بیش از یک سال است جنبشی فراگیر که نمی‌توان انقلاب‌اش نامید، در منطقه‌ی آفریقایی و آسیایی کشورهای عربی، رخ داده و موسوم شده به «بهار عربی».

این حرکت را در ابتدا به فال نیک انگاشتیم و امید که کشورهای عربی از خواب تاریخی‌شان بیدار شده‌اند و مردم سرانجام برای رسیدن به آزادی و دموکراسی و حقوق فردی و اجتماعی‌شان، به میدان آمده‌اند تا دیکتاتورها را از سلطنتی که جمهوری نام‌اش داده بودند، فرو بریزند و به خواست‌های به حق‌شان برسند. دیکتاتورها در بعضی از این کشورها فرو ریختند و فرار را بر قرار ترجیح دادند. اکنون هم یا در تبعید زندگی می‌کنند و یا در پشت میله‌های زندان‌اند و یا عمر نداشته‌شان را به من و شما دادند و ترک دنیا کردند. اما آیا دموکراسی، آزادی، حقوق فردی و اجتماعی و حقوق بشر هم در پیش‌نویس قانون اساسی این کشورها سهمی داشته است؟

چنانچه رسانه‌های معتبر گزارش می‌کنند، پاسخ منفی است و باز هم در بر همان پاشنه پیشین می‌چرخد و دیکتاتوری با نام دموکراسی و مردم سالاری وارد معرکه شده است. حتا گاه گزارش می‌شود که هنوز یک ‌سال بیشتر از حرکت و شور و هیجان مردم نگذشته که در این کشورها، گام‌هایی نیز به عقب برداشته شده و دموکراسی باسمه‌ای رژیم‌های پیشین هم اجرا نمی‌شود و حرف از اجرای شرع هست و دین و آیین. (رجوع کنید به سخنرانی خانم «مهرانگیز کار» که چند هفته پیش در شهروند چاپ شد).

برگزاری دادگاهی در مصر برای به محاکمه کشاندن نهادهای غیردولتی کشورهای غربی که ادعا می‌شود جواز کار ندارند، شاهد همین مدعا است که مثلن در مصر، گام‌های رو به پس، شروع شده و حقوق بشر کمترین سهمی در قانون اساسی جدید این کشور که پیش‌نویس آن منتشر شده است، ندارد.

بهار عربی با چنین شوری در مصر آغاز شد

روز یک‌شنبه، بیست و ششم ماه فوریه سال جاری، چهل و سه نفر از جمله شانزده شهروند آمریکایی به این جرم که نهادهای ثبت نشده و بدون جواز‌ به مصر آورده‌اند تا دموکراسی را تبلیغ و ترویج کنند، به محاکمه کشیده شدند. البته بدیهی است که مصر حق دارد نهادهای بین‌المللی که درون مرزهای آن کشور فعالیت می‌کنند را کنترل کند. اما حقیقت این است که این نهادهای هوادار دموکراسی، سال‌ها پیش و در دوران دیکتاتوری «حسنی مبارک» مدارک خود را ارائه کرده و ثبت شده بودند. از سوی مقامات دولتی هم باخبر شده‌اند که مدارک کامل است و روند ثبت نام در جریان می‌باشد و باید در انتظار جواز باشند.  این واقعیت که اکنون رژیم دیکتاتوری «حسنی مبارک» فروریخته و نابسامانی‌های بعد از هر تغییری در مصر هم سر برآورده است، موجب شده که این گروه‌های حقوق بشری و هوادار دموکراسی، نه تنها از ادامه‌ی کارشان استقبال نشود که برخورد با آنها تند و شدید بوده باشد. این آش زمانی شورتر می‌شود که آنها زندانی می‌شوند با این ادعا که جواز کار در مصر ندارید. این برخورد نشان از اندیشه‌ی صاحبان قدرت است در مصر امروز و نگاه‌شان به دموکراسی و حقوق بشر. همین مورد نشان می‌دهد که آنچه در مصر رخ داده، ناکافی و ناکامل بوده و اکنون نیروهای ضد حقوق بشر و نهادهایی که دموکراسی را دشمن می‌دانند برای باز پس گرفتن سنگرهای از دست رفته تلاش روزافزونی دارند.  این نوع حرکات قابل مقایسه هستند با حرف‌های خمینی و همراهان‌اش پیش از انقلاب و کنش آنها در فردای انقلاب.

این رویداد ناهنجار چنان است که هر کسی را به حیرت وامی‌دارد که چگونه مصر بار دیگر و تنها پس از یک سال، به همان سیستمی برمی‌گردد که پیش از این داشت. مصر اکنون در حال از دست دادن همه‌ی ذخیره‌های ارزی خود است، ارزش پول مصر نیز کاهش یافته، تورم بیداد می‌کند و بیکاری هر روز بیشتر از روز پیش می‌شود. با این حال اولویت اول دولت موقت مصر این است که نهادهای رسمی و قانونی که در زمان «حسنی مبارک» جواز کار داشته‌اند، مانند “مؤسسه دموکراتیک ملی” . “مؤسسه بین‌المللی جمهوری‌خواه” که در پیوند مستقیم هستند با دو حزب «جمهوری‌خواه» و «دموکرات» آمریکا، همان رفتاری داشته باشند که با نهادهایی مثل، «خانه‌ی آزادی» و بعضی از سازمان‌ها و گروه‌های اروپایی. گناه و جرم این نهادها این است که به مردم مصر آموزش می‌دهند که چگونه باید دموکراسی را تمرین کرد، چگونه باید دموکراسی را ترویج کرد، چگونه باید حزب راه انداخت و سنت حزب دموکراتیک چیست، چگونه باید روند آزادی و دموکراسی بعد از «مبارک» ادامه یابد و اجازه نداد که نیروهای نظامی دست‌آوردهای سیاسی و اجتماعی مردم را پایمال کنند. هزاران مصری در کلاس‌های آموزشی این نهادها که اکنون ممنوع شده‌اند و اعضای‌شان یا در زندان‌اند یا در  بیدادگاه‌های امروز مصر به محاکمه کشیده می‌شوند، ضمن آموزش دموکراسی، در حال تمرین آن نیز بودند.

فیاض ابول ناگا وزیر برنامه‌ریزی و همکاری‌های بین‌المللی

آنچه رخ می‌دهد، گویای کدام واقعیت است؟ این موضوع توسط «فیاض ابول ناگا» وزیر برنامه‌ریزی و همکاری‌های بین‌المللی که یکی از دوستان قدیمی و صمیمی «مبارک» می‌باشد طرح شده. «فیاض» تجسم بدترین نوع تمایل به دموکراسی در پنجاه سال گذشته‌ی مصر است. تمایل او برای توضیح این مورد که چرا مصر از جمله کشورهایی مثل کره جنوبی، تایوان، مالزی، برزیل، هند و چین است. این تمایل را او چنین توضیح می‌دهد؛ به دنبال بزرگی و عظمت گشتن در مکانی اشتباه. او معتقد است بدون این که هوشمندی‌های جوانان مصری و ظرفیت‌شان را در نظر بگیریم، بزرگی و عظمتی که شایسته‌ی قرن بیست و یکم است به دست نمی‌آید. این مهم در صورتی ممکن است که آموزش بهتر، نهادهای فرهنگی فراگیرتر، صنعت صادرات و دولتی که بشود بیشتر روی آن حساب کرد را پیش رو داشته باشیم. اگر چنین نشود، به دنبال کرامت و والایی انسان هستیم با گام زدن در راهی واهی، راهی که در انتظار خارجی‌ها و کمک‌های آنها خواهیم بود.

این است بازی خانم «ناگا». ایشان که یکی از مشاورهای «مبارک» بوده و اکنون هم در جایی است که باید باشد، مرا به حیرت وامی‌دارد. او کسی است که در وحدت با نیروهای نظامی، شش سال با مشورت‌های نادرست خویش در برابر هر نوع رفرم و اصلاح سیاسی و اقتصادی مقاومت می‌کرد. او و نیروهای نظامی، مخالف هر نوع گشایش اقتصادی بودند. هم او و هم نظامی‌ها، که جنبش بزرگ مردم مصر موسوم به انقلاب را برنمی‌تافتند و مخالف آن بودند، اکنون در تلاش‌اند تا با ارائه برنامه و بازی با کارت ملی‌گرایی، خود را از گزند محاکمه و زندان نجات دهند.

امروز کشور مصر در برابر دو چالش بزرگ؛ فقر و بیسوادی قرار دارد. بعد از سی سال دیکتاتوری «مبارک» و پنجاه میلیارد دلار کمک‌های آمریکا، هنوز سی و سه درصد از مردان و پنجاه و شش درصد از زنان مصر نه می‌توانند بخوانند و نه بنویسند. با حجم زیاد کمک مالی از سوی آمریکا و اروپا، این رقم از بیسوادی، تعبیری است هجوآمیز. اما ظاهرا، خانم «فیاض» علاقمند است که این تاریکی را پنهان کند و در سایه‌ی ملی‌گرایی کور، شب را نیز پنهان نماید.

اکنون باید این پرسش را مطرح کرد که: “اولویت برنامه‌های او چیست؟” آیا تصمیم دارد که بیسوادی را ریشه کن کند؟ آیا بیان دیدگاه جدیدی است که چگونه مصر می‌تواند همراه جامعه جهانی باشد و در قرن بیست و یکم، هم‌دوش دیگر کشورها رشد کند؟ آیا در اندیشه به وجود آوردن فضایی مثبت و مناسب است برای سرمایه‌گذاران خارجی تا با به وجود آوردن کار، نیروی بیکار مصر را به بازار کار برگرداند؟ به باور من، نه. او تنها خواهان بازگشت به دوران طلایی پیشین است که دیکتاتوری برقرار بود و منافع او و هم‌پالکی‌های نظامی‌اش حفظ می‌شد. ایشان و همکاران‌شان چنین وانمود می‌کنند که مشکلات امروز مصر را نهادها و سازمان‌های غیردولتی خارجی به وجود آورده‌اند و گناه این همه نابسامانی به گردن آنها است که نیت‌شان بی‌ثبات کردن کشور است. بنابراین برای نجات کشور از شرّ دشمن، باید دموکراسی خواهان خارجی را زندانی کرد و به دادگاه کشانید. با این کنش است که بزرگی و کرامت و عظمت مصر بازگردانده می‌شود. (باز هم مقایسه کنید با کنش‌های دولت مردان ایران که هماره گفتارشان با کردارشان متفاوت بوده و کردارشان با نیت‌شان که ناآگاه دانستن مردم بوده نیز هماهنگ است. اینان مثل خانم «فیاض» در این فکر هستند که دشمن خارجی موجب فلاکت مملکت است و اگر نباشد این دشمن خیالی، همه چیز بر وفق مرادشان خواهد بود.)

روزنامه “تایم” از مصر گزارش داده است که “مردم به تشویق خانم «ناگا» و نیروهای پشت پرده‌ای که هنوز برملا نشده‌اند، علیه کارگزاران دموکراسی که بخشی از آنها هم خارجی‌اند، دست به تجمع و اعتراض زده‌اند. دموکراسی خواهان متهم شده‌اند که برای منافع سازمان «سیا» و با برنامه‌ریزی اسرائیل برای حفظ منافع صهیونیست‌ها کار می‌کنند و نیت اصلی آنها هم ایجاد اختلاف بین مسلمانان است و قبطی‌ها تا به این وسیله ثبات را از مصر برگیرند”. هدف نهایی آنها بر اساس این پرونده “فروپاشی رژیم مصر بدون این که چه مخاطراتی در پی خواهد داشت”، بوده است. این همه در حالی صورت گرفته که مدام سه نهاد، کنگره‌ی امریکا، صهیونیست‌های مستقر در نهادهای سیاسی آمریکا که هواداران سرسخت یهودی‌ها هستند و افکار عمومی آمریکا نیز برای این تغییر آماده می‌شد.

شگفتا که خانم «ناگا» به جوانان مصری که در میدان تحریر، تظاهرات کردند، اعتراض کردند و حتا جان باختند تا صدای حق خواهی‌شان به گوش جهانیان برسد و بلندگویی داشته باشند که حرف دل‌شان را در روزهای فردای «مبارک» بزنند، چنین می‌گوید: “شما بازیچه‌ی دست سازمان «سیا»ِی آمریکا، کنگره آمریکا، اسرائیل و لابی‌اش در نهادهای مهم آمریکا بوده‌اید. این‌ها نیروهای پشت پرده‌ی اعتراض شما موسوم به انقلاب بوده‌اند. نه شجاعت مصری‌ها که با خواست خود به میدان آمدند”. (مقایسه کنید با گفتارهای خامنه‌ای و نیروهای هوادار او که در پس پشت بیرق ولایت فقیه سینه می‌زنند. اینان مدام از گول خوردگی نیروهای مخالف خود چه اصلاح طلب حکومتی یا اصلاح طلب واقعی و یا حتا اپوزسیون انحلال طلب حرف می‌زنند و این که این نیروها آلت دست آمریکا و اسرائیل هستند.)

بنابراین تعجب‌انگیز نخواهد بود اگر شنیده می‌شود که بعضی از اعضای کنگره‌ی آمریکا طرحی را تهیه کرده‌اند که در صورت زندانی شدن اعضای نهادهای غیردولتی هوادار دموکراسی، کمک یک میلیارد و سیصد میلیون دلاری این کشور به مصر قطع گردد. اکنون با دادگاهی شدن اعضای چند نهاد دموکراسی خواه اروپا و آمریکا، جهان منتظر آخرین رقص خانم «فیاض ناگا» است و رو کردن آخرین کارت‌های بازمانده از رژیم پیشین. این کارت‌ها برای تضعیف نیروهای دموکراسی‌خواه مصری از یک طرف و نجات خود از سوی دیگر است. نجات آنها هم در صورتی ممکن است که با این بازی سیاسی نقش ملی‌گرایی به خود گرفتن، مانع اعتراضات احتمالی مردم شوند.

مردم مصر شایسته‌ی سرنوشتی بهتر از آن هستند که این جمعیت برای‌شان رقم می‌زنند. تلاش هماره‌ی نیروهای ضد دموکراسی در مصر که اکنون کسانی چون «ناگا» و نیروهای نظامی هم‌پیمان‌شان، بلندگوی‌شان هستند، تغییر روش اعتراضی مردم است. آنها در این اندیشه‌اند تا رویکرد مردم از اعتراض واقعی را منحرف کنند و آنها را متوجه چالش‌هایی کنند که واقعی نیستند و راه به ناکجا آباد می‌برد. دشمنان دموکراسی می‌خواهند آنچه مردم و به ویژه جوانان مصری برای آن حتا از جان خود مایه گذاشتند، از آنها دریغ کنند. دشمنان آزادی نمی‌خواهند که مردم مصر صدای خود را داشته باشند و نمی‌خواهند که در کنار نهادهای بین‌المللی دموکراسی‌خواه، گام به گام، با مفهوم‌های واقعی حزب، دموکراسی، آزادی، حقوق بشر، حقوق فردی و حقوق اجتماعی آشنا شوند. دشمنان حقوق بشر، نمی‌خواهند که آموزش و پرورش و فرهنگ که ابزار اصلی دست‌یابی به جهان مدرن‌اند، در بین مردم ریشه بدواند و سرانجام در صورت موفق و کامیاب بودن این برنامه نه تنها بیسوادی ریشه کن شود که کرامت و بزرگی مصر نیز به آنها برگردانده شود.

البته این را هم به خوبی می‌دانم که تنی چند از افرادی که در تاریخ ذکر شده در بالا محاکمه شدند، آزاد و به خانه‌هاشان برگشتند. اما این حکایت هنوز هم در مصر ادامه دارد و هر روز یکی از نهادهایی که دموکراسی، آموزش و پرورش و فرهنگ آزادی خواهی را ترویج می‌کنند دچار این واقعه تلخ می‌شوند که عامل آمریکا، سازمان سیا، کنگره آمریکا، اسرائیل و موساد هستند و هدفی مگر بی ثباتی مصر و تضعیف دین مبین اسلام ندارند.

مصر را نمونه آوردم تا با مواضع حکومت‌گرانی که بُن مایه‌ی اندیشه‌شان دین است آشنا شویم و مبادا که کوچکترین توهمی نسبت به کسانی که گرگ‌اند اما در لباس میش در میان‌مان می‌چرخند، داشته باشیم. واژه دموکراسی و آزادی را می‌شود امروز در هر محفلی و یا جمعی مشاهده کرد. اما همه‌ی کسانی که بر لوح خود از این دو واژه استفاده می‌کنند، چقدر به آن پای‌بند هستند و اصلن آن را تمرین کرده‌اند یا نه، پرسشی است که باید واقعیت آن را در عملکرد سازمان‌ها و افراد سیاسی مدعی دموکراسی و آزادی خواه، جستجو کرد.

* عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران تحریریه شهروند در اسلو ـ نروژ است که چندی پیش به کالیفرنیا نقل مکان کرده و اتفاقات این بخش از آمریکای شمالی را پوشش خواهد داد.