مهدی امین
نه
نومید مردم را معادی مقدر نیست
تنها چاووشی امید انگیز توست
که این قافله را به وطن می رساند
احمد شاملو
در تدارک سفر اعتراض و همبستگی به نیویورک بودیم. تلفن ها و پیام های دوستان زیادی که در سفر سال گذشته با ما بودند در دلمان امید هماهنگ کردن سفری دیگر برای اعتراض به حضور سفیر رژیم آدمکش جمهوری اسلامی از یک طرف و همبستگی هر چه بیشتر نیروهای مردمی را در ما زنده می کرد.
سال گذشته بر محور شعار اتحاد در عمل و اختلاف در نظر توانستیم با کاروانی در خور راهی نیویورک شویم تا نفرت و بی زاری از آنچه با جوانان زیبای وطنمان در داخل می رود را نشان دهیم و از طرفی اتحاد و همبستگی بین همه نیروهای پراکنده و خواهان انحلال جمهوری اسلامی را تجربه کنیم.
خیلی سریع اتوبوسمان پر شد و خیلی زود همه متوجه شدیم که اتوبوس دوم و سومی همانطور که سال گذشته داشتیم، امکانش وجود نخواهد داشت.
تلاش یارانمان برای یافتن هتل و اتوبوس به قیمت مناسب ساعتها به درازا کشید و در نهایت زحمتشان برای ارزانتر تمام کردن سفر نتیجه داد. روز چهارشنبه ۲۲ سپتامبر در میان شور و هیجان همگان براه افتادیم. تمام شب را راه پیمودیم. چیزی که به چشم می خورد عزم و پشتکار مسافران اتوبوس برای رساندن فریاد عشق و آزادی بر جهانیان و مردم داخل ایران که جنبش سبز که ریشه در تاریخ چندین ده ساله مردم ایران دارد، نه تنها ناتوان نشده، نه تنها در جا نزده، بلکه در مسیری معقول با کیفیتی بالاتر قرار گرفته است.
سفر با شور و سرود و خاطره و محیط گرم و عاشقانه شروع شد. هرچه یاران بیشتر با هم آشنا می شدند زنگار و غبار سالهای دوری از هم بیشتر زدوده میشد و جایش مهرورزی و همصدایی قوت می گرفت.
جو رفیقانه حاکم بر همسفران چنان عطر دل انگیزی داشت که آشنایان تازه نمی خواستند حتی یکه لحظه از طول سفر را بدون هم بگذرانند. باید بودی و می دیدی که شعار اتحاد در عمل علیرغم نبود یکسانی در نظر چقدر کار می کند. چقدر ما انسانها می توانیم همدیگر را دوست داشته باشیم و نسبت به هم مهربان باشیم. برخلاف پارسال که در مرز به آسانی گذشت، امسال با بی مهری و تلخی مرزداران حدود ۴ ساعت در صف انتظار و کنترل ماندیم. با این وجود آنقدر عشق و انرژی در همه ما بود که تحمل کنیم و بی خوابی و خستگی و بی حرمتی را به یاد عزیزان در بندمان در ایران به هیچ گرفتیم. با همه تاخیری که در مرز داشتیم خود را شتابان به محل تظاهرات رساندیم.
رنگارنگی افکار گوناگون همچنان سال گذشته ادامه داشت. پرچم های قرمز و زرد و بنفش و سبز و شیر و خورشید زینت بخش خیابان مقابل سازمان ملل بود.
امسال چیزی که بیش از هر چیز دیگر جلب توجه می کرد، پختگی و بلوغی بود که بر جو تظاهرکنندگان مستولی بود. اگرچه به لحاظ کمیتی نسبت به سال گذشته در سطح پایین تری قرار داشت ولی به جرات می توان گفت که امسال از سطح کیفی بیشتری برخوردار بود.
آن شور و شیدایی که خاص ایام جوانی است، جای خود را به اندیشه برای ساختن و جایگزینی آنچه فرو خواهد ریخت، داده بود.
سال گذشته جنبش از انبوهی انسانهای عاشق و شیدایی موج می زد که با گلوی عاشق خود زیباترین شعارها را فریاد می زد ولی در پس حضور سبز خود انبوهی از سئوالات ریز و درشتی پنهان بود که آن شرایط عاجز از پاسخگویی به آن بود. و حق آن بود که خیلی زودتر به این نتیجه می رسیدند که چهارچوب جمهوری اسلامی پاسخگوی خواسته های بر حق آنها نیست و در رد پدران با تجربه خود که رنج زندان و شکنجه سالهای متمادی را تجربه کرده بودند با آن سر سبز جوانی بی ارج نمی گذاشتند، و اما امسال در حضور رنگارنگ هم وطنان شرکت کننده حلم و بردباری و دوراندیشی بیشتری را می دیدی.
تولد نوزادی که امسال پا به عرصه حیات گذاشت یکی از دستاوردهای قیام مردمی است. چرخش باور و نگاه عاشقان راه آزادی و استقلال ایران به عبور از چهارچوب تنگ حکومت مذهبی در راستای ایجاد بستری عرفی و سکولار برای رساندن قافله ی دموکراسی خواهی و آزادی طلبی مردم ایران یکی از دستاوردهای مهم این جنبش است.
عدم حضور و شاید تقریباً صفر جریانهایی که هنوز باور دارند که در حکومت اسلامی راهی را بجویند که بماند و مداوا شود و نجات یابد خود نشان دهنده این باور است که این بیمار را امیدی به نجاتش نیست و در شرف موت است.
هماهنگی و همکاری نیروهای سکولار و خواهان جدایی دین و هرگونه ایدئولوژی از ساختار حکومت که از شهرهای مختلف آمریکا و کانادا به دور هم جمع شده و حرکت مشترکی را انجام می دادند خود گویای ضرورت اتحاد هر چه بیشتر نیروهای باورمند به سکولاریسم بر محوریت اعلامیه جهانی حقوق بشر و نفی جمهوری اسلامی در کلیت خویش است.
حضور پرشور در مقابل هتل محل اقامت سفیران مرگ و جنایت جمهوری اسلامی با شعارهای مزدور برو گم شو توجه رهگذران و عابران را جلب کرده و با برخورد تایید آمیز سئوال می کردند که از آمریکا و جهان انتظار چه برخوردی را دارید؟
بعد از تظاهرات راهی هتل محل اقامت خود شدیم. علیرغم خستگی راه و بی خوابی شب گذشته و شرکت در تظاهرات صبح و بعد از ظهر همگی راضی و سر حال به هتل برگشتیم و شب خوب و فراموش نشدنی را تا پاسی از شب در کنار هم گذراندیم و در بازگشت با کوله باری از خاطره و مهر به ایران و دوستان جدیدی که در نیویورک پیدا کرده بودیم به تورنتو برگشتیم.
زنده باد ایرانی آباد و آزاد و سرافراز