شهروند ۱۲۶۱
کیهان تهران تعداد شرکت کنندگان در مراسم تشییع جنازه آیت الله منتظری را پنج هزار نفر! گزارش کرد. یکی به یکی می گفت: ما جوان که بودیم روزی صد دفعه از قله اورست بالا و پائین می رفتیم.
طرف لبخندزنان جواب داد اخوی، تو یا نمی دانی قله اورست یعنی چی، یا نمی دانی صد تا چند تاست!

افسوس!

قدیس نبود و مثل همه افراد بشر، خالی از اشتباه هم، اما در کمال سادگی و درستی زیست و همواره در مقابل ظلم ایستاد. افسوس که قدرش کمتر دانسته شد. روانش شاد باد .


آمریکائی ها بالاخره اعتراف کردند

سه آمریکائی دستگیرشده درکوههای ایران، بالاخره ناچار به اعتراف شدند و راز سفر خود به ایران را فاش کردند.
اعتراف گرفتن از آنها کار سختی بود چون زبان آدمیزاد سرشان نمی شد و هرچه ماموران به آنها می گفتند جون بکنین و اعتراف کنین، نمی فهمیدند یعنی چی و پس ازآنکه ماموران ادای جان کندن را برایشان درآوردند و در همان حال شروع کردند به تند وتند حرف زدن، به تصور آنکه ماموران با آنها شوخی می کنند و این یک نوع پانتومیم و تئاتر است، شروع کردند به خندیدن!
دلیل دیگری که باعث شد اینقدر دیر اعتراف کنند، این بود که خیال می کردند مملکت ما هم مثل مملکت خودشان شهر هرت است که هرکسی هرکجا خواست برود و هرکاری دلش خواست بکند غافل ازآنکه مملکتی که حساب وکتاب دارد، همه چیزش حساب وکتاب دارد حتی کوه های دورافتاده اش.
این سه آمریکایی اوایل می گفتند ما برای کوهنوردی به کوههای اطراف ایران آمده بودیم و داشتیم برای خودمان قدم می زدیم و جوک تعریف می کردیم که یکهو پاسدارها ریختند سرمان و فریاد زدند دستها بالا.
وقتی دیدند منطق شان خریدار ندارد، گفتند ما اصلاً نمی دانیم چطوری به خاک ایران پا گذاشته ایم، اگر می دانستیم اینجا ایران است مگر عقلمان کم شده بود پا به کشوری بگذاریم که هر ماه و هر سال، صدها و هزاران نفر از مردمش فرار می کنند و به کشورهای دیگر پناهنده می شوند؟ و قسم خوردند که به کی به کی قسم، راه را گم کرده بودیم.
این منطق نیز با خنده و متلک بازجویان روبرو شد و هنگامی که مترجم حالی شان کرد که از خر شیطان بیائید پائین، قضیه بسیار جدی است، ناچار به اعتراف شدند.
این سه نفر در اعترافات خود گفتند راستش را بخواهید ما بدبختیم، بیچاره ایم و از مال دنیا فقط همین پیراهن و شلواری را داریم که تنمان است و می بینید.
آنها ضمن اعترافات خود گفتند که یکی دو سال پیش، وقتی ایران ۱۵ ملوان انگلیسی را دستگیرکرد و بعد از مدتی رئیس جمهور کشورتان از آنها تشکرکرد و با دادن هدایای ارزنده و کت و شلوارهای شیک، آزادشان کرد، ما هم به خودمان گفتیم سنگ مفت، گنجشک مفت، بریم دور و برکوههای ایران بپلکیم بلکه به عنوان جاسوس دستگیرمان کنند و بعد با دادن هدیه و لباس های شیک آزادمان کنند!


مغول ها باید خسارت ایران را بپردازند!

آقای احمدی نژاد رئیس جمهور محبوب ایران، رسماً اعلام کرد که قصد دارد طی نامه ای از دبیرکل سازمان ملل متحد بخواهد که خسارت وارده به ایران در جنگ جهانی دوم پرداخت شود.
ایشان درکپنهاک اعلام فرمودند که سه کشور فاتح جنگ جهانی دوم، یعنی آمریکا، شوروی و انگلیس، از خاک ایران و امکانات آن استفاده کردند و جنگ را به نفع خود به پایان رساندند و به همین دلیل هیئتی را مامورکرده ام که این خسارت را محاسبه کنند و به زودی طی نامه ای از دبیرکل سازمان ملل خواهم خواست که این خسارت را پرداخت کند.
یکی از آگاهان از آقای احمدی نژاد پرسید قربان مگر این همان سازمان مللی نیست که شما قطعنامه هایش را ورق پاره خوانده اید؟ آقای احمدی نژاد با همان لبخند همیشگی شان فرمودند پسرجان من قطعنامه های سازمان ملل را ورق پاره می دانم، اسکناس های سازمان ملل که ایرادی ندارد!
به قرار اطلاع قرار است بعد از دریافت خسارت جنگ جهانی دوم، آقای احمدی نژاد هیئتی را مامور کنند تا خسارت وارده به ایران در زمان مغول ها نیز بررسی شود تا بعد بتوانیم یقه نوه و نتیجه های چنگیزخان را نیز بچسبیم!
تنها چیزی که مزاحم اقدامات آقای احمدی نژاد در این مورد شده است، ضرب المثل جنابعالی قاچ زین را بچسبید، اسب سواری پیش کش تان است.
این ضرب المثل می خواهد بگوید شما به جای کمک هایی که فعلاً به عراق می کنید، هزار میلیارد خسارت وارده به ایران در جنگ هشت ساله را از عراق بگیرید، خسارت های جنگ جهانی دوم و مغول ها را ملت ایران می بخشد!


* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.