حسن زرهی
این حکومت ظرفیت اصلاح پذیری ندارد
جمهوری اسلامی دیگر قادر به ادامه ی حکومت ظلم و جور سی ساله اش نیست. آقایان هر روز به یکی از خودی های دیروز نشان دشمن و نا خودی می دهند. اگر تا چندی پیش مردم، روشنفکران، نویسندگان، معلمان، کارگران، دانشجویان، زنان، و جوانان بودند که به دلایل مخالفت با حکومت ناخودی و عامل دشمن و بیگانه نامیده می شدند، حالا رؤسای جمهوری پیشین و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و نخست وزیر و رئیس مجلس سابق هم همراه دهها وزیر، وکیل و نماینده مجلس به همان صف ناخودی ها رانده شده اند. دیگر حتی مجلس و شورای نگهبان و دولت و سپاه و دهها مرکز مهم تصمیم گیری رژیم هم قادر به ادامه ی همکاری حتی ظاهری و متظاهرانه ی تاکنونی با هم نیستند. در ناتوانی و نادانی دولت محمود احمدی نژاد، در امر سیاست داخلی و در عرصه سیاست خارجی هم دیگر کمتر کسی از خودی ها و ناخودی ها شک دارد. احمدی نژاد خود هم دارد به این باور می رسد که با تنها کسی که می تواند مخالفت کند و مورد سخره ی دیگران قرار نگیرد، شیطان است. او این روزها شیطان را مخالف اصلی برنامه های دولت خود از جمله “یارانه”ها می داند. همان یارانه هایی که مردم به درستی “دشمنانه” نامش نهاده اند و دولت جرئت اجرای آنها را با همه ی ادعاهایش تاکنون نداشته است.
ناراحتی عمومی دارد سر درازتر پیدا می کند و اگر مردم ایران می دانستند هنگام که از شر رژیم جمهوری اسلامی خلاص شوند چه سرنوشتی پیدا خواهند کرد، چه بسا پایان کار آقایان زودتر از آنچه در گمانها هست به سر می رسید و ایران آزاد می شد. این همه اما نشده است. چرا؟ زیرا مردمی که یک بار بدون داشتن چشم انداز روشنی از تغییر رژیم به چاه تباه و تار حکومت دینی فرو رفتند حالا باید با چه امیدی این رژیم را از سر راه خویش بردارند بی آنکه بدانند فردای پس از حکومت دینی چه بر سرشان خواهد آمد؟
اینجاست که وظیفه ی نیروهای مخالف حکومت و اپوزیسیون او بیش از هر زمانی پر رنگ می شود.
این جماعت چند میلیون تحصیل کرده و مدعی که حالا سالها و دهه هاست در جهان آزاد زندگی می کنند، چه باید بکند و یا چه کرده است که التیامی باشد بر زخم های سی ساله ی مردمی که در زیر سایه ی یکی از بدترین دیکتاتوری ها زیسته اند!
بی گمان در بازی پراکندگی اپوزیسیون، خود رژیم هم کم دست و دخالت ندارد. هر کدام را از هر راه که بتواند به خود مشغول می کند، و به این ادعا دل خوش که تنها جایگزین حکومت کنونی ست. در حالی که اگر قرار شود جایگزینی برای حکومت کنونی آنهم در شمایل ماندگار رایج در جهان آزاد و دموکرات تدارک دیده شود ــ هنگامی که مردم از شر این حکومت خلاص شده باشند و برای برگزاری انتخاباتی آزاد و زیر نظارت سازمان های جهانی از جمله سازمان ملل حکومت آینده و مورد علاقه خود را برگزینند ــ ، تشکیل شورایی است از افراد و احزاب و اندیشه های ملی و به طور کلی اپوزیسیون ایرانی در خارج از کشور؛ جایی که بخت گردهمایی و همرایی هست برای عبور از این دوران گذار. اگر نیروهای مخالف حکومت در خارج از کشور نتوانند اجماعی از خود را برای این دوران عبور از دیکتاتوری به دمکراسی به وجود آورند که هم مورد قبول ملت ایران و هم مورد تأیید جهان آزاد باشد، مردم به چه امیدی می توانند جان و مال و امنیت نداشته شان را به مخاطره اندازند و با رژیم قهار دینی درافتند؟
این روزها بسیاری از رهبران و شخصیت های شناخته شده ی حزبی و ملی حرف و حدیث شان این است که این مهم باید هر چه زودتر ــ و اتفاقاً در همین شرایطی که مردم ایران و جهان چشم به عبور رژیم تهران و رسیدن به مرحله ی دموکراتیک ایران آینده دارد ــ اتفاق بیفتد. به خاطر آن مردم و میهن هم که شده است، نیروهای مخالف حکومت باید بر اصول دموکراسی، حقوق بشر و انتخابات آزاد برای فردای ایران توافق کنند تا بشود با نیروی جایگزینی موقت حکومت، به این مراحل دست یافت.
حالا که همه همین را می گویند و بخت انجام آن هم از منظر ملی و هموطنان درون کشور و هم از چشم اندازی جهانی بیش از هر زمان دیگری هست، چرا نیروهای مخالف حکومت در اروپا و آمریکا و کانادا کاری نمی کنند که جانی تازه به کالبد خسته از مبارزه آن مردم که با دست خالی در برابر یکی از جبارترین حکومت های دنیا ایستاده اند بدمد، و توش و توان رفته آنان را دوباره زنده کند؟ آن مردم از این همه سردرگمی و بی امیدی به آینده خسته اند. این نیروی ملی عبور از جمهوری اسلامی به حکومت مبتنی بر آرای مردم و با نظارت سازمان ملل امیدی است تازه که می تواند نیروی مبارزه را در مردم ایران دوباره بیدار کند.
به گمان و باور بسیاری از رهبران و فرهیختگان امر سیاست ایران در خارج از کشور، ما چاره ای جز اتحاد عمل بر مبنای اصولی مانند حقوق بشر، دمکراسی، و اتکا به رأی و نظر مردم ایران برای تعیین حکومت آینده میهن مان نداریم. و اگر این گروه عبور از دیکتاتوری به دمکراسی جان نگیرد و در خارج کشور پایه ریزی نشود، نتیجه ای جز تحلیل رفتن نیروی مردم در مبارزه با این حکومت قهار دینی نخواهد داشت. این حکومت با هر قدمی که برداشته است بیشتر این مسئله را به اثبات رسانده است که ظرفیت اصلاح پذیری ندارد. آیا وقت آن نرسیده که در اندیشه جانشین او باشیم؟