مرگ مرا خواهد یافت
چاپ نخست: ۲۰۰۸/۱۳۸۷
ناشر: مترجم
چاپخش: باران استکهلم
این کتاب مجموعه ترجمه ای ست از بیست و نه شعر از پانزده شاعر توسطِ بهزاد رعیت.
شاعران این مجموعه عبارتند از: ویلیام باتلر ییتز، امیلی دیکینسون، سارا تیسدیل، الیزابت بارت براونینگ، آنا لتیتیا بارباولد، توماس هود، جوزف اَدیسون، خورخه لوئیس بورخس، روبرت لوئیس استیونسون، روبرت هریک، روپرت بروک، رودیارد کیپلینگ، سیدنی کلاپتون لِینییِر، شارلوت برونته، هارولد پینتر.
شاعران از زمانهای گوناگون هستند و شعرها متفاوت، اما زیر چتر یک کلمه گرد آمدهاند: مرگ.
مرگ مرا خواهد یافت تکرار مرگ است در بارش رنگینِ کلام که زندگی است.
چاپخش این کتاب را نشر باران به عهده داشته است.
***
زبان سرخ
«زبان سرخ»، عنوان کتابی است نوشتهی م.ف.فرزانه، نویسندهی ساکن فرانسه که به تازگی توسط نشر باران در سوئد منتشر شده است.
م. ف. فرزانه در این کتاب مجموعه ای از نوشته های پراکنده ی خود را که طی چهار دهه ی اخیر در نشریات مختلف منتشر شده جمع آوری کرده است.
چهار عنوان از این مقالات که فصل یکم آمده درباره صادق هدایت است: «آخرین روزهای هدایت» شرح یکی از آخرین دیدارهای فرزانه با این نویسنده است؛ روزی که هدایت آخرین رمان خود را پاره و به سطل زباله میسپارد و تلاش فرزانه برای جلوگیری از این اتفاق نتیجه ای نمیدهد.
دومین مقاله متن سخنرانی انتقادی این نویسنده نسبت به جامعه ی ادبی است. این مقاله زبانی طنزآلود دارد و در دانشگاه آستین تگزاس ارائه شده است.
در مقاله ی «حقیقتی سربسته در یک نامه سرگشوده» که به مناسبت صدمین سال تولد صادق هدایت نوشته شده فرزانه از جمله به کتاب «شناخت نامه صادق هدایت» پرداخته است.
در مقاله ی «جمال زاده و هدایت، پایه گذاران ادبیات نوین فارسی» نویسنده به شخصیت و کارهای این دو نویسنده بزرگ ایرانی پرداخته است.
فصل دوم، مقالاتی است درباره فریدون هویدا، فرخ غفاری، نادر نادرپور، تقی مدرسی، امیر جهانبگلو و روژه لسکو.
در این مقاله ها فرزانه به رمان «قرنطینه» نوشته ی فریدون هویدا، مجموعه شعر «زمین و زمان» سروده ی نادر نادرپور، کتاب «اقلیت ها» نوشتهی دکتر محمدرضا خوبروی پاک و «معمای هویدا» نوشته ی عباس میلانی پرداخته است.
«یادداشتی برای زنده ها» نیز میپردازد به امیر جهانبلگو و روژه لسکو مترجم رمان «بوف کور» به زبان فرانسه، «در سوگ یک نویسنده شایسته» به تقی مدرسی و مقاله ی مفصل «شبهای ۱۱۲» به خاطرات دقیقی از فرخ غفاری و فریدون هویدا.
در فصل سوم درنگی شده است بر سینما و چند فیلم با مقالاتی چون «وظیفه فرهنگی سینما»، «دست های حسین کاظمی در فیلم مونپارناس» و انتقاد از فیلم «طعم گیلاس» کیارستمی.
در فصل چهارم سه داستان کوتاه از نویسنده فرانسوی مارسل بعالو و دو داستان کوتاه از لئونید آندریف، نویسنده روس. شرح حال این دو نویسنده نیز در ابتدای داستان ها تدوین شده است.
«عروسک دماغ قندی» نیز شرح یک قصه ی عامیانهی ایرانی است که نظیر آن در کتاب «زندگی سری سالوادور دالی» به نقل از این نقاش بزرگ آمده است.
م. ف. فرزانه از نوجوانی با مطبوعات همکاری میکرد. به معرفی دکتر سیدصادق گوهرین با صادق هدایت آشنا شد و تا پایان عمر هدایت دوست و مرید او بود.
سال اول حقوق را در تهران، روانشناسی و مردم شناسی را در سوربن گذراند و تحصیل حقوق را تا دکترای حقوق بین الملل در پاریس و تولوز ادامه داد. سپس با بورس دولت فرانسه فارغ التحصیل انستیتوی عالی سینمایی پاریس شد و از آن پس فیلم هایی مستند، بیشتر درباره ی هنر ایران، ساخت. مدتی به ایران آمد، نخستین آموزشگاه فنی سینمایی را تاسیس کرد و از اولین پایه گذاران تلویزیون ملی ایران شد. لیکن محیط کاری به قدری برایش ناگوار آمد که از شغل سینمایی دست کشید و به عنوان رئیس بانک صادرات به پاریس بازگشت.
آثار فرزانه عبارتند از: دو کتاب درباره ی هدایت («آشنایی با صادق هدایت» نشر مرکز، ۱۳۷۳، «صادق هدایت در تار عنکبوت» نشر مرکز، ۱۳۸۳)؛ رمان اتوبیوگرافیک «عنکبوت گوبا»، رمانهای «چاردرد»، «خانه»، «دندانها»، «راست و دروغ»، و «بن بست»؛ ترجمه هایی از گوگول، فروید، اشتفان زوایگ، رنه گروسه، هورتیک، چخوف، موپاسان و ژان پل سارتر …
فیلم های مستند او نیز عبارتند از: «مینیاتورهای ایرانی»، «کورش کبیر»، «وقایع ایرانی»، «زن و حیوان یا هفت هزار سال هنر در ایران»، «زنهای پاریسی» و «جزیره خارک» …
***
رود تلخ زندهام نگهدار!
رود تلخ زندهام نگهدار! عنوان مجموعه شعر تازهای از ژیلا مساعد است که به تازگی توسط نشر باران در سوئد منتشر شده است.
در این مجموعه ۳۵ شعر، در ۹۱ صفحه ارائه شده است. در صفحه ۱۰ کتاب شعر اعتراف را می خوانیم:
«اهل ذمّهام
عجمم
گنگم
مشرکم
کافرم
مرتدم
ملحدم
زندیقم
رندم
رندم
رندم
پیش از تو زاده شدم
هنوز تو نبودی
که بر درگاه پرستشگاه
حک شده بودم
و آب و آسمان زیر فرمانم
بر فرقم زیارتگاه ساختی
و خشکسالی ترک مان نکرد
نمی توانی بشکنی ام
از مرمر نیستم دیگر
از استخوانم و پوست
از کلامم
از حقیقتم
انسانم
زانو بزن در مقابل قلب من.»
ژیلا مساعد، متولد سال ۱۳۲۷، تهران است. وی در حال حاضر ساکن سوئد است و تا به حال از او مجموعه شعرهای «غزالان چالاک خاطره» (۱۹۸۶)، «یله بر کجاوه اندوه» (۱۹۸۸)، «پنهان کنندگان آتش» (۱۹۸۹)، «ماه و آن گاو ازلی» (۱۹۹۳)، «پری زدگان» (۱۹۹۶)، «سرخ جامه ای که منم» (۲۰۰۰)، «اقلیم هشتم» (۲۰۰۳)، و در زمینه ی نثر، کتاب های «پنجره ای رو به خواب های قدیمی»، «ایشتار» و «توفان» منتشر شده است. از مساعد مجموعه اشعار «ماه و آن گاو ازلی»، «هفت اقیانوس وحشی» و «زیر رودخانه بالشی هست» به زبان سوئدی منتشر شده است. برخی از شعرهای او به زبانهای اسپانیایی، استونی، هلندی، آلمانی و انگلیسی نیز چاپ و منتشر شده است.
***
مادام X
مجموعه داستان مادام X نوشته مهرنوش مزارعی به تازگی توسط نشر باران در سوئد منتشر شده است.
این مجموعه شامل هفت داستان با نام های «یک فیلم خوب»، «جاده ی پشت باغ پرتقال»، «روزی که برادرم به دنیا آمد»، «آیا میشود تمام لکه های کثیف را پاک کرد؟»، «مادام X »، «سفر شمال» و «میتوانید نوشین را مجسم کنید در لحظه ای که …».
در پشت جلد کتاب به نقل از ملیحه تیره گل ـ منتقد ادبی و پژوهشگر ـ در مقاله ای با عنوان «گویه های سکوت در داستان های مهرنوش مزارعی» در سایت «غرفه آخر» آمده است: «خانم X ، زنی است که تصمیم میگیرد بهکاری متفاوت با تربیت شخصی و اصول متعارف فرهنگی اش دست بزند. او در نخستین مرحله های اجرای تصمیم، دچار چنان تردیدی میشود، که هربار، هر امکانی را، به بهانه ای، پس میزند. … منتها، در آستانه ی رسیدن به آن خواسته، عاملی ظاهراً بیرون از تردیدهای او، در اجرای تصمیم اخلال میکند.
… از منظر من، پرسش های انگیخته از این داستان، دقیقاً همان هایی است که از برخی از داستان های پیشین مزارعی، مانند «سنگام»، «غریبه ای در رختخواب من»، و «بریده های نور» نیز برمی خیزند؛ و همه، روایتگر خواستن هایی است که به توانستن نمی رسند. چه نیروی تاریخی مهیبی این نتوانستن را به اعماق روان زن رانده است؟ آیا بین ارزشداوری های عالم و آدمی که به داستان «مادام X » پا گذاشته اند، و آن «نیروی مهیب»، رابطه ای هست؟ آیا اصلاً «نیروی مهیب» در این «نتوانستن»ها دست دارد؟ یا، صرف نظر از حضور و کارکرد آن، این سرشت روانی زن است که «عمل جنسی» را هم ارز با «عشق» بها میدهد، و حضور عشق را برای هم آغوشی شرط لازم میداند؟ آیا همین تصور من میتواند زاییده ی عملکرد هزاران هزارساله ی آن «نیروی مهیب» باشد؟ یا اصولاً از نظر وجودشناسی پرسمانی معتبر است؟»
پنج داستان از این مجموعه در فضای امروز و در خارج از کشور ایران شکل گرفته است و دو داستان «روزی که برادرم به دنیا آمد» و «سفر شمال» خاطرات راوی از دوران کودکی اش در ایران است.
داستان «یک فیلم خوب»،گفت و گوی یک زن و مرد است در حین بیرون آمدن از سینما و خوردن شام در رستوران و رفتن به خانه. زن مدام از فیلمی که دیده صحبت میکند و فیلم خوب را با ارگاسم خوب قیاس میکند.
داستان «جاده ی پشت باغ پرتقال» درباره فردی است که به نظر میرسد در پی یک اختلاف با همسرش از خانه خارج شده و شب را در هتلی خارج از شهر گذرانده است و صبح فردا در یکی از گردش های اطراف هتل به طور اتفاقی و در پی یک حادثه با زنی سالخورده و عشق او به همسرش آشنا می شود.
داستان «روزی که برادرم به دنیا آمد»، از زاویه دید دختربچه ای روایت میشود که مادرش باردار است و به واسطه شغل پدرش به شهر کوچکی نقل مکان کرده اند. یک دکتر کلیمی نیز در این داستان وجود دارد.
داستان «آیا میشود تمام لکههای کثیف را پاک کرد؟»، برشی است از وسواس یک فرد برای تمیز کردن آشپزخانه.
داستان «مادام X » درباره زنی است که عقیده دارد دیر یا زود همسرش به او خیانت خواهد کرد پس بهتر است پیش از آن با مرد دیگری دوست شود تا دلش نسوزد.
داستان «سفر شمال»، به سال های پیش از انقلاب ۱۳۵۷ برمیگردد و نخستین سفر خانوادگی خانواده ای در شیراز با اتومبیل شخصی به مازندران. داستان با حادثه ای در متل قو پایان مییابد.
در داستان «می توانید نوشین را مجسم کنید در لحظه ای که …»، راوی داستان با دختری به نام نوشین آشنا شده که به واسطه ازدواج با مردی ایرانی به آمریکا رفته و بدون آنکه اقامت دایم داشته باشد تصمیم به طلاق گرفته است.
مهرنوش مزارعی در سال ۱۳۳۰ در تهران به دنیا آمد و در سال ۱۳۵۸ برای ادامه تحصیل به امریکا رفت و همان جا ماندگار شد. در سال ۱۹۹۱ فصلنامه ادبی فروغ را به اتفاق یکی از دوستان خود در لس آنجلس بنیان گذاشت. این نشریه به معرفی ادبیات زنان اختصاص داشت و تا سال ۱۹۹۳ به چاپ می رسید. در همین سال ها برگزیده ای از نمایشنامه های داریوفو را ترجمه و در مجموعه ای به نام «یک زن، تنها» منتشر کرد.
تا به حال از او سه مجموعه داستان در آمریکا و یک برگزیده آثار در ایران منتشر شده است با نامهای «بریده های نور» (نشر ری را/ بهار ۱۹۹۴/لس آنجلس)، «خاکستری» (نشر ری را/ ژانویه ۲۰۰۲/ لس آنجلس) و « کلارا و من» (نشر ری را ۱۹۹۸ /لس آنجلس)
مهرنوش مزارعی در حال حاضر کالیفرنیا زندگی میکند.
***
پاورقی ـ دفتر شعر رباب محب
«پاورقی»، هشتمین دفتر شعر رباب محب است که به تازگی توسط نشر باران در سوئد منتشر شده است.
این مجموعه شعر شامل ۸۶ شعر و هشت پاورقی است که در سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵ میلادی سروده شده اند.
تولد، زندگی، مرگ، انسان، انسانِ ضد انسان، درون نگری، عکس ها و خاطره ها از جمله موتیف های شعر محب است.
دو شعر آغازین کتاب را مرور می کنیم:
۱
ترجیح می دهم پیاله ی شعر را بنویسم و شعر را بنوشم و بگذارم قلم تمامِ مرا بازنویسی کند.
ترجیح می دهم این خود، که شما می شناسید، نباشم، من باشم: شاعری در سایه ی پستان هاش
آخرِ حرف را میلیسد.
ترجیح می دهم- این- تنها … شروعِ یک شعر باشد:
شعری در پیاله ی شعر!
۲
حتم دارم. دیوارها نه موش داشتند، نه گوش. این تکه سنگی که در واژه هام افتاد هرگز فرصت دیالوگ پیدا نکرد و حالا پرتره ی گیجم را که روی این کاغذ می کشم خوابم را تعریف می کنم:
من گم شده ام، جایی در پیاده روهای خالیِ دیروز، نگاهی از کاسه ی سرم هی میکشد بیرون.
رباب محب، شاعر ساکن سوئد، متولد سال ۱۳۳۲ شهر اهواز است. از او تا به حال مجموعه شعرهای «بهار در چشم توست»(استکهلم ۱۳۷۱)، وارینیا(نشر باران، استکهلم ۱۳۷۳)، «آنام کوچک خدا»(استکهلم ۱۳۷۵)، «زنجموره های مخدوش»(نشر قلم، گوتنبرگ ۱۳۷۷)، «کلاستروفوبی تن»(همراه با سهراب مازندرانی و سهراب رحیمی، نشر رویا و VIJ ، استکهلم ۱۳۷۷)، «پس از این اگر از هراس خالی بمانم»(نشر لاجورد، تهران ۱۳۸۳)، «ر»(نشر دریا ۱۳۸۵) و «از زهدان مادرم تا باب تمثیلات»(نشر دریا، ۱۳۸۶) منتشر شده است.
از رباب محب همچنین داستانی تحت عنوان «با دست های کوچک به خانه برمیگردیم» برای نوجوانان(نشر نگاه، ایران ۱۳۵۸) و «پری دریایی هانس، معرفی شیوه های آموزشی و تربیتی کودکان اوتیزم»(نشر لاجورد ایران، ۱۳۸۱) منتشر شده است.