رئیس جمهور ایران پس از یک سفر چند روزه به کشورهای آمریکای لاتین، در حالی که برای خبرنگاران دست تکان می داد و لبخند می زد، به کشور بازگشت.
تعدادی از دست اندرکاران داخلی سفر ایشان را پر برکت و موفقیت آمیز خوانده اند و برخی از سایت های خبری خارج از کشور، سفر ایشان را پرهیاهو و کم حاصل نامیده اند.
خبرنگار ما که به خاطر خستگی ناشی از انتظار زیاد، روی پلکان هواپیما نشسته بود تا آقای احمدی نژاد بیرون بیایند، هنگام پائین آمدن از ایشان پرسید قربان شما در چه زمینه ای موفق شده اید که سفرتان را پر برکت و موفقیت آمیز خوانده اند؟
ایشان با لبخند پاسخ دادند در مورد برکتش از چاوز و اورتگا بپرس که هزار دفعه گفتند خدا بده برکت. اما در مورد موفقیتش همینقدرکافی است بدانی که اگر من موفق نمی شدم آنهمه پولی را که همراه برده بودم تقسیم کنم و ناچار اسکناس ها را برمی گرداندم، یک آبروریزی جهانی می شد.
ایشان پس از لحظاتی تفکر، فرمودند اگر موفق نمی شدیم پول ها را تقسیم کنیم، پشت سرمان حرف در می آوردند که ایرانی ها عرضه پخش کردن پول هایشان را هم ندارند. به نظر تو تقسیم آنهمه پول در چند روز یک موفقیت نیست؟
وی در حالی که به طرف پاویون ریاست جمهوری می رفت، برای خبرنگار ما توضیح داد و گفت آمریکای لاتین همه چیزش با ما فرق می کند.
همچنان که غذایشان با غذای ما متفاوت است، اخلاقشان هم با اخلاق ما فرق می کند. خیلی از آنها اسکناس دوست ندارند و فقط سکه طلا قبول می کنند. هیچ فکر کرده ای که اگر خدای ناکرده پول های ما را قبول نمی کردند و می گفتند ما اسکناس دوست نداریم، آنوقت ما باید چه خاکی به سرمان می کردیم و چطور می توانستیم سرمان را بین کشورهای دیگر بلند کنیم؟!
خبرنگار ما که لحن صحبتش به خبرنگاران دوران ناصرالدین شاه شبیه شده بود، گفت قربان خاک پای جواهرآسایت گردم، این را همه می دانند که چاوز و اورتگا در مورد اسکناس خیلی حساس هستند. اما پول ما در حال حاضر ارزش کاغذ پاره را پیدا کرده. آیا این نکته آنها را ناراحت نکرد؟ ایرادی نگرفتند؟ ریال ما را به سادگی و با زبان خوش پذیرفتند یا مجبور شدید خواهش و التماس کنید تا قبول کنند؟
رئیس جمهور با لبخند پاسخ داد مثل اینکه شما ما را دست کم گرفته اید؟ ما به آنها کلک مرغابی زدیم. به جای ریال، بهشان دلار قالب کردیم!
خبرنگار ما پرسید و آنها متوجه نشدند که کلک خورده اند؟ آقای احمدی نژاد فرمودند بابا اونجا آمریکای لاتینه. رئیس جمهورهاش آنقدر خنگ و عقب افتاده اند که این چیزها حالی شان نیست. بیچاره ها مثل این ندید بدیدها چنان با سرعت دلارها را چپاندند توی گاو صندوق که انگار از قحطی جسته اند. یکی از آنها که بعداً فهمیدیم عاشق گربه است، یک بسته صددلاری را گرفته بود بغلش و انگار که گربه اش را نوازش می کند، مرتباً به پول ها دست می کشید و هی می گفت شکراً، شکراً. طفلکی از خوشحالی زبانش بند آمده بود و از بس هول شده بود خیال کرده بود ما عربیم!
آقای احمدی نژاد در حال سوار شدن به اتوموبیل شان با خوشمزگی اضافه فرمودند: تازه من قصد داشتم یک شیرینکاری دیگر هم بکنم و به جای دلار بهشان یورو یا پوند بدهم، اما رئیس بانکی که همراه من بود گفت صحیح نیست قربان، یکوقت متوجه می شوند که کلک خورده اند و بعد به جای حمایت از ما، شب که کله هایشان گرم شد، می نشینند پشت سرمان بد و بیراه می گویند.
خبرنگارما پرسید قربان اینها که سالهاست حامی و طرفدار ما هستند، چه لزومی دارد که هرچند وقت یکبار با آنها یک قرارداد سودآور تازه ببندیم یا پول نقد بهشان بدهیم؟
آقای احمدی نژاد قبل از بستن در اتوموبیل فرمودند تو موبایلت را هرشب نمی گذاری شارژ بشه؟ یک رئیس جمهور از یک موبایل کمتره؟ نباید شارژش کرد؟ و در حالی که به خاطر عدم درک خبرنگار ما از نکته ای به این سادگی، سرش را با تاسف به چپ و راست تکان می داد، در ماشین را بست!
زیرنویس عکس: کجائی بابا؟ مردیم از بی پولی!
بشار اسد کشته شدگان را بخشید!
من از اول می دانستم که بشار اسد آدم دلرحمی است ولی هرچه می گفتم شما یک چیز دیگری می گفتید!
بالاخره ایشان برای چندمین بار فرمان عفو عمومی صادرکرد و همه کسانی را که در تظاهرات ضد دولتی شرکت کرده بودن، بخشید.
ایشان در فرمانی که صادر کرده نوشته است حالا که فهمیدید می توانم همه تان را بکشم و آب از آب تکان نخورد، بقیه تان را می بخشم به شرط اینکه از این به بعد مثل بچه آدم کنار اتاق بنشینید و نان و ماست تان را بخورید.
گروهی از مخالفان از ایشان پرسیدند تکلیف آن پنج ششهزار نفری که طی این ده ماه و در تظاهرات علیه جنابعالی کشته شده اند چه می شود؟ آقای اسد لحظاتی فکر کردند و بعد با بزرگواری کامل فرمودند: جهنم، آنها را هم می بخشم!
ای نامه بگو که گوشت چند است…
تا یکی دو سال پیش و در سفرهای استانی، رئیس جمهور، بابت هر نامه ای که به او نوشته می شد، چهل هزارتومان پرداخت می کرد. معلوم نیست با گران شدن ارز، پولی که آقای احمدی نژاد برای جلب طرفدار می پرداخت نیز اضافه شده است یا نه؟
با تلاشی که این پسربچه و بستگانش می کنند تا نامه شان را به دست آقای احمدی نژاد برسانند، احتمال دارد نرخ نامه ها هم بالا رفته باشد؟ وگرنه چهل هزار تومان که پول دو کیلو گوشت هم نمی شود، ارزش این دست و پا زدن ها و از در و دیوار بالا رفتن ها را ندارد.
صرف نظر از اینکه هدایای رئیس جمهور نیز افزایش پیدا کرده باشد یا نه، این طرز نامه دادن به یک رئیس جمهوراست؟
جنابعالی مسافرید یا مسافرکش؟
دکتر ایرج خسرونیا، رئیس جامعه پزشکان متخصص داخلی ایران، در گفتگو با خبرنگار مهر به وضعیت معیشتی پزشکان اشاره کرده و گفته بعد از هدفمندی یارانه ها، برخی از پزشکان توانائی تامین هزینه های مطب شان را ندارند و ناچار به سراغ ساختمان سازی، موبایل فروشی و مسافرکشی رفته اند.
خبرنگار ما که در گوشه ای ایستاده بود طاقت نیاورد که سکوت کند و سئوال کرد به طوری که شاهدش هستیم و در اخبار می خوانیم، نیمی از جمعیت تهران از راه مسافرکشی امرار معاش می کردند و حالا تعدادی از پزشکان هم به آنها اضافه شده اند. اصولا شما می دانید اینهمه مسافر به کجا می روند؟
ایشان فرمودند در تهران مردم یا مسافرند یا مسافرکش چون همه برای یافتن یک لقمه نان و پنیر از این گوشه تهران به آن گوشه می روند و چون نتیجه ای نمی گیرند، دست از پا درازتر به گوشه دیگری از شهر می دوند شاید فرجی بشود و نان و پنیرآنروزشان تأمین شود!
روضه هوائی
خبرگزاری فارس گزارش کرد که در سفر آقای علی لاریجانی رئیس مجلس به ترکیه، وقتی هواپیما در ارتفاع ۳۳ هزارپائی پرواز می کرد، حجت الاسلام رضائی به درخواست رئیس مجلس که به مناسبت اربعین رخت سیاه پوشیده بود، به کابین خلبان رفت و برای ایشان شروع به ذکر مصیبت و روضه خوانی کرد.
خبرنگار ما از آقای لاریجانی پرسید قربان حالا نمی شد صبر کنید هواپیما بنشیند و در هتل گریه و زاری بکنید؟
ایشان با همان صدای پر ابهت خود پاسخ دادند پسر تو چرا متوجه نیستی؟ اینجا ما به خدا نزدیکتریم و چون بالای ابرها پرواز می کنیم، خداوند ما را بهتر می بیند. بخصوص که ما سه تا برادریم و امکان این هست که گریه زاری بنده را به حساب یکی از برادرهایم بنویسند. تازه شنیده ام که ثواب روضه هوائی صدها برابر روضه زمینی است!
* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.