شهروند ـ فرح طاهری: برگزاری برنامه های فرهنگی ـ ادبی، از کارهایی ست که شهروند در دستورکارش قرار داده و تلاش دارد در حد توان و بضاعت آن را انجام دهد. در ادامه ی چنین برنامه هایی، شنبه ۱۴ اپریل ۲۰۱۲، شهروند جلسه ی داستان خوانی عباس معروفی نویسنده نامی ساکن آلمان را به همراه سعید کارآفرین نویسنده ی جوان ساکن تورنتو، در یکی از سالن های کتابخانه ی نورت یورک برگزار کرد. 

این برنامه با استقبال بسیار خوبی مواجه شد و حضور گرم  و مشتاق شرکت کنندگان که جوانان بسیاری را در برمی گرفت، نقیصه سالن را که به دلیل احتمال اعتصاب کتابخانه ها نتوانسته بودیم سالن مناسب و همیشگی را رزرو کنیم، کم رنگ کرده بود.

حسن زرهی سردبیر شهروند، در آغاز یاد کرد از جلسه ی شب قبل در مونترال که به همت سردبیر نشریه ی “هفته” خسرو شمیرانی برگزار شد.

زرهی گفت، به معروفی گفته بودم که انتظار زیادی از مونترال نداشته باشد، چرا که جمعیت ایرانی کمتری دارد و ممکن است زیاد استقبال نشود. و دیدن جمعیتی که حدود هشتاد درصد آن را زنان جوان تشکیل داده بودند، شگفت انگیز بود.

عباس معروفی در داستان خوانی تورنتو

زرهی با اشاره به محبوبیت معروفی در بین جوانان گفت: در جلسه ی دیشب مونترال خانم جوانی از دوبی به خواهرش زنگ زده بود و گفته بود که کتاب “تماماً مخصوص” معروفی را بخر و با او برای من عکس بگیر. و در ادامه عباس معروفی را معرفی کرد و نثر او را زیبا، جذاب و جوانانه خواند و افزود: مارکز جمله ای دارد، هیچ نویسنده ی درجه یکی وجود ندارد که در دوره ای از عمرش روزنامه نگاری نکرده باشد. عباس معروفی در این عرصه هم از روزنامه نگاران بنام است.

سردبیر شهروند، همچنین درباره ی سعید کارآفرین گفت: من رمان سعید را یک ماهی می شود که خوانده ام. باورم نمی شد که آدمی به این جوانی رمانی به این خوبی بنویسد. رمانی بسیار خواندنی ست. من لحظه ای که رمان را تمام کردم داشت با سال تحویل همزمان می شد. برایش یک یادداشت ایمیل کردم و نوشتم” سعید جان، این رمان با همه تلخی اش یک شیرینی غریبی در جان من دوانده”

او افزود: ما در شهروند چندین قصه ی کوتاه بسیار خواندنی از سعید با نام مستعار چاپ کرده ایم ولی مجاز نیستم آن نام را تا خودش نگفته، فاش کنم.

عباس معروفی ضمن تشکر از حاضران در جلسه، گفت: من آدم خوشبختی هستم، دوستان خوب و اساتید خوبی داشتم. برای دومین بار است که به کانادا می آیم و یکی از خوشبختی های من در این سفر، حضور در کنار حسن زرهی و در جمع خانواده شهروند است. من زرهی را سالهاست که می شناسم ولی این بار شناخت دیگری بود برای من. یک انسان نویسنده، یک هنرمند، یک آدم روراست و سالم، و این باعث خوشحالی من است که میزبانم چنین آدمی ست.

معروفی افزود: یکی دیگر از خوشحالی هایم این است که ناشر کتاب “شرح مگس” سعید کارآفرین هستم. کتاب را دوست داشتم و آن هم جزو کارنامه ی زندگی من است.

معروفی حضور در این جلسه را یکی از نقطه های قشنگ زندگی اش خواند و سپس به حضور افرادی در جمع اشاره کرد و گفت: دوستان بسیار عزیزی اینجا حضور دارند. آقای نامی که من از او بسیار آموختم. در سفیدی هایش آنقدر طرح و رنگ و ترکیب گرفتم، در سفیدی مطلق هزاران رنگ دیدم و در داستان استفاده کردم. آقای دکتر براهنی اینجا هستند که از او بسیار آموختم و همیشه معلم من بوده.

معروفی پیش از آنکه داستان خوانی اش را شروع کند، گفت: هر سال ۲۷ اردیبهشت روز تولدم یک داستان به خودم هدیه می دهم. الان بیش از سی سال است که دارم این کار را می کنم. این را دو سال پیش نوشتم.

او سپس از روی کتاب “اینسو و آنسوی متن” داستان بلندی را خواند.

داستان خوانی معروفی سی دقیقه به درازا کشید و پس از آن استراحت کوتاهی اعلام شد تا بخش دوم برنامه آغاز شود.

بخش دوم با داستان خوانی سعید کارآفرین همراه شد.

سعید کارآفرین رمان شرح مگس خود را خواند

سعید کارآفرین چند صفحه از داستان بلند “شرح مگس” را خواند تا به قول خودش حاضران با نوع خوانش این کار آشنا شوند.

طرح روی جلد کتاب توسط هنرمند طراح ساکن تورنتو، توکا نیستانی که خود در این جلسه حضور داشت، طراحی شده و توسط انتشارات گردون در آلمان منتشر شده است.

در ادامه ی برنامه، عباس معروفی و نسرین الماسی، بخشی از نامه های عاشقانه عباس معروفی را خواندند.

معروفی در توضیح این اثر گفت: نامه های عاشقانه در واقع شعرهایی ست با ساختاری که من جایی ندیدم فقط شباهت هایی دارد با غزل غزل های سلیمان. تمام این کتاب دیالوگ است بین یک زن و یک مرد. حروف نازک کتاب نوشته های بانوی من است، و حروف تیره ی کتاب نوشته های من است:

 

 

تنم را بکشم به لب هات

می سوزم

یا آب می شوم؟

نسرین الماسی بخشی از نامه های عاشقانه عباس معروفی را با او خواند

@

بگذار برات کتاب بخوانم

بنشین اینجا

کتاب را بگیر توی دست هات

ورق بزن.

دستم را دورت حلقه می کنم

از بالای شانه ات

                    کتاب

                    نفس می کشم

                   لای موهات

ورق بزن

……

جلسه با داستان خوانی سعید کارآفرین ادامه یافت. او یک قصه ی کوتاه خواند با نام “بعد از جمعه” که دو سال پیش نوشته بود.

در بخش پرسش و پاسخ از معروفی پرسیده شد، سبک سمفونی مردگان شما آیا سبک بوف کور صادق هدایت است؟

استقبال از داستان خوانی عباس معروفی و سعید کارآفرین در تورنتو بسیار خوب بود

معروفی گفت، سمفونی مردگان تیغی ست علیه بوف کور یعنی درست نقطه مقابل بوف کور است. داستانی ست درباره ی زندگی، درباره ی عشق، درباره ی کتابسوزی، درباره ی اوضاع همه ی ماست، بحث برادرکشی ست و ربطی به بوف کور ندارد، اما در رمان “پیکر فرهاد” زاویه ی دید دگرگون شده، یعنی زن اثیری می شود راوی، و از این طرف می بیند. من شدم آن دختر که گل نیلوفر دستش است و داستان را از این طرف تعریف کردم. در چهار مورد هم تمهید داشتم یکی هدایت مرگ پرسته، من زندگی پرستم. مسئله زن است که نگاه من با هدایت کاملا متفاوته. دوستانی که خواندند می دانند. ولی کلا بوف کور به نظر من یک شاهکار مسلم است در ادبیات ما، یک کار درجه یک است، همه ی دنیا و بزرگان ادبیات دنیا گفته اند. من هم دارم کار خودم را می کنم و یکی از افتخاراتم این است که بابا بزرگم آقای صادق هدایت است.

سعید کارآفرین هم در مورد سبک خودش گفت: من فکر می کنم هرکس زبان خودش را دارد. نثری که دارم مال خودم هست، ولی حتما صادق هدایت هست، رضا براهنی هست، عباس معروفی هست و استادانی که در ادبیات فارسی خوانده ایم و نمی شود که نباشد و حتما این ها روی نوشته ی من تاثیر داشته اند. ولی من چیزی می نویسم که از درون من می آید تلاش نمی کنم مثل گلشیری بنویسم، مثل هدایت بنویسم، می خواهم مثل سعید بنویسم و تلاش می کنم خوب بنویسم.

پرسش دیگری از عباس معروفی شد و اینکه در بسیاری از نقدها گفته شده “سال بلوا” کپی رمان صد سال تنهایی مارکز است.  شخصیت ها اسم ندارند و دغدغه های مردم چیزهای پیش پا افتاده است. شما چنین چیزی نشنیده بودید؟

معروفی پاسخ داد: من در کتاب اینسو و آنسوی متن گفته ام بهترین کار مارکز گزارش یک مرگ است، یعنی شاهکار مسلم است. یعنی اگر ده تا رمان از من بپرسند انتخاب کن و با آن به یک جزیره برو، یکی از آنها گزارش یک مرگ است. صدسال تنهایی رمان سلیقه ی من نبود و من نصفش را بیشتر نخواندم و اصلا هیچ ربطی به سال بلوا نداشت، ولی دوست دارم که مردم دوستش دارند.

با اعلام پایان برنامه، دوستدارانی که کتاب های داستان این دو نویسنده را خریده بودند، در صف امضای کتاب ایستادند و عکس یادگاری گرفتند.

قرار است در دو هفته ی اول ماه جون ۲۰۱۲ عباس معروفی برای برپایی یک کارگاه قصه نویسی در مونترال باشد و بعد از آن هم برای همین موضوع به تورنتو بیاید. اطلاعات مربوط به تشکیل این کارگاه بعدا در شهروند منتشر و از علاقمندان برای نام نویسی دعوت خواهد شد.

تقریبا جز چندتایی، تمام کتاب های این دو نویسنده به فروش رفت. لبخند رضایت روی چهره ی شرکت کنندگان دیده می شد.

شب خوبی با انرژی مثبت بود. فکر می کنم.