شهروند ۱۱۸۱ ـ ۱۲ جون ۲۰۰۸

بخش نخست

متن سخنرانی پروفسور جاستین مک کآرتی درباره موضوع نسل کشی ارمنی

(دانشگاه “یئدی تپه” ترکیه)

تاریخ نویسان باید عاشق حقیقت باشند. مورخ موظف است که فقط برای نوشتن حقیقت تلاش کند. آنها قبل از اینکه بنویسند، باید به تمامی منابع زیربط مراجعه کنند. آنان باید پیشداوری‌های خود را مورد بررسی قرار داده، سپس تمام سعی خود را به کار برند تا مطمئن شوند که تعصبات شان حقیقت را پایمال نکند. تنها و تنها پس از آن باید تاریخ بنویسند. باید عقیده مورخین این باشد:

“تمام جوانب موضوع را در نظر بگیر، تعصب را کنار بگذار، فقط پس از آن می‌توانی امید به کشف حقیقت داشته باشی”.

آیا تاریخ‌ نگاران همیشه این حکم را دنبال می‌کنند؟ نه، ولی مورخین خوب تلاش می‌کنند.

راه‌هایی وجود دارد که بشود گفت آیا مورخ به کارش وفادار بوده است. تمامی منابع مهم اطلاعات باید مطالعه شوند. کتابی در مورد تاریخ آمریکا که منابع آمریکایی را مد نظر قرار نداده و صرفا از منابع فرانسوی استفاده کرده باشد، نمی‌تواند تاریخ دقیقی باشد. همه فاکت‌های مهم باید در نظر گرفته شده باشند. کتاب تاریخ آلمانی‌ها و یهودیها که اشاره‌هایی به مرگ یهودیان در هولوکاست ندارد، نمی‌تواند حقیقی باشد. واقعیات ناخوشایند، واقعیاتی که با عقاید از پیش تشکیل شده و پیش‌داوریها سازگار نیستند، نباید کنار گذاشته شوند و یا مورد بی‌توجهی قرار گیرند، بلکه حتما باید در نظر گرفته شوند. هر کتابی راجع به تاریخ ترک‌ها و ارمنی‌ها که حاوی تاریخ ترک‌هایی که به دست ارمنی‌ها کشته شده‌اند، نباشد، نمی‌تواند واقعی باشد. این کاملا بدیهی است، آنقدر روشن است که احتیاج به گفتن ندارد. ولی می‌دانیم که باید گفته شود، زیرا خیلی‌ها قواعد تاریخ واقعی را فراموش کرده ‌اند.

سیاستمداران هم در مقابل حقیقت وظایفی دارند. اگر آنها در مورد تاریخ اظهار عقیده رسمی می‌کنند، آنها وظایف مورخان را به عهده گرفته‌اند. آنها باید به تمامی وقایع تاریخی ثبت شده صادقانه نگاه کنند. آنها نباید هر آنچه را که به آنها گفته شده صرفا به خاطر اینکه گروههای سیاسی فشار می‌گویند حقیقت است، به عنوان حقیقت قبول کنند. آنان نباید چیزی را به عنوان حقیقت قبول کنند، صرفا به این دلیل که پدرانشان چنین باوری داشتند. آنها نباید به خاطر تعصبات شان چیزی را به عنوان حقیقت قبول کنند. اگر سیاستمداران راجع به تاریخ اظهار نظر کنند، اگر در مورد تاریخ لایحه تصویب کنند، آنها باید قواعد مربوط به تاریخ را رعایت کنند. درغیر این صورت چیزی را که اظهار می‌کنند حقیقت نخواهد بود. این کار ممکن است از نظر سیاسی خوب باشد و آرای زیادی کسب کند، ولی هرگز حقیقت نخواهد بود.

واضح است اگر سیاستمداران باور دارند که تاریخدان هستند باید قواعد تاریخدانان را رعایت کنند. پارلمان هایی که لوایحی به نام “نسل کشی ارمنی” تصویب کرده‌اند، هنوز این درس را یاد نگرفته‌اند. اظهار عقیده رسمی وحشتناک تاریخی سیاستمداران، به عنوان تاریخ بد، به آسانی قابل تشخیص است. وقتی که پارلمان فرانسه و یا پارلمان اتحادیه اروپا لایحه مربوط به ارمنی‌ها را تصویب می‌کرد، آیا مدارکی را که با پیشداوری‌های آنان در تضاد بود مورد توجه قرار دادند؟ نه. وقتی که اخیرا پرزیدنت ژاک شیراک اظهار داشت که همه حکومت‌ها باید “نسل کشی ارمنی” را قبول کنند، آیا همه منابع، از جمله آنهایی که توسط عثمانی‌ها ثبت شده‌اند را مورد مطالعه دقیق قرار دادند؟ نه. آنهایی که در کنگره آمریکا مبادرت به تصویب “لایحه نسل کشی” کردند، آیا به کشته شدن میلیونها ترک درهمان جنگها اعتراف نمودند؟ نه. در تاریخ جعلی این مورخین خودخوانده تنها ارمنی ها کشته شده‌اند. می‌توان استدلال کرد که اعضای پارلمان فرانسه و یا اتحادیه اروپا هرگز نمی‌توانند قوانین تاریخدانان را رعایت کنند، زیرا آنها برای تحقیق مباحث تاریخی وقت ندارند و آموزش لازم برای مطالعه تاریخ را ندیده ‌اند. من به آنها توصیه می‌کنم: اگر نمی‌توانید کاری را که لازمه کشف حقیقت است انجام دهید، هیچ چیز نگویید. قبول می‌کنم که به عنوان یک مورخ به آنهایی که حاضر نیستند همه جوانب مسئله را مطالعه کنند، اما از روی غرض و یا به خاطر منافع سیاسی آزادانه سخن می‌گویند، عصبانی هستم. همچنین از ریاکاری آنهایی که به دروغ اعلام می‌کنند که همه جوانب مسئله را مورد مطالعه قرار می‌دهند ولی در واقع چنین کاری انجام نمی‌دهند، عصبانی هستم. دانش تاریخی وابسته به مباحثه است. هر چقدر سعی کنیم که همه جوانب موضوع را ببینیم، بازهم می‌توانیم دچار اشتباه شویم. همه مورخان می‌توانند اشتباه کنند. ما به اشتباهات خود از طریق مباحثه پی می‌بریم. ما به حرف‌های مخالفان خود گوش کرده، مدارک مان را مورد رسیدگی قرار داده و بعضا فکرمان را عوض می‌کنیم. کسی که مدارک دیگران را مورد مطالعه قرار ندهد، محقق نیست. کسی که به قضاوت دیگران گوش نکند فقط به مورخ بودن تظاهر می‌کند.

اخیرا جلساتی در آلمان و آمریکا راجع به مسئله ارمنی برگزار شده است. جلسات آمریکا عمدتا پشت درهای بسته و به صورت سری برگزار شده‌اند. هیچکس به غیر از شرکت کنندگان نمی‌دانند در این جلسات چه گذشت. اجازه گوش دادن به بعضی جلسات به عموم داده شده‌، ولی هیچوقت شامل سخنگویانی که راجع به وجود “نسل کشی ارمنی” شک دارند، نشده است. با این حال وسیعا در مورد این جلسات تبلیغات شده است،زیرا هم ترک‌ها و هم ارمنی‌ها در این جلسات شرکت داشته ‌اند. ناسیونالیست‌های ارمنی می‌گویند “ببینید، محققین ترک هم با ما هم عقیده ‌اند.”

این ترک ها چه کسانی هستند؟ آنهایی هستند که قبل از اجازه شرکت در جلسات از امتحان قبول شده‌اند. این ترکها قبل از پذیرفته شدن به جلسه، باید قبول کنند که نسل‌کشی ارمنی اتفاق افتاده است. ناسیونالیست‌های ارمنی با کسی که مخالف آنهاست، دیدار نخواهند کرد و حتی حرف نخواهند زد. لذا، این ها جلسات پژوهشی محققانه نیستند. گردهمایی سیاسی آنهایی هستند که می‌خواهند ترک ها را محکوم کنند. بعضی از این افراد هم خود ترک ها هستند و این چیز عجیبی نیست. لازم به گفتن نیست که ترک هایی وجود دارند که قضاوت تاریخی آنان ایدئولوژیک بوده و ترک هایی هستند که با اکثریت عظیم محققان ترک صادقانه اختلاف نظر دارند. اختلاف داشتن چیز خوبی است، زیرا دانش از مباحثه حاصل می‌شود. مشکل این جلسات هم همین نکته است. این‌ها جلسات مباحثه نیستند.

من اخیرا ایمیل‌ها و نامه‌های زیادی در محکومیت ترک هایی که با ارمنی‌ها دیدار کرده‌اند، خوانده ‌ام. بعضی از ترک ها آنها را به خاطر نوعی خیانت به وطن محکوم کرده‌اند. این درست نیست. هیچ محققی نباید به خاطر گفتن چیزهایی که عامه پسند نیستند مورد حمله قرار گیرد. آزادی پایه همه تحقیق‌های خوب است و این شامل آزادی اشتباه کردن نیز هست. حمله به مخالفان شیوه ناسیونالیست‌های ارمنی است که خانه پروفسورها را بمب می‌گذارند، دیپلماتها را میکشند، محققان را تهدید کرده و از قوانین ناعادلانه فرانسه که اجازه میدهد از پروفسورهایی که جرات اعتراض دارند شکایت کنند، بهره ‌برداری می‌کنند.

امیدوارم شیوه ترک ها هیچوقت چنین نباشد. من در استانبول و آنکارا به کتابفروشی‌ها رفته، کتابهایی را که به ترکی و توسط ترک ها نوشته شده اند می‌بینم. این کتابها اظهار می‌دارند که ترک ها مرتکب نسل‌کشی شده‌اند. در روزنامه‌های ترک مصاحبه‌هایی را می‌خوانم که به نظر می‌رسد توسط ناسیونالیست‌های ارمنی نوشته شده‌اند. بعضا به بحث‌های آنان می‌خندم. بعضا آنها مرا عصبانی می‌کنند، اما میدانم همین که آنها می‌توانند حرف بزنند، چیز خوبی است. این نشان میدهد که ترکیه به اندازه کافی بلوغ و اعتماد به نفس دارد که بتواند اختلاف نظر را قبول کند. آیا این محققان نباید مورد انتقاد قرار گیرند؟ بله من آنها را ملامت میکنم ولی نه به خاطر اینکه با من موافق نیستند، نه به خاطر اینکه اشتباه می‌کنند و مطمئنا نه به خاطر اینکه به کشور خیانت می‌کنند. من آنها را متهم به خیانت به دانش می‌کنم. من گردهمایی‌های بسته آنها را محکوم می‌کنم. من همه آنهایی را که فقط با دوستانشان حرف می‌زنند ولی تظاهر به دیالوگ می‌کنند، همه آنهایی را که از گوش دادن به مخالفان سرباز می‌زنند، محکوم می‌کنم.

من از آنهایی که گردهمایی‌های سری تشکیل می‌دهند، از آنهایی که فقط با رفقای ایدئولوژیک خود حرف می‌زنند، از آنهایی که از بحث‌های دانشمندانه طفره می‌روند، خواه ترک و یا ارمنی، فقط یک سئوال دارم. از چه چیزی می‌ترسید؟

من دعوت به بحث صادقانه را تکرار می‌کنم. آنهایی که به هدفشان اعتقاد دارند، بایستی با گفتار از آن دفاع کنند. آنها باید خواهان بحث باشند نه سخنرانی برای آنهایی که با آنها توافق دارند.

یک توصیه دیگر برای پارلمانتاریست‌ها و مورخین دارم: سیاست را فراموش کنید و سئوالات واقعی تاریخی بکنید.

هیچ مطالعه‌ای در مورد تاریخ ارمنی‌ها و ترک ها نباید به عهده گرفته شود، مگر اینکه یک سئوال مرکزی پرسیده شود:

دلیل آنچه که آنها معتقدند که ترک ها انجام داده‌ اند، چه نسل‌کشی یا دفاع از خود، چه بوده است؟

اینکه چرا ترک ها به ارمنی‌ها تعرض کردند همیشه یکی از مشکلات اساسی توضیحات ارمنی‌ها بوده است. ترک ها و سایر مسلمانان، اکثریت عظیم یک امپراتوری اسلامی را تشکیل می‌دادند. آنها قرنها با ارمنی‌ها زندگی کرده و به آنان اجازه حفظ رسومات و دین خود را داده بودند. اگر حرف ناسیونالیست‌های ارمنی را قبول کنیم، باید بگوئیم که ترک ها ناگهان تصمیم گرفتند به ارمنی‌ها حمله کنند. بدتر از این ترک ها ناگهان تصمیم گرفتند که همه ارمنی‌ها را با یک نسل کشی طراحی شده نابود کنند. ناسیونالیست‌های ارمنی دلایل زیادی را برای این طرح تخیلی ترک ها اختراع کرده‌اند. ترک ها می‌خواستند اراضی ارمنی‌ها را تصرف کنند، آنها می‌خواستند ترک های آناتولی را به ترک های آسیای مرکزی وصل کنند و ارمنی‌ها سرراه آنها قرار داشتند. و یا اینکه عثمانی‌ها املاک ارمنی ها را برای اسکان دادن ترک های آواره از جنگهای بالکان لازم داشتند. دلایل احساسی زیادی نیز اختراع شده است. ترک ها از روی حسادت ارمنی‌ها را کشته‌ اند، زیرا فکر می‌کردند که ارمنی‌ها برتر بوده ‌اند و یا ترکها به خاطر “نفرت مذهبی” اینکار را انجام داده ‌اند.

آیا ترک ها می خواستند اراضی ارمنی‌ها را تصرف کنند؟ در این صورت عجیب است که ترک ها با ارمنی‌ها در آناتولی شرقی، جائی که ارمنی‌ها نسبتا فقیر بودند جنگیدند و به املاک ارمنی‌های متمول در استانبول، ادیرنه و ازمیر دست نزدند. البته ما هیچوقت قادر به اثبات اینکه ترک ها قلبا مایل به تملک املاک ارمنی‌ها بودند نخواهیم شد. ولی می‌توانیم بپرسیم چه کسی املاک چه کسی را دزدیده بود؟ چه کسی دزد و چه کسی قربانی بود؟

موقعی که جنگ جهانی اول شروع شد، ارمنی‌ها در ایروان، قره‌باغ و قارص در زمین هایی که از ترک ها غصب کرده بودند، زندگی می‌کردند. ترک ها اموال ارمنی‌ها را ندزدیده بودند، ارمنی‌ها اموال ترک ها را دزدیده بودند. در حین جنگ جهانی اول وقتی روس ها آناتولی شرقی را اشغال کردند، یکبار دیگر این ارمنی‌ها بودند که املاک ترک ها و کردها را غصب کردند. مسلمانان آناتولی پس از یک صد سال توانستند که انتقام گرفته و خانه‌ها و مزارعشان را از ارمنی‌ها پس بگیرند.


خواست پیوستن به ترک های آسیای مرکزی

خواست پیوستن به ترک های آسیای مرکزی در واقع رویای بعضی از رهبران عثمانی، بخصوص انور پاشا بود. این خواست به غیر از شاید مورد آذربایجان، هرگز جدی نبود. در هر صورت ارمنی‌ها چگونه می‌توانستند سر راه چنین برنامه‌ ای قرار گرفته باشند؟ اگر ترک ها آنقدر دیوانه بودند که این برنامه را عملی کنند، مسیر آسیای مرکزی از طریق ایران بود و نه ارمنستان. فقط یک نگاه به نقشه این را ثابت می‌کند. ارتش ترک اگر می‌خواست با پیشروی به شمال، از طریق ارمنستان به آسیای مرکزی برسد، می‌بایستی از مرتفع‌ترین نقطه کوههای قفقاز عبور کرده، سپس از دشت ها عبور کرده و سرانجام با دور زدن دریای آرال به سمت جنوب برود. حتی انور پاشا هم این کار را نمی‌کرد. حتی چنگیزخان در {لشگر کشی خود} راه ساحلی را برگزید.

آیا ارمنی‌های دیگر که در آناتولی عثمانی زندگی می‌کردند، می‌توانستند مانع پیروزی عثمانی‌ها در شرق بشوند؟ آنها در صورت اسلحه برداشتن برای جلوگیری از پیشروی عثمانی‌ها می‌توانستند مسئله‌ساز باشند. در حقیقت، ارمنی‌ها علیه عثمانی‌ها دست به اسلحه بردند اما عصیان ارمنی‌ها هیچ ربطی به آسیای مرکزی نداشت.

این تئوری که عثمانی‌ها برای اسکان آواره‌گان جنگ بالکان می‌خواستند اراضی ارمنی‌ها را بگیرند یک اشکال آشکار دارد. آواره ‌گان قبل از آغاز جنگ جهانی اول و تقریبا همه آنها در تراکیا و آناتولی غربی اسکان داده شده بودند، نه در آناتولی شرقی.

آیا ترک ها از ارامنه نفرت داشتند و به خاطر اینکه احساس می‌کردند ارمنی‌ها برتر هستند سعی به کشتار آنان کردند؟ البته که در بین مدارک و سخنرانی‌های عثمانی‌ها مدارکی در این مورد یافت نمی‌شود. ملاک مورد علاقه من چیزی است که برای هر کسی که با ترک ها زندگی کرده باشد آشکار است. من در ۳۵ سال گذشته ترک های زیادی را شناخته ‌ام، اکثر آنان به مساوی بودن همه مردم اعتقاد دارند. هیچ ترکی هرگز احساس نمی‌کند که از کسی پست‌تر است. من عمیقا شک دارم که ترک های عثمانی غیر از این احساس می کردند.

در مورد “نفرت مذهبی” تاریخ نشان می ‌دهد که این یک دروغ مضحک است. چه کسی باور می‌کند که مسلمانان پس از ۷۰۰ سال قبول کردن ارمنی‌ها اصول اسلام را نقض کرده و برای مسیحیان حق حیات قائل نشوند. چگونه می‌شود فراموش کرد که تاریخ عثمانی‌ها یکی از نمونه‌های مدارا و خیلی بهتر از سابقه کشورهای مسیحی بوده است. در حقیقت مسلمانان شرق به علت اعمال روس ها و ارمنی‌ها شروع به ترس و نفرت از ارمنی‌ها کردند.

در تحلیل نهایی، بحث ناسیونالیست‌های ارمنی به این ادعا منتهی می‌شود: ترکها دیوانه بودند، پس از ۷۰۰ سال زندگی مشترک با ارامنه، ناگهان از آنها متنفر شده و تصمیم به کشتن آنها گرفتند. این اتهام ناسیونالیست‌های ارمنی به ترک ها را هیچ طور دیگری نمی‌توان توضیح داد. تمامی توضیحاتی که در رابطه با نسل‌کشی ادعایی داده می‌شوند منوط به رفتار کاملا غیرعقلانی ترک ها می‌شوند. من بحث‌هایی راجع به منطقی بودن این توضیحات شنیده‌ام. بالاخره کشتار یهودی ها به دست آلمانی‌ها کاری غیرعقلانی بود، شایسته است که فرق بین این دو در نظر گرفته شود. نازیها از یک سنت طولانی نفرت از یهودی ها استفاده کردند. تاریخ اروپا پر از حمله به یهودی ها است. آلمانی ها همچنین صاحب یک سنت طولانی ادبیات ضد یهودی بودند. هیتلر و پیروانش از این سنت نفرت استفاده کردند.آنها برای به قدرت رسیدن از تعصب ضد یهودی استفاده کردند.

آیا چیز مشابهی در امپراتوری عثمانی دیده شده است؟ قبل از شروع شورش ارمنی‌ها آیا حملاتی از نوع حملات آلمانی‌ها به یهودی ها به ارامنه شده بود؟ نه. آیا هیچ حزب سیاسی ترک، ارمنی‌ستیزی را اساس فعالیت خود قرار داد؟ نه. در واقع حتی موقعی که ناسیونالیست های ارمنی در حال شورش برعلیه عثمانی‌ها بودند، از حضور ارمنی‌ها در حکومت عثمانی استقبال می‌شد. ارمنی‌ها تا مدارج عالی بالا می‌رفتند. امپراتوری عثمانی با نفرت نژادی به سبک اروپا بیگانه بود. تعصبی که به مرگ یهودی‌های آلمان منجر شد، در امپراتوری عثمانی ناشناخته بود. هر ادعایی که “نفرت نژادی” را علت تعرض به ارمنی‌ها میداند، صرفا ناشی از تخیل است.

در مورد تضادهایی که بین ترک ها و ارمنی‌ها رشد کرد، باید دنبال دلایل منطقی بود. جنگ ترک ها بر علیه ارامنه کاملا منطقی بوده و به آسانی قابل توضیح است. چه کسی برخورد ترک ها و ارمنی‌ها را شروع کرد؟ چه کسی مهاجم بود و چه کسی از خودش دفاع می‌کرد؟

من و دیگر مورخین معمولا از پرداختن به این سئوالات اجتناب می‌کنیم. من در صحبت‌ها و نوشته‌ هایم در مورد تاریخ ترک ها و ارامنی ها، از آن به عنوان یک فصل غم ‌انگیز در تاریخ بشریت یاد کرده ‌ام. من حتی گفته ‌ام که موضوع اصلی این نیست که مقصر چه کسی بوده است. موضوع اصلی عذابی است که بشریت چه ترک و چه ارمنی متحمل شده است. این هنوز مهمترین موضوعی است که باید مورد توجه قرار گیرد. حالا اما این موضوع که چه کسی مهاجم بود، باید در نظر گرفته شود، چون سیاستمدارانی که ترک ها را محکوم می‌کنند، هیچوقت راضی به همدردی با همه بشریت زجر کشیده نشده ‌اند. ناسیونالیست‌های ارمنی مرگ ترک ها را نتیجه جنگ و مرگ ارامنه را نتیجه نسل کشی بیان کرده‌ اند. آنها گفته ‌اند که ترک ها ارمنی‌ها را آزار داده و خود عواقب کاری را که آغاز کرده بودند متحمل شدند. این حقیقت داشت؟ آیا زجری که ترک ها کشیده ‌اند به خاطر تعرض به ارمنی‌ها بود؟ آنچه که اتفاق افتاد آیا تقصیر ترک ها بود و به همین دلیل باید با آنها کمتر احساس همدردی کرد؟ برای جواب باید این مسئله را که چه کسی برخورد بین ترک ها و ارمنی‌ها را شروع کرد، مورد مطالعه قرارداد.

برخلاف آنچه که معمولا گفته شده، برخورد در قرن نوزدهم و در امپراتوری عثمانی شروع نشد، بلکه در قرن هیجدهم در ایران شروع شد. ارمنی‌ها و منجمله کلیسای ارامنه با اشغالگران روس متحد شدند. در سال ۱۷۹۶ ارمنی‌هایی که در شهر دربند زندگی می‌کردند، آلت دست روس ها در شکست دادن خان دربند و تسخیر شهر به وسیله روس‌ها بودند. در سالهای ۱۷۹۰ اسقف ارمنی لزوم پیوستن ارمنی‌ها به روس‌ها برای “آزاد کردن ارمنی‌ها از فرمانروایی مسلمانان” را موعظه می‌کرد. اکثر ارمنی‌های آذربایجان از هیچ طرف جانبداری نکردند. آنهایی که بیطرف نماندند، جانب روس ها را گرفتند. داوطلبان ارمنی در فتح آذربایجان و ایروان دوشادوش روس ها علیه ایران جنگیدند. تمایل ارمنی‌ها به زندگی تحت فرمانروایی روس ها بیش از هر چیز دیگری نشاندهنده وفاداری ارمنی‌ها به روس هاست. روس ها پس از تصرف قره‌باغ و ایروان، مسلمانانی را که در آنجا زندگی می‌کردند و اکثرشان ترک بودند یا کشتند و یا از شهر بیرون راندند. مزارع و خانه‌های آنان به تصرف ارمنی‌های ایران و آناتولی درآمد. با تخلیه بیشتر ترک ها در دهه ‌های بعدی، ارمنی‌های بیشتری جای آنان را گرفتند. نباید فراموش کرد که اکثریت جمعیت جمهوری ارمنستان فعلی، قبل از پیروزی روسها، ترک بودند. به زودی ترک ها از اکثریت افتادند.

ارمنی‌ها ۷۰۰ سال با ترک ها در قفقاز جنوبی زندگی کرده بودند. این زندگی بدون نقص نبوده است، ولی همین که ۷۰۰ سال پس از ورود ترکها هنوز ارمنی‌ها در آنجا بودند، بر رفتار مسالمت آمیز ترک ها با ارامنه دلالت می‌کند. آنها برای دفاع از استقلال خود در کوهها مخفی نشده بودند، آنان در سرتاسر منطقه زندگی کرده و در شهرها که به آسانی می‌توانستند قلع و قمع شوند، کار و در صلح زندگی می کردند.

ارمنی‌ها مردمانی پراکنده بودند که در سرتاسر منطقه زندگی می‌کردند. آنها در هیچ استان قفقاز جنوبی اکثریت نبودند. وقتی روس ها رسیدند، بسیاری از ارمنی‌ها علیه حکومتهای خود به نیروهای اشغالگر پیوستند. آنهایی که به روس ها پیوستند، خواهان برقراری حاکمیت اقلیت، اقلیت روس و ارمنی بر اکثریت مسلمانی که ۷۰۰ سال زیر حاکمیت آنان زندگی کرده بودند، بودند. آنان خواهان دموکراسی و خواست مردم نبودند. آنها می‌خواستند حکومت کنند و مسلمانانی که سر راه ناسیونالیست های ارمنی قرار داشتند باید از سر راه برداشته می‌شدند.

ترک ها به ارمنی‌ها حمله نکردند، این ارمنی‌ها بودند که به ترک ها حمله کردند. روس ها با جنگ ۱۸۲۹- ۱۸۲۸ و “جنگ کریمه” آناتولی شرقی را اشغال کردند. ارمنی‌های روس و عثمانی در این اشغال به روس ها پیوستند. آنان به عنوان جاسوس و ماموران اکتشاف برای روس ها عمل کردند. وقتی روس ها بیرون رانده شدند، هزاران ارمنی به همراه آنان رفتند، زیرا آنان از دشمنان کشورشان جانبداری کرده بودند.



* پروفسور جاستین مک کارتی Prof. Justin A. McCarthy جمعیت شناس آمریکائی و استاد تاریخ در دانشگاه لوئیزویل، (لوئیزویل- کنتاکی) است. زمینه های تخصصی وی شامل تاریخ عثمانی و کشورهای بالکان است، و در این زمینه کتاب های متعددی تالیف کرده است.

پروفسور مک کارتی در کتاب ها و سخنرانی های خود ادعای نسل کشی ارمنی را به چالش طلبیده و آثار زیادی نیز در این زمینه تالیف کرده است که از مهم ترین آنها می توان به کتاب های زیر اشاره کرد:

Death and Exile: The ethnic cleansing of Ottoman Muslims, 1821-1922

The Ottoman Peoples and the End of Empire (April 2001)

The Ottoman Turks: An Introductory History to 1923 (March 1997)

The Armenian Rebellion at Van (September 2006)

Muslims and Minorities: The Population of Ottoman Anatolia and the end of Empire (December 1983)

Who Are the Turks? : A Manual for Teachers (January 2003)

The Population of

Palestine (1990)

Arab

World,
Turkey, and the Balkans,1878-1914 (1982)





ادامه دارد