افتخار بزرگی است که همراه دوستان آزادیخواه کانادا به جمع اعتصاب غذای ایرانیان که به همت مبارز خستگی ناپذیر، اکبر گنجی، و سایر آزادیخواهان در نیویورک
پنجشنبه ۱۶ جولای ۲۰۰۹
بر سر آنم که گر ز دست برآید دست به کاری زنم که غصه سرآید
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد دیو چو بیرون رود فرشته درآید
حافظ
افتخار بزرگی است که همراه دوستان آزادیخواه کانادا به جمع اعتصاب غذای ایرانیان که به همت مبارز خستگی ناپذیر، اکبر گنجی، و سایر آزادیخواهان در نیویورک در برابر بنای سازمان ملل تشکیل می شود، می پیوندم.
مردم آزادی می خواهند. حکومت ایران آدم می کشد. امروز ملت ایران از هر قوم و تبار و زبان و فرهنگ و نسل، آزادی می خواهد. حکومت ملت را سرکوب می کند. ظلمی که این چند روزه بر مردم ما رفته به ویژه بر زنان و مردان جوان، در تاریخ ایران بی سابقه بوده است. انگار دشمنی خارجی، تهران و شهرستان ها را اشغال کرده، آتش به روی مردم بی سلاح می گشاید.
نسل جوان امروز ایران دیگر جانش از این همه زورگویی به لب رسیده، می گوید مرگ یک بار، شیون یک بار. مردم دیگر این رسوایی خونین به نام حکومت و دولت را نمی خواهند. حاکمیتی که سلاح به سوی مردم می گیرد، جوانان را از دم تیغ می گذراند، از بیخ و بن فاقد صلاحیت است. اگر طبق ادعا، ملت طرفدار دولت است، چرا دولت این همه آدم می کشد؟ به گونه ای دیگر دولت خودکشی می کند. هیچ ملتی حاکم قاتل را نبخشیده است. و ملت ایران، به رغم نجابتش، این همه ظلم را نخواهد بخشید.
چرا دولت مثل دزد سر گردنه بر قافله ی ملت می تازد؟ چرا جوان بیست ساله را روانه ی خاک می کند؟ چرا در روز روشن دختر بیست ساله را می کشد؟ چرا شهر را قرق می کند؟
کدام مردم شما را انتخاب کرده اند که شما با مردم روبرو می شوید؟ در کجا تربیت حکومت دیده اید که حکومت می کنید؟ آیا حکومت یک جفای مستدام بر ملت است؟ این که جنایتی بیش نیست! کسانی که مردم انتخابشان نکرده اند چرا خود را در رأس جامعه قرار می دهند؟ و چرا از آبرو، حرمت، آزادگی و شأن و مقام ملت ایران در جهان هزینه می کنند، و دست های خون آلودشان را بر فراز سر مردم ایران به نام حکومت نگاه می دارند؟
معنای اعتصاب غذای ما یک حرف بیش نیست: آزادی! آزادی! آزادی!
۱۶ جولای ۲۰۰۹