نقش محوری امشب
زنیست ایستاده پشت ستونی معلق
تکیهاش را داده به تنهایی و
چیزی نمیگوید
چشمهای مخفیام را
میفرستم آن سمت ستون و
براندازش میکنم

بکارت دستها
تناقض عجیبی با حنجرهی آبستناش دارند
گلویش باردار جیغی دنباله دار است
که نَه نُه ماه
بلکه سالها
آویزان ناتوانی او شده
هیچ راهی نیست برای فارغ شدن
جز سزارین
ناگهان صحنهی تاریک
و در صدایی ممتد
برق چاقویی بی رحم
فضای سنگین خواب نوشتهام را سرخ میکند
زن
   گلوی خودش را سزارین کرده است.