آرش عزیزی ـ مهمترین رویداد کنفرانس مراسم شنبه شب بود که آقای استفن هارپر نخست وزیر کانادا به بعضی از بهترین چهره های روزنامه نگاری سال گذشته جوایزی اهدا کرد از جمله ….
شهروند ۱۲۵۷ پنجشنبه ۲۶ نوامبر ۲۰۰۹
خبرنگار شهروند آخر هفتهی گذشته را در مارکهام گذراند تا در سمینار آموزشی سه روزهی شورای ملی مطبوعات و رسانههای قومیِ کانادا شرکت کند. این سمینار با حضور بیش از ۱۷۰ روزنامهنگار نشریات قومی مختلف از سراسر کانادا برگزار شد. سطح سمینار بسیار بالا بود و برنامهریزی دقیق به معنی برنامهی بسیار منظم، حضور مهمترین شخصیتهای مربوط به صنعت نشریات قومی و اجرای کارگاههای بسیار مفید برای روزنامهنگاران و مدیران نشریات بود.
هارپر، رئیس افتخاری مادامالعمر
مهمترین رویداد کنفرانس را باید مراسم شام شنبه شب دانست که با حضور استفن هارپر، نخستوزیر، برگزار شد. آقای هارپر ضمن ایراد سخنانی کوتاه، جوایزی به بعضی از بهترین چهرههای روزنامهنگاری سال گذشته اهدا کرد و از جمله حسن زرهی، سردبیر شهروند و نایبرئیس شورای رسانههای قومی، و محمد رحیمیان سردبیر نشریه پیوند (مونتریال) از دست آقای هارپر جایزه گرفتند.
البته آقای هارپر خود نیز جایزهی مهمی دریافت کرد و آن عنوان "رئیس افتخاری مادامالعمرِ شورا" بود که توماس سارس، رئیس شورا، به نمایندگی از نشریات قومی به او اهدا کرد.
آقای هارپر در سخنان کوتاه خود از اهمیت روزنامهنگاری به طور کلی و نشریات قومی به طور مشخص سخن گفت. او گفت: "روزنامهنگاری بیش از اینکه شغل باشد، رسالت است، عشق است. مطمئنم این بخصوص برای شمایی صدق میکند که به مخاطبانی خاص خدمت میکنید… از اهمیت کار شما هر چه بگوییم، کم گفتهایم".
هارپر افزود: "شما منبع مورد اعتماد اطلاعات برای میلیونها کانادایی هستید. شما بر مسائل داخلی که برای تمام کاناداییها مهم است تمرکز میکنید، اما در ضمن نگاهی ویژه به مسائل خارجی و رویدادهای فرهنگی محلی که برای مخاطبینتان مهم است دارید. نیاز به این تاکید از ریشههای خانواده و تعلقی میآید که بسیاری از کاناداییها برای کشور پدریشان حفظ کردهاند". او در ضمن تاکید کرد که این نشریات نقش مهمی در "تشویق شرکت در روند دموکراتیک" و توضیح "حقوق و مسئولیتهای شهروندی" دارند.
نخستوزیر کانادا در ضمن به این نکتهی مهم اشاره کرد که بسیاری از روزنامهنگاران حاضر سالهای بسیار سختی را در کشورهای خود گذراندهاند و بعضا با سانسور و نبودِ آزادی جدال کردهاند، اما امروز در کانادا از "آزادی مطبوعات" بهره میبرند. او بر این آزادی مهم تاکید کرد و گفت: "آزادی کاناداییها با آزادی روزنامهنگاران برای جستجوی حقیقت و تاباندن نور به گوشههای تاریک افزایش مییابد" و به سابقهی آزادی مطبوعات در کانادا از ماجرای جوزف هوو در نوا اسکوشیا در سال ۱۸۳۵ تاکنون اشاره کرد. نخست وزیر سپس ضمن تشکر از برگزارکنندگان کنفرانس اعلام کرد دولتش به همکاری با این شورا ادامه میدهد و عنوان "رئیس افتخاری مادام العمر"را "مایهی افتخار خود" دانست و پذیرفت.
هارپر البته در طول صحبت خود از فرصت استفاده کرد و سعی کرد از حزب خود نیز تعریف کند و تنوع پیشینههای قومی بعضی نمایندگان و اعضای کابینهی خود را یادآوری کند.
تیم هوداک، رهبر حزب محافظهکار پیشروی انتاریو، نیز جزو حاضران بود و از فرصت استفاده کرد تا چند کلمهای برای حاضران سخن بگوید. او از طرف حزبش از "تعهد"روزنامهنگاران تقدیر کرد و در سخنانی کوتاه از تجربهی گریختن پدر و مادرش از رژیم استالینیستی چکسلواکی گفت. سرکنسولهای دو کشور یونان و گویان در تورنتو دو نفر دیگر بودند که در مراسم شام برای حاضران سخن گفتند.
کارگاههای روزنامهنگاری
یکی از مهمترین جلوههای سمینار در طول سه روز برگزاری کارگاههای مهم در زمینههای مختلف و با حضور بهترین متخصصان رشتههای مختلف بود که کمک زیادی به افزایش سواد و تواناییهای روزنامهنگاران حاضر کرد. کارگاههای متعددی در مورد ریزهکاریهای حقوقی برای روزنامهنگاران، شیوههای ارتباط با شرکتهای کانادایی برای کسب تبلیغات، و نقش رسانههای قومی در دنیا و کانادای معاصر برگزار شد. استادان این کارگاهها همه از برجستهترین افراد رشتههای خود بودند و شرکت در آنها برای حضار بسیار مفید بود.
سیاستمداران حاضر در سمینار
سمینار آخر هفته شاهد حضور بسیاری از سیاستمداران از دو حزب محافظهکار و لیبرال در سطوح استانی و فدرال بود. برگزارکنندگان سمینار زحمت بسیاری کشیده بودند تا از حضور متوازن این سیاستمداران استفاده کنند و در ضمن مهمترین چهرهها را به سمینار بیاورند. فهرست حاضران بدون اغراق مهمترین سیاستمداران سراسر کشور را در بر میگرفت. از هارپرِ نخستوزیر تا ترودوی جوان و محبوب؛ از کنی، وزیر مهاجرت ("بهترین نمایندهی مجلس" در نظرخواهی مجلس فدرال) تا باب ری ("بهترین سخنور مجلس" در همان نظرخواهی). این شخصیتها پس از سخنرانی به عضویت افتخاری شورای ملی مطبوعات و رسانههای قومیِ کانادا درآمدند. عدم حضور هیچ سیاستمداری از حزب نیودموکرات، البته، مایهی تعجب بود.
در روز اول شاهد سخنرانی دو لیبرالِ استانی و فدرال بودیم: مارگارت بست، وزیر ارتقای بهداشتِ دولت استانی انتاریو و جاستین ترودو، از نمایندگان مونتریال در مجلس فدرال که او را بیشتر با پدر افسانهایاش، پیر ترودو، میشناسند.
خانم بست، که خود پیشینهی جامائیکایی دارد، از بهترین سخنرانهای سه روز بود و در صحبتهای کوتاه خود برای حضار از سابقهی خودش و در ضمن از نقشی گفت که مطبوعات قومی باید در بازیهای پان آمریکن سال ۲۰۱۵ که در تورنتو برگزار میشود، بازی کنند. مارگارت بست در مصاحبه با شهروند تاکید کرد: "مردمی از ۴۰ کشور به انتاریو میآیند و ما میخواهیم با این مردم رابطه برقرار کنیم. نشریات قومی نقش بسیار مهمی در این میان خواهند داشت".
شاید هارپرِ نخستوزیر و جیسون کنی، وزیر مهاجرت، را بتوان عالیرتبهترین مهمانان سه روز سمینار دانست، اما به جرات میتوان گفت محبوبترین مهمان سمینار کسی نبود جز جاستین ترودو، نمایندهی لیبرال مجلس فدرال.
مولتیکالچرالیسم از دیدگاه ترودوی جوان
ترودو که از مونتریال برای شرکت در سمینار آمده بود با استقبال بسیار حاضران روبرو شد. بسیاری از روزنامهنگاران باسابقه قبلا با پدر او، نخستوزیر افسانهای، پیر ترودو، دیدار کرده بودند و دیدار جاستین جوان برایشان اهمیت بسیاری داشت. تقریباً تمام روزنامهنگاران حاضر صف کشیدند تا با آقای ترودو عکس بگیرند و صحبتی کوتاه با او داشته باشند. یکی از روزنامهنگاران فیلیپینیتبار حاضر در صحبتهای خود گفت: "من طرفدار پدرت بودم، همیشه لیبرال هستم و خواهم بود… حرفی هم دارم که شاید بچگانه باشد، اما یک عکس با پدرت دارم و باید با تو هم عکس بگیرم".
جاستین تنها فوقستارهای خوشپوشِ که با دهها نفر عکس گرفت نبود، بلکه یکی از پرشورترین سخنرانیهای سمینار را هم ایراد کرد. او یادآوری کرد که نمایندگی کوچکترین ولی در عین حال یکی از متراکمترین و متنوعترین حوزههای انتخاباتی در سراسر کانادا را به عهده دارد و از آیندهی تفاوتها در سطح جهان و نقش کانادا و مولتیکالچرالیسم آن سخن گفت. جاستین گفت:"همیشه دلایلی هست که انسانها بر تفاوتهای بین خود تاکید میکنند، اما این راهحلی نیست که در قرن بیست و یکم به آن نیاز داریم. ما باید این قرن را تبدیل به این کنیم که چگونه تفاوتهایمان را گرد هم میآوریم و پاسخی به مسائل جهان میدهیم و کانادا نمونهای پدیدهوار در این زمینه است. ما کشوری هستیم که قدرتمان نه علیرغم تفاوتها که به خاطر تفاوتهایمان است. گونه گونی صداها، تجربهها و داستانهایی که هر روز این ملت بزرگ را شکل میدهد از عظیمترین قدرتهای ما است". ترودو تاکید کرد که کانادا به "گفت وگویی ملی نیاز دارد که مردم را به گروههای مختلف تقسیم نمیکند، بلکه آنها را گرد هم میآورد و تماممان را به عنوان کانادایی متحد میکند".
مهمترین تمِ صحبت ترودو، که بعدها در پاسخ به سئوال خبرنگار شهروند آنرا بیشتر هم باز کرد، مسئلهی مولتیکالچرالیسم و نیاز به تعریفی جدید از آن بود. طبیعی بود که این سئوال علاوه بر جنبهی ظاهرا خیلی علمی و فکری آن جنبهی خیلی عملی سیاسی و مورد توجه عموم هم داشته باشد و آن اینکه: مولتیکالچرالیسمِ جاستین (که در کابینهی سایهی حزبش، مسئول این حوزه است) چه تفاوتی با مولتیکالچرالیسم پدرش دارد؟ و خودمانیتر اینکه آیا جاستین پا در جای پدر میگذارد یا نه؟
جاستین در صحبتهای خود گفت:"مولتیکالچرالیسمی که پدر من پایه گذاشت با مولتیکالچرالیسمی که کودکان و نوادگان شما آن را زندگی میکنند متفاوت است. ۳۰ سال پیش داستان بر سر به رسمیت شناختن اهمیت جوامع مختلف به عنوان بخشهایی از کانادا بود. داستان این بود که میتوانی به میراث چینی خود، به میراث ایرانی خود یا میراث آفریقایی خود افتخار کنی و هنوز احساس کانادایی بودن داشته باشی، اما مولتیکالچرالیسمی که باید امروز مبدا حرکت ما باشد درباره این است که چه تبادلی بین این همه فرهنگ متفاوت داشته باشیم. هویتها و واقعیتهای متعدد را چگونه پیوند دهیم. این راهحلهایی است که باید برای جهان بسازیم". جاستین در پاسخ به سئوال شهروند تاکید کرد که: "دیدگاه من راجع به مولتیکالچرالیسم از تعمق شخصیام نیامده و حاصل آن چیزی است که در این کشور و در مهاجران نسل دوم و سوم دیدهام". او در پاسخ به افراد متعدد و کسانی که شیفتهی پدر او بودند تاکید کرد که در ۳۷ سالگی باید راه خودش را طی کند: "خوب بودن پدر دال بر خوب بودن پسر نیست. حداقل به نظر من… کلی چیز هست که من باید یاد بگیرم، باید کلی رشد کنم. یکی از چیزهایی که نگرانم میکند و متاسفانه آن را در حزب لیبرال هم میبینیم این است که اگر فقط رهبر درست، نخستوزیر درست و فرد درست را داشته باشیم مشکلاتمان حل میشود".
در اینجا بود که جاستین در میان تشویق شرکتکنندگان تاکید کرد که قرار نیست رویای پیر ترودو شدن را دنبال کند: "آن روزهایی که یک رهبر میتوانست همه چیز را عوض کند و همه چیز را درست کند دیگر تمام شده است".
صحبتهای وزیر مهاجرت برای نشریات مهاجران
جیسون کنی، وزیر مهاجرت و شهروندیِ دولت محافظهکار، در روز دوم حدود یک ساعت برای روزنامهنگاران حاضر صحبت کرد و به سئوالهای آنها پاسخ داد.
تنها کافی بود کسی در سخنرانی جاستین ترودو در روز قبل شرکت کند تا متوجه شود که بخش بزرگی از روزنامهنگاران حاضر ــ که از رهبران جوامع خود هستند ــ وابسته به حزب لیبرال و چشمانداز ترودویی آن هستند و یا لااقل شیفتهی چشماندازی که خیلی بیشتر لیبرال است تا محافظهکار و طبیعی است محافظهکاران، بخصوص که سعی میکنند بسیار پارتیزان و ضدلیبرال هم باشند، خیلی محبوب حاضران نباشند. و نیز عملکرد جیسون کنی بویژه بعضی گروهها را خشمگین ساخته است. مثلا عمل او در لغو حق ورود بدون ویزای شهروندان جمهوری چک و مکزیک به کانادا که بسیار جنجالآفرین بود. همچنین اقدام اخیر کنی در تدوین راهنمای جدید مهاجرتی که انتقادهای زیادی در پی داشت (به مقالهی شهروند در شمارهی قبلی نگاه کنید).
اما کنی سعی کرد هر کاری بکند تا دل حاضران را به دست آورد و در پایان با ۴۵ دقیقه سخنرانی بدون توقف موفق شد چند باری روزنامهنگاران حاضر را به تشویق وادارد و برخی صحبتهای پرشورش تصویر او را در چشم بعضی از حاضران بهبود بخشید که احتمالا هدف اصلی از حضور محافظهکاران در این سمینار هم همین بوده است.
کنی سمینار سه روزه را "فرصتی بزرگ برای تمام ما دانست تا لحظهای صبر کنیم و دستاوردهای قابل توجه رسانههای قومی فرهنگی در کانادا را جشن بگیریم".
او، که پیشینهی ایرلندی خود را نیز به یاد حاضران آورد، سعی کرد زیرکانه هم نسخهی خود را از تاریخ کانادا ارائه دهد و هم بر مولتیکالچرالیسم کشور تاکید کند. جالب بود که این تاکید بر "سخاوتمندی کانادا" با صحبت از پیروزی های نظامی امپراتوری بریتانیا شروع شد. کنی گفت: "وقتی امپراتوری بریتانیا در پی نبرد زمینهای آبراهام، تصاحب کل آمریکای شمالی را در اختیار گرفت، حق انتخاب داشت. میتوانست تلاش کند فرانسویها را مجبور کند شبیه انگلیسیها شوند، اما او به جای این کار حاضر شد تفاوتها را بپذیرد… این پذیرش تفاوت در ژن ما کاناداییها است و این است که کشورمان تا به امروز این قدر روحیهی استقبال و سخاوتمندی به تازهواردان را حفظ کرده است".
کنی سپس به سختی شغلش در مدیریت "بزرگترین برنامهی مهاجرت دنیا" اشاره کرد و از این گفت که در پی بحران اقتصادی و افزایش بیکاری، تمام کشورهای غربی میزان پذیرش مهاجران را پایین آوردهاند، اما هارپر به او گفته است: "جیسون، ما نمیتوانیم چنین کاری بکنیم" و در نتیجه میزان مهاجرت حفظ شده است و سال گذشته ۲۵۰ هزار مهاجر به کانادا آمدهاند.
کنی در ادامهی صحبتهای خود تلاش بسیاری کرد تا تصویری مثبت از رویکرد محافظهکاران به مهاجران ارائه دهد. او ابتکار دولت در معذرتخواهی از چینیها به خاطر مالیات سرانه را یادآوری کرد و داگلاس یانگ، اولین نمایندهی چینی مجلس کانادا که از حزب محافظهکار پیشرو بود، را مطرح کرد و سپس زیرکانه اعلام کرد علت تاکید بیشتر راهنمای جدید مهاجرت بر تاریخ، اشاره به این نکات تاریخ کانادا است. بخش زیادی از صحبت کنی به تلاشهای مشابه برای تبلیغ راهنمای جدید مهاجرت اختصاص یافت.
وزیر مهاجرت در بخش پرسش و پاسخ در پاسخ به سئوال خبرنگار خانهی کردستان، اعدام احسان فتاحیان، مبارز انقلابی کرد را "تراژدی بزرگ" دانست و "یکی از دلایلی که کانادا در سازمان ملل پیشروی محکوم کردن تخطی نظاممند از حقوق بشر در ایران بوده است" را توجه به چنین مواردی خواند.
او همچنین اشاره کرد که نخستوزیر کانادا هنگام سخنرانی احمدینژاد در سازمان ملل سالن را ترک کرد. کنی از تلاشهای دولتش برای پذیرش سریعتر مخالفان دولت ایران و گروههای در خطری همچون "کردها، بهاییان، همجنسگرایان" بخصوص آنها که به ترکیه گریختهاند، گفت (به گزارش شهروند در همین شماره راجع به میزگرد با وزیر مهاجرت نگاه کنید).
چنانکه گفتیم کنی تلاش بسیاری کرد که فضا را برای سخنرانی همان شبِ نخستوزیر محافظهکار آماده کند و به گفتهی بسیاری از خبرنگاران، از جمله کارشناس تورنتواستار، این نشان از تلاش متمرکز دولت محافظهکار برای کسب محبوبیت بیشتر در جوامع مهاجران کانادا دارد.
باب ری و حمله به محافظهکاران
باب ری، منتقد امور خارجیِ حزب لیبرال، مهمترین سخنران روز آخر بود. او در سخنان خود به عملکرد دولت محافظهکار در زمینه خارجی حمله کرد و آنرا زیر سئوال برد. ری مثل همیشه پرشور و زیبا صحبت میکرد و به جنبههای مختلفی از سیاست محافظهکاران اشاره کرد. او گفت: "این ریاکاری است که کانادا میگوید میخواهد به کودکان سرباز در سومالی پناه دهد، اما به عمر خدر پشت میکند چرا که خانوادهی او بدنام است. مهم نیست که خانوادهی او بدنام است. این حرفها مهم نیست… سیاست راجع به این چیزها نیست. سیاست درباره به انجام رساندن کار درست است. تصمیمهای سخت هستند که اینرا روشن میسازند".
ری به مسئلهی ادعاهای اخیر در مورد شکنجهی زندانیان افغان با اطلاع دولت کانادا هم اشاره کرد و گفت در این صورت وقتی کانادا با کشورهایی مثل چین و ایران راجع به شرایط زندانهایشان صحبت کند، "کسی ما را جدی نمیگیرد".
باب ری چند دقیقهی پایانی صحبتهای خود را به نشریات قومی اختصاص داد و از تاریخ آنها گفت. حرف و پیشنهاد جدید او این بود که این نشریات قومی باید در شکل دادن به سیاست خارجی کانادا نقش داشته باشند.
ری گفت: "به نظر من سیاست خارجی ما باید بی واسطهتر با شما ارتباط داشته باشد. بوروکراسی ما باید با شما تماس اطلاعاتی داشته باشد. اینگونه کارمان را بهتر انجام میدهیم. من نمیگویم باید یکی از شما را به استخدام دولت درآوریم. شما روزنامهنگار هستید و شغل و حرفهای دارید که دنبال میکنید، اما باید از شما بهتر استفاده کنیم".
ری تاکید کرد که شکاف قدیمی بین "رسانههای بستر اصلی" و "رسانههای قومی" دیگر درست نیست و واقعیت را منعکس نمیکند.
آقای ری پس از سخنرانی خود در مصاحبه با شهروند از برخورد اخیر دولت ایران به مخالفان انتقاد کرد و گفت: "ایران ثابت کرده است که رژیم بسیار خطرناکی است. با مردم خودش بد برخورد میکند و تهدیدی واقعی برای امنیت منطقه و جهان است. اما مهمتر از همه تهدیدی است برای امنیت خودش".
او اضافه کرد: "به نظرم دولت محافظهکار کارهایی که میتوانسته بکند کرده است، اما باید در تحریمهای اقتصادی سرسختتر باشیم".
بوروکرات خوب، بوروکرات بد
یکی از هوشمندانهترین نکات کنفرانس حضور دو نفر از مهمترین مقامات دولت کانادا در زمینهی مطبوعات بود. دو نفری که حضورشان شاید از تمام سیاستمدارها برای روزنامهنگاران حاضر مهمتر بود و با استقبال بسیار مواجه شدند. این دو نفر در ساعات پایانی کنفرانس در روز یکشنبه سخنرانی کردند، اما تمام حاضران که خسته از دو روز و نیم سمینار طولانی بودند انگار جانی تازه گرفتند و پای حرفهای آنها نشستند.
اولی اسکات شارتلیف مدیر سیاست و برنامهی صندوق مجلات کانادا در وزارت میراث فرهنگی کانادا بود. روزنامهنگاران اسکات را خوب میشناسند و صحبتهای متین و دقیق او راجع به تلاشهای شخصی او و ادارهاش برای افزایش مبالغی که میتواند در اختیار نشریات مختلف قرار بگیرد با استقبال جمعیتی روبرو شد که مشخص بود صداقت و صراحت او را میپسندند. اسکات صحبتش را با گفتن این مطلب شروع کرد که به اینکه هر روز سر کارش به کانادا خدمت میکند، افتخار میکند و مشخص بود که بسیاری از حاضران او را نمونهی یک "بوروکرات خوب" میدانستند؛ کارمند دولتی که نظام و سیستم هر مشکلی داشته باشد، او سعی میکند شغلش را به بهترین شکل انجام دهد.
پس از او نوبت به بوروکرات بعدی رسید که آخرین سخنران روز بود. حاضران منتظر بودند که آخرین سخنرانی را هم گوش دهند و روانهی کار و زندگی خود و آمادهی هفتهی کاری جدید شوند غافل از اینکه همین سخنرانی آخری به جدالی پرشور بدل شد و پرماجراترین رویدادِ کل سمینار شد.
خانم لوئیز ده جوردن مدیر بخش هماهنگی تبلیغات در وزارت امور و خدمات دولتیِ کانادا قرار بود در مورد شیوهی اختصاص آگهیها به نشریات قومی صحبت کند. باید توجه کرد که مسئلهی اختصاص آگهیهای دولتی کانادا تنها درباره دهها میلیون دلار پول نیست و از اهمیت ملی بسیاری برخوردار است. تبلیغات دولتی، اگر درست انجام شوند، قرار است راهی باشند برای ارتباط با مردم کانادا و مطلع کردن آنها از خدمات ضروری و مورد نیاز دولتی (مثل واکسن آنفولانزای H1N1).
برای میلیونها کانادایی که به زبانهای رسمی کشور مسلط نیستند تنها راه دستیابی به این اطلاعات نشریات قومی است، اما متاسفانه شاهدیم که دولت فدرال سهم متوازنی از آگهیهای خود را به این نشریات گرچه کوچکتر ولی مهم نمیدهد. این در حالی است که نشریاتی مثل شهروند حتی در صورت عدم دریافت آگهی هم خود را موظف میدانند که در مورد این مسائل بنویسند و بدینسان عملا نقش دولت را بازی میکنند در حالی که بازار شرایط مناسبی به آنها اعطا نمیکند. بسیاری انتظار داشتند خانم ده جوردن در سخنان مهم خود به این نگرانیهای نشریات قومی پاسخ دهد. اما چنین اتفاقی نیافتاد.
خانم ده جوردن در سخنان کوتاه خود خیلی ساده از روند اختصاص آگهیها به نشریات مختلف و از جمله نشریات قومی گفت و سعی کرد به نشریات نشان دهد که چگونه میتوانند در فهرست مورد نیاز برای اختصاص آگهی قرار بگیرند. حرفهای خانم ده جوردن در واقع چیزی بود که اکثر حاضران میدانستند و هیچگونه پاسخی به نگرانیها و مسائل آنها نبود.
اینجا بود که توماس سارس، رئیس شورای ملی مطبوعات و رسانههای قومی کانادا، وارد شد. آقای سارس که به قوهی طنز و تیزی زبان خود معروف است، در محکوم کردن شیوهی کار وزارتخانهای که خانم ده جوردن نمایندهی آن بود از هیچ کلامی کوتاه نیامد و سخنان گزندهی او با تشویق بسیاری از حاضران روبرو شد. آقای سارس از این گفت که حتی برای دعوت خانم ده جوردن به سمینار مشکل داشته و با جواب منفی رئیس او مواجه شده و مجبور شده مسئله را شخصاً با استفن هارپر و دفتر نخستوزیری مطرح کند تا آمدن کسی از این وزارتخانهی مهم را تضمین کند.
او سپس به سیاستهای متعدد وزارتخانه حمله کرد و حرف اصلی او این بود که چرا درصد بسیار کمی از آگهیهای دولتی به نشریات قومی اختصاص داده میشود. خانم ده جوردن مدعی بود که این وزارتخانههای مجزا (که کارزار تبلیغاتی به راه میاندازند) هستند که آگهیها را انتخاب میکنند، اما آقای سارس در صحبت تک به تک با او تاکید کرد که اطلاعات در مورد مناسب بودن نشریات جهت آگهیها را وزارتخانهی خانم ده جوردن به سایر وزارتخانهها میدهد (و این مورد تایید ده جوردن قرار گرفت).
تام سارس در صحبتهای خود بسیار صریح بود: "شما مشاورانی استخدام میکنید که بهتان بگویند چه چیزی چاپ میکنید. اینها کی هستند؟ چه چیری راجع به حرفه ما میدانند؟… شما مرا یاد ۴۰ سال پیش میاندازید که میگفتند هر کس این رفتار را دوست ندارد بهتر است به کشور خودش برگردد. این دقیقاً ذهنیت ادارهی شما است". سارس اضافه کرد: "وزیر میگوید کار من نیست، کار کارمند دولتی است، کارمند دولتی میگوید کار من نیست، کار کس دیگری است. پیش آژانس مربوطه میرویم که تصمیم را میگیرد و آنها میگویند شما و وزارتخانهی امور دولتی تصمیم میگیرید… من آمده بودم اینجا تا همه چیز را فراموش کنم و به شما فرصت دهم با این آدمها خودتان صحبت کنید. تمام اینها قهرمان هستند. و رئیس شما پولش را از پول مالیات ما کاناداییها میگیرد. او کیست که به من بگوید نمیخواهد به اینجا بیاید؟ ما به او پول میدهیم نه او به ما!"
سارس در میان تشویق بسیار حاضران گفت که با دفتر نخستوزیری صحبت کرده تا کسی از ادارهی مذکور را به این سمینار بکشاند و تاکید کرد تا وقتی رئیس شورا است و تا وقتی "زنده است" به دفاع از حقوق همکاران خود ادامه میدهد.
او افزود: "اگر نخستوزیر اینجا بود یا به شما میخندید و یا تمامتان را اخراج میکرد به خاطر این کم کاری که در حق او و دولتش میکنید".
تام سارس در طول صحبتهای خود بارها تاکید کرد که روزنامهنگاران گروه او سابقهی رشادت و مبارزه با دولتهای دیکتاتوری را در کشورهای خود دارند و در کشوری دموکراتیک مثل کانادا برای احقاق حقوق خود از پا نمینشینند.
خانم ده جوردن در پاسخ به سخنان کوبندهی سارس گفت: "نمیدانم چه بگویم. با جمعیت متخاصمی روبرو هستم. من اینجا نیامدم که مورد حمله قرار بگیرم". خانم ده جوردن سپس به پاسخ به مسائل مختلف ادامه داد و در بعضی مواقع توضیحاتی ارائه کرد، اما در کل نتوانست سارس و دیگران را قانع کند. خانم ده جوردن گفت: "از همه دعوت میکنم بیایند و صفحه به صفحه پروندههای تبلیغات ما را بررسی کنند". صحبت او بارها توسط سارس و سایر روزنامهنگارانی که به پرسیدن سئوالهای مشخص ادامه دادند قطع شد، اما راه دوری نرفتهایم اگر بگوییم جو عمومی همراه با این گفتهی آقای سارس بود که: "لطفی به حال ما بکنید و استعفا دهید".
این پایانی پرشور بود که با صراحت همیشگی آقای سارس پرجدالتر از معمول هم شده بود و در میان این جو بود که سمینار آموزشی سهروزه خاتمه یافت. بسیاری از حاضران علیرغم قبول داشتن نکاتی که آقای سارس مطرح کرده شاید از شیوهی پیش رفتن صحبتها راضی نبودند. یکی از استادهای کالج سنکا که این صحنهها را شاهد بود، به خبرنگار شهروند گفت: "من در اینجا یک دنیا شور و شوق میبینم و سخت است این شور و شوق به آدم منتقل نشود. این آدمها تمام زندگیشان را در راه حرفهشان گذاشتهاند و طبیعی است که از تبعیض به خود ناراحت باشند. این شور و شوق دوستداشتنی است".
و البته هر تحلیل و نظری که داشته باشیم نمیشود شور و شوق دهها کانادایی با پیشینههای مختلف قومی را نادیده گرفت و این شور و شوق و گرما بود که شرکت در سه روز طولانی سمینار را برای شهروندیها جذاب و دوستداشتنی و به یاد ماندنی ساخت… حتی بیش از کارگاههای مفید، جایزه از دست نخستوزیر و دیدار با سیاستمداران مهم کشور.
عکس های این مراسم را در گالری عکس شهروند ببینید.