شهروند ۱۱۷۷ ـ ۱۵ می ۲۰۰۸

انفجار در ایران بیشتر از همیشه قابل پیش بینی می شود. در عرصه ی داخلی، تورم رسمی بیست و پنج درصدی، افزایش روز به روز بهای کالاهای مصرفی حیاتی، غیر قابل وصول ماندن حدود ۱۷ میلیارد دلار مطالبات بانک ها و سرانجام رشد اعتراضات قشرهائی که روز به روز تهی دست تر می شوند، دست به دست هم داده اند و می روند تا آخرین مرزهای تحمل جامعه را پشت سرنهند و زمینه ساز شورش های اجتماعی شوند.


نابسامانی های انفجارآمیزی که از منظر کارشناسان مهمترین آن بی کفایتی دولت احمدی نژاد است، با تشدید روزافزون تحریم ها و فشارهای بین المللی و رشد تهدیدات نظامی همراه است. شبکه های رسمی معتبر، در هفته ای که گذشت، از پیوستن قطعی بانک های چین و هنگ کنگ به برنامه تحریم معاملات ارزی با ایران خبر دادند. همزمان با آن، کنسرن انگلیسی هلندی “شل داچ” به عنوان دومین کنسرن نفتی بزرگ جهان، زیر فشار واشنگتن، به همکاری با صنعت گاز ایران پایان داد. عقب نشینی شل، شاید مقدمه ای بر انصراف کنسرن انرژی سوئیس از همکاری با صنعت انرژی ایران نیز باشد. این کنسرن، حدود دو ماه پیش با عقد یک قرارداد بیست میلیارد دلاری با ایران، به شدت مورد اعتراض جهان غرب قرار گرفت و این اعتراض ها همچنان ادامه دارد.


اثرات تحریم های بین المللی


تحریم های بین المللی، می رود تا بازرگانی خارجی ایران را کاملا فلج کند. آثار این تحریم ها، در زندگی روزمره مردم ایران آشکار شده و هر روز عمیق تر می شود، اما رهبران جمهوری اسلامی همچنان ادعا می کنند که اقتصاد کشور هیچ تاثیری از این تحریم ها نگرفته است.


تحریم های بین المللی، به حکم قطعنامه های رسمی شورای امنیت سازمان ملل متحد و در مواردی حتی فراتر از آن ها پیش می رود. شورای امنیت، در قطعنامه های خود از ایران خواسته است که فعالیت های خود را در زمینه غنی سازی اورانیوم به تعلیق بسپارد و بر سر میز مذاکره با نمایندگان کشورهای معروف به “گروه شش” بازگردد. آمریکا، فرانسه، انگلستان، روسیه و چین به عنوان اعضای دائمی شورای امنیت و همچنین آلمان اعضای این گروه را تشکیل می دهند. هفته گذشته، این گروه، پیشنهادهای تشویقی تازه ای را تسلیم رهبران جمهوری اسلامی کرد و اعلام داشت که در صورت تعلیق فعالیت های هسته ای ایران، حاضر است این پیشنهادها را به مرحله اجرا درآورد، اما دولت احمدی نژاد، در سایه پشتیبانی آقای خامنه ای، باز هم اعلام کرد که تحت هیچ شرایطی حاضر به تعلیق برنامه غنی سازی اورانیوم نیست.


رهبران جمهوری اسلامی، در بدترین و نامناسب ترین شرایط منطقه ای و بین المللی، بی اعتنا به سرنوشت سیاهی که ممکن است مردم ایران در پیش داشته باشند، به خشک سری ادامه می دهند. آن ها، به ابتکار خود، افکار عمومی جهانی را علیه ایران تحریک و راه مداخله نظامی خارجی را هموارتر می کنند.


دخالت تهران در درگیری های بیروت؟


در حالی که ایالات متحده آمریکا و متحدانش در عراق، افغانستان و فلسطین ناکام مانده اند، شبکه های اطلاعاتی غرب، ردپای جمهوری اسلامی ایران را در ناآرامی های خونین اخیر بیروت جست و جو می کنند. ظرف پنج روز نخست این درگیری ها، حدود هفتاد نفر کشته، صدها نفر زخمی و تعدادی از ایرانیان دستگیر شدند. این ایرانیان از کسانی هستند که دائما میان بیروت و تهران رفت و آمد دارند.


چند روز پیش از آغاز درگیری های اخیر بیروت، روزنامه “دی پرسه” اتریش، که معمولا به دنبال خبرهای جنجالی نمی رود، به نقل از “شرق الاوسط” نوشت که یکی از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، پس از فرار از ایران، اسرار مهمی را در زمینه پشتیبانی های عظیم تسلیحاتی ایران از حزب الله لبنان برملا کرده است.


روزنامه اتریشی، گزارش داد که این سپاهی فراری، هم اکنون در یکی از کشورهای همسایه ایران انتظار پذیرش پناهندگی خود را از یک کشور امن می کشد. او، در تماس با خبرنگاران گفته است که جمهوری اسلامی ایران، در یک سال گذشته، حدود ۸۰۰ میلیون دلار جنگ افزار در اختیار گروه های شورشی لبنان قرار داده و در سال ۲۰۰۶ میلادی نیز، در یکی از بنادر سوریه، چند دوجین قایق سریع تسلیم حزب الله کرده است.


به گفته این سپاهی فراری، قایق ها اندکی پیش از حمله تابستان ۲۰۰۶ اسرائیل به لبنان، تسلیم حزب الله شد و قرار بود در “کشتار بزرگ” مورد استفاده قرار گیرد. منظور از کشتار بزرگ، همان جنگ تابستان ۲۰۰۶ است که در نهایت به نفع حزب الله و زیان اسرائیل خاتمه یافت. در پی این جنگ، بر نفوذ نظامی و سیاسی حزب الله در لبنان افزوده شد، اما بر اساس گزارش های منابع خبری متعدد، درگیری های داخلی هفته گذشته، از محبوبیت حزب الله چنان کاست که نیروهایش از مواضعی که اشغال کرده بودند عقب نشستند. حزب الله، ظرف سه روز نخست جنگ داخلی، بخش اعظم محلات بیروت را به تصرف خود در آورده بود.


این که اظهارات سپاهی فراری تا چه حد با واقعیت انطباق دارد یا ندارد، موضوعی است که به سختی می تواند روشن شود. تاکنون تنی چند از همکاران پیشین برنامه های تروریستی جمهوری اسلامی به خارج گریخته و ادعاهای عجیب و غریبی کرده اند که هیچکس نتوانسته است درستی یا نادرستی آن ها را به گونه ای مستند ثابت کند، اما اتهاماتی که جهان غرب متوجه ایران می کند، مستند به این ادعاهای فردی نیست. در بهار سال ۲۰۰۶ میلادی، دولت ترکیه قطاری را در خاک خود توقیف کرد که می رفت تا هزاران تن اسلحه و مواد منفجره را از طریق خاک سوریه به لبنان برساند. نیروهای آمریکائی نیز، مدعی هستند که بسیاری از بمب های خیابانی و موشک هائی که شورشیان عراقی تاکنون به کار بسته اند، ساخت ایران بوده است.


اما دخالت ایران در تقویت حزب الله، یک داستان واقعی است. آمریکا و اسرائیل این بار نیز جمهوری اسلامی را متهم کردند که در تحریک درگیری های خونین بیروت نقش مستقیم داشته است. رهبران جمهوری اسلامی نه تنها این اتهام را رد کردند، بلکه متقابلا آمریکا و اسرائیل را متهم ساختند که زمینه ساز ناآرامی ها بوده اند تا بتوانند اهداف خود را پیش ببرند. پوشیده نیست که جهان غرب از دولت فعلی لبنان پشتیبانی می کند و خواستار تحکیم قدرت آن است، اما درگیری های اخیر به نفع دولت نیز نبود تا بتوان پذیرفت که پشتیبانان غربی آن را دامن زده اند. حزب الله، در سال ۱۹۸۴ به وسیله جمهوری اسلامی بنیادگذاری شد و هیچکس نمی تواند منکر آن شود که بازوی نظامی این رژیم در منطقه است.



تهدیدی که هر روز جدی تر می شود


در نتیجه این روند، تهدید علیه ایران، روز به روز جدی تر می شود و اگر جمهوری اسلامی ایران، در سیاست بین المللی خود تجدید نظر نکند، ممکن است به زودی جنبه عملی به خود بگیرد. پیشنهاد جان بولتون سفیر سابق ایالات متحده آمریکا در سازمان ملل متحد، بعید نیست که با اوج گیری نارضائی های ناشی از گرانی کالاهای حیاتی در ایران، در دستور کار قرار گیرد. جان بولتون، اخیرا در گفت وگویی با دیلی تلگراف، پیشنهاد کرد که برخی از پایگاه های سپاه قدس در خاک ایران باید از طریق عراق هدف بمباران های موشکی قرار گیرد. تقریبا همه سرویس های اطلاعاتی جهان غرب مدعی هستند که سپاه قدس در ناآرامی های عراق دست دارد و شورشیان شیعه عراق را پشتیبانی می کند و آموزش نظامی می دهد.


زمینه های عملی جنگ شیعه و سنی


پیشنهاد جان بولتون اگر عملی شود، می تواند جنگ دیگری را میان ایران و عراق به راه بیاندازد که پایان آن روشن نخواهد بود. هیچ کشوری بیش از اسرائیل، از آغاز چنین جنگی سود نخواهد برد. کشورهای عرب، که از سیاست های منطقه ای جمهوری اسلامی ایران به ستوه آمده اند، در صورت آغاز چنین جنگی، از عراق پشتیبانی خواهند کرد. آن ها سال ها است نگران هستند که جمهوری اسلامی، با تقویت گروه های شیعی، منطقه را، از خاورمیانه تا آسیای مرکزی ، صحنه آشوب های بی پایان کند. پس از درگیری های شیعیان و سنی ها در عراق، جنگ داخلی اخیر لبنان نیز، به صحنه نبرد خونین میان این گروه تبدیل شد.


ایجاد یک جنگ تمام عیار میان طرفداران این دو مذهب، با منافع آمریکا و اسرائیل نیز کاملا انطباق دارد و می توان تصور کرد که آن ها نیز، به آن دامن می زنند. تفاوت میان جمهوری اسلامی و رقبای آمریکائی و اسرائیلی اش تنها در جبهه ای است که آن ها می گیرند. در صورت بروز یک جنگ تمام عیار، آمریکا و اسرائیل، در کنار کشورهائی مثل کویت، عربستان سعودی، بحرین و مصر، جانب سنی ها را خواهند گرفت و جمهوری اسلامی و احتمالا سوریه از شیعیان پشتیبانی خواهند کرد. دامنه چنین جنگی، با توجه به خشمی که جمهوری اسلامی در اقلیت سنی داخل کشور برانگیخته است، بی تردید به داخل خاک ایران نیز کشانده خواهد شد.


مشکل رشد جمعیت و کمبود مواد غذائی


اکنون، بر مشکل داخلی و منطقه ای، یک مشکل بزرگ جهانی نیز افزوده شده است: در نتیجه فاجعه های طبیعی سال های اخیر و سوء استفاده بورس بازان، ظرف چهار ماه اخیر، بهای برنج، گندم، حبوبات و غلات در بسیاری از مناطق جهان، تا حدود ۵۰ درصد افزایش یافته است. هم اکنون، دهها میلیون انسان، حتی در مراکز تولید برنج آسیا، از گرسنگی رنج می برند. براساس گزارش های منابع خبری، تاکنون در بیش از سی کشور جهان، گرسنگان سر به شورش برداشته و فروشگاه ها را غارت کرده اند. به گزارش روزنامه اعتماد، در هفته های اخیر بارها کشاورزان ایرانی، با بیل و داس در مقابل مجلس شورای اسلامی دست به تظاهرات اعتراضی زده اند. آن ها از مجلس و دولت خواسته اند که به جای سردادن شعارهای مسخره و بی محتوا، فکری به حال آنان بکنند که تورم روزگارشان را سیاه کرده است.


گرانی، به بزرگترین و کمرشکن ترین مساله روز مردم ایران تبدیل شده است. گرانی مواد غذائی خاص ایران نیست و تمام جهانیان از آن زیان می بینند، اما تفاوت بزرگ میان ایران و کشورهای صنعتی، در این نکته بسیار مهم است: در کشورهای صنعتی، گرانی مواد غذائی اثر چندان آشکاری بر نرخ سایر کالاها و خدمات نداشته است. در نتیجه ضریب تورم در این کشورها از حدود سه تا سه و نیم درصد بالاتر نرفته است. به عنوان نمونه، میزان تورم آلمان، اخیرا در مقایسه با بهار سال گذشته، سه و نیم درصد اعلام شد. منابع اقتصادی، همین را برای اقتصاد کشور زیانبار تشخیص دادند. آن ها گزارش دادند که چنین تورمی ظرف ۱۵ سال گذشته سابقه نداشته است.


گرانی برنج و حبوبات، در کشورهائی که دارای یک نظام اقتصادی با ثبات هستند، دست کم به رشد ناگهانی بهای مسکن، خودرو، پوشاک، خدمات درمانی و سایر نیازهای اساسی مردم منتهی نشده است. اما در ایران، به موازات مواد غذائی، نرخ مسکن نیز، که در سال های اخیر رشدی نجومی و غیرقابل باور کرده، بار دیگر به شدت افزایش یافت. صاحب خانه شدن، اکنون برای همه دستمزدبگیران ایرانی، به رویائی غیرقابل تحقق تبدیل شده است.


بی کفایتی دولت


مردم، عمده این فشارها را ناشی از بی کفایتی دولتی می دانند که ظرف سه سال اخیر، با پشتیبانی آیت الله خامنه ای، تمام معیارهای علمی و منطقی را، برای اداره کشور، به هم ریخته و در عرصه بین المللی نیز، جز تحقیر و بی آبروئی ارمغانی برای ایرانیان نداشته است.


دولت احمدی نژاد، که با ادعای بردن پول نفت بر سر سفره تهی دستان به ریاست جمهوری رسید، در سال ۱۳۸۴ ابتدا ده میلیارد دلار از درآمدهای نفتی را به بودجه دولت افزود، بعد سازمان برنامه و بودجه را، که تا پیش از آن مستقل از دولت عمل می کرد، به زیرمجموعه ای از نهاد ریاست جمهوری تبدیل ساخت و پس از آن، بانک ها را به پرداخت اعتباراتی ترغیب کرد که دست کم ۱۷ میلیارد دلار آن، رسما غیرقابل وصول اعلام شده است.


با این سیاست های داخلی، منطقه ای و بین المللی، ایران روز به روز به انفجار نهائی نزدیک تر می شود. و این، با همان سیاستی انطباق دارد که استراتژیست های آمریکائی از سال ها پیش دنبال می کنند: فشارها باید آنقدر زیاد شود که مردم ایران علیه نظام موجود به پا خیزند. به این ترتیب، میان رهبران جمهوری اسلامی و مخالفان آنان در واشنگتن، ظاهرا پیمانی بر کاغذ نیامده در حال تحقق است: پیمان منهدم کردن ایران.


شرایط بین المللی، می توانست با وجود یک حکومت مردمی و مدبر در ایران، از این کشور یکی از مهمترین قطب های اقتصادی تازه جهان گلوبال را بیافریند، اما در غیاب چنین حکومتی، یکبار دیگر، این سرزمین کهن می رود تا یکی از بزرگترین فرصت های شکوفائی را از دست بدهد.