شهروند ۱۱۷۸ ـ ۲۲ می ۱۳۸۷

نوشته ی فرد مگداف

رسیدگی به بحران درازمدت مواد غذایی نسبت به بحران کوتاه مدت و حاد کنونی که توجه فوری جهان را می طلبد، حیاتی تر و مهم تر است. بحران درازمدت از دهه ها قبل وجود داشته و بحران حاد کنونی را باعث شده و تشدید کرده است. به یقین علت واقعی شدید بودن بحران حاد کنونی و غلبه ناپذیری آن همین بحران های ساختاری زمینه ای در کشاورزی و مواد غذایی جهان سوم است.

می دانیم که در جهان سوم جمعیت عظیمی از روستائیان به دلیل نداشتن دسترسی به زمین به شهرها هجرت کرده و زمین هایشان عمدتا به خاطر هجوم موسسات کشت و صنعت از چنگ آن ها خارج شده است. از سوی دیگر عدم سوددهی محصولات کشاورزی و خطر تهدید زندگی کشاورزان، آن ها را وادار کرده که زمین های خود را ترک کنند و به طرف شهرها بروند. آشکار است که این افراد برای زندگی بهتر به شهرها هجرت می کنند، اما متاسفانه به خاطر نبود شغل و به دلیل زندگی اجباری در میان زاغه های شهری گاه حتی ادامه بقای آن ها ناممکن می شود و اکثرا با خرید و فروش چند قلم خرده ریز، زندگی بخورونمیری برای خود مهیا می کنند. قابل ذکر است که از سه میلیارد نفر جمعیتی که در شهرها زندگی میکنند، حدود یک میلیارد نفر زاغه نشین اند.

یکی از عوامل عمده ای که این توده ها را به شهرها می کشاند، علاوه بر نداشتن زمین یا اجبار به ترک زمین، مشکل امرار معاش از طریق کشاورزی خرد است. این مشکل با اتخاذ سیاست های نئولیبرالیسم به پیشنهاد یا اجبار صندوق جهانی پول، بانک جهانی و حتی برخی از سازمان های غیردولتی در کشورهای فقیر جهان سوم بدتر شده است. ایدئولوژی نئولیبرال براین اساس است که “بازار آزاد” باید مجاز باشد تا جادو کند. گفته می شود که اقتصاد از طریق تحریم های ملایم “دستان نامرئی” موثرتر و کاراتر عمل خواهد کرد، اما به منظور آزاد کردن بازار، دولت ها باید از مداخله دست بشویند.

براساس این عقیده و در ارتباط با کشاورزی، دولت ها باید از کمک مالی به کشاورزان در خرید کود شیمیایی دست بردارند و همچنین از دخالت در ذخیره و انتقال مواد غذایی خودداری کنند و کشاورزان را به حال خود بگذارند. در ضمن صاحبان این نظریه معتقدند که دولت حتی باید پرداخت یارانه های غذایی به فقرا را نیز قطع کند. بازار لجام گسیخته نو خود این مشکلات را حل خواهد کرد. این طرز تفکر با شروع بحران غذایی هاییتی در سال ۲۰۰۷ رسوا شد. عبارت وزیر بازرگانی و صنایع هاییتی که می گوید: “ما نمی توانیم دخالت کنیم و قیمت ها را ثابت نگه داریم، زیرا مجبوریم از قوانین تجارت آزاد تبعیت نماییم،” این واقعیت را تایید می کند. (رویتر دسامبر ۲۰۰۷) این همان موضعی بود که استعمار بریتانیا در برابر نایابی سیب زمینی ایرلند و خشکسالی در اواخر قرن نوزدهم در هند اتخاذ کرد.

البته تئوری مذکور پایه ای در واقعیت ندارد، زیرا بازار موسوم به بازار آزاد به هیچ وجه کارایی لازم را ندارد. بازار آزاد قادر به پایان دادن به فقر و گرسنگی نیست. باید همواره در نظر داشته باشیم که این ایده با آنچه که کشورهای سرمایه داری از نظر تاریخی انجام داده اند و هنوز انجام می دهند، کاملا مغایرت دارد. به عنوان مثال طی قرن گذشته دولت ملی آمریکا از کشاورزان به شیوه های متعددی حمایت کرده است.

تاثیر دولت های جهان سوم در قطع حمایت از کشاورزان خرد و مصرف کنندگان به معنی سخت تر شدن زندگی فقرا در این کشورها بوده است. در یک گزارش مستقل به دستور بانک جهانی آمده است: “در بیشتر کشورهای رو به رشد هرگز با خالی کردن میدان توسط بخش های مردمی، بخش خصوصی قدم به میان نگذاشت و این خلا را پر نکرد”. (نیویورک تایمز اکتبر ۲۰۰۷) به عنوان مثال بسیاری از کشورهای آفریقایی تحت فشار سیاست های اقتصادی نئولیبرالی توسط بانک جهانی و صندوق بین المللی پول ترفیع گرفتند و کشورهای ثروتمندی که در مرکز این سیستم قرار داشتند، کمک های مالی خود را برای خرید کود مخصوص غلات متوقف کردند. با وجود این که واردات کودهای خارجی بسیار گران است، اما باید در نظر داشت که خاک در کشورهای آفریقایی عموما از باروری بسیار کمی برخوردار است و در صورت عدم استفاده از کودهای شیمیایی یا حیوانی چندان محصولی نمی دهد.

مشکل دیگر زمانی رخ داد که کشاورزان کلان سرمایه داری در برخی کشورهای فقیر وارد بازارهای جهانی شدند. در حالی که کشاورزان خرد قادرند فقط بخشی از محصولات خود را به فروش برسانند و عمده تولیدشان به مصرف خانگی می رسد، کشاورزان بزرگ تولید محصولات تمام بازار یا بخش بزرگی از آن را به دست خود گرفتند.

بدین ترتیب تاکنون عوامل متعددی در ایجاد این شرایط سخت در زندگی کشاورزان دخالت داشته است. از همه بدتر پیاده کردن تئوری بازار آزاد بود که موج بزرگی از مردم را از حومه ها به شهرها کشاند و به دلیل نبود کار باعث بیکاری شان شد.

یکی از دلایل وادار شدن صاحبان مزارع کوچک به ترک مزارع خود، نفوذ شرکت های چندملیتی کشاورزی به داخل این کشورها بود. اینک شرکت هایی از قبیل کارگیل و مونسانتو در تمام کشورهای جهان سوم نفوذ کرده و به کشاورزان، بذر، کود، مواد آفت کش و غیره می فروشند و تولیدات خام آن ها می خرند، آماده بهره برداری می کنند و در سوپرمارکت های بزرگ زنجیره ای به فروش می رسانند. تاثیر منفی این سوپرمارکت ها هم به همان اندازه بر دوش کشاورزان احساس می شود.


پایان دادن به گرسنگی جهان

پایان دادن به گرسنگی جهان به ظاهر کاری آسان است، اما در عمل بسیار مشکل تر از تصور ماست. اولین لازمه دسترسی به غذای سالم و متنوع شناخت و رعایت حقوق اولیه بشر است. دولت ها باید برای انجام این مهم متعهد شوند و دست به اعمالی جدی بزنند. حتی در همین زمان در بسیاری از کشورها به اندازه ای مواد غذایی تولید می شود که برای تغذیه مناسب و عالی مردم کافی باشد. مثلا کشور آمریکا یکی از آن هاست. به همین دلیل وجود این همه انسان های فقیر، گرسنه و دارای سوء تغذیه در این کشور کمتر از جنایت به حساب نمی آید. مردم بسیاری هستند که نمی دانند وعده بعدی غذایی شان را از کجا تهیه خواهند کرد، در حالی که در کشور به اندازه کافی مواد غذایی وجود دارد.

باری، برای رفع گرسنگی و سوء تغذیه حاد و شدید کنونی باید از همه منابع موجود استفاده کرد. اگرچه توزیع انبوه غلات و شیرخشک می تواند موثر باشد، اما کشورها باید طرح ابتکاری ونزوئلا را مد نظر بگیرند و در محله های فقیرنشین مراکزی برای سیر کردن مردم برپا کنند. وقتی مردم مطمئن باشند که دولت واقعا درصدد کمک به آن ها است و به منظور پیدا کردن راه حلی برای مشکل شان به آن ها قدرت و اختیار می دهد، با اشتیاق فراوان خود به طور داوطلبانه وارد میدان می شوند. به عنوان مثال در کشور ونزوئلا با وجود این که مواد غذایی توسط دولت عرضه می شود، اما غذاهایی که برای کودکان فقیر، سالمندان و معلولان آماده می شود، در منازل مردم و توسط جمعیت قابل توجهی از افراد داوطلب تهیه و توزیع می گردد. علاوه برآن در این کشور شبکه ای از مغازه هایی وجود دارد که در آن ها مواد غذایی اساسی با تخفیف چشمگیری نسبت به مغازه های خصوصی به فروش می رسد.

تقریبا هر کشوری در جهان به اندازه ای که همه مردمش به رژیم غذایی سالم دسترسی داشته باشند آب، خاک و هوای مناسب برای رشد محصولاتش را دارد و همچنین گوناگونی غلات و دانش تولید آن ها در بیشتر کشورهای جهان وجود دارد. بنابراین اگر به کشاورزان به اندازه کافی کمک شود، قادر خواهند بود که محصولات مناسب و به مقدار زیاد عرضه کنند.

اگرچه افزایش تولید محصولات کشاورزی ضروری است، ولی در گذشته این افزایش تولید بیشتر به منظور صادرات بوده است. شاید صادرات به موازنه پولی یک کشور کمک کند، اما صادرات محصولات کشاورزی از میزان مواد غذایی لازم برای مردم می کاهد و برای حفظ محیط سالم روستاها مضر است. تولید مقدار کافی از انواع ضروری مواد غذایی در هر کشوری توسط کشاورزان، چه به صورت اشتراکی و چه به صورت انفرادی و استفاده از تکنیک های میسر بهترین راه رسیدن به هدف “امنیت غذایی” یک کشور است. با این شیوه کشور می تواند حداقل تا حدودی از تغییر قیمت های بازار جهانی در امان بماند. منفعت دیگر طرح مذکور این است که زمین ها به تولید محصولات سوختی اختصاص داده نمی شود.

راه دیگر برای انجام پذیر نمودن این طرح و به طور همزمان کمک کردن به جمعیت انبوه و فشرده زاغه ها، یعنی آسیب پذیرترین افراد در برابر افزایش قیمت ها، تهیه زمین از طریق اصلاحات ارضی کارا و صحیح است. اما خود زمین به تنهایی کافی نیست، زیرا بازگرداندن کشاورزان و تشویق آن ها به کار تولید مواد غذایی به حمایت مالی و تکنیکی نیاز دارد. بعد از همه این ها باید سیستم های خدمات اجتماعی، از قبیل شوراهای محلی و تعاونی ها تشکیل شوند تا همراهی و همدردی را در بین مردم افزایش داده و این اجتماعات نو را یکپارچه کنند. عامل مهم دیگر برای جذب شهرنشین ها به طرف روستاها تهیه مسکن، برق، آب و سیستم فاضلاب است. راه دیگر برای علاقه مند کردن مردم به هجرت به روستاها و آغاز شغل کشاورزی تشویق به میهن دوستی و القای تدریجی این عقیده است که آن ها از پیشگامان واقعی برقراری سیستم جدید تولید مواد غذایی و خودکفایی کشور هستند، پیشگامان رسیدن به استقلال و خلع ید از شرکت های چندملیتی و تهیه غذای سالم برای همه مردم کشور. عقیده ی پیشگام بودن باید هم از جانب خود کشاورزان، هم از جانب بقیه افراد جامعه و دولت به عنوان مسئله ای حیاتی برای آینده کشور و سلامت جامعه باور داشته شود و با این افراد باید به شایسته ترین شکل ممکن و با کمال احترام رفتار شود.


نتیجه

دستیابی به غذا حق بشر است و دولت ها در برابر تغذیه خوب و مناسب مردم خود مسئولند. به علاوه راه های شناخته شده ای برای پایان بخشیدن به گرسنگی مردم وجود دارد که برخی از آن ها عبارتند از محاسبات فوری برای مبارزه با شرایط بحرانی کنونی، تاسیس باغ های شهری، نظام اصلاحات ارضی که یک سیستم حمایتی کامل را در خود دارد و تکنیک های کشاورزی پایایی که به بهبود محیط زیست کمک کنند. دسترسی کنونی مردم به مواد غذایی منعکس کننده روابط نابرابر قدرت اقتصادی و سیاسی درون کشورها و بین کشورها است. یک سیستم پایا و مطمئن در تولید و توزیع مواد غذایی به روابط متفاوت و کاملا برابر مردم وابسته است. هر چقدر که کشاورزان و مردم فقیر بیشتر در امور مختلف مربوط به رسیدن به امنیت غذایی دخالت داده شوند و هر چقدر که در این روند به آن ها قدرت و نیروی بیشتری عرضه شود، شانس دستیابی به امنیت غذایی پایا بیشتر خواهد بود. به قول هوگو چاوز، رئیس جمهور کشوری که برای مقابله با فقر و گرسنگی کارهای بسیاری انجام داده است:

“آری، پایان دادن به فقر و بدبختی حائز اهمیت است، اما مهمترین چیز برای مردم فقیر این است که به آن ها قدرت بدهیم تا خود برای دفاع از خود و پایان دادن به بدبختی شان بجنگند.”