شماره ۱۱۹۰ ـ ۱۴ آگوست ۲۰۰۸

جمعه گذشته، ساعت هشت و هشت دقیقه و هشت ثانیه ی روز هشتم ماه هشتم سال هشتم هزاره ی سوم میلادی، بخش بزرگی از مردم دنیا شاهد و ناظر رویدادی بزرگ، زیبا، باشکوه، صلح آمیز و بشارت دهنده دوستی و رقابت سالم بودند. علت انتخاب روز و ساعت و دقیقه آغاز بیست و نهمین دوره ی بازیهای المپیک در پکن ـ پایتخت جمهوری خلق چین ـ این بود که چینی ها عدد ۸ را گرامی میدارند و آن را با شگون می دانند.
در بازهای المپیک پکن، حدود ۱۰۵۰۰ ورزشکار از ۲۰۵ کشور جهان شرکت دارند. ۱۱۲ سال پیش، به همت پی یر دو کوبرتن فرانسوی نخستین بازیهای المپیک در سال ۱۸۹۶ در آتن (یونان) با ۲۰۰ ورزشکار از ۱۴ کشور برگزار شد که بیشتر آن ورزشکاران نیز از کشور میزبان بودند.
آیا پی یر دو کوبرتن زمانی که تصمیم گرفت بازیهای المپیک یونان باستان را بازسازی و برگزار کند، حتی در تصورش می گنجید که این بازیها روزی با چنین گستردگی، زیبایی و باشکوهی برگزار شوند؟ پاسخ این پرسش شاید مثبت باشد، زیرا پی یر دوکوبرتن هم عصر نویسنده نابغه ی قرن نوزدهم، ژول ورن (۱۹۰۵ ـ ۱۸۲۸) بود و می توان پنداشت که از نبوغ و آینده نگری ژرف او بهره برده و تاثیر پذیرفته باشد.
شعار بازیهای المپیک پکن “یک دنیا، یک رویا” است. این شعار از همه جهان می خواهد که به “روح المپیک” بپیوندند و آینده ای بهتر برای بشریت بسازند. ۲۱۵۰۰ خبرنگار، عکاس و فیلمبردار از سراسر دنیا پوشش خبری بازیهای المپیک را برای رسانه های سراسر جهان به عهده دارند.

از ایران نیز گروهی شامل ۵۴ ورزشکار ـ شامل ۳ زن ـ در رشته های بسکتبال، بدمینتون، شنا، کشتی آزاد و فرنگی، وزنه برداری، جودو، تکواندو، تنیس روی میز، دوچرخه سواری، بوکس، دو و میدانی و تیر و کمان در رقابتهای بازی های المپیک پکن شرکت دارند.
صرف نظر از این که این ورزشکاران موفق شوند به یک یا چند مدال دست یابند و برای مردم شادی و افتخار بیافرینند یا نه، در مراسم رژه افتتاحیه بازیها این که یک دختر خانم ایرانی ـ هما حسینی ـ پرچمدار بود، حداقلی از امید و شادی می آفرید و با وجود آنکه چهره عبوس و بی نشاط بیشتر ورزشکاران ایرانی در تضاد و کنتراست با شور و نشاط ورزشکاران کشورهای دیگر بود، اما وجود پرچمدار زن را می شد با خوشبینی چنین تلقی کرد که نظام ولایت مطلقه فقیه در معیارهای زن ستیزانه اش تجدیدنظر کرده است.
دریغ و افسوس که دستگاه ولی فقیه همین مختصر امید و شادی خوشباورانه و خوشبینانه را نیز روا نداشت و برای رفع هر گونه شبهه و سوءتفاهم در مورد تجدیدنظر در مواضع زن ستیزانه اش، در همان روز برگزاری رژه افتتاحیه بازیهای المپیک پکن، حجت الاسلام علم الهدی، نماینده ولی فقیه و امام جمعه مشهد در خطبه های نماز جمعه گفت: “این که در رقابتهای المپیک در چین تیم ورزشی ما وقتی می خواهد حرکتی بین المللی انجام دهد، نباید پرچمدار آنان خانم ورزشکار باشد، چرا که این موضوع جنگ با ارزش ها و جنگ آماده سازی مردم برای فرج امام زمان (عج) است”!
نماینده واپسگرای ولی فقیه (شاید درست تر این باشد که گفته شود: نماینده ولی فقیه واپسگرا، زیرا اگر واپسگرا نبود چنین موجودی را به عنوان نماینده خود برنمی گزید!) که در پرت و پلاگویی ظاهرا قصد رقابت با نماینده دیگر مقام ولایت در ارومیه، ملا حسنی معروف را دارد، در ادامه درفشانی های خود گفت: “آیا می فهمید چه میکنید؟ این که در حرکتی بین المللی زن را جلودار می کنید (آیا) به غیر از سرپیچی از فرمایشات معصومان نیست؟ . . . زمانی در خطبه نماز جمعه گفتم شرکت زنان در مجامع ورزشی با ارزش ها سازگار نیست. با چه کسی مقابله می کنید؟ آیا معنای پذیرفتن این حرف این است که نه تنها شرکت کردند بلکه پرچمدار هم زنان بودند؟ … توقع نداریم در نظامی که رأس آن نایب امام زمان ولایت دارد و شعار منطقی رئیس جمهور تعجیل در فرج است چنین اتفاقاتی بیفتد”!
یاوه گویی های نماینده ولی فقیه و امام جمعه مشهد تنها دسته گلی نبود که شیرینی بازی های المپیک را در کام ها تلخ کرد. دسته گل دیگر را مسئولان ورزشی ذوب شده در ولایت فقیه، در جریان رقابت ها به آب دادند: محمد علیرضایی که از امیدهای کسب مدال برای ایران در رشته شنای صدمتر قورباغه بود، درست در بزنگاه انجام مسابقه ظاهرا “بیمار” شد و به بیمارستان رفت. ماجرا از این قرار بود که در قرعه کشی محمد علیرضایی در گروهی قرار گرفت که یک شناگر اسرائیلی نیز در آن بود. بیماری ناگهانی علیرضایی به این شایعه دامن زد که او به دستور مقامات ورزشی تمارض و از حضور در رقابت خودداری کرده است. آنچه به این شایعه قوت می بخشید این بود که پیش از این در المپیک ۲۰۰۴ آتن نیز یک جودوکار به نام آرش میراسماعیلی که بنا به قرعه در مقابل یک ورزشکار اسرائیلی قرار گرفته بود، به دستور مقامات ورزشی کشور حاضر به شرکت در مسابقه نشد و از دور مسابقات حذف شد. در آن زمان دلیل کناره گیری میراسماعیلی از مسابقات “وزن بالا” عنوان شده بود.
به هر روی، در حالی که حضور نیافتن محمد علیرضایی در مسابقه می توانست با واکنش منفی کمیته بین المللی المپیک روبرو شده و مجازات هایی حتی تا سطح اخراج ورزشکاران ایرانی از بازیهای المپیک در پی داشته باشد، با حسن نیت کمیته بین المللی المپیک به خیر گذشت. به گزارش روز دوشنبه ۱۱ آگوست بی بی سی: کمیته بین المللی المپیک توضیح محمد علیرضایی درباره کنار رفتن از مسابقه شنای قورباغه صد متر را پذیرفت. محمد علیرضایی در روز شنبه ۹ آگوست در مسابقه ای که یکی از شناگران آن اسرائیلی بود حاضر نشد و علت غیبت خود را بیماری ذکر کرد.
اگر کمیته بین المللی المپیک علت غیبت این شناگر را حضور شناگری از اسرائیل تشخیص می داد، مجازات هایی برای ایران تصویب می کرد. روز دوشنبه ۱۱ آگوست، ژیزل دیویس، سخنگوی کمیته بین المللی المپیک اعلام کرد هیچ تخطی در این موضوع یافت نشده است.
حسن نیت مصلحت اندیشانه کمیته بین المللی المپیک را شاید بتوان چنین تعبیر کرد که این کمیته صلاح ندیده است بپذیرد که “روح المپیک” که نماد صلح و دوستی است ـ یا باید باشد ـ توسط حکومتی واپسگرا و ستیزه جو به اغراض سخیف سیاسی آلوده شده است!
پس از فاجعه دلخراش تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، بسیاری از مفسران و تحلیل گران به درستی گفتند و نوشتند که این فاجعه نقطه عطفی در تاریخ است و از این پس تاریخ به دو بخش پیش و پس از ۱۱ سپتامبر تقسیم می شود. در مورد بازیهای المپیک پکن و چین نیز همین را می توان گفت: تاریخ معاصر چین به دو بخش پیش و پس از بازیهای المپیک پکن تقسیم می شود و چین چاره و گزینه ای جز نگاه به روبرو و آینده، قطع کامل باقیمانده پیوندها با چین کمونیستی که در طول بیش از سه دهه مائوتسه تونگ آن را نمایندگی و اصول و ارزشهایش را طرح و ترسیم می کرد، ندارد و ناگزیر باید به راه گشایش فضای سیاسی، رعایت حقوق بشر و مدرن کردن فضای بسته حکومت تک حزبی اقتدارگرا برود.
در دو دهه گذشته، چین با فراموش کردن و پشت سر نهادن جزم ها و باید و نبایدهای مرده ریگ مائوتسه تونگ در زمینه اقتصادی، به پیشرفت های اقتصادی شگفت انگیزی دست یافت و بیش از یک دهه است که رشد اقتصادی دو رقمی را تجربه می کند. اکنون، بازیهای المپیک پکن این فرصت بی نظیر را فراهم آورده اند تا مدیران و رهبران چین دریابند که حفظ دستاوردهای اقتصادی، مستلزم گشودن فضای سیاسی و تجدیدنظر کلی در خطوط راهبردی آن است. هوشمندی و واقع بینی که در سالهای اخیر رهبران چین از خود نشان داده اند، جا را برای این امید باز می گذارد که به نکته اساسی ضرورت اجتناب ناپذیر گشایش فضای سیاسی نیز توجه نشان داده و عملا ثابت کنند که برای آینده و سرنوشت بیش از یک میلیارد و سیصد میلیون انسان، ارزشی بیش از منافع حقیر و گذرای جمعی که در قالب یک حزب سازماندهی شده اند قایل هستند. آیا می توان چنین خردگرایی را از رهبران سیاسی کنونی چین انتظار داشت؟! می توان امیدوار بود که پاسخ این پرسش مثبت باشد، اما حتی اگر پاسخ منفی باشد و رهبران چین بکوشند که حفظ قدرت فردی و حزبی را بر مصالح عمومی جامعه چین اولویت دهند، آنگاه، جبر زمان ـ حتی به بهای تلاطم های سهمگین و زیانبار ـ خود را بر سرنوشت آینده چین و چین آینده تحمیل خواهد کرد و حزب قدرت گرای مصّر بر حفظ چهارچوب کنونی قدرت را چون خاشاک روان بر سطح آب، خواهد رُفت و از بین خواهد برد!
***
درست در همان روز جمعه ای که چینی ها با ردیف کردن هشت های نشانه شگون، با زیبایی و شکوه می کوشیدند “روح المپیک” را که پیام آور صلح و دوستی است در جهان بپراکنند، چند هزار کیلومتر آنسوتر صدای گوش خراش “جغد جنگ” طنین انداز شد و بیش از ۱۵۰۰ نفر کشته و ۳۰ هزار آواره در فاصله ای کوتاه بجا گذاشت.
فاجعه با ورود نیروهای نظامی گرجستان به استان خودمختار “اوستیای جنوبی” این کشور آغاز شد. سابقه ماجرا به سال ۱۹۹۱ ـ زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال گرجستان ـ بازمی گردد. پس از استقلال گرجستان، منطقه خودمختار اوستیای جنوبی شاهد درگیری بین نیروهای گرجی و جدایی طلبان بود. در سال ۲۰۰۶ جدایی طلبان اوستیای جنوبی با برگزاری همه پرسی، استقلال خود را از گرجستان اعلام کردند، اما کشورهای دیگر نتیجه این همه پرسی و موجودیت کشور مستقل اوستیای جنوبی را به رسمیت نشناختند.
روز چهارشنبه ۲۳ اپریل ۲۰۰۸، شورای امنیت سازمان ملل به درخواست گرجستان تشکیل جلسه داد تا به شکایت این کشور در مورد آنچه “اقدامات تجاوزگرانه روسیه” علیه اراضی تحت حاکمیت خود در منطقه جدایی طلب ابخاز میخواند رسیدگی کند. ابخاز نیز منطقه جدایی طلب دیگری است که خواستار جدایی از گرجستان و تشکیل یک دولت مستقل است.
در مورد دخالتهای روسیه در این دو منطقه، در سال ۱۹۹۴، در پی درگیری ها بین جدایی طلبان ابخاز و اوستیای جنوبی با دولت گرجستان، با دخالت سازمان ملل، بین طرفین آتش بس برقرار شد و نیروی حافظ صلح، به فرماندهی روسیه، مامور حفظ امنیت منطقه تا یافتن راه حل بحران گردید. یعنی در واقع گرگ به نگهبانی گله گماشته شد!
از آن پس، دولت روسیه به شمار قابل توجهی از ساکنان اوستیای جنوبی پاسپورت و شهروندی روسیه را داد تا هر زمان که لازم دید بتواند به دستاویز حمایت از شهروندان خود در امور این منطقه دخالت مستقیم کند. اقدام روسیه ظاهرا به تلافی ابراز تمایل دولت گرجستان به پیوستن به سازمان پیمان آتلانتیک شمالی ـ ناتوـ صورت می گیرد و این در حالی است که ناتو درخواست عضویت گرجستان را نپذیرفته است.
مسئله دیگری که گرجستان و تمامیت ارضی آن را وجه المصالحه قرار داده، استقلال کوزوو و جدا شدن آن از صربستان است که با مخالفت شدید روسیه مواجه شد. هنگام مذاکرات شورای امنیت درباره استقلال کوزوو، دولت روسیه گفته بود که تفاوتی بین جدایی این سرزمین از صربستان و تلاش جدایی طلبان ابخاز و اوستیای جنوبی نمی بیند.
دولت کنونی گرجستان دولتی هوادار غرب است که چند سال پیش در جریان یکی از انقلاب های مخملی رئیس جمهور پیشین گرجستان، ادوارد شوارنادزه ـ وزیر امور خارجه اتحاد جماهیر شوروی در دوران گورباچف ـ را کنار زد و میخاییل ساکاشویلی به ریاست جمهوری رسید. در نوامبر سال ۲۰۰۷ در پی تظاهرات مخالفان، دولت تصمیم به برگزاری انتخابات زودرس گرفت ودر این انتخابات که در ژانویه ۲۰۰۸ برگزار شد میخاییل ساکاشویلی دوباره با کسب ۵۳ درصد آراء به ریاست جمهوری برگزیده شد و ناظران بین المللی اعلام کردند که انتخابات آزاد و دمکراتیک بوده است.
از این تاریخچه و جزییات که بگذریم، ریشه درگیری های گرجستان در کشمکش بین غرب ـ به سرکردگی آمریکا ـ از یک سو و روسیه از سوی دیگر، بر سر مسئله انرژی نهفته است. منطقه انرژی قفقاز جنوبی باعث ایجاد رقابت میان روسیه و آمریکا شده زیرا این منطقه محل عبور خطوط لوله گاز و نفت ـ از جمله خط لوله باکو، تفلیس، جیهان ـ است که نفت و گاز کشورهای آسیای مرکزی را به اروپا منتقل می کنند.
به هر روی، در پی اعزام نیروهای نظامی گرجستان به اوستیای جنوبی و درگیری هایی که در تسخین والی ـ مرکز اوستیای جنوبی ـ پیش آمد که منجر به کشته شدن بیش از ۱۵۰۰ نفر و آوارگی ۳۰۰۰۰ نفر دیگر (حدود نصف جمعیت اوستیای جنوبی) گردید، نیروهای روسی وارد کارزار شدند و از راه زمین و هوا و دریا ـ دریای سیاه ـ به نیروهای گرجستان حمله کردند.
بنابر گزارش خبرگزاری فرانسه، دولت فرانسه که ریاست دوره ای اتحادیه اروپا را بر عهده دارد، شامگاه شنبه ـ ۹ آگوست ـ با صدور بیانیه ای اعلام کرد که اقدامات نظامی روسیه علیه گرجستان می تواند روابط میان اتحادیه اروپا و مسکو را تحت تاثیر قرار دهد. همزمان با این بیانیه اعلام شد که هیاتی از آمریکا، ناتو و اتحادیه اروپا در تلاش برای برقراری آتش بس میان گرجستان و روسیه در اوستیای جنوبی، به گرجستان می رود. برنارد کوشنر وزیر امور خارجه فرانسه به گرجستان سفر کرد و اعلام شد که نیکولا سارکوزی رئیس جمهوری فرانسه نیز به مسکو خواهد رفت.
دولت گرجستان ضمن درخواست آتش بس، اعلام کرد که نیروهایش از اوستیای جنوبی عقب نشینی می کنند اما روسیه درخواست آتش بس را نپذیرفت و نشست شورای امنیت نیز برای برقراری آتش بس به این دلیل که روسیه در این شورا حق وتو دارد به نتیجه نرسید.
میخائیل ساکاشویلی، رئیس جمهوری گرجستان در مصاحبه ای با تلویزیون سی ان ان آمریکا گفت: “حمله روسها به گرجستان همانند ورود شوروی سابق به چکسلواکی، مجارستان و افغانستان بود. روسها همیشه به دنبال بهانه بوده اند . . . همین الان که ما صحبت می کنیم، آنها در حال بمباران گرجستان هستند. آنها مردم را می کشند. کشور کوچک گرجستان به وسیله کشور بزرگ ـ روسیه سلاخی می شود.”
در این میان، لهستان، اوکراین و سه کشور حوزه بالتیک: استونی، لیتوانی و لتونی از اتحادیه اروپا و ناتو خواستند با اقدامات توسعه طلبانه روسیه مخالفت کنند.
تا زمان نگارش این سطور ـ ظهر سه شنبه ۱۲ آگوست ـ جنگی ویرانگر همچنان ادامه دارد و کسی نمی تواند روند آینده و پیامدهای آن را پیش بینی کند.* در بهترین حالت، می توان امیدوار بود که طی یک بده و بستان پنهانی یا آشکار بین آمریکا و اروپا از یکسو و روسیه از سوی دیگر، راهکاری برای بازگشت امنیت و آرامش به منطقه یافت شود و در بدترین حالت، با ورود نیروهای اروپا و ناتو به آتش جنگ دامن زده شود و شعله های آن به شکل غیرقابل مهار گسترش یابد.
به هرحال، روز هشتم آگوست ۲۰۰۸ به عنوان روزی که دو روی سکه طبیعت بشر را در خود جا داده، در حافظه تاریخ ماندگار خواهد شد. دو روی سکه ای که یکی زیباست و دیگری زشت، یکی پیام آور صلح و دوستی است و دیگری جنایت و کشتار و ویرانی: صلح و جنگ!


* پیش از صفحه بندی این مطلب خبر رسید که رئیس جمهوری روسیه، مدودف، دستور پایان عملیات نظامی ارتش روسیه در گرجستان را صادر کرد. (شهروند)