شماره ۱۲۲۱ ـ پنجشنبه ۱۹ مارچ ۲۰۰۹
فرا رسیدن عید نوروز را به همه هموطنان ایرانی و تمام کسانی که آن را گرامی می دارند تبریک گفته و به جای دعا، آرزو و تلاش کنیم که سال جدید سال آزادی (دین، زبان و بیان) و آزادی زنان، همراه با فقرزدایی (فقر در حد بینوایی) در کشور ثروتمندی همچون ایران باشد.
در نوشتن این مقاله من به جای توسل به احساسات، در حد داده ها و اسناد باقی خواهم ماند و اشتباه را با ارائه و سند و دلیل برای هر سطر این نوشته مرجوع خواهم دانست.
پدیده نوروزکه آغازفصل بهاردرنیمکره شمالی وشروع پائیزدرنیمکره جنوبی است، درواقع یک پدیده نجومی است. دردو روز، زمین دردَوَران بیضی وار نزدیک به دایره اش به دورخورشید، به سبب انحراف محوری اش، در وضعی قرار می گیرد که شب و روزدرتمام کره زمین ۱۲ ساعت می شود و نوید شروع بهار (نوروز) در نیمکره شمالی و آغاز پائیزرا درنیمکره جنوبی می دهد. و به همین قیاس تقریباًششماه بعد یادآور آغاز پائیزدر نیمکره شمالی و فرا رسیدن بهار در نیمکره جنوبی را اعلان می دارد. علاوه بر دو روز اول بهار و اول پائیز، دو روز دیگر نیزدرنیمکره شمالی و جنوبی (جز خط استوا و دو قطب) بصورت عکس همدیگر مشخص اند. طولانی ترین روز نیمکره شمالی با طولانی ترین شب نیمکره جنوبی مصادف است و برعکس، همچنان که فصل ها در مقابل همدیگر قرار دارند.
نتیجه اینکه نوروز (اول بهار) نظیر (اول پائیز) یک پدیدۀ جهانی نیست، پدیده ای است که به نیمکره شمالی متعلق است و همان موقع در نیمکره جنوبی آغاز پائیز است، و اول پائیز نیمکره شمالی نیز با آغاز بهار (نوروز) نیمکره جنوبی مصادف است.
همین قیاس در مورد طولانی ترین روز (به قول منجمین قدیم: قلب الاسد) وطولانی ترین شب (یلدا) هم صادق است. گویی بخاطر خط استوا، کرویت زمین، انحراف محوری اندکی بیش از۲۳ درجۀ آن، ونیز بیضی بودن مدارش، کره زمین با قانون تقابل ” یانگ” و”یین” چینی وهمراهی دو تضاد با هم، در مورد فصول رفتار می کند نه با قاعده “این همانی” ارسطو، لذا سخن در مورد نیمکره شمالی است و ذهن در مورد نیمکره جنوبی باید آن را وارونه سازد تا حقیقت کلی و کامل را درمورد کل کرۀ زمین درک کند.
پس ازاین مقدمه کوتاه، قابل ذکراست که بقول منجم ودانشمند واندیشمند بزرگ، ابوریحان بیرونی، درک و تشخیص طولانی ترین روز و شب سال نیازی به دانستن هندسه و ریاضیات و علوم نجوم ندارد. آن دو روز را مردمان غیرمتخصص نیزمی توانند ازاندازه گیری کوتاه و بلند شدن سایه دیوارخانه شان تشخیص دهند و دو روزبقول او ” انقلاب صِیفی” و ” انقلاب شَتوی ” را تعیین کنند، “اما اعتدالین (نوروز و اول مهر) را نمی شود شناخت مگر پس از اینکه انسان درآغازکارعَرض بَلد ومِیل کلی را بداند “. (آثارالباقیه عَن القرون الخالیه، صفحه ۳۴۳، ترجمۀ اکبردانا سرشت،۱۳۲۱ تهران) انحراف محوری زمین را مانند شعاع زمین ابوریحان محاسبه کرد. کشف نوروز و اول مهر، یعنی آغاز بهار و آغاز پائیز در واقع یکی از کشفیات بزرگ بشری است و مربوط می شود به مسئله مهم “زمان سنجی”.
از نظرعلم تاریخ و جامعه شناسی، اقوام و مردمان شکارچی و کوچ – رو تقویم قمری دارند. آنان فاقد امکانات فکر ( خط، هندسه، ریاضیات، و علم نجوم ) و ابزار لازم (رصدخانه) و نیز نیاز واقعی برای سنجش دقیق زمان هستند: ( مالیات گیری، مراسم مذهبی سالانه، تحقیق علمی و قشون کشی و…). حداکثر در مواردی، فرا رسیدن بهار را از روی رویش گیاهی جهت چرای گوسفندان و گله های خود عزیز می دارند، بی آنکه به مرحله “زمان سنجی” برسند و روزی را که شب و روز در آن برابر می شود تشخیص دهند، تا چه رسد به تعیین دقیق تحویل سال، که شناختِ ساعت، دقیقه و ثانیه را می طلبد.
“زمان سنجی” نیاز زیستی مردمان اسکان یافته است که بتوانند دورۀ کاشت و داشت و برداشتِ محصول خود را معین سازند، اما انسانهای روستانشین نیز نمی توانستند در عصر سنت، اول بهار یعنی نوروز یا اول مهر (پائیز) را تعیین کنند. “زمان سنجی” کار آسانی نیست و امروزدرعصر انفورماتیک (قرن بیستم میلادی = پانزدهم هجری شمسی) مردمان عادی با وسایل معمولی قادر به این کار نیستند و روز و لحظه تحویل را نمی توانند مشخص سازند. برای رسیدن به “زمان سنجی” و تنظیم تقویم خورشیدی مقدماتی لازم است که در درجه اول، به وجود آمدن شهرنشینی، سپس تشکیل دولت و پدیدار شدن دین، توسعه تولید و مبادله، جمع آوری مالیات و … است، نیازو پولی که باید امکانات لازم برای تحقیق علمی مسئله فراهم آورد، تا منجمان بتوانند آن دو روز را تعیین کنند. به عبارت دیگر تشکیل دولتشهرها، شرط لازم برای ” زمان سنجی” است، اما شرط کافی، کشف خط، توسعه ریاضیات و تأسیس رصدخانه است. با این مقدمات به موضوع “زمان سنجی” و کشف نوروز (اول بهار) و اول پائیز می پردازم.
“زمان سنجی” و تعیین نوروز (اول بهار) و اول پائیز، در کنار اول تابستان و زمستان، بنا به داده های تاریخی، به آغازگران تمدن بشری یعنی “سومریان”، میرسد، مردمی زراعت پیشه و متمدن، که جهت تنظیم امور زراعی و تولیدی، تجاری، اداری، دینی و نظامی و … خود نیاز به تقویم خورشیدی و ” زمان سنجی” داشتند.
سومریان در ۳۳۰۰ ق. م (پنج هزار و سیصد سال پیش) خط را در شهر اوروک URUK کشف کردند و آن را از شکل تصویرنگاری (پیکتوگرام) به خط اندیشه نگاری (ایدئوگرام) میخی تکامل دادند که به خط عهد باستان مبدل شد و هم اقوام پیوندی زبان ایلامی وگوتی و.. هم قالبی زبان (سامی زبان) اککدی، بابلی و آسوری، و هم تحلیلی زبان هیتتی و هخامنشی، زبان خود را با آن خط به کتابت درآوردند. با کشف خط، تجربیات نجومی نیزمثل تجربیات طبی وادبی و … قابل نوشتن شد و حفظ گردید و تکامل یافت. ریاضیات سومری نیز با کشف خط توسعه یافت(جرج سارتون – تاریخ علم). سومریان تجارت پیشه برای تسهیل محاسبات خود به جای مبنای ده (که به انگشتان دستها مرجوع است)، براساس شش، مبنا را شصت قرار دادند و هنوز سنجش زمان (دقیقه و ثانیه) بر مبنای شصت سومری انجام می گیرد. سومریان در نخستین شهر جهان یعنی شهر” اور” ـ به معنی شهر: در اور- میه (شهر آب)ـ در ” زیگورات ” مشهور که هم معبد و هم رصدخانه بود به مرحله زمان سنجی رسیدند و توانستند برای اولین بار، دو روزی که در آن شب و روز با هم برابر می شود و نیز اول تابستان و زمستان را نیز تعیین کنند. در رصدخانۀ ” اور” آنها متوجه هفت ستارۀ متحرک در آسمان شدند که بنظرشان به دور زمین ساکن می گردیدند و “هفته” از همین رصد به دست آمد که در بعضی از زبانهای اروپایی هنوز نام آنها باقی مانده است.
۱ـ روز خورشید Sunday (یکشنبه)
۲ـ روز ماه Monday (دوشنبه) به فرانسه Lundi و به همان معنی.
۳ـ روز مریخ (بهرام) Mardi بفرانسه (سه شنبه) که همان Marsdi یا روز مارس است.
۴ـ روز عطارد (تیر) Mereredi بفرانسه (چهارشنبه) یعنی روز مرکور است.
۵ـ روزمشتری (برجیس) که بفرانسه Jeudi گویند که روز ژوپیتر یعنی خدای خدایان رومی است (در یونانی زئوس تلفظ می شد).
۶ـ روز زهره (آناهیت) که بفرانسه Vendredi است که همان روز ونوس می باشد. (آناهیت بصورت ناهید درآمده است.)
۷ـ روز زحل (کیوان) که به انگلیسی Saturday است یعنی روز ساتورن که همان زحل است.
علت عدم ترتیب درست نام روزهای هفته در تطابق با واقعیت، از سومر تا رصد بغداد (قرن سوم و چهارم هجری) ناشی ازسطح پائین ریاضیات ( نبودن علم جبر، کسر اعشاری و بخصوص عدد π پی ) و نیز دقت اندک وسایل نجومی ( اسطرلاب ها ) بوده است. بدون احتساب خورشید و ماه، بنابه ترتیب حقیقی: عطارد، زهره، مریخ، مشتری و زحل باید قرار گیرد چنان که در تاریخ یعقوبی آمده است.
شبانه روز را نیز بنا به چهار خدای اصلی و پایۀ شش، به چهار تعداد شش ساعت تقسیم کردند که درهریک، یکی ازخدایان حاکم است: شش ساعت شب، شش ساعت صبح، شش ساعت ظهر، و شش ساعت عصر چهار خدای اصلی (و طبیعی) سومری اساس چهار عنصر، چهار طبع و به تبَع آن چهار فصل و چهار قسمت یک شبانه روز است به قرار زیر:
۱ـ خدای آسمان (آن: خدای پدر: گرما و آتش)
۲ـ خدای زمین (تی: خدای مادر: سردی وخاک)
۳ـ خدای هوا (انلیل: خدای هوا) که از ترکیب آسمان و زمین به وجود می آید.
۴ـ خدای آب(دریاهای ژرف و آبهای کنترل شده) که بنام ” انکیدو ” نامیده می شد.
خدای آسمان طبعی ” گرم و خشک ” داردو نشانۀ فصل تابستان و ظهردرروز است.
خدای زمین طبعی سرد و خشک دارد و نشانه زمستان و شب است.
خدای هوا طبعی گرم و تر دارد و نشانه پائیز و عصر است.
خدای آب طبعی سرد و تر دارد و نشانه بهار و صبح است.
طب سُنتی، برای به تعادل درآوردن این ” چهار طبع مخالف و سرکش ” بنا شده بود و چهارعنصر( آخشیج ها ) نیز بر آن اساس بودند. هر فصل نیز خصلت یکی از این چهار خدا را داشت.
در این مورد می توان به الواح سومری تالیف SamuelNoahKramer ساموئل کرامر با ترجمه استادانه داود رسایی، انتشارات ابن سینا، ۱۳۴۰ تهران رجوع کرد(صفحات: ۱۱۸، ۱۶۰، ۱۵۶، ۲۶۵، ۳۲۵، و … کتاب از روی چاپ اول History Begins at Summer ترجمه شده که در چاپ دوم بیش از صد صفحه به آن افزوده شده است.) سومریان در روز اول بهار (نوروز) جشن های مفصلی، به مدت دوازده روز برگزار می کردند (صفحه ۳۶۵) و هر نوروز زن خدای سومری به نام ” نانشه ” که الهه ی ” عدالت، مهربانی و راستی ” بود به حساب نیک و بد مردم رسیدگی می کرد و شوهرش و چند گواه نیز حضور دارند (صفحه ۱۲۹) …
از مُناظرۀ تابستان و زمستان نیز (صفحه ۳۲۵) آشنایی آنها با دو فصل دیگر معلوم است. از مزارعی هم اسم برده اند که در چهار فصل محصول می دهند (صفحه ۱۱۸) دانشمند شهیر ” ژان بوترو” که همکار “کرامر” است و کتاب فوق تحت عنوان “تاریخ از سومر شروع می شود” L’ Histoire Commence a Sumer در زیر نظر او به فرانسه ترجمه شده در کتاب ارزندۀ دیگرش به نام ادیان خیلی باستانی در بین النهرین در صفحه ۳۱۶ از مراسم سال جدید و در صفحه ۳۰۶ از دوازده روز جشن نوروزی سخن می گوید که روز سیزدهم استراحت می کردند. در مورد تقویم سومری هم می توان به صفحات ۲۹۴ ـ۲۹۲ کتاب رجوع کرد.
Jean Bottéro
La Plus Vielle Religion En Mésopotamie 1998
Editions Gullimard
و در مورد اَشکال زمان سنجی و تقویم های مختلف نیز می توان به کتاب ارزنده زیر مراجعه کرد:
KRZYSZTOF POMIAN: L’ORDRE DU TEMPS, 1984. E. Gallimard
نوروزازسومراز یکسو به اککد و از اککد به بابل و آسور به ارث رسید و از سوی دیگر به آغازگران تمدن درکشورما ایران یعنی ایلامی ها و از طریق ایلامی ها به هخامنشیان و … منتقل شد.
ایلامی ها که بنظر می رسد قدمت تمدنشان بعد از سومریان و تحت تاثیر آنها دومین تمدن باستانی بشری است (پیش از مصر، هندوچین) مبنای عدد را ده انتخاب کرده و سال را به دو فصل تابستان بزرگ و زمستان بزرگ تقسیم نمودند و تقویم ایلامی دوازده ماهه است که در متون ایلامی، و نیز کتیبۀ بیستون داریوش اول هخامنشی باقی مانده است. دوست از دست رفته، زنده یاد دکتر علی مظاهری استاد Hautes Etuedes En Science/sociales
در تحقیق ارزنده ای راجع به تقویم خورشیدی درایلام واز دوعید که سرآغاز فصل شش ماهه ایلامی است به قرار زیر نام می برد:
ـ عید جو: مصادف فصل بهار و آغاز نوروز بوده است.
ـ عید شراب (خرما یا انگور) در اول مهر (پائیز) بوده است.
(نگاه کنید به:
Revolution 1980IRAN, Histoire et
Le Sycomere – Zaman Paris Page 55-63)
می دانیم که هخامنشیان (مرکب از شش ایل ده نشین و چهار ایل کوچ – رو) وارثان ایلامی در شهر شوش (پایتخت اول) و شهرانشان یا انزان (پایتخت دوم) بوده اند و تخت جمشید نیز در پنجاه کیلومتری انزان قرار دارد. به نظر استاد مظاهری “چغازنبیل” که بزرگترین زیگورات تاریخ است رصدخانه هم بوده است.
مقایسه نام ماه های دوازدگانه ایلامی با نام ماه های هخامنشی تردیدی در اصل ایلامی و ترجمه با تلفظ هخامنشی آنها جز ماه دوازدهم باقی نمی گذارد. (در سه ماه چون جنگی اتفاق نیفتاده، نام پارسی باستان آنها را نمی شناسیم (ماههای پنجم، ششم و یازدهم) در کتیبۀ بیستون به هر سه زبان ایلامی (پیوندی)، بابلی (قالبی یا سامی) و پارس باستان (تحلیلی) که خود داریوش زبان “آرین” می نامد نام ماهها موجودند و سه ماه ناموجود در کتیبه نیزازاسناد ایلامی و بابلی قابل تکمیل بقرار زیر می باشد.
باید توجه داشت که متن ایلامی در هشت ستون و ۵۹۳ سطر است و متن پارسی باستان در ۵ ستون و ۴۱۴ سطر می باشد و خلاصه بابلی ۱۱۳ سطر را شامل است، لذا متن ایلامی مشروح تر و به عنوان اساس کتیبه نوشته شده و در نظر بوده است.
ایلامی پارسی باستان بابلی
۱ـ حادوکن نس آ دکان یسه نیسانو (نیسان)
۲ـ تورمور (اورمور) تورا – واهارا ایارو
۳ـ ساکور ریسیس ای گارسیس سیمانو
۴ـ کرما باداس گرما پادا دئوزو
۵ـ تور ناباسیس ـ آبو
۶ـ قرر باسیس ـ اولولو
۷ـ باگیاتس باغیادیس تشریتو
۸ـ مارگاساناس ورکزن آرهمسونو
۹ـ حاسیاتیاس اسیادیسه کسلیمو
۱۰ ـ حانامکس آنامکه تبتو
۱۱ـ سامی ماس ـ سباتو (شباط)
۱۲ـ میکاناس وییاکن ادارو
تعجب است که در ترجمه شارپ به فارسی و فرانسه (فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی) به جای رجوع به متن ایلامی کتیبه، دنبال تعبیرهای عجیب و غریب برای نامهای پارسی باستان ماه ها گشته اند و یا مثلاً (انامکه) را “اشاره به خدای بی نام یعنی فوق جمیع نامها” تعبیر کره اند (صفحه ۱۴۸) و…
تقویم داریوش بیانگر آن است که هخامنشیان زرتشتی نبوده اند (در این تقویم اشاره ای به امشاسپندان و دین زرتشتی نشده) می دانیم که تقویمهای سنتی علاوه بر مسئله دولت و مالیات، مسئله مذهب و روزهای مذهبی معین را نیز با خود همراه داشتند مثل یلدا و… گاهی نیز تعبیرات مذهبی را بر یک واقعیت نجومی موجود سوار کرده اند: آغاز حرکت خورشید در هرمزدروز (نوروز) در دین زرتشتی! و آغاز خلافت علی بن ابی طالب در نوروز به روایت امام ششم شیعیان! چون ایلام نیز همچون هخامنشی، ایرانی است به معنی متعلق به سرزمینی که امروز ایرانش می نامیم، لذا اساس تقویم ایلامی داشتن، ماه شماری هخامنشی منطقاً نباید حساسیت برانگیزد!
در دوره های اقتدار که حکومت ها توان کافی برای کارهای علمی و نجومی داشتند نوروز را به دقت تعیین و تقویم را اصلاح یا تصحیح می کردند و در دوره های آشفتگی باز نوروز جابجا می شد چنان که در تاج گذاری آخرین پادشاه ساسانی (یزدگرد سوم) با ماه ژوئن مصادف بوده و در تاجگذاری ملکشاه سلجوقی (۱۰۷۲ میلادی = ۴۵۰ هـ. ش) به ۱۸ فروردین افتاده بود.
ملکشاه برای جمع آوری مالیات در امپراتوری سلجوقی که از کاشغر چین تا مرزهای مصر گسترده بود، نیاز به تقویم دقیقی داشت تا جمع آوری مالیات را کنترل کند. هیئتی هشت نفره، که حکیم عمر خیام (۱۱۳۱ـ ۱۰۴۸) جوان ترین عضو آن هیئت و ۲۴ ساله بوده است، به احتمال قوی تحت نظرحکیم ابومظفر اسفرازی که او هم ایرانی است تشکیل شد و پس از شش سال در ۱۰۷۸ میلادی (هـ. ق. ۴۵۶ = ۴۱۷ هـ. ق) تقویم به همت آن هیئت تنظیم شد که از آن میان نامهای زیر در تاریخ باقی مانده است: حکیم اسفرازی، حکیم عمر خیام نیشابوری، حکیم لوکری، حکیم خانی، حکیم ابونجیب واسطی و … سید حسن تقی زاده در مورد زیج جلالی (جلال الدوله ملکشاه) تحقیقات ارزنده ای دارد (که به همت ایرج افشار به چاپ رسیده است). ذبیح بهروز در ” تقویم و تاریخ در ایران” (ایران کوده، شمارۀ ۱۵، ۱۳۳۱ تهران) در صفحات ۵۳ و ۶۲ می نویسد: “اسم حقیقی این تاریخ چنان که در برخی نسخه های خطی دیده می شود- ملکان شاهی- است”
بعد می افزاید: ” ترکیب نامی مثل ملک شاه از دو کلمۀ ملک و شاه، که هر دو به یک معنی است مطابق سلیقۀ زبان فارسی نیست و سابقه ای برای این نام تاکنون به نظر ما نرسیده است.” حق با او است “ملک شاه” یا “ملکان شاه” بیان ترکی “شاهِ ملک” یا “شاهِ ملک ها” است درست به معنی شاهنشاه. در عهد سلجوقی پادشاهان کوچک محلی را “ملک” می نامیدند و حسن جلال الدوله شاهِ ملک ها (ملکان) بوده است. از زمان ملکشاه تا به امروز دیگر نوروز از محل حقیقی خود تغییری نیافت. براساس زیج جلالی ملکشاه، بعدها زیج هلاکوخان (به رهبری خواجه نصیر طوسی) و زیج غازان خان هم تنظیم گردید. آخرین زیج عهد سنتی زیج “اُلغ بیگ” بمعنی “بیگ والا” ، پسر شاهرخ تیموری یا گورکانی است. چون در سمرقند به رهبری جمشید غیاث الدین کاشانی توانستند عدد پی π را تا ۱۶ رقم درست محاسبه کنند این تقویم اندکی کمتر از ده برابر دقیق تر از تقویم جلالی است. گفته می شود که تقویم جلالی در هر ۳۵۰ سال یک روز از حرکت حقیقی و تقویم الغ بیگ (الوق بیگ) هر ۳۳۰۰ سال از حرکت حقیقی یک روز عقب می ماند. حال آنکه تقویم مسیحی پاپ گریگوری که در ۱۵۸۲ تنظیم شده یعنی تقریبا پانصد سال بعد از تقویم جلال الدوله ملکشاه، هر ۲۲۵ سال یک روز از حرکت حقیقی زمین به دور خورشید و فرا رسیدن نوروز عقب می ماند. حرکت حقیقی بعد از کشف آنالیز ریاضی توسط نیوتن به دقت معلوم شد که ۳۶۵ روز و پنج ساعت و چهل و هشت دقیقه و چهل و شش ثانیه است گاه نیم ثانیه ای را هم بر آن می افزایند.
در نیمکره شمالی از چین گرفته تا اویغورها واوزبک ها و هند و ایران و عراق (سومر و بابل) و مصرو روم حتی “استون هنج” انگلستان تقویم خورشیدی کشف شده بود که بر مبناهای مختلف قرار داشت. بدون تردید بهترین موقع آن آغاز فصل بهار یعنی نوروز است. بعد از انقلاب کبیر فرانسه نیز تقویم انقلاب به وجود آوردند که از اول پائیز آغاز میشد نه ختنه سوران عیسی مسیح، (میلاد مسیح بنابه مشهور در ۲۵ دسامبر است و چون بنابه تورات هر فرزند یهودی باید روز هشتم ختنه شود لذا اول ژانویه در واقع روز جشن ختنه سوران عیسی (ومسیح بعدی) است (سفر پیدایش ـ باب هفدهم آیه ۱۴ ـ ۱۱ـ و ۲۷ ـ۲۳) در نیمکره شمالی مایاهای ساکن مکزیک کنونی نیز (که مثل هندی ها) صفر را منتها در ۳۶ ق. م کشف کرده بودند، دو نوع تقویم داشتند. تقویم عمومی که ۳۶۵ روزه بوده و تقویم خاص شاهان که ۲۶۰ روزه بود. ماه آنها ۲۰ روز داشت و سال خاص آنها از ۱۳ ماه ۲۰ روز تشکیل می شد و سال عادیشان از ۱۸ ماه ۲۰ روزه به اضافه یک ماه پنج روزه تشکیل می شد. این دو تقویم هر ۵۲ سال که با تعداد هفته های یکسال خورشیدی برابر است به هم تلاقی می کردند. در تحقیقات روی استون هنج که در ایالت سالزبوری انگلستان قرار دارد و حدود ۱۶۰۰ ق. م ایجاد شده معلوم گردیده که ترکیبی از تقویم قمری و شمسی است و اول سال را در منطقه ابری انگلستان در اول تابستان تعیین می کردند (از روی تابش آفتاب) چنین تقویم های خورشیدی در چغازنبیل ایلامی و تخت جمشید نیز وجود دارد.
اگر کشف نوروز به سومریان می رسد که از جمله به ایلام در ایران هم ارث رسیده، افتخار تثبیت آن به ملکشاه سلجوقی و هیئت منجمین اکثرا ایرانی آن می رسد، اما هر ملتی که آن را گرامی بدارد به آن ملت نیز متعلق است. کنار نهادن انحصارطلبی باعث قبول جهانی نوروز خواهد شد که به قول وزیر فرهنگ سابق فرانسه “آقای جک لانق” منطقی ترین عید دنیا است. (البته در نیمکره شمالی) ظاهراً ایلامی ها و به تبَع آنها هخامنشیان دو جشن رویش (نوروز) و برداشت محصول (اول مهر) را به حق بر سایر جشن ها ترجیح می دادند.
امسال در جمهوری آذربایجان نیز نوروز مثل ایران رسمی اعلان شده و هشت روز تعطیل عمومی است. در جمهوریهای ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان و قرقیزستان نیز مردم نوروز (بایرام) را گرامی می دارند (نگاه کنید به کتاب پرحجم و ارزنده پروفسور بازن: سیستم کرونولژی در دنیای ترکان قدیم)
LOUI BAZIN: LES SYSTEMES CHRONOLOGIQUES DANS LE MOND TURC ANCIEN
چاپ مرکز تحقیقات علمی فرانسه ۱۹۹۱ CNRS
در مورد تثبیت نوروز به همت ملکشاه، ما زحمت بیشتری کشیده ایم و حق داریم به آن افتخار کنیم.