دستگیری و زندانی کردن چند هنرمند در روزهای اخیر حکایت از هراس رژیم از انتخابات آینده مجلس دارد. اصولن رژیم در آستانه انتخابات دست به این گونه بگیر و به بند ها می زند تا با ایجاد جو ناامنی عمومی بتواند آنگونه که اراده می کند دست به تقلب در انتخابات بزند، و هر آنکس را که دوست می دارد روانه ی مجلس فرمایشی خود کند. این روزها مدام خبر دستگیری هنرمندان در صدر خبرها دیده می شود. هنوز خبر دستگیری پگاه آهنگرانی از عنوان های خبری خبرگزاری ها نیفتاده است که از دستگیری مرضیه وفامهر، بازیگر و فیلمساز و همچنین همسر کارگردان بزرگ سینمای معاصر ایران ناصر تقوائی خبر می شویم و این خبر همچنان داغ است که محمود شمس الواعظین به دادگاه فرا خوانده می شود. داستان اجحافات جمهوری اسلامی به جعفر پناهی و محمد رسول اف دیگر چنان در دنیا پر آوازه شده که رژیم اگر ذره ای درایت می داشت به هیچ عنوان به دنبال دردسرهای بیشتر نمی رفت. این ها همه همچنان خبر اول رسانه های جهان است که خبر می رسد یکی دیگر از هنرمندان پر آوازه ی سینمای ایران فاطمه معتمدآریا نیز ممنوع التصویر شده است.
ناصر تقوائی از شریف ترین کارگردانان سینمای متفکر ایران معاصر در گفت وگوئی به سایت روز گفته است که همسر او مرضیه وفامهر را نیز به اتهام بازی در فیلم “تهران من حراج” گراناز موسوی دستگیر کرده اند فیلمی که به گفته تقوائی با مجوز وزرات ارشاد ساخته شده است، اما ظاهرن قاضیانی که به قول تقوائی احتمالن هرگز فیلم ندیده اند می خواهند هنرمندان را محاکمه کنند و قاضی مرضیه وفامهر هم از همین قماش قاضی هاست. راستی رژیم چرا این روزها این چنین به هنرمندان هجوم برده است و حتی به منفعت خود هم ملاحظه ندارد؟ احتمالن به دو دلیل یکی انتخابات در راه مجلس و دیگری ماه رمضان. گردانندگان جمهوری اسلامی که می دانند افتضاحات انتخابات ریاست جمهوری دوره ی پیشین هنوز دست از سرشان برنداشته و خون های جوانان کشته شده در آن فاجعه همچنان برگردن شان است قصد کرده اند با یورش های بی حساب وکتاب کنونی فضائی را بر جامعه حکمفرما کنند که کمتر کسی جرأت کند به خلاف های انتخاباتی آنان ایراد بگیرد. از همه مهمتر این که ترس از عدم مشارکت اکثریت ایرانیان رهبران رژیم را مجبور به اقدامات جنون آمیز کنونی کرده است. دستورهای بدون اندیشه و ملاحظه ی رهبر حکومت هم بر فضای پلیسی امنیتی کنونی دامن بیشتر می زند. نه تنها هیچ کس نیست به آقایان بگوید این گونه ندانم کاری ها اوضاع وخیمشان را وخیم تر می کند، بلکه مدام کاری می کنند که باری بر دوش مردم در زحمت و عذاب بیفزایند. برای نمونه رهبر حکومت در میانه ی همه ی این بلبشوها دستور سانسور بیشتر کتاب را صادر می کند و یا وزیران دولت بی کفایت احمدی نژاد فرمان جدائی دختران و پسران در دانشگاه ها را می دهند و حالا که ماه رمضان می رسد می خواهند مردم را بترسانند تا شاید موفق تر تحمیلاتشان را در جامعه جاری کنند. البته خود بهتر از هرکس می دانند که شدنی نیست، همانطور که در این سی و چند سال نبوده است. اصولن رژیم های در حال احتضار هر اقدامی که می کنند در نهایت به زیان خودشان ختم می شود. بازی های کنونی جمهوری اسلامی هم از همین قاعده است. فشار به هنرمندان، و به دادگاه و زندان کشاندن آنان نه تنها گرهی از کلاف بسته ی کنونی حکومت باز نخواهد کرد، بلکه به پیچیدگی سردرگمی کنونی رژیم خواهد افزود. هرکس را جمهوری اسلامی دستگیر کرده و یا از فعالیت هنری منع کرده است هم در گستره ملی و هم در عرصه ی جهانی به شهرت و محبوبیت بیشتر دست یافته و مردم آثار و افکار او را بیش از بیش حرمت نهاده و حمایت کرده اند. خلاف آن کسانی که کوشیده اند هنر و اندیشه خویش را در اختیار حکومتی ها قرار دهند و مورد انتقاد، اگر نگوئیم نفرت، ملت قرار گرفته اند.
اگر حاکمان ایران از منظر عقلانیت به این حوادث نگاه می کردند بی گمان عملشان خلاف آن چه این روزها شاهد آن هستیم بود. با مردم آزاری های بیشتر، جمهوری اسلامی به تنها نتیجه ای که دست خواهد یافت افزایش روی گردانی بیشتر مردم از خود و محبوبیت روز افزون هنرمندان مورد غضب است و بس.