از مافیای خانواده های پرقدرت در ایران، آقازاده های آیت الله میرزا هاشم آملی لاریجانی در ۳۰ سال گذشته مردان همیشه در صحنه بوده اند
شهروند ۱۲۴۴ پنجشنبه ۲۷ آگوست ۲۰۰۹
به نعل زنان و به میخ کوبان
از مافیای خانواده های پرقدرت در ایران، آقازاده های آیت الله میرزا هاشم آملی لاریجانی در ۳۰ سال گذشته مردان همیشه در صحنه بوده اند، گاهی همچون راسپوتین در سایه و حاشیه می ماندند و پاره ای اوقات، تصویر آنان خودنمایی می کرد.
برادران لاریجانی، بازی بزرگان را در بیت ابوی میرزا هاشم آملی، به خوبی آموخته اند و مردانی هستند برای تمام فصول، می دانند که چگونه باید نان یزید را خورد و مدح عمر را کرد. می توانند نماز صبح را پشت سر علی بخوانند و شباهنگام بر سفره معاویه لقمه بگیرند. در صورت ضرورت، در اوایل انقلاب سر قبر دکتر مصدق می رفتند و یک فاتحه آبکی می خواندند و شامگاه در راه بازگشت به خانه با نوحه های برادر حاج آهنگران در مزار مطهر به سر و رویشان می کوبیدند. آقازاده های میرزا هاشم آملی، از همان ابتدا سوراخ دعا را یافتند؛ به دستبوس آقا می رفتند و دو زانو می نشستند و تسبیح شاه مقصودی را می گرداندند تا دل حضرات را به دست آورند.
از پنج برادر، فقط شیخ صادق راه پدر را در پیش گرفت، چهار برادر دیگر از طایفه فکلیون شدند و حتی در فرنگستان هم درس خواندند، اما هر پنج برادر، در زندگی خود را لیبرال مسلک و در اخلاق درویش مشرب می دانند، اما در همان روز نقش "حسنک وزیر" را بازی می کنند و روز بعد در محاکمه "ابوسهل زوزنی" شرکت می کنند. به قول "رومن ولارد" آنان "در آغوش نور چون کارتنکی حواری وار سرگرم بافتن هستند."
تبارشناسی لاریجانی ها
در حال حاضر، از سه قوه موجود در ایران، دو برادر در رأس دو قوه قرار دارند. شیخ صادق منتصب خامنه ای در قوه قضائیه، علی لاریجانی در رأس قوه مقننه و یک روان پریش فاشیست با روان پارگی ویژه در رأس قوه مجریه ـ هر دم از این باغ بری می رسد.
آیت الله میرزا هاشم آملی، سالهای اواخر دهه ۳۰ و دهه ۴۰ را در نجف گذراند، و شیخ صادق (صادق اردشیر لاریجانی آملی) در سال ۱۳۳۹ در شهر نجف در عراق به دنیا آمد. پس از تبعید خمینی به نجف، میرزاهاشم و روح الله یار گرمابه و رفیق گلستان شدند، اما میرزا هاشم پل های پشت خود را خراب نکرد و یک پایش در قم بود و پای چوبین اش در نجف. بنابر این پلی که بین نجف، قم و مازندران زده شد، در آینده به ثمر رسید: شیخ صادق از مازندران در سال ۱۳۷۷ نماینده دوره سوم مجلس خبرگان شد. علی لاریجانی از قم نماینده مجلس اسلامی هشتم شد و شهر نجف و همراهی با خمینی باعث شد که تمام برادران در آب نمک بخوابند و در این چنین روزی بازی بزرگان حکومت اسلامی را پایه گذاری کنند.
شیخ صادق، با وجود اینکه جوان بود، و نام حجت الاسلامی را به زور یدک می کشید، اما چون در مقابل پروتستانیزم اسلامی سر دعوا و مرافعه را با هاشم آغاجری و سروش آغاز کرد و مشروعیت ولایتی فقاهتی را ازآن خداوند دانست و کارآمدی حکومت را به رای مردم بستگی ندید و طرفدار حاکمیت مطلقه فقاهتی اسلامی بود، مفتی اعظم اش، سید علی خامنه ای، ۸ سال پیش وی را در جایگاه پرقدرت شورای نگهبان جای داد، تا آرزوها و خواسته های سید علی را به مرحله عمل درآورد و اکنون از برکت سر خوش خدمتی ها به مقام عالی قاضی القضات بلدیه الم القرای اسلامی منتصب شد.
شیخ صادق از لحاظ اندیشه اسلامی، همسو با مصباح یزدی می باشد و در مقابل به اصطلاح نام فریبنده بینش نوین اسلامی یا پروتستانیزیست در اسلام به مجادله و مقابله می نشیند. او هم، همچون هم مسلکان اش مشروعیت حکومت اسلامی را از آن خداوند می داند.
آخوندزاده فکلی
علی لاریجانی، روحانی زاده غیر مجتهد، به دلیل نزدیکی به بیت روحانیت، منابع اجتهاد را از سرچشمه نوشید و آب گوارای آن به دهن وی مزه کرد. در همان ابتدا، داماد آیت الله مطهری شد و میخ را کوبید و هم از آخور خورد و هم از توبره، هم رابطه سببی و هم رابطه نسبی با الیگارشی روحانیت پیدا کرد و سریعاً حق صلاحیت ورود به حوزه سیاست را یافت.
از این گونه خانواده ها که به علت رابطه سببی و نسبی با روحانیت، پله های سیاست را سریع طی کردند فراوان داریم، همچون خانواده خاتمی، هاشمی و … پس از دفع خانواده هاشمی از صدا و سیما، جواد لاریجانی، به مدت دو روز مسئول صدا و سیما شد و سپس کشتیبان این رسانه غیر ملی به مدت ۱۰ سال در دستان پرصلابت علی لاریجانی افتاد. صدا و سیما، جایگاهی برای هر دو برادر ـ علی و جواد ـ شد، که نام هر دو بر سر زبانها افتد و علی لاریجانی سودای ریاست جمهوری را در اندیشه و خیالات خود پرورش دهد و جواد لاریجانی به عنوان مفسر سیاسی و تئوریسین و استراتژیست مطرح شود. حضور مستمر محمدجواد لاریجانی در تلویزیون به عنوان تهیه کننده، نویسنده، اجراکننده و مصاحبه شونده، صدای همه را درآورد و مقامات بلندپایه نظام، معترض سوءاستفاده دو برادر از تلویزیون شدند. برنامه های کذایی "چراغ" روح الله حسینیان و امثالهم در این دهه به نمایش گذاشته شد.
بعدها علی لاریجانی دبیر امنیت ملی شد. تخصص وی در به میخ زدن و به نعل کوبیدن است. اپورتونیست راستی است که همسو با باد حرکت می کند و مهارت و زیرکی خاصی در وارونه جلوه دادن تاکتیک و استراتژی دارد. و هر زمانی که در باتلاق فرو می رود، بازی را فرا گرفته و خود را یدک کشان به بیرون می راند. در تلاش است با ادا و اطوارهای لیبرال گونه پایه های حاکمیت اسلامی مطلقه فقاهتی را از تریبون مجلس، مستحکم تر و استوارتر سازد.
استراتژیست پر مدعا
انقلاب شده بود و رای "آری یا نه" به حکومت اسلامی داده شده بود که محمدجواد لاریجانی خرامان خرامان از آمریکا به ایران بازگشت و به همان دلیل وابستگی به بیت روحانیت یک شبه ره صد ساله را طی کرد و به یک چهره نظام حکومت اسلامی بدل شد. به عنوان معاون وزیر امور خارجه علی اکبر ولایتی در دم و دستگاه دیپلماسی حکومت اسلامی مرد شماره ۲ محسوب می شد.
از وزارت امور خارجه قهر کرد و راهی مجلس شد و به عنوان نماینده مردم تهران و کاندیدای جامعه روحانیت، مرد شماره ۲ کمیسیون سیاست خارجی مجلس شد. و روز به روز مشهورتر می شد.
تنور انتخابات دور هفتم ریاست جمهوری داغ شده بود و ناطق نوری به تازگی رقیبی به نام محمد خاتمی یافته بود، و قرار بر این بود که جواد لاریجانی وزیر امور خارجه ناطق نوری شود و از مرد دوم به مرد اول تبدیل شود، اما آن پیمانه ریخت و ناطق نوری راهی خانه شد و وزارت خارجه به لاریجانی نرسید.
اما حادثه ای دیگر برای جواد لاریجانی پیش آمد که موقعیت سیاسی او را خدشه دار کرد و خالق بحرانی شد به نام "لاری گیت". و آن دیدار بدون اجازه جواد لاریجانی با "نیک براون" وزیر خارجه انگلیس بود. لاریجانی در این دیدار بحران زا خود را لیبرال معرفی کرد و مخالف گروگان گیری، اشغال سفارت آمریکا و فتوای قتل سلمان رشدی جلوه داد. تلاشهای بعدی لاریجانی به ثمر نرسید و هر چند که بیشتر خود را از باتلاق "لاری گیت" بیرون می کشید، بیشتر در آن فرو می رفت.
اما جواد لاریجانی همیشه خدمتگزار تغذیه تئوریک و استراتژیک جناح محافظه کار بوده است. نظریه "تفکیک مقبولیت از مشروعیت" به کمک اخوی شیخ صادق به طور رسمی در سمینارهای وزارت امور خارجه، محافظه کاران مذهبی را به فاز "اقتدارگرایی" وارد کرد و فلسفه سیاسی محافظه کاران را فرموله کرد.
او در آرزوی آن بود که "کیسینجر" حکومت اسلامی بشود اما ناکام ماند. آیا با وجود دو برادر در رأس دو قوه، فرصتی به جواد لاریجانی داده خواهد شد که نسخه های جدید برای "تمامیت خواهان" نوشته شود؟
اگر شیخ صادق لاریجانی در راس قوه قضائیه در تلاش این است که مطابق با آرمانهای رهبری، حکومت مطلقه اسلامی را غالب کند و علی لاریجانی از تریبون مجلس با ادا و اطورهای لیبرال گونه اش، آب به آسیاب دولت نظامی امنیتی بریزد، شاید که جواد لاریجانی قواعد بازی را فرا گیرد و در نقش کیسینجر حکومت، به منصبی برسد و تئوری های بافته شده اش را در جایی به کار گیرد و تحصیلات آبکی خود را در یکی از حوزه های حکومتی به کار گیرد و از ریاست پژوهشگاه دانشهای بنیادی به جایگاهی بالاتر پرتاب شود.
تکلیف دو برادر دیگر یعنی باقر لاریجانی (رئیس دانشکده پزشکی تهران) و فاضل لاریجانی (وابسته فرهنگی ایران در کانادا) چه خواهد شد؟
۲۲ آگوست ۲۰۰۹ ـ تگزاس
rezaalavim@yahoo.com