ایران هفت هزار سال تاریخ دارد و شاید راز ماندگاری کشورمان دعای روحانیون سالمند کشورمان باشد؟ روحانیونی که هرچه پیرتر می شوند، نقش موثرتری پیدا می کنند.

اگر از یک کشیش ۱۰۰ ساله آمریکایی یا اروپایی بپرسی خوب پدرجان، چطوری، کجا کار می کنی و از چه راهی پول درمی آوری؟ جواب می دهد من سی سال است که بازنشسته هستم و با کمک های کلیسا زندگی می کنم.

ما کسانی را داریم که همکلاسی حضرت نوح بوده اند و هنوز خدا را شکر فعالند. کسانی را داریم که یادشان است آن حضرت چه کشید تا حیوانات مختلف را جفت جفت گرفت و سوار کشتی معروفش کرد تا در آن توفان و سیل مهیب که همه کوه ها به زیر آب رفت، نجات پیدا کنند و نسل شان منقرض نشود.

کسانی را داریم که به چشم خودشان دیده اند وقتی نوح می رفت مثلا یک جفت زرافه نر و ماده پیدا کند و به کشتی برساند، برخی از حیوانات فرار می کردند و شغال ها، مرغ و خروس هایی را که حضرت کلی دنبال شان دویده بود وگرفته بود می خوردند و او را وادار می کردند دوباره برود و مرغ و خروس دیگری پیدا کند.

و درست برعکس خارجی ها، ما از چنین آدم هایی که هرکدام یک اثر باستانی هستند هنوز استفاده می کنیم.

ما وقتی دیدیم یکی از این اسطوره ها دیگر نمی تواند تکان بخورد، وقتی دیدیم که طرف فقط نشسته است و چرت می زند و اگر هم حرفی خواست بزند خاطره ای از اصحاب کهف تعریف می کند، می فهمیم که حالا وقت آن است که به او پست مهم تر و نان و آبدارتری بدهیم.

راز ماندگاری کشورمان و موفقیت هایمان هم همین است … هفت هزار سال تاریخ داریم که ۲۵۰۰ سالش کتبی است. راجع به قبل از آن ۲۵۰۰ سال هم همین افراد را داریم که خودشان همه چیز را به چشم خود دیده اند و اگر ننوشته اند برای این است که آن موقع ها قلم وکاغذ یا هنوز اختراع نشده بود یا خیلی گران بود. می گویند در زمان جوانی این حضرات خودکار بیک ناقابل، پانصد درهم قیمت داشته!

 

کاشکی سال ۵۶۳ روز بود!

جمعه گذشته، روز دروغگویی خارجی ها بود. اول آپریل را عرض می کنم. در این روز آلمانی ها، هلندی ها، آمریکایی ها و و و…چیزهایی سرهم می کنند و تحویل هم می دهند که از بی مزه گی اش، آدم یخ می کند.

وقتی روز اول آپریل می رسد، یعنی روزی که می شود دروغ گفت و سرزنش نشد، مثل بچه ها ذوق می کنند و مثل آدم های ناشی و از پشت کوه آمده شروع می کنند به پرت و پلا گفتن.

صبح زود بلند می شوند، دست و رویشان را می شویند، لباس های نوی شان را می پوشند و انگارکه عید شده باشد، سعی می کنند با یک دروغ به خیال خودشان بامزه، روزشان را شیرین کنند ولی چون مثل ما حرفه ای نیستند، دروغ هایی که می گویند یا بی مزه از آب درمی آید یا موقع گفتنش خودشان هم خنده شان می گیرد.

آدم دلش برایشان می سوزد. چه بگویند که ضرب المثل شود؟ بگویند دولت من پاک ترین دولت دنیا بود؟ بگویند دور سرم هاله نور می چرخید؟ بگویند پول نفت را می آورم سر سفره مردم؟ یک کلید از جیب شان درآورند و بگویند با این کلید همه مشکلات شما را حل می کنم؟، بگویند آب و برق را مجانی می کنم؟ نه، عقل شان به چنین چیزهایی نمی رسد، آفتاب را نشانت می دهند و می گویند عجب بارونی میاد، و اگر باران بیاید می گویند ببین چه آفتابی شده!

سرد باشه میگن گرمه وگرم باشه میگن سرده. آقای خونه که اسمش اشمیته میگه اسم من ماتیوسه و خانم خونه که اسمش الیزابته میگه اسم من جنیفره …بچه شش ساله میگه من ۶۰ سالمه و پیرمرد ۹۰ ساله میگه من ۱۹ سالمه و شروع می کند به خندیدن … دروغ هایی که آدم یا از بی مزه گی اش یخ می کنه یا از بچه گانه بودنش، خنده اش می گیرد….

شنیده ام طرحی در دست تهیه دارند که از مقامات فراری ما که به کشورشان پناهنده شده اند، یا از آنها که میلیارد میلیارد چاپیده اند و در اینجا شاهانه زندگی می کنند، خواهش کنند بیایند در یک برنامه تلویزیونی، به آنها آموزش دروغگوئی بدهند. جوری که بتوانند چهار تا دروغ پدرمادردار بگویند و جلوی سر و همسر آبروی شان نرود.

این نکته نیز قابل ذکراست که بعضی از دانشمندان تازه کار ادعا کرده اند که دروغ سیزده بدر که سی چهل سالی است در ایران باب شده، تقلیدیست از دروغ اول آپریل خارجی ها ولی سایر دانشمندان گفته اند ایرانی ها که سرتاسر سال دروغ هایی می گویند که به عقل جن هم نمی رسد، چه نیازی دارند که از خارجی ها تقلید کنند؟

تازه یک روز دروغ گفتن در سال بار آدم را بارنمی کند. هستند مقاماتی که آرزو می کنند سال به جای ۳۶۵ روز، ۵۶۳ روز بود تا فرصت بیشتری برای دروغگویی و فریب مردم داشته باشند!

سرت را بالا بگیر، مردzoma!

هفته گذشته ایرانی ها راستی راستی باور کردند که آفریقا سرزمینی عقب افتاده است. دلیلش هم این بود که رئیس جمهوری آفریقای جنوبی بابت یک سوءاستفاده جزئی مالی، از مردم عذرخواهی کرد.

به قراری که بی بی سی گزارش کرده، وی با استفاده از امکانات دولتی در ملک شخصی اش یک استخر و یک سینمای خانگی ساخته و اینک که ماجرا برملا شده و مردم خواهان استعفای او شده اند، اظهار ندامت کرده و عذرخواسته است.

تصور می کنم آقای جیکوب زوما، رئیس جمهوری آفریقای جنوبی، نه روزنامه می خواند و نه به سایت های اینترنتی سر می زند؟

اگر این کار را کرده بود، می دید که درکشور ما، برخی از مقامات دولتی میلیارد میلیارد می چاپند و می خورند و راست راست راه می روند و نه تنها عذرخواهی نمی کنند که اولا دوقورت و نیم شان هم باقی است و ثانیاً ترفیع مقام هم می گیرند.

سوءاستفاده در حد ساختن یک استخر و یک سینمای خانگی که قابلی ندارد. مگر چقدر خرج ساختن آنها شده که یک رئیس جمهوری بابت آن عذرخواهی کند؟ سرت را بالا بگیر مرد. کار تو در مقابل کار برخی از مقامات ما ارزش مطرح کردن را هم ندارد چه برسد به عذرخواهی و طلب بخشش و استعفا!

عروسک های فتنه گر!

 

درست در شرایطی که ورود و خروج و خرید و فروش عروسک باربی درکشور ما ممنوع شده، فرانسوی های چشم سفید نمایشگاهی از ۷۰۰ نوع عروسک باربی در موزه لوورشان برگزار کردندdoll.

و این یعنی اینکه این جماعت اصلا حالی شان نیست که کشوری که ۷هزار سال سابقه تاریخی دارد لابد یک چیزی به عقلش می رسد که چنین کاری کرده و دست رد به سینه باربی زده است.

اینها نمی دانند که این عروسک گرچه به ظاهر اسباب بازی بچه هاست ولی بزرگ ها را بیشتر از بچه ها از راه راست منحرف می کند.

حساب این را نمی کنند که وقتی جوانی وارد موزه لوور می شود، هرچقدر هم که پپه و چشم وگوش بسته و نجیب باشد، وقتی چشمش به ۷۰۰ تا عروسک که یکی شان مینی ژوپ پوشیده و یکی شان شلوارک بیفتد، در عالم خیال شروع می کند به خوش و بش کردن و قربان صدقه رفتن آنها. چنین جوانی که پاک و معصوم وارد موزه شده بود، هنگام خروج موجودی خواهد شد هیز، چشم دریده که به در و دیوار هم رحم نخواهد کرد.

در حقیقت فرانسوی ها نه حساب بچه را کرده اند، نه حساب برادر۲۵ ساله بچه را.

فرض می کنیم بچه ای که عروسک باربی برایش خریده اند، برادری داشته باشد که تازه از سربازی برگشته است. این برادر کنار خیابان زیرپوش و دمپائی می فروشد و به اقتضای سن و سالش، سر و گوشش چنان می جنبد که مردم را یاد منارجنبان می اندازد!

بدیهی است چنین آقا پسری وقتی در میان اسباب بازی های خواهر کوچکش چشمش به یک عروسک باربی با اندام هوس انگیز و لباس های تحریک آمیز بیفتد فیلش یاد هندوستان می کند، به فکر زن گرفتن می افتد، اما به خاطر دیدن باربی، به کمتر از جنیفر لوپز رضایت نمی دهد و حاضر نخواهد شد با دختر مش باقرکله پزکه خانه شان دیوار به دیوار خانه آنهاست ازدواج کند.

چنین جوانی دختری می خواهد شبیه عروسک خواهرش نسرین، بلند بالا، خوش چشم و ابرو، و عشوه گر و حاضر است حتی با عروسک پلاستیکی باربی ازدواج کند ولی جواب سلام دختر مش باقر را هم ندهد.

از آن طرف دختری که شبیه باربی باشد بدیهی است به کمتر از آقازاده ای که ماشین دو میلیارد تومانی سوار می شود، نگاه هم نمی کند و مگر ما چند تا آقازاده در ایران داریم که پاسخگوی میلیون ها دختر مش باقر باشند؟

به همین جهت است که مقامات ما عروسک باربی را حذف و عروسکی را جانشینش کرده اند که جوانهایمان از راه بدر نشوند و با هر موجودی به شرط اینکه مونث باشد، حاضر به ازدواج باشند!

*میرزا تقی خان، طنزپرداز و سریال نویس پیشکسوت، با سابقه ۵۰ سال طنزنویسی در توفیق، کشکیات، کاریکاتور، کیهان و تلویزیون از همکاران افتخاری شهروند است. از این نویسنده دو کتاب به نام های “آدم های زیادی” (۲۰۱۳ ـ کانادا) و “شما چند می ارزید؟”(۲۰۱۶ ـ آلمان) منتشر شده است.