نخست

چند نکته برای رفع سوتفاهم های احتمالی و پرهیز از بحث های نامرتبط با موضوع اصلی این یادداشت.

من هم با تحریم مردم مخالفم، و هم با ساخت و تجارت سلاح و ابزارهای امنیتی و سرکوب، هم با زورگوئی نظام سلطه جهانی ــ و از جمله دولت آمریکا ــ مخالفم، هم با دخالت دولت ها در امور داخلی کشورهای دیگر. هم با استبداد و فرهنگ کشی و قتل و سانسور و شکنجه مخالفم و هم با سیاست های نظامی جنگ افروزانه و سیاست های داخلی و خارجی و امنیتی جمهوری اسلامی.

 

هم با اتلاف میلیون ها دلار برای غنی سازی اورانیوم و صنایع موشکی مخالف بوده و هستم، هم با قربانی کردن جان مردمان و اتلاف سرمایه های عظیم مالی در جنگ های یمن و سوریه، هم با اشغالگری دولت اسرائیل مخالفم و هم با شعار نابودی اسرائیل و هم با حمایت جمهوری اسلامی از حزب الله و حماس و..

پس با چه موافقی؟ با گذار از استبداد جمهوری اسلامی به نظامی مبتنی بر دموکراسی و عدالت اجتماعی که زمینه ساز ارتقاء فرهنگی نیز باشد. منافع ملی ایران نیز نه در سیاست جنگ افروزانه جمهوری اسلامی که در صلح و همزیستی مسالمت آمیز با همه کشورهای جهان تامین می شود.

این ها که نوشتم تازه نیست. در همه این سال ها چنین اندیشیده و نوشته و گفته ام. باردیگر نوشتم تا از بحث های اضافی نامرتبط با سخن اصلی این یادداشت پرهیز شود.

دوم

بازتاب رخدادهای اجتماعی و سیاسی در آثار هنری و ادبی ماندگار نیازمند زمان است اما برخی روشنفکران و هنرمندان و نویسندگان می خواهند که در رخداد به زمان وقوع آن نیز موثر باشند و تا تعهد انسانی و وجدانی خود را در برابر مردم، فرهنگ و هنر و ادبیات به جای آورند، با رخدادهای روز درگیر می شوند. همواره این گرایش را ارج نهاده و می نهم.

سوم

«من سیاسی نیستم» را که برخی می گویند، ماسکی می دانم برای فریب خود و دیگران. اغلب این «من سیاسی نیستم» ها در ایران چند دهه اخیر، با قدرت استبدادی همراه و در فساد و رانت خواری همکاسه بوده اند.

برخی از این «من سیاسی نیستم» ها، آن گاه که پای منافع آنان در کار  و امکان رانت خواری مالی و رسانه  ای و فرهنگی و سیاسی در میان است، خود را حتا در حد مهره ی تبلیغات انتخاباتی فرهنگ کش ها و سرکوب گرانی چون رفسنجانی و روحانی، مبلغ فهرست های رسوائی چون فهرست قاتلان امید و  زینت المجالس نشست های تبلیغاتی دولتمردان فرهنگ کش تقلیل داده اند.

برخی از این «من سیاسی نیستم» ها مشتی سلبریتی قلابی و دکانداران ابتذال فرهنگی هستند که در فضای حذف و سرکوب و سانسور هنر و هنرمندان واقعی مشهور شده اند و..

از این حقه بازها بگذریم که روی سخن من با آن ها نیست.

هستند اما هنرمندان و نویسندگان و روشنفکرانی، که چون برخی امضا کنندگان  متن «با ما همصدا شوید»، شرافت فردی، استقلال شخصی و هنری و فرهنگی خود را حفظ کرده، تن به حمایت از استبداد نداده، با رانت خواران همکاسه نشده و تا آن جا که توانسته اند زبان به انتقاد و اعتراض باز کرده اند. سخن من با این گروه است. با برخی دوست نزدیک بوده ام و همراه. امید دارم که زبان شاید تلخ مرا در این یادداشت به دل نگیرند.

چهارم

«در برابر تحریم ها با ما هصدا شوید» هم به دلیل ساختار و بافت و زبان و هم به دلیل کارنامه شریف و خلاق برخی امضا کنندگان، تفاوت بسیار دارد با آن ویدئوی قلابی که پیش از این منتشر شد. آن ویدئو، با بهره گیری ابزاری از کودکی بیمار و با امضاهائی که اغلب، مداح قدرت، پادوی استبداد، همکاسه رانت خواران و سلبریتی قلابی رانتی هستند، بر دروغ بنا شده و ارزش طرح و نقد نداشت.

 

پنجم. سخن اصلی

در متن «با ما همصدا شوید»، که موضوع این یادداشت است، به درستی نوشته اید «دولت‌ها به زبان سیاست با هم سخن می‌گویند …ما اهالی فرهنگ و کنشگران مدنی ایران برآنیم با کلامی ورای زبان ناکارآمدِ سیاست با شما مردم جهان سخن بگوییم»

اما و متاسفانه شمایان نیز با «زبان سیاست» سخن گفته اید و چرا؟

وقتی تحریم مردم را، به حق، محکوم می کنید و از یکی از عوامل اصلی تحریم ــ دولت آمریکا ــ به صراحت نام می برید، اما درباره عامل دیگر تحریم ها یعنی سیاست های نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی سکوت می کنید، زبان شما به مصلحت جوئی و تبلیغات سیاسی آلوده می شود. زبان فرهنگ، چنان که خود نوشته اید، زبان «صداقت» است. پوشاندن بخشی مهم از واقعیت اما «صداقت» نیست هرچند برای سکوت یا پوشاندن بخشی از حقیقت به «مصلحت و ناگزیری و شرایط و پرهیز از خطر» و.. متوسل می توان شد.

می توانید گفت که تو در ساحل امن نشسته ای و حال ما غرق در «گردابی چنین هایل» را نمی دانی.

«شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل

 کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها»

می توانید گفت که اگر در این گرداب هایل زبان به نقد سانسور، به انتقاد از سیاست های  نظامی و امنیتی و موشکی جمهوری اسلامی، به قتل فرهنگ، به زندانی کردن و شکنجه و…. باز کنیم بر ما همان می رود که بر تو و بر قربانیان قتل های موسوم به زنجیره ای و.. رفت. هیچ نکنند راه ارائه آثار ما را می بندند، منزوی می کنند، سد خلاقیت ما می شوند و… چنان کرده و شده اند.

حق دارید. اما با این متن، به حق، با چهره روشنفکر درگیر و متعهد به میدان آمده اید پس راه را بر پرسش و نقد بازکرده اید.

وقتی در این متن، به حق، زبان به انتقاد از تحریم ها و دولت آمریکا باز می کنید ــ که بی خطر است و حمایت خواسته یا ناخواسته ی حکومت را هم به ارمغان می آورد ــ  به دیگران نیز حق بدهید که از سکوت در باره بخش مهمی از واقعیت انتقاد کنند و بپرسند آیا در ماجرای تحریم ها تنها دولت آمریکا سزاوار انتقاد است یا به مثل سیاست موشکی جمهوری اسلامی، دخالت نطامی در سوریه و یمن و استراتژی نابودی اسرائیل نیز در این میان سهمی  دارد؟ و اگر چنین است، که هست، چرا این سهم در متن مسکوت مانده است؟

وقتی در این متن، به حق، با چهره روشنفکر متعهد به میدان آمده اید، حق ندارند دیگران که بپرسند آیا فقط دولت آمریکا سزاوار سرزنش است یا سانسور، فرهنگ کشی، سرکوب، قتل و شکنجه منتقدین، تبعیض علیه زنان در ایران نیز؟

و باز البته می توانید گفت که تو در ساحل امن نشسته ای و …

خود می دانید که من در آن گرداب هایل سکوت نکردم و اگر به گفته سعدی «مراد نیافتم … به قدر وسع کوشیدم».

ششم

بر آن نیستم و صلاحیت آن را هم ندارم که شما را به درگیری با رخدادهای گرداب هایلی دعوت کنم که جامعه و فرهنگ و هنر و ادبیات و تفکر و همه ما را به اسارت گرفته است. حق دارید که نمی توان در ساحل امن نشست و برای اسیران در گرداب هایل رهنمود صادر کرد اما به هنگامی که با حادثه درگیر می شوید، که شده اید، به هنگامی که، به حق، با چهره روشنفکر متعهد به میدان آمده اید، راه  را بر طرح نظر و پرسش باز کرده اید.

آن گروه از مردم دنیا که شما آن ها را به «همصدائی» دعوت کرده اید، حق ندارند از شما بپرسند که سیاست های جمهوری اسلامی در گردابی که کشور بدان دچار است تا چه حد موثر بوده است؟ حق ندارند بپرسند هنرمندان و نویسندگان متعهد در برابر سانسور فرهنگ کش، در برابر  شکنجه و قتل زندانیان و… چه واکنشی نشان داده اند؟

به درستی نوشته اید «خام‌اندیشانه است بپنداریم که نتیجه‌ی اعمال این تحریم‌ها دستیابی به حقوق شهروندی و حقوق بشر، بهره‌مندی از مواهب آزادی و بهبود شرایط زندگی برای ملت ایران است»

مخاطبان شما حق ندارند بپرسند چه کسانی مردم ایران را از «دستیابی به حقوق شهروندی و حقوق بشر، بهره‌مندی از مواهب آزادی و بهبود شرایط زندگی» محروم کرده اند و چرا در متن کم ترین اشاره ای در این باره نیست؟

هفتم

با این همه احساس مسئولیت در برابر مردم و فرهنگ، اگر گزینشی و متکی به استناندارد دوگانه نباشد، مبارک است و من بر بستر شناختی که از شخصیت شریف و آزاده و کارنامه خلاق برخی از شمایان دارم امیدوارم که مبارک شود.