دهمین دوره­ی انتخاب ریاست جمهوری اسلامی و پیامدهای آن، چون جرقه­ای خرمن خشم فروخفته­ی سال­های دراز میلیون­ها مردم – از زن و مرد، پیر و جوان – را به آتش کشید

 

جمعه ۲۶ جون ۲۰۰۹

به احترام و در حمایت از جان­های جوان و عزیز!

 دهمین دوره­ی انتخاب ریاست جمهوری اسلامی و پیامدهای آن، چون جرقه­ای خرمن خشم فروخفته­ی سال­های دراز میلیون­ها مردم – از زن و مرد، پیر و جوان – را به آتش کشید و آنان را به اعتراض گسترده و بی­سابقه به جمهوری اسلامی کشاند.

تا همین هفته­ی پیش، تصور صفوف میلیونی و فشرده­ی مردمی که مشت­های گره کرده­ی خود را در خیابان­های شهرهای کوچک و بزرگ ایران علیه جمهوری اسلامی بلند کرده­اند و شعار «مرگ بر دیکتاتور» می­دهند، به ذهن کم­تر کسی می­آمد. اما بلایا و مصایبی که رژیم جمهوری اسلامی در طی این سی سال بر اکثریت عظیم توده­ی مردم روا داشته و جنایاتی که در حق آنان کرده، چنان وسیع و تکان دهنده است و به چنان خشم و انزجاری در جامعه دامن زده که به انگیزه­ی پیامدهای دهمین دوره­ی انتخاب ریاست جمهوری اسلامی، میلیون­ها مردم به سرعت به خیابان­ها آمدند تا به جمهوری اسلامی نشان دهند که جان به لب­شان رسیده است.


تصویرها و فیلم­های اعتراضات و تظاهرات­های میلیونی روزهای اخیر در ایران، همگی نشان می­دهند که ده­ها و صدها هزار جوان در صف اول این تظاهرات­ها به اعتراض علیه جمهوری اسلامی برخاسته­اند.

رژیم جمهوری اسلامی در طی سی سال حاکمیت خود، جز فقر، اعتیاد، فحشا، زندان، شکنجه، اعدام، بیکارسازی گسترده­ی کارگران، آپارتاید جنسی زنان، محروم کردن جوانان از امکان زندگی و شادی و تحصیل مناسب، و هم­چنین کودک آزاری و بهره­کشی از جان­های کوچک آنان، ثمری برای اکثریت عظیم مردم نداشته است. اگر بر این توافق باشیم که درونی­ترین لایه­ی وجودی انسان، غریزه­ی آزادی اوست؛ پس فریادهای شجاعانه و حق طلبانه­ی توده­ی مردم و به ویژه جوانان – که این روزها نه تنها ایران، که جهان را فرا گرفته است – چیزی نیست جز بازتاب این غریزه­ی ذاتی انسانی: آزادی!

اعتراضات جاری جوانان تحت هر نامی که باشد، با هر بهانه­ای که  بروز یافته باشد، دچار هر نقیصه و اشکالی که باشد، اما از آرزوی شیرین و زیبای آنان برای آزادی و رهایی سرچشمه می­گیرد. این صدای جوان، این آرزوی آشکار، را می­توان به وضوح از ترکیب جمعییت تظاهرکننده، شعارهای طنزآمیز و شاد آنان مشاهده کرد. حمایت از نفس اعتراض و به میدان آمدن این جان­های جوان و عزیز – جدا از اختلاف با طرح این یا آن شعار، این یا آن سمُبل – نمی­تواند و نمی­باید مانعی از احترام و حمایت از حرکت انقلابی آنان از جانب جامعه­ی بزرگ­سال باشد. اشکالات این حرکت بزرگ را می­توان و می­باید در متنی از احترام و حمایت بازگو کرد و به سهم خود برای ارتقای کمی و کیفی آن تلاش نمود.

در این راه خطیر و در این روزهای حساس، تنها و تنها از طریق اعتراض به جنایات بی­شرمانه­ی نیروهای سرکوب­گر و آدم­کُش رژیم جمهوری اسلامی و طرح خواست مصونیت جوانان از هر گونه تعقیب و پیگرد، ضرب و شتم، و زندان و شکنجه است که می­توانیم وظیفه­ی انسانی خود را به انجام برسانیم.

نباید اجازه بدهیم رژیم جمهوری اسلامی که سال­ها با شکنجه و اعدام مخالفان خود، حمله به خوابگاه دانشجویان و به خاک و خوب کشیدن آنان، ترور و اعدام وبلاگ نویسان جوان، برقراری سانسور و خفقان، رواج اعتیاد و فحشا، و به کارگیری جهل و خرافه و… مذبوحانه تلاش کرده است تا هر گونه غریزه­ی عزیز انسانی را در نطفه خفه کند، این بار نیز با قتل عام وحشیانه­ی اعتراضات جوانان به کار خود ادامه دهد و سکوتی مرگ­زا را بر جامعه حاکم گرداند. جمهوری اسلامی، جان­های جوان و کوچک بسیاری را فدای خودکامه­گی، ثروت اندوزی و آسایش خویش کرده است. این رژیم بسیاری از کودکان و جوانان را از حق زندگی، از آسایش، از تحصیل، ساقط کرده است.

نباید به این وحشی­گری و جنایت اجازه­ی دوام داد. نباید گذاشت جوانان – و تمامی مردم – مرغ عروسی و عزای دم و دستگاه فاسد و جاهل و جنایت کار جمهوری اسلامی شوند. باید به حمایت از فریاد آزادی خواهی جوانان برخیزیم. تکرار ترانه­ی سرود «یار دبستانی» توسط جوانان تظاهرکننده خود گواه انزجار آنان از «چوب الفی» است که طی سی سال گذشته بر سرشان فرود آمده است. به حق، دست آنان است که می­تواند پرده­ها را پاره کند. هم اکنون، و پیش چشمان ناباور بسیاری، این عمل تا حدی صورت گرفته است. پرده­ی خفقان خونین جمهوری اسلامی پاره شده و در پیش چشمان افکار عمومی جهان گرفته شده است. نمی­توان نظاره­گر تاریخ لحظه­های تعیین کننده بود. نمی­توانیم بنشینیم و تماشا کنیم که رازقی­ها پر پر شوند.

صدای اعتراض جوانان و خواست آزادی و رهایی آنان از جهنم جمهوری اسلامی را به گوش افکار عمومی جهان و نهادهای مدافع ارزش­های انسانی برسانیم؛ جنایات جمهوری اسلامی علیه آنان را افشاء کنیم؛ در تظاهرات­ها و راه­پیمایی­هایی جاری، پرچم حمایت از آنان را برافرازیم. این­ها کم­ترین کاری است که در این شرایط خطیر می­توان در حمایت از این جان­های جوان و عزیز انجام داد!

           

«جمعیت الغای کار کودکان در ایران»

«مرکز ادبیات کودک، داروگ»

سوسن بهار

جمعه نوزدهم ژوئن ۲۰۰۹