ترجمه: فرنگیس زاهد
کل سالن نفس ها را در سینه حبس کرد، چشمها به پرده خیره ماند و دست ها چفت شد. هراس و وحشت قلب ها را به تپش انداخت ـ صحنه در اوج سادگی خود تکان دهنده بود.
برای چند دقیقه بی پایان محمد رسول اف کارگردان فیلم “به امید دیدار” با نورا (لیلا زارع) قهرمان فیلم و دو مأمور لباس شخصی که در جستجوی رد و نشانی از محل اختفای همسر روزنامه نگار او هستند ما را همچون شکاری که در قفسی تنگ گرفتار آمده در حس و حال تعلیق نگه می دارد. فضایی تیره و پر تنش که گویی نفس های اسیرکننده خود را بر روی پوست عرق کرده مان حس می کنیم.
رسول اف نه راه گریز آسانی ارائه می دهد، و نه موسیقی در پس زمینه فیلم می گذارد تا کمی از ترس فزاینده ما بکاهد. دوربین با سماجت در آن فضای تنگ باقی می ماند تا ما با تمام وجود آن لحظات پر تنش را حس کنیم.
این صحنه و رخدادهایی که در پی آن اتفاق افتادند از موفقیت محمد رسول اف کارگردان فیلم در نمایش زندگی نورا وکیل حقوق بشری مقیم تهران که به خاطر نوشته های سیاسی همسر روزنامه نگارش از وکالت منع شده، سخن می گویند.
رسول اف در فضایی آغشته به رنگ هایی سرد و بی روح چون آبی و خاکستری تصویری واقعگرایانه و غیراحساسی از تلاش های زنی ناامید، تنها و حسابگر برای فرار از کشوری که اینک زندان او شده، ارائه می دهد.
او در فیلم “به امید دیدار” اثری متفاوت از فیلم به نمایش درآمده در جشنواره بین المللی فیلم تورنتو در سال ۲۰۰۵ ارائه داد، از آن فضای پر نور و شلوغ و اجتماعی در فیلم جزیره آهنی گذشت و به نمایش برزخ خاکستری زنی تنها و منزوی پرداخت.
علی رغم صحنه های کشدار که به زحمت با کمک چند وقفه کوتاه تماشاگر را از یک نواختی و سکوت ناخوشایند حاکم بر فیلم می رهاند، رسول اف توانست با خلق این فیلم خشونت پنهان را در دنیای سانسور و سرکوب سیاسی به زیبایی به نمایش درآورد.
در گفت وگو پیرامون فیلم، رسول اف تصریح کرد:”من خیلی به این موضوع فکر می کردم که چگونه این نوع خشونت که در جامعه ما جریان دارد اما خشونتی فیزیکی نیست را به نمایش درآورم.”
و در ادامه افزود: “می خواستم نشان دهم چگونه این نحوه خشونت که در ظاهر علائم و نشانه های فیزیکی هم ندارد روی افراد اثر می گذارد.”
در “به امید دیدار” احتمال خشونت کاملا ملموس است، و در تمام مدت با تنشی فزاینده در فیلم جریان دارد، اما نورا در این فضای ترس و وحشت بزرگ شده و با آن آشناست. دنیای نورا از او زنی قوی، سرد و حسابگر ساخته است.
علی رغم این واقعیت که او حامله است و شوهرش در مکانی پنهان از مقامات به سر می برد نورا اسیر احساسات نیست، و برعکس اعمال او حکایت از هدفی منحصر بفرد و فکری روشن و عاری از احساساتیگری دارد. در دنیایی سرشار از دروغ نورا یاد گرفته است که چگونه حقیقت را پنهان سازد تا نجات یابد.
رسول اف در توصیف قهرمان فیلم می گوید: “به باور من آنچه این شخصیت را از دیگران جدا می سازد این حقیقت است که او توانسته دیوار بی اعتمادی پیچیده ای بنا سازد، او همه چیز را از دیگران پنهان می سازد، و نقشه هایش را در خفا پیش می برد، حتی این پنهان کاری در رابطه او با همسرش نیز مشهود است، چیزهایی که او از شوهرش مخفی می کند و آنچه که همسرش از او پنهان می سازد.”
رسول اف تأکید دارد: “این دوگانگی در رابطه آن ها که از بی اعتمادی نشاًت می گیرد محور دنیایی ست که می خواستم به تصویر در آورم.”
او تصریح کرد: “می خواستم نشان دهم چقدر انسان ها در چنین شرایطی تنها هستند، روابطی که به هیچوجه موفق نیستند – مردم ظاهرا با هم حرف می زنند ولی با هم ارتباط حقیقی ندارند.”
رسول اف توضیح می دهد:”آنچه برای من اهمیت داشت به تصویر کشیدن این حقیقت بود که شخصیت ها در این فیلم در فضایی زندگی می کنند که گرفتار سوءظن و عدم اعتماد است و برای من بسیار حیاتی بود که ریشه این بدگمانی ها را پیدا کنم.”
او در ادامه گفت: “در پس زمینه این فیلم می خواستم نشان دهم این عدم اعتماد و خشونت از کجا می آید.”
سرانجام، با بودجه ای ناچیز، کارکنانی محدود، و هنرپیشه هایی رایگان، رسول اف توانست در فیلم خود با چیره دستی نشان دهد که چگونه مردمی که زیر فشار سانسور و سرکوب زندگی می کنند حس شفقت و یکدلی انسانی خود را از دست می دهند.
با آن که “به امید دیدار” در ظاهر با ضربآهنگی کند و سکانس های صامت طولانی پیش می رفت، اما درون مایه سیاسی- اجتماعی، و روحی ـ روانی فیلم تماشاگران را در جای خود میخکوب کرده و با پایان غیر منتظره خود همه وجودمان را به لرزه انداخت.
“به امید دیدار” محصول ۲۰۱۱ پنجمین فیلم محمد رسول اف است. دیگر آثار او عبارتند از: گاگومان(۲۰۰۲)، جزیره آهنی( ۲۰۰۵)، باد دبور(۲۰۰۸)، و کشتزارهای سفید( ۲۰۰۹)
در ۲۰ دسامبر ۲۰۱۰ حکومت ایران رسول اف را به اتهام اجتماع، تبانی و تبلیغ علیه نظام به شش سال زندان محکوم کرد.
“به امید دیدار” هنوز مجوز نمایش در ایران را به دست نیاورده است.