یونسکو در ۲۱ فوریه ۲۰۰۹ اطلس جدیدی در رابطه با خطر نابودی نیمی از ۶۷۰۰ زبانی که در حال حاضر در دنیا موجود است،  منتشر کرد

 

شهروند ۱۲۶۹ ـ پنجشنبه ۱۸ فوریه ۲۰۱۰


 

یونسکو در ۲۱ فوریه ۲۰۰۹ اطلس جدیدی در رابطه با خطر نابودی نیمی از ۶۷۰۰ زبانی که در حال حاضر در دنیا موجود است،  منتشر کرد. علاوه بر تأکید بر اهمیت این مسئله هدف دیگر نظرخواهی از متخصصان و افراد صاحب نظر برای چاره جویی در این مورد بود.

یونسکو روی این مسئله تأکید دارد که دولتها با اخذ تدابیر مؤثر می توانند خطر نابودی زبانها را کاهش دهند.

زبان  تنها بخش مهمی از هویت شخصی  نیست، بلکه  در ضمن وسیله ای است برای بیان احساسات، آرزوها، افکار، ارزشها و برقراری ارتباطات. زبان در تعلیم و تربیت انسانها و پیشرفت و توسعه عامل بسیار مهمی است.

یکی از عواملی که باعث نابودی زبانها میشود ممنوعیت یادگیری زبان مادری است. موقع بررسی علت نابودی زبانها باید به این مسئله توجه جدی کرد که نابودی زبانها عموماً یک مسئله سیاسی است. این دولتهای غیر دموکراتیک و ناسیونالیست هستند که ملتهایی که در درون جغرافیای سیاسی این دولتها قرار دارند را از یادگیری زبان مادری شان محروم می کنند و باعث بوجود آمدن یک سلسله نابرابری های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در جامعه می شوند.

هدف این دولتهای راسیست این است که با برنامه ریزی های طولانی مدت، ملت های تحت ستم و غیر حاکم را  منفعل کرده و از خود بیگانه سازند تا ارزشها و فرهنگ خودشان را به آنها تحمیل کنند و به این وسیله حاکمیت خودشان را ابدی سازند.

این همان سیاستی است که بیش از ۸۰ سال است در ایران اعمال می شود. سیاست تک ملتی و تک زبانی! رژیم جمهوری اسلامی زبان ملتهای غیر فارس را همچون سلف خود –  سلطنت پهلوی ها –  بی ارزش و ممنوع اعلام کرده است. هدف این سیاست تحدید خلاقیت ها و مانع تراشی در مقابل رشد و تکامل  ملل غیر فارس زبان و تسلط بر روح و مغز آنها است.

ممنوعیت زبان ملتهای غیر فارس در ایران باعث به وجود آمدن یک سلسله ناهنجاریها و مشکلات اجتماعی و اقتصادی هم شده است. مهمترین اینها بالا بودن تعداد بی سوادان  در مناطق غیر فارس نشین است. برای مثال آذربایجان جنوبی از لحاظ تعداد باسوادان در کشور مقام بیستم را دارد. می بینیم که بی سوادی در نتیجه ی یک سری از نابرابری ها و تبعیض های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در جامعه به وجود می آید و خود باعث به وجود آمدن یک سری از مشکلات اجتماعی و اقتصادی می شود.

با توجه به این که بین  اطلاعات و قدرت سیاسی و حاکمیت رابطه مستقیمی وجود دارد و ابزار اطلاعات و آگاهی، زبان می باشد می توان تصور کرد که چرا در ایران متکلمان به زبان فارسی با دسترسی به اطلاعات، صاحب قدرت و نیروی حاکم هستند؛ و چرا دیگر ملیت های غیر فارس زبان از شرکت فعال در امور سیاسی و اجتماعی، برنامه ریزی و امکانات تصمیم گیری محروم مانده اند. 

مارک لاتایمر مدیر کل گروه اقلیتهای سازمان ملل این مسئله را تأکید میکند که علت بی سوادی  دهها میلیون کودک  این است که آنها به خاطر تبعیض قومی در کشورهایشان از تحصیل به زبان مادری شان محروم مانده اند.

ممنوعیت زبان ملتهای غیر فارس باعث به وجود آمدن  حاشیه ومرکز شده است وخود این شکاف بین مرکز و حاشیه  در جامعه، شکاف طبقاتی را میان مرکز(ملت فارس) و پیرامون(ملل تحت ستم)عمق وگسترش داده است.

با توجه به این که زبان در شکل گیری هویت فردی و جمعی نقش اساسی دارد می توانیم نتیجه گیری کنیم که ممنوعیت زبان ملتهای غیر فارس باعث تحقیر آنها شده و این  امر خود باعث بیگانه شدن این ملتها  به هویت فردی و ملی و زبانی خود شده که به طور طبیعی بعد از مدتی در خدمت اهداف قدرت حاکم قرار می گیرند.

با در نظر گرفتن تمام این مسایل می توانیم بگوییم که  تحت حاکمیت جمهوری اسلامی امکان اینکه زبان ما آذربایجانی ها رسمی شود وجود ندارد، زیراکه صاحب زبان بودن قدرتمداری است، دارا بودن امکان شرکت  فعال و مولد در جامعه،  در اقتصاد، سیاست، برنامه ریزی و تصمیم گیری  است. همه ی اینها قدرت جمهوری اسلامی را تجزیه کرده و محدود میی کند و بالاخره حاکمیتش را به خطر می اندازد. جمهوری اسلامی برای اینکه در قدرت بماند و حاکمیت خود را بازتولید کرده به نسلهای بعد  منتقل کند با تمام وجود سعی می کند که آذربایجانی ها و ترک های ایران را از خودبیگانه ساخته و بر آنها سروری کند.

سرکوب و به خاک و خون کشیده شدن جنبش مدنی ملت آذربایجان در قیام خرداد ۱۳۸۵ بهترین گواه این واقعیت است.

آزادی و رسمی شدن زبان هر ملت از اولین قدم هائی است که برای آزادی و برابر حقوقی آن ملت برداشته می شود، و این امر در ایران با نبودن جمهوری اسلامی ممکن خواهد بود.

هیئت اجرائیه جنبش فدرال دموکرات آذربایجان ـ ۲۴ بهمن ۱۳۸۸