شهروند ۱۲۶۳ ـ پنجشنبه ۷ ژانویه ۲۰۱۰
برای دوستم گیتی‌ میرزانیا، سوگوار ویدا
از چاهم با تو ژرف می‌‌زنم
از سنگ رشید که در صدایم افتاد

از صدایم که سنگ رشید را برگرداند

و پیشانی نبشت منظومه کرد

از مرده ریگ خورشید‌های ناشناس

خاکستر زنده ام

با تو ژرف می‌‌زنم

***

از صد صدایم

زبانه ی زوزه ای

بر پوزه ی سایه ام


از درنده تا بهترین دوست

پوست‌ها پاره کردم

پشت سر

نیش- نبشت من است


هنوز در آن شعله ی سرخ

میان خنده‌ای پهن

نیش‌هایم می‌‌درخشد


سگ‌های سیاره در سرم پارس می‌‌کنند

نگاهم

نود و نه صداست

پلکم نبض نگفته


با تو پوست و کسی‌ دیگر

در گفتگوست

***

یاد خواهرش  ویدا


آنکه رفته است

به دریای دیگران رفته است


نیز ما را

روزی در آینده اش، رود

به خانه ی فرجام می‌‌برد


***

یاد خواهرکم زهرا(ی همیشه دو ساله)


کدام گل خواهر من است

این پارک  پیش از این

کودکستان مرگ بود


***

چهره ی گیتی‌

چهره ی گیتی‌ با هفت

چهره ی گیتی‌ با هفت پنجره

چهره ی گیتی‌ با هفت پنجره ی باز

چهره ی گیتی‌ با هفت پنجره بازی

رو به پنجره‌های دیگر گیتی‌

گیتی‌ دیگر    آینه- گیتی‌


اینجا هوا وای دگر دارد

اینجا صدا دای دگر

اینجا ……..آی جان!

می‌ بارد می‌‌بارد

میان دو گیتی‌، کودکی فاخته.


جمهوری وحشی شرنگستان