شهروند ۱۲۳۹ پنجشنبه ۲۳ جولای ۲۰۰۹
شاید چهرهی سیاسی واتسلاو هاول بیش از چهرهی تئاتری یا چهره ی ادبی او بر مردم دنیا نمایان شده باشد. هرچه باشد زمانی دراز، از حول و حوش بهار پراگ تا فروپاشی کمونیسم در چکسلواکی و سپس در سالهای رئیس جمهور بودنش، نام او در خبرهای جهان با رویدادهای سیاسی سرزمینش همراه و همنشین بوده است. او در سالهای نخست دهه ی ۶۰ میلادی پا به عرصه ی سیاست چکسلواکی گذاشت. پس از بهار پراگ در ۱۹۶۸ تمامعیار درگیر پیکار سیاسی شد و در ۱۹۷۷ در مقام یکی از طراحان اصلی منشور ۷۷ که بیانیه ای مدنی و حقوق بشری بود، رهبر جنبش دگراندیشان شناخته شد و به زندان افتاد. پس از پیروزی انقلاب مخملی در چکسلواکی در ۱۹۸۹ رئیس جمهور چکسلواکی و سپس در دورهی بعدی رئیس جمهور جمهوری چک شد و تا ۲۰۰۳ در این مقام باقی ماند. جایگاه او در زندگی سیاسی اجتماعی میهنش در دوره ای سرنوشت ساز و سرشار از دگرگونی، همراه با شهرت جهانی او در درافتادنی پیگیر با حکومتی تک حزبی و رژیمی خودکامه، آنقدر پررنگ و چشمگیر است که شاید بشود گفت بر هنرش سایه می گسترد. گرچه سایه افکنی آوازه ی سیاسی بر آوازه ی هنری برای هنرمندی راستین نباید خوشایند باشد، ناگزیری سیاست در زندگی و هنر هاول انکارنشدنی ست.
اما ودیعه ی هنر هاول به گفته و باور هاولشناسان چناناست که بتواند – به تعبیر پروین اعتصامی – در کوره ی وقت و بوته ی نقد زمانه چون مس و روی سیاه نشود و زر عیار برجا بماند. او که در خانواده ای سرشناس و روشنفکر پرورش یافته بود، از همان جوانی پایبند ارزشهای انساندوستانه ی فرهنگ چک شد و به هنر روی آورد. اجرای نمایشنامه ی “جشن در باغ” در فصل تئاتر پوچی در ۱۹۶۳ هاول را پیش از رسیدن به سی سالگی به شهرت رساند. دو سال بعد نمایشنامه ی “یادداشت” که یکی از پرآوازه ترین نمایشنامه های هاول است، بر روی صحنه رفت که چندی بعد در نیویورک هم اجرا شد و به اعتبارش در میان هنردوستان امریکایی افزود. از آن پس تا به حال او پیوسته و پیگیر نمایشنامه نوشته و آخرین نمایشنامه اش، “ترک”، در ۲۰۰۷ منتشر شده است. به این ترتیب هاول از دهه ی ۶۰ کار در عرصه تئاتر و سیاست را دوشادوش یکدیگر پیش برد و در گذر نیم قرن نام خود را هم در دنیای تئاتر و هم در جهان سیاست به ثبت دائم رساند.
واتسلاو هاول اما به این دو پهنه اکتفا نمیکند و خطه ی دیگری را هم درمینوردد که شاید به نوعی بشود آن را پلی میان تئاتر و سیاست به شمار آورد. این خط و خطه ی سوم جستارنویسی ست که از یکسو با کلام به تئاتر نزدیک میشود و از سوی دیگر جادوی کلمه را به خدمت کشش و کوششهای شخصی و نیز سیاسی اجتماعی نویسنده میگیرد. از آنجایی که بخت دیدن نمایشی یا خواندن نمایشنامه ای از هاول را نداشته ام، ده سال پیش با خواندن اتفاقی جستاری شخصی از او با قلم او آشنا شدم. کشش نوشته ی صمیمانه ی و کوتاه هاول پیرامون تجربه ی نوشتن برای یک نویسنده چندان بود که فتوکپی آن را در دربدریهای این سالها با خودم به اینجا و آنجا کشانده ام – به این خیال که اگر هم وقتی ترجمه اش نکنم، دست کم میتوانم دوباره بخوانمش. سوای ناممکنی دیدن نمایشی از او برای من، روشن است که خواهی نخواهی میل من بیشتر به راه خواندن جستار میکشد تا به خواندن نمایشنامه. بهویژه از اینرو که هاول جستارنویسی ست که حتا در وقت پرداختن به جدلهای سیاسی هم، از خود و تجربه های خود از جهانی که در آن میزید، آغاز میکند و به این ترتیب وجهی بس شخصی به جستارهایش میبخشد. در بنابراین در نگاه من چهره ی هاول جستار نویس است که رنگ و روشنی چشمگیر دارد.
چهره ی هاول سیاستمدار راستش تا همین چندی پیش چندان به نگاهم نمی آمد. اما این روزها به گمانم نمیشود از ناگزیری اندیشیدن به نافرمانی مدنی و راهکارهای بیخشونت پیکار اجتماعی گریزی جست. در اندیشه به هرگونه “چه باید کرد”ی عقل سلیم حکم میکند که ببینیم دیگران، چه پیشینیان و چه امروزیان دور و بر، وقت رویارویی با دشواری همانند دشواری ما چه کرده اند و چه میکنند. پرپیداست که این حرف نه به معنی تقلید از دیگران، که به نیت یادگیری از تجربه ی دیگران است. بر این پایه دوباره، این بار به انگیزه ای دیگر، به سوی واتسلاو هاول رفتم. همینجا باید بگویم که وقتی شور و شوق همراه با شگفتی از رئیس جمهور شدن چهره ای روشنفکر و هنرمند در رسانه های جهان و نیز ایران بازمیتابید، بی آن که پیگیر چند و چون وضعیت اجتماعی سیاسی چکسلواکی باشم، احساسی دوگانه داشتم. از یک سو فکر این که، بالاخره یک بار هم که شده، آدم میتواند با احترام و اعتماد به چهره ی یک رئیس جمهور نگاه کند، مایه ی دلخوشی بود. از سوی دیگر، با شک مادرزادی یا تاریخی ام به مقام و منصب و قدرت و دولت، نگران آسیب رساندن سیاست به چهره ی ادبی- هنری نخستین رئیس جمهور روشنفکر دنیا بودم. با این تفصیل رویکرد این زمانی من به هاول فقط از آن روست که روشن شود دانش و بینش و تدبیر و تجربه ی او و جنبشی که او از پیشبرندگان اصلی آن بود، تا چه اندازه به کار ما میآید.
در میان کارهای ناداستانی واتسلاو هاول که شمارشان اندک هم نیست، کتابی دیده میشود به نام “زیستن در حقیقت” که ارزش آن از چند سرچشمه آب میخورد: هم شش جستار از او را در برمی گیرد، هم نوشته هایی از بزرگان ادب و هنر درباره ی او و یا برای او؛ و هم به زیور پیشگفتاری کوتاه و روشنگر و نیز کار زندگینامه ای کوتاه آراسته است. به این خیال خوش که شاید مترجمی حرفه ای و پایبند به نگهداشتن کیفیت ادبی قلم نویسنده ای چون هاول همتی کند و به سراغ این کتاب برود، شرحی کوتاه از آن را در اینجا میآورم.
کتاب “زیستن در حقیقت” به ویراستاری یان ولادیسلاو نخستین بار در ۱۹۸۶ در هلند و با همکاری انتشارات “فیبر و فیبر” درآمد و سال بعد در انگلستان منتشر شد. این کتاب در پی اهدای جایزه ی اراسموس به واتسلاو هاول به نیت جلب توجه بیشتر کتابخوانهای جهان به کار او که در آن زمان در ادبیات چک و نیز در میان دوستداران جنبشهای دگراندیشی در اروپای شرقی چهره ای بس آشنا بود، شکل گرفت. ویراستار کتاب، یان ولادیسلاو، خود شاعر و جستارنویس و مترجمی چک است که از امضا کنندگان منشور ۷۷ بود و در ۱۹۸۱ ناگزیر به ترک دیار شد و به فرانسه رفت.
شش نوشته ی هاول که در کتاب آمده اند، از این قرارند: نامه به دکتر گوستاو هوساک؛ قدرت بیقدرتان؛ شش حاشیه (گفتار معترضه) بر فرهنگ؛ سیاست و وجدان؛ تریلر (شب هول)؛ کالبدشکافی کمحرفی. نخستین جستار، “نامه به دکتر گوستاو هوساک”، که روی سخن آن با رهبر کمونیست و رئیس جمهور دوره ی “عادیسازی” پس از بهار پراگ است، در تاریخ پایداری معنوی چکها در دهه ی۷۰ مقامی برجسته دارد. در جستار “قدرت بی قدرتان” که از نوشتههای مهم هاول است، او به “زیستن در حقیقت” و “پاسخگویی و مسئولیت” تک تک آدمها میپردازد. روی سخن هاول در این نوشته به ویژه با آنهایی ست که در جاهایی میزییند که هویت انسانی، چه از سوی ارباب قدرت و چه از سوی آدمهای بیرون از مدار قدرت در خطر است. “شش حاشیه بر فرهنگ” از فرهنگ رسمی و فرهنگ نارسمی در چکسلواکی میگوید. جستار “سیاست و وجدان” نیز پیرامون “سیاست همچون نظام اخلاقی” دور میزند. در “تریلر” که در آن از آلبوم و ترانه ی “تریلر” (شب هول) مایکل جکسون سخن به میان میآورد، هاول از درونمایه ی”شر” و از میان رفتن اسطوره های باستانی و اسطوره در روزگار مدرن میگوید و استادی خود را در جستارنویسی مینمایاند. آخرین جستار این بخش از کتاب هم پیرامون پیکار برای صلح است.
بخش دیگر کتاب “زیستن در حقیقت” شانزده نوشته پیرامون و یا برای هاول را فراهم میآورد. در فهرست نام نویسندگان این نوشتهها به نام کسانی چون بکت، هاینریش بل، میلان کوندرا، آرتور میلر، و تام استاپرد برمیخوریم. کار بکت نمایشنامه ی “فاجعه” است که به هاول تقدیمش کرده است. نوشته ی بل درباره ی “نامه به اولگا”ی هاول است و نوشته ی کوندرا کاری ست که او پس از محاکمه و محکومیت هاول در ۱۹۷۹ به زبان فرانسه در “نوول اوبسرواتوار” منتشر کرد. اثر آرتور میلر تکگفتاری ست که او به نشانه ی همبستگی با هاول برای اجرا در جشنواره ی جهانی تئاتر در آوینیون در ۱۹۸۲ نوشت. کار تام استاپرد، رماننویس و نمایشنامه نویس نامدار انگلیسی، نیز پیشگفتاری ست که او بر نمایشنامه ی “یادداشت” هاول نوشته است.
چکها از برکت داشتن فرهنگ و ادبیاتی غنی در سنجش با دیگر مردمان اروپای شرقی برخوردار بوده و به پشتوانه ی آن از داشتن روشنفکرها و نویسنده هایی چون ایوان کلیما و واتسلاو هاول بهره برده اند. پیکار فرهنگی نرم و بری از خشونت آن دسته از اهل قلم این سرزمین که در پیشبرد جنبش مدنی برای آزادی از قید ایدئولوژی سهمی به سزا داشته اند، برای مردمی که همان آرزو را در سر میپرورانند، درسهایی سودمند خواهد داشت. برای نمونه میتوان به گفتگوی فیلیپ راث با کلیما اشاره کرد که از رویارویی نویسنده و خواننده با سانسور دوره ی اختناق کمونیستی حرف میزند. از بخت خوش کتاب “روح پراگ” که این گفتگو بخشی از آن است، به فارسی ترجمه شده است. از هاول نمیدانم چه در بازار کتاب فارسی پیدا میشود، اما در اینترنت نوشته هایی پیرامون او و نیز ترجمه هایی از او هست، که نه کافیست و نه درخور مقام او. مثلاً همین جستار معروف “قدرت بیقدرتان” به شکلی مثله و ناحرفه ای یافت میشود. هرگونه ترجمه ی سردستی و شلخته وار از جستارهای هاول به نیت سیاسیکاری نه تنها جفایی نابخشودنی به نویسنده ای توانا چون اوست، که خیانت به ادبیات جهانی و نیز ادبیات فارسی هم هست؛ چرا که از یکسو کار را حرام و از سوی دیگر شاخه ی ترجمه ی ادبیات امروز فارسی را خراب میکند.
به گمان من، اگر نه همه، دست کم جستارهای مهم هاول باید به دست مترجمانی توانا و ادب شناس به فارسی برگردانده شود تا هم دریچه ای به دنیای اندیشه های سیاسی- اجتماعی و بینش روشنگرانه و انسانی او باز شود، هم خواننده های فارسی زبان با قلم یکی از برجسته ترین و نامآورترین نویسنده های زمانه ی ما آشنا شوند. افزون بر شش جستار آمده در کتاب “زیستن در حقیقت”، در میان کارهای هاول میتوان از جستار”پاسخگویی همچون سرنوشت” (۱۹۸۳)، کتاب “در جستجوی هویت بشری” (نوشتههای میان ۶۹ تا ۷۹)، “نامه های سرگشاده”، “تأملات تابستانی”، “به سوی جامعه ی مدنی”، “هنر ناممکن” (سخنرانی ها، ۱۹۹۷)، و “رفتن به قصر و بازگشت” (خاطرات، ۲۰۰۷) نام برد.
سخن آخر این که هرچند کتابخوان های فارسی زبان با نام واتسلاو هاول سالهاست که آشنایند، هنوز طرحی کم و بیش گویا از چهره ی او در قالب مجموعه ای از کارهای اساسی اش در دست ندارند – کتابی که بتواند حرفها و دغدغه های روشنفکری را ارائه کند که عمری برای احیای اخلاق و اخلاقی کردن سیاست، برای بازیافتن انسانیت، و برای گریز از دروغ و “زیستن در حقیقت” قلم زده و کار کرده و زیسته است.
تیر ۱۳۸۸