

۴. ملاک سنجش جایگاه یک مفسر در گذر از پله های ابتدایی و رسیدن به پله تفسیر در این علم چه می باشد؟ آیا مطالعه ناصحیح ترجمه ی اولین قدم از یک علم، بدون نیاز به طی نمودن پله های بعدی، می تواند برای تفسیر کافی و وافی باشد؟! مثلا: آیا مطالعه کتاب مکانیک سال اول دبیرستان، برای تفسیر صحیح پدیده های مکانیکی و تدریس آن کفایت می نماید؟ می دانیم مکانیک در دانشگاه هم تدریس می شود که در آن، پاسخ صحیح همان مسائل ساده و حالت های استثنایی سال اول دبیرستان، در گرو راه حل های دیگری با ابزار و معادلاتی متفاوت و پیشرفته است، و راه حل های دبیرستانی اصلا و ابدا راه حل بشمار نمی آیند. با توجه به اینکه سیستم آموزشی در همه جای دنیا پژوهنده را پله به پله، از ابتدایی ترین قدم به بالاترین نقطه آن علم (از مکانیک و شیمی گرفته تا دینی) برای تفسیر و آموزش می رساند، آیا این پله ها توسط ایشان طی شده اند؟

۵. آیا روش منطقی برای دریافت پاسخ سئوال های تخصصی طرح مستقیم آنها در مجامع مرتبط با آن (مثلا دینی یا مکانیکی) نیست؟ امروزه علاوه بر مجالس و مساجد و نشریات تخصصی دینی، رشته اسلام شناسی در بیشتر دانشگاه ها (از جمله تورنتو، مونترال و… – از لیسانس تا دکتری) هم تدریس می شود، و بازه دریافت پاسخ از روحانی سر محل است تا متفکران دانشگاهی (شاید پاسخ مناسبتر را اینجا بیابید). به علاوه روش طرح پرسش تخصصی در یک هفته نامه عمومی و دریافت پاسخی از دانشمند مربوطه، شاید تجربه ای ست که هرگز اتفاق نیافتاده باشد. مثلا آیا تاکنون کسی ده ها سئوال مکانیک را در روزنامه تورنتو استار چاپ نموده (آیا تورنتو استار آنها را چاپ می کند؟) و متعاقبا یک استاد مکانیک به آنها پاسخ داده است؟ به نظر نگارنده، این روش بیش از آنکه واقعاً به دنبال یافتن پاسخ برای سوال بوده باشد، به دنبال هدفی “سیاسی-رسانه ای” بوده که این خود نیز می تواند یکی از دلایل دریافت نکردن پاسخ باشد.

۶. و سرانجام منظور اصلی چه بوده و قدم بعدی چیست؟ پرسش های سیاسی-رسانه ای، روخوانی ناصحیح ترجمه ی یک کتاب (ولو اینکه مهمترین کتاب آن علم باشد – مثلا تئوری مکانیک کوانتمی) و تفسیر غلط و مجعول نمودن و چاپ مرتب آنها در یک هفته نامه عمومی ای که خود آن نشریه، مقالات گوناگون دیگری را به دلیل کمبود جا نمی تواند چاپ کند، جای سئوال عمیقی را در ذهن خواننده بجا می گذارد: از کجا آمده است و به کجا می رود؟

 

با سپاس و احترام، و من الله توفیق