دلار۲۰۰۰ تومانی، قیمت گوشت را آنچنان بالا برد که آبگوشت، غذائی که قرن ها غذای مردم کم درآمد بود، تبدیل به غذائی شاهانه شد.

از روزی که قیمت دلار مثل موشک شهاب ۱۲۷ برق آسا رو به بالا می رود، قیمت سایر اجناس بخصوص اجناس وارداتی نیز لحظه به لحظه افزایش می یابد.

خریداران دلار در ایران می گویند، بازار ارز آنچنان متلاطم  و متغیر است که وقتی با یک صراف بر سر خرید دلار به توافق می رسی، تا می آیی دست در جیبت بکنی و پولت را در بیاوری، می گوید صبرکن آقا، صبرکن. چهل تومن دیگه گرون شد!

سایت بازتاب، متعلق به آقای محسن رضائی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام که دو سال پیش تشخیص داد مصلحت در این است که برق آسا عقب گرد کند و بگوید در انتخابات تقلبی صورت نگرفته! خبر داد که همزمان با گرانی دلار، قیمت گوشت گوسفند نیز افزایش یافته است.

در لباس مبدل

جلال محمود زاده، دبیر کمیسیون کشاورزی مجلس نیز با بیان اینکه نوسانات نرخ ارز، همه محصولات وارداتی کشور را تحت تاثیر قرار داده گفت افزایش قیمت گوشت قرمز و کمیاب شدن آن نیز متاثر از افزایش قیمت دلار است.

ظاهراً گوسفندان اولین موجوداتی بوده اند که دوزاری شان افتاده و با استفاده از موقعیت، طاقچه بالا گذاشته اند. چون همزمان با گرانی طلا و ارز، قیمت گوشت خود را افزایش داده اند. 

گوسفندان ضمن برگزاری یک تظاهرات خودجوش، به پائین بودن نرخ گوشت خود اعتراض کردند و گفتند گرچه دولت ما را دست کم گرفته و داخل آدم حساب نمی کند، اما ما نشان خواهیم داد که حاضر نیستیم مثل گاو سرمان را زیر بیندازیم و بچریم .

سردسته گوسفندان معترض که نمی خواست شناخته شود، در حالی که عینک دودی به چشم زده بود و کلاهش را تا روی پیشانی پائین کشیده بود با فریاد می گفت مردم برای خرید دلار دوهزار تومانی که به قول رئیس جمهور ایران یک تکه کاغذ بی ارزش است، ساعت ها در صف می ایستند و اعتراضی نمی کنند اما گوشت ما را که می شود کباب کرد یا آبگوشت پخت و از خوردنش لذت برد می گوئید گران است؟

او قسم خورد و گفت به کی به کی قسم کاری می کنیم که آنهائی که آبگوشت را یک غذای فقیرانه می خواندند خواب خوردن آن را ببینند، حالا صبرکنید!

 

آقا این حرف از دهان گوسفنده درنیامده بود که ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا، خرید نفت ایران را تحریم کردند و باعث شدند دلار در یک لحظه سیصد تومان گران تر شود و به ۲۳۰۰ تومان برسد.

بدیهی است تا این نوشته منتشر شود مردم حسرت دلار۲۳۰۰ تومانی را هم خواهند خورد و خواهند گفت کاشکی ما هم چند میلیارد دلاری اختلاس کرده بودیم و می توانستیم دلار۲۳۰۰ تومنی بخریم وکیف کنیم.

عده ای نیز با حسرت خواهند گفت کاش پول هائی را که چپو کرده ایم برداشته بودیم و به کانادا رفته بودیم. آنوقت می توانستیم درکنار قصر آقای خاوری، یک خانه نقلی چند هزار متری بخریم و همراه ایشان، به ریش بقیه بخندیم! 

و…یزید متولد شد!

 یک مورخ ناشناس که نه اسم دارد و نه آدرس و نه شماره تلفن که آدم یک دست شما درد نکندی به او بگوید، برای آنکه از خارجی ها که هر لحظه کشف یا اختراع تازه ای می کنند عقب نماند، نحوه خلقت یزید را کشف کرد.  

این مورخ، پس از هزار و خرده ای سال تحقیق و از این همسایه بپرس و از اون کاسب بپرس، بالاخره فهمید یک عقرب ناشناس! بی تربیتی ترین نقطه بدن معاویه را هنگام ادرار کردن نیش زده و حکیم باشی ابله دربار با نسخه احمقانه ای که نوشته، باعث خلقت یزید شده است.

مورخ می نویسد: حکیم باشی سالخورده پس از آنکه عضو شریف معاویه را معاینه می کند، از سر حسرت آهی می کشد و می گوید دوای جنابعالی یک عشق بازی فوری و برق آساست تا سم عقرب از بدنتان خارج شود.

معاویه می گوید دکتر جان تو خودت اهل بخیه هستی و می دانی که این کارها حال و حوصله و مقدمات می خواهد. چراغ نفتی نیست که فتیله اش را بالا و پائین بکشی! من دارم از درد و سوزش می میرم، تو می گوئی برو عشقبازی کن؟

حکیم باشی با تمسخر می گوید لابد می خواهی نوازندگان بنوازند و رقاصگان هنرنمائی کنند و یک گیلاس شامپانی هم بزنی تا سرحال بیائی؟ بدو تا نمردی … 

معاویه با تردید می گوید دکتر سخته، اصلا امکانش نیست، نمیشه، تازه بعدش چی؟ بلائی سر عیالم نمی آید؟ سم عقرب وارد بدن او نمی شود؟ دکتر با خونسردی جواب می دهد چیزی که فراوان است عیال! بدو گفتم….

و معاویه مادرمرده با همان وضع ناجور، دوان دوان خود را  به اندرونی می رساند و در حالیکه از درد و سوزش فریاد می زده، دست عیال را می گیرد و کشان کشان به اتاق خواب می برد، و یزید را تولید می کند. شاعر شیرین سخن در همین زمینه فرموده است:

نیش عقرب گر از ره کین است

حاصل آن یزید مسکین است!

در ویدیوی زیر، خود حجت الاسلام اصل داستان پیدایش یزید را که من با شرمندگی و با علم و اشاره گفتم، خیلی شفاف و با آب وتاب برایتان تعریف می کند . 

داستان پیدایش یزید

 تاثیرآب وهوا 

  تاثیر آب و هوا در رشد گیاهان را هیچ کس منکر نیست. درکشورهای اروپائی یک وجب زمین خاکی پیدا نمی شود چون بارندگی تقریباً دائمی، اجازه نمی دهد زمین بدبخت نفس راحت بکشد و فورا روی آن علف سبز می شود.

تیر چراغ برق در میان بزرگراه

در جنوب ایران هم تقریباً همین طوری هاست. منتها چون گرم و شرجی است به جای علف تیرچراغ برق سبز می شود. باورتان نمی شود سری بزنید به این بزرگراه نوساز در آبادان. یک ماه نیست اتوبان را ساخته اند یک تیرچراغ برق وسط آن سبز شده به این بزرگی!

به دنبال روئیدن این گیاه نوظهور، دولت به فکر افتاده است کارخانه تیرچراغ برق سازی را تعطیل کند، در عوض تخم آن را در اتوبان های جنوب کشور بپاشد تا بدون خرج و زحمت تیرچراغ برق سبز شود!

 اینترنت پرسرعت بیچاره کننده است

 درست در شرایطی که قرارشده اینترنت در ایران ملی یا به قولی، میلی شود، لیستی منتشر شده است از سرعت اینترنت در جهان که نشان می دهد کره در مقام اول و ایران در مقام صدوشصت و پنجم قرار دارد.

به دست آوردن مقام اول در چنین رشته ای به نظر من نه تنها خوشحال کننده و افتخارآفرین نیست که بیچاره کننده هم هست. می پرسید چرا؟ الان عرض می کنم:

فرض کنید یک کاربر اینترنتی درکره که خوشی زیردلش زده، می خواهد یک  سریال ایرانی را که زیرنویس کره ای دارد دانلود کند و با دیدن صحنه های مرده کشی و روضه خوانی و آه و ناله، به یک حالت روحانی دست یابد، به ندبه و زاری دست بزند، و توشه ای برای آخرت خود فراهم کند!

سرعت دانلود درکره ۲۲/۳۴  mbps  است و بنابر این دکمه دانلود را که زد، چند ثانیه بعد، سریال حاضر است و کاربرمی تواند یک جعبه دستمال کاغذی بگذارد کنار دستش و تماشای سریال و گریه وزاری را شروع کند. 

اگر یک کاربر اینترنت در ایران نیز هوس کند همان سریال را تماشا کند، دکمه دانلود را که زد،کامپیوتر یا لپ تاپش را می سپارد به خدا و می رود سرکارش چون سرعت دانلود در ایران ۰.۶۲ mbps است بنابر این خیالش راحت است که حداقل یک نصفه روز وقت را لازم دارد.

این کاربر، بعدازظهرکه از اداره برگشت، می بیند با لطف خدای بزرگ، بیش از نیمی از سریال دانلود شده و تا او دست و صورتش را بشوید و یک چای بخورد و با بچه هایش کمی بازی کند، بقیه فیلم نیز دانلود شده و آماده دیدن وگریه کردن است.

به این ترتیب یک کاربر اینترنتی در ایران ضمن برخورداری از یک تکنولوژی آرام، به کار و زندگی اش هم می رسد در حالیکه کاربر مادرمرده کره ای، آن سریال را که ضبط کرد و دید، به ناچار قسمت بعدی آنرا ضبط می کند و همینطور ادامه می دهد تا شب بشود.

به این ترتیب تمام روز فرصت تکان خوردن از پای کامپیوتر را پیدا نمی کند، از کار و زندگی باز می ماند و آخر شب با چشم های پف کرده و در حالی که هنوز دارد هق هق می کند و اشک هایش را پاک می کند، به رختخواب می رود تا خواب تابوت و قبر و نکیر و منکر را ببیند!

 نکته

بشار اسد با وجود آنکه چشم پزشک است، چشمش میلیون ها آدمی را که علیه او تظاهرات می کنند، نمی بیند! 

* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.