ادامه ی حمایت از مبارزات مردم ایران و در اعتراض به سرکوب و نقض حقوق بشر، شنبه ۲۹ آگوست ۲۰۰۹، ایرانیان تورنتو در تقاطع یانگ و بلور تا خیابان یونیورسیتی 


شهروند ۱۲۴۶  پنجشنبه ۱۰ سپتامبر  ۲۰۰۹


 

زنجیر انسانی در یانگ و شمع افروزی در دانشگاه تورنتو


 


 

 در ادامه ی حمایت از مبارزات مردم ایران و در اعتراض به سرکوب و نقض حقوق بشر، شنبه ۲۹ آگوست ۲۰۰۹، ایرانیان تورنتو در تقاطع یانگ و بلور تا خیابان یونیورسیتی، زنجیره ای انسانی تشکیل دادند. در این گردهمایی هر گروه و دسته ای پرچم و نشان خود را آورده بود و شعارهای خود را می داد و بسیاری نیز بدون شعار تنها پلاکاردهایی با مضمون محکوم نمودن سرکوب مردم ایران و عدم پذیرش احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور و همینطور چهره ی "ندا" به عنوان سمبل قربانیان خیزش اخیر مردم ایران، در دست داشتند و رو به خیابان، جلب توجه اتوموبیل های عبوری و عابران را می کردند.

پس از دو ساعت تجمع در خیابان، شرکت کنندگان در زنجیره به سوی دانشگاه تورنتو به راه افتادند و در محوطه ی هارت هاوس جمع شدند.

برگزارکنندگان، صحنه ی زیبایی درست کرده بودند با شمع و گل و واژه و خوشبختانه هوا نیز یاری کرد و با آن که بیم بارش باران می رفت، تا پایان مراسم نبارید.


 

گردانندگان مراسم نسرین از خانواده های اعدامیان دهه ۶۰ و شکوفه از زندانیان سیاسی دهه ۶۰ بودند.

نسرین با شعری از زنده یاد سیاوش کسرایی با نام "من مرگ هیچ عزیزی را باور نمیکنم" برنامه را آغاز کرد.

شکوفه نیز با اشاره به جمعیت، گفت که از هر گروهی در اینجا جمع شده اند که باید آن را به فال نیک گرفت. او با ذکر خاطره ای از چند سال پیش گفت، هنوز هستند ایرانیانی که نمیدانند در دهه شصت چه اتفاقی افتاده و بر سر هزاران هزار ایرانی چه آمده. او ذکر خاطرات شکنجه و زندان و اعدام ها در دهه شصت را نه برای به رخ کشیدن درد بازماندگان این فجایع که تجربه ای دانست که آن را در اختیار نسل جوان قرار می دهند تا از آن استفاده کنند و از این راه همان اشتباه نسل او در سال ۵۷ که به تجارب پیشینیان خود بها ندادند، پیش نیاید.

در ادامه دو تن از فرزندان جانباختگان دهه ۶۰ از خاطرات خود گفتند. فروغ بیگ محمدی پدرش از هواداران سازمان مجاهدین خلق بوده که در تابستان ۱۳۶۷ اعدام می شود. فروغ با مادر و برادرش در سال ۱۹۹۹ به کانادا آمده و در رشته روانشناسی از دانشگاه تورنتو فارغ التحصیل شده. فروغ آنچنان منقلب بود که نمی توانست به راحتی بغضش را فرو خورد. او از مادرش که اسطوره شهامت و ایستادگی برای او و برادرش بوده، سپاسگزاری کرد و بخشی از آخرین نامه ی پدر را که از زندان برای همسرش نوشته بود، خواند. در این نامه پدر از همسرش  به خاطر فداکاری و رنج و دردی که کشیده سپاسگزاری کرده و نوشته: من به خاطر خدا و به خاطر آزادی و برابری به خاطر صلح و صفای تمامی توده ها اینجا هستم و هیچ منتی هم سر کسی ندارم. من اینجا هستم تا در آینده ی شاید دوردست زنی بی همسر نباشد، و فرزندی غم بی پدری را تحمل نکند، و تعداد بیشماری از مردم در فقر و فلاکت دست و پا نزنند و انسان با شرفی به خاطر پول جسم خود را نفروشد. و اگر به دلایلی که گفتم بیشتر فکر کنی درد این جدایی کمتر خواهد بود…

دختر محمود از هواداران سازمان اکثریت که در کشتار سال ۶۷ اعدام شد، بازمانده ی دیگر بود. او هشت ساله بود که به خانه ی آنها ریخته بودند. او از خاطرات حضور پاسداران در خانه شان گفت. از خاطرات دیدار حضوری پدرش در زندان و حتی چهره ی پاسدارانی که دیده بود، خاطره ی آن پاسدار چشم سبزی که علیرغم ممنوعیت ملاقات حضوری که فقط شامل بچه های تا پنج سال میشد، به او اجازه ی دیدار حضوری پدر را میداد. چقدر آن ملاقات ها برایش هیجان انگیز بود. پدر به او توصیه می کرد که کتاب نامه های پدری به دخترش که نهرو به ایندیرا از زندان نوشته بود را بخواند. او از طریق همین توصیه ها کم کم با افکار پدر آشنا می شود. پس از پنج سال، در حالی که همه به آنها امید آزادی پدر را می دادند، پدر در سال ۶۷ همراه با هزاران هزار مبارز دیگر به اتهام محاربه به چوبه های دار سپرده شد. پس از آن گورستان خاوران بود تا یاد پدر را زنده نگه دارد، که همان را هم بر آنها حرام کردند.

یادگار این جانباخته در پایان سخنانش، از همه خواست که اختلافات را کنار بگذارند و در کنار هم به حمایت از مردم ایران برخیزند.


 

بابک امینی هنرمند آهنگساز و گیتاریست، عادل قربانی(خواننده) و سیاوش اشکبوس(گیتار) دو ترانه اجرا کردند: قرعه ی تلخ که با الهام از وقایع اخیر و مبارزات و اعتراضات مردم ایران نوشته و اجرا شده و "شبانه" (کوچه‌ها باریکن، دکونا بسته س) یکی از ترانه های خاطره انگیز زنده یاد فرهاد. اجرای خوب این هنرمندان با تشویق حاضران همراه بود.

در ادامه حسن پویا از کانون خاوران که یکی از برگزارکنندگان این برنامه بود، از یکی از خانواده های جانباختگان دهه شصت گفت. مادری که هفت سال از کرج به اوین رفت تا دخترش را ببیند، و هر زمان که پرسید کی او آزاد میشود، گفتند به زودی و بالاخره یک روز لباس های او را تحویل مادرش دادند.


 

علی آزاد، از زندانیان سیاسی دهه ۶۰، که با جمعی از همفکرانش "حقوق بشر و دمکراسی برای ایران" را تشکیل داده، بیانیه ی مورخ ۲۹ آگوست ۲۰۰۹ این جمع را خواند که در آن به سی سال سرکوب و اعدام و شکنجه و زندان و کشتار مردم پس از انقلاب ۵۷ اشاره شده و در بخشی از آن آمده است: "مردم ایران برای احقاق حقوق خود، برای آزادی، برای دمکراسی مبنی بر حق آزادانه ی انتخاب به پا خاسته اند… جوانان، زنان، دانشجویان، مادران، همراهان هم اند و در این همراهی، ترانه ی اتحاد برای دمکراسی و حقوق انسانی را تجلی تازه ای بخشیده اند."


 


 



 

در پایان این بیانیه همچنین آمده است:"این جنبش آرام نمی گیرد، نیک می داند که موجی را می ماند که آسودگی اش به عدم آن می انجامد."

علی آزاد در ادامه از خاطرات خود از زمان دستگیری اش در اردیبهشت ۵۹ در کوی دانشگاه جندی شاپور اهواز گفت. او در این بازگویی خاطرات به نام های آشنا و عزیزی که دستگیر و اعدام شدند، از جمله دکتر اسماعیل نریمیسا، که تنها وظیفه ی پزشکی اش را انجام میداده و به همین دلیل اعدام میشود، اشاره کرد.

شکنجه ها و رنج های دوران حبس و خاطرات تلخ به جا مانده از آن دوران بخش دیگری از خاطرات علی آزاد بود. او اشاره کرد که قرار است فیلمی از مادر ریاحی، مادر سه جوان اعدام شده ـ جعفر، صادق و علی ریاحی ـ در دهه ۶۰ نمایش داده شود و از خاطراتش در زندان با این افراد گفت تا زمان دیدن فیلم، گفته ها برایمان ملموس تر باشد.

آزاد همچنین از کشتار جمعی سال ۶۷ و چگونگی اجرای آن در زندان گفت و در پایان یادی کرد از دکتر کامبیز روستا، سخنگوی تریبونال بین المللی جنایت علیه بشریت در جمهوری اسلامی و تلاش بی وقفه اش در جمع آوری اطلاعات از شاهدان زنده ی این جنایت ها. کامبیز روستا چندی پیش درگذشت.

پس از این سخنان، فیلمی از مادر ریاحی به نمایش درآمد. مادر ریاحی چند سال پیش درگذشت و این فیلم بعد از درگذشت او بود که به نمایش درمی آمد.


 

سخنران بعدی جعفر بهکیش بود. او هفت تن از افراد خانواده ی خود را در زندان های جمهوری اسلامی از دست داده است. دادخواهی یکی از مسائلی ست که در ۲۵ سال گذشته او را به خود مشغول کرده. نوشته های او را در سایت بیداران یا در وبلاگ شخصی او می توانید بخوانید.

جعفر بکهیش در آغاز گفت، دیروز سالروز قتل عام ۶۷ بود که خانواده ها قرار بود به خاوران بروند که نگذاشتند، از یکی دو سال پیش همین روند است و جلوی جمع شدن خانواده ها را در خاوران می گیرند. از چند روز قبل به تعدادی از خانواده ها زنگ زده بودند و تهدید کرده بودند که جمع نشوند. تعدادی از خانواده ها به بهشت زهرا رفتند.

او در ادامه به سی سال شکنجه و اعدام در جمهوری اسلامی اشاره کرد و گفت، ده ها هزار تن از خانواده های زندانیان و جانباختگان به همراه آنان رنج دیدند و تنبیه شدند. در سی سال گذشته به شکلی مداوم و سیستماتیک حقوق ما پایمال شده،  آیا می شود به این دور و تسلسل خشونت خاتمه داد؟

او در پاسخ خود گفت، به گمان من دادخواهی و مبارزه با فراموشی دو شرط اساسی این امر است. او دادخواهی را نیازمند عزم ملی دانست. شهادت قربانیان در این دادخواهی مهم است ولی در ایران شاهدان از مصونیت برخوردار نیستند.

بهکیش در ادامه افزود: باید تلاش کنیم تا پلشتی های تاریخ سی ساله ی گذشته و پیش از آن را به رسمیت بشناسیم و به بخشی از حافظه ی تاریخ خود بدل کنیم. به کودکانمان بگوییم ایرانیانی بودند که فرمان کشتار پنج هزار نفر را صادر کرده اند. ایرانیانی هستند که فرمان تجاوز به زندانیان را صادر میکنند. به  آنان بگوییم ایرانیانی هستند که مردان و زنان میهنمان را به خاطر عقایدشان به بند کشیده و آنان را شکنجه میکنند. و برای آنان توضیح دهیم که چه خسارت های جبران ناپذیری بر ملت ما از این پلشتی ها وارد شده است. به گمان من حافظه ی تاریخی ای که تنها شامل افتخارات باشد، به شدت می تواند گمراه کننده باشد.

پس از سخنان آقای بهکیش، اسلایدشویی به نمایش درآمد و برنامه خاتمه یافت.


 

این مراسم به همت Iranian Democracy Forum (UofT) ، Rights and Democracy for Iran ، Solidarity with Iran ، Neda-peace.org  و شهروند، ایران استار ، سلام تورنتو ، تلویزیون پاسارگاد، تلویزیون ایران زمین و کانون خاوران برگزار شد.

گفتنی ست رستوران دوستان با غرفه ی غذای خود با این مراسم همکاری داشت.

 

عکس های این مراسم را در گالری عکس شهروند ببینید.

فیلم های این مراسم را در تازه ترین ویدیوهای شهروند ببینید.      


 

دخت