شماره ۱۱۵۱ ـ ۸ نوامبر ۲۰۰۷
متاسفانه ما مردم به دلایل بسیار رابطه ی درستی با دمکراسی نداریم. و این مشمول و محدود به ایرانیان درون کشور و زیر ستم و سلطه ی حکومتهای دیکتاتوری دیروز و امروز نیست.
شیوه های کرداری و گفتاری ایرانیان برون مرزی و بویژه ایرانیان ساکن اروپا و آمریکای شمالی هم بی شباهت به برخوردها و برداشتهای جماعتی که دمکراسی را در درون ایران برنمی تابند نیست. شما اگر در عرصه ی رسانه های جمعی کار کنید این عدم تحمل ایرانیان را با افزون بر دو دهه سکونت در غربت اما بیگانه با دمکراسی خواهید دید. یکی دو مثال ساده بزنم هموطنان ما حتی در کانادا و آمریکا و اروپا هم همچنان با تکیه بر شایعه و شنیده ها دست به قضاوت و اگر بتوانند مجازات دیگران می زنند.
اگر طرف از دوستداران حکومت شاه سابق ایران باشد، تحت هیچ شرایطی حاضر نیست به ایشان (شاه سابق) هیچگونه اشاره و یا برخورد انتقادآمیزی شود. در حالی که همین فرد با هرگونه اهانت و برخورد و حتی تهمت و افترا علیه حاکمان کنونی ایران هیچ مشکل و مخالفتی ندارد.
از سوی دیگر طرفداران این حکومت هم به همین شیوه رفتاری اقتدا می کنند، هرگونه اتهام و افترا به حکومت و شاه پیشین ایران را صواب و واجب می دانند، اما انتقاد و مخالفت با حکومت کنونی را به آمریکایی و اسرائیلی و خود باختگی رسانه ها و افراد انتساب می دهند، اگر نگویند طرف مزدور و مامور غربیهاست.
در دو هفته گذشته تعدادی از خوانندگان شهروند به گزارش سخنرانی مهندس عبدالعلی بازرگان معترض بودند و بیشتر بر این باور که همین ها بودند که مملکت را به این روز سیاه کشاندند، حالا دیگر ما نباید در رسانه هایی مانند شهروند فعالیتهای آنان را پوشش دهیم.
و یا چند تن از هموطنان به مقاله ی دکتر نفیسی و اشارات او به برخوردهای اهانت آمیز با همجنس گرایان ایران اشاره می کردند و بدون آنکه قصد نویسنده را از آن مثال ها تعقیب کرده باشند، فریادشان به هفت آسمان بلند بود که به “اعلیحضرت فقید” اهانت شده است. حال آنکه اگر آن مقاله درست خوانده می شد روشن بود که هیچگونه قصد اهانتی دست کم بدان معنا که این گروه از هموطنان مدعی آن هستند در کار نبوده است.
هموطنان دیگری به چاپ مطلبی درباره محرومیت دانشجویان بهایی در ایران معترض بودند و چاپ آن را به دلیل حضور همکاری بهایی در شهروند نسبت می دادند. پرسش نخست این است که آیا شباهت ترس آفرینی میان این ادعا و اعتراض و آن هجمه و هجوم به بهاییان و بعدها پیروان دیگر مذاهب و مکاتب فکری در ایران نمی بینید؟ آیا پیشنهاد این گروه از هموطنان معترض ما این است که ما به هنگام استخدام همکارانمان اولا از آنها بخواهیم اعتقادات و باورهای مذهبی و عقیدتی خویش را روشن کنند، و دوما مطمئن شویم که بهایی، و کمونیست و زرتشتی و یزیدی و احمدی و هر آنچه دیگر که مورد علاقه و احترام برخی از خوانندگان نیست، نباشند.
در مورد طرح مسائل ملیت ها و اقلیتهای ایرانی هم همین گرفتاری هست. هموطنان هر حرف و حدیثی در این باره را نسبت می دهند به تجزیه طلبی و تقویت این موضوع. در حالی که آنچه ممکن است به یکپارچگی ایران صدمه جدی بزند، نادیده گرفتن مسائل و مشکلات اقوام ایرانی و اقلیت های دینی و عقیدتی است. کاری که حکومت کنونی می کند و تجربه های تلخی از حکومت قبلی هم در این نادیده گیری به یادگار مانده است. قصدم از این درددل این است که همه ی واکنش های یاد شده حاصل عدم باور ما به دمکراسی است که پایه ای ترین اصل در آن احترام به آراء و عقاید گوناگون است. در جامعه ی دمکراتیک شهروندان آن جامعه مسائل و منافع و اولویت های مردم و میهن خویش را با سنجه های عقیدتی و علائق شخصی و یا گروهی و حزبی و مذهبی خویش داوری نمی کنند، بلکه هر پدیده ای را در پیوند با مسائل و وقایع و حرمت ها و حساسیت های حول آن پدیده می سنجند و به شیوه ای کینه توزانه و غرض ورزانه به مسائل مطروحه ـ حال از طرف هر کسی که باشد ـ برخورد نمی کنند.
مثال ها در این باره بسیار است. و در اروپا و آمریکای شمالی ما مدام شاهد این گونه رفتارهای شهروندانه مردم با مخالفان و منتقدانشان هستیم. و این همه تنها به یک دلیل اصلی و مهم رخ می دهد، و آن باور عمیق و نهادینه شده ی این جماعت به مقوله ی دمکراسی است. ما اگر در طول این سالهای دراز و سختِ پر فراز و نشیب مهاجرت و تبعید به این گوهر یگانه دست نیابیم، در جامعه ای که خود گرفتار دهها تضاد آشتی ناپذیر و شیوه های حکومتی و سنتی ریشه دار دیگر است، دست یابی به دمکراسی و التزام به مراعات آن به این زودیها میسر نخواهد بود.
از همین امروز تمرین مدارا را شروع کنیم و در حد توان و امکان خویش به عقاید دیگران هر چند مخالف و یا منتقد ما باشند احترام بگذاریم و باور کنیم که جامعه ای که در خود تضاد عقاید و سلایق و مذاهب و مرام ها را ندارد جامعه ای آزاد و دمکرات نیست و جامعه ی آزاد و آباد و دمکرات را شهروندان او به وجود می آورند.