فرح طاهری ـ سی سال پیش، در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸، رژیم جمهوری اسلامی به کردستان حمله کرد تا مبارزات آزادی خواهانه و حق طلبانه ی مردم آن منطقه را سرکوب کند.
شهروند ۱۲۴۴ پنجشنبه ۲۷ آگوست ۲۰۰۹
و برگزاری مراسم حمایت از مبارزات مردم کردستان
سی سال پیش، در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸، رژیم جمهوری اسلامی به کردستان حمله کرد تا مبارزات آزادی خواهانه و حق طلبانه ی مردم آن منطقه را سرکوب کند. آنها ده ها تن را بدون محاکمه و بدون برخورداری از کمترین حقوق متهم، ظرف چند دقیقه به جوخه های اعدام صحرایی سپردند.
روز یکشنبه ۱۶ آگوست ۲۰۰۹ به همت شورای پشتیبانی از مبارزات مردم در ایران مراسمی در حمایت از مبارزات مردم در کردستان به مناسبت سی امین سالروز حمله ی جمهوری اسلامی به کردستان در سالن کانسیل چمبر شهرداری نورت یورک برگزار شد. گردانندگان مراسم فرید پرتوی و مونا بودند.
در این مراسم ابتدا، دکتر امیر حسن پور استاد دانشگاه تورنتو سخنرانی خود را با عنوان "سی سال بعد از ۲۸ مرداد ۱۳۵۸: ناسیونالیسم و تئوکراسی ـ دو پایگاه عمده سرمایه داری و ارتجاع" ایراد کرد. فشرده ی سخنرانی ایشان را در زیر می خوانید:
"قبل از حمله ی وسیع ارتش و پاسداران به کردستان در ۲۸ مرداد، حکومت موقت در بهار آزادی، در اولین نوروز بعد از سقوط نظام شاهی، با هلیکوپتر و هواپیماهای فانتوم به مردم سنندج حمله کرده بود. مردم کردستان رفراندوم دهم فروردین که تغییر رژیم سلطنتی به رژیم اسلامی را به همه پرسی گذاشته بود بایکوت کردند، اما دو روز بعد دولت بازرگان، با وجود نبودن صندوق رای در بسیاری شهرها، آمار دقیقی از شرکت وسیع مردم کردستان در رفراندوم و تایید رژیم اسلامی ارائه داد. عکس العمل کردستان این بود: «صد رحمت به کفن دزد اولی!». در حالیکه سرکوب مردم بی وقفه ادامه داشت حمله ی ۲۸ مرداد آشتی ناپذیری کردستان و سراسر ایران را با رژیم خمینی رقم زد، اما در حالیکه خمینی و همراهانش در سراسر کشور با سرکوب آزادیهائی که مردم در جریان انقلاب کسب کرده بودند مشغول پایه ریزی رژیم ولایت فقیه بودند، جریانهای اپوزیسیون از جمله بعضی سازمانهای چپ در تلاش بیهوده ای برای «دمکراتیزه کردن» دولت و جامعه بودند. در این شرایط که صف انقلاب و ضدانقلاب، آزادی و استبداد، و ارتجاع و انقلاب از مدتی پیش قاطی شده بود، ضد انقلاب قدرت سیاسی را به دست گرفته بود. خمینی دولت کهنسال سلطنتی، این دیکتاتوری طبقات ارتجاعی (ملاکان فئودال و سرمایه داران)، را به شکل یک رژیم تئوکرات ترمیم کرد. ستم ملی، زن ستیزی، نژادپرستی، شووینیسم ملی، و ستم دینی به غیر مسلمانان (از جمله ژنوسید بهائیان) بخشی از پایه های ترمیم شده ی دولت دین سالار بود."
"امروز، مانند سی سال گذشته صف آرائی آزادی و استبداد به هم خورده است. دو تضاد مهم ـ یکی تضادهای آشتی ناپذیر مردم ایران با رژیم و دیگری تضادهای درون رژیم (جنگ جناحها) ـ درهم ریخته اند. در حالیکه این رژیم دست به گریبان بحران مرگ و زندگی است، طیف وسیعی از روشنفکران و فعالان سیاسی تلاش میکنند که به آن حیات تازه ای ببخشند، آن را بزک کنند، و به بازسازی و ترمیم آن بپردازند. اگر ناسیونالیسم، هم سکولار هم مذهبی، هم محافظه کار هم لیبرال، چشم اندازی جز تطبیق و تخفیف این دو تضاد ندارد، و به حفظ دولت کهنسال طبقات ارتجاعی نیاز دارد، کمونیسم جدائی دو تضاد، پایان ستم و استثمار، و سرنگونی دولت طبقات ارتجاعی را طلب میکند. اما جنبش کمونیستی توانائی فکری و سیاسی برای تحقق این خواستها را ندارد و بدون گسست از شکست ها، عقب ماندگیها، و اشتباهات گذشته و بدون تکیه بر دست آوردها و جهش های گذشته همچنان در حاشیه خواهد ماند و بخشی از «وضع موجود» خواهد بود. تولید و بازتولید روابط اجتماعی پوسیده (نظام طبقاتی متکی بر مالکیت خصوصی، پاتریارکی، ستم ملی، نژادپرستی) بدون جایگزین کردن دولت طبقات ارتجاعی با دولت دیکتاتوری پرولتاریا میسر نیست، اما شکست دو تجربه ی مهم انقلاب سوسیالیسی در روسیه و چین بسیاری را دچار این توهم کرد که سرمایه داری «پایان تاریخ» است. از دید کمونیسم، جامعه ی طبقاتی امروز بشر را در «ماقبل تاریخ» نگه داشته است و آغاز تاریخ با پایان طبقات فرا خواهد رسید. آیا این چشم انداز قابل تحقق است؟ شعار نسل جوانان انقلابی در سالهای ۱۹۶۰ این بود: «واقع بین باش! آنچه را ممکن نیست طلب کن!». آنها با این رویکرد توانستند اندکی وضع موجود را دگرگون کنند. امروز همین دیالکتیک بین ضرورت و آزادی برقرار است اگرچه نفی قلمرو ضرورت بدون سنتز نوینی از گذشته ی جنبش کمونیستی ممکن نیست."
ستار آویهنگ فیلم و عکس هایی را که مربوط به آن زمان بود به نمایش گذاشت. موسیقی متن نمایش عکس ها سرودها و ترانه های کردی بود و فضای سالن را به آن زمان و آن مکان نزدیک می کرد.
از عکس های مشهوری که در این مجموعه به نمایش درآمد، اعدام های صحرایی بود که حاکم شرع آن صادق خلخالی ظرف چند روز اولیه حمله ۵۸ تن را به سرعت به جوخه های اعدام سپرد و جهانگیر رزمی عکاس روزنامه اطلاعات از آن وقایع عکس گرفت. یکی از عکس های او جایزه پولیتزر آن زمان را گرفت ولی چون او نمی خواست نامش به عنوان عکاس فاش شود، حدود سی سال بعد اعلام کرد که عکاس آن صحنه ها او بوده است.
صلاح ایراندوست، از مبارزان کومله در آن زمان در کردستان و از اعضای سابق کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری در کانادا که پس از ترک آن حزب در سال ۲۰۰۴ سردبیری سایت ایران تریبون را برعهده دارد، زیر عنوان "سازماندهی جنبش مقاومت در کردستان" سخنرانی کرد. با سخنان او، عکس و فیلم های به نمایش درآمده مشخص تر در ذهن ها نشست. ایراندوست مروری داشت به وضعیت کردستان در آن زمان و اینکه بعد از انقلاب کردستان به مدت شش ماه به مرکز فعالیت انواع گروه های سیاسی تبدیل شده بود. او همچنین مسائلی را که منجر به حمله ی جمهوری اسلامی به کردستان در ۲۸ مرداد ۵۸ شد، برشمرد و بخش هایی از خاطرات خلیل بهرامی، روزنامه نگاری که همراه صادق خلخالی به منطقه اعزام شده بود، را خواند. با توضیحات ایراندوست نام قربانیان و جانباختگان این محاکمات صحرائی عنوان شد. ناصر سلیمی فردی که با دست زخمی در عکس برنده ی جایزه پولیتزر، استوار ایستاده است. احسن ناهید، مبارزی زخمی که بر روی برانکادر اعدام شد.
ایراندوست افزود، در تور سراسری خلخالی ـ چمران صدها مبارز در دادگاه های یک دقیقه ای محکوم و اعدام شدند. او همچنین از دستگیری و اعدام دکتر رشوند سرداری پزشک مبارزی که فقط برای کمک به مجروحان به منطقه رفته بود در شهریور ۵۹ گفت.
در ادامه مراسم، سهیلا دهماسی از فعالان سازمان چریک های فدائی خلق در مورد مبارزات زنان در کردستان گفت.
دهماسی گفت: زنان کردستان مانند زنان سایر نقاط ایران و جهان در راه تلاش برای کسب آزادی و برابری از فراز و نشیب های زیادی عبور کرده اند، اما تاریخ به روشنی نشان می دهد که زنان هیچگاه نمی توانند جدا از جنبش های اجتماعی و انقلابی دیگر به خواسته های خودشان برسند. تاریخچه ی جنبش انقلابی زنان ایران هم این واقعیت را به خوبی نشان میدهد. به عنوان مثال در اواخر دهه چهل نسلی از زنان به وجود آمدند که در رابطه با جنبش مسلحانه علیه رژیم شاه در تاریخ معاصر مبارزات خلق ما نقش موثری داشتند. اولین کار آنها شکستن دگم ها و دیدگاه های مردسالارانه بود که فرهنگ توده ها نبوده بلکه توسط نظام اجتماعی به مردم تحمیل شده بود.
دهماسی افزود: دختران کمونیست با تاثیر گرفتن از دختران مبارز دهه ۴۰ در انقلاب ۵۷ شرکت کردند. با سرکوب انقلاب، زنان مبارز کرد راه آنها را ادامه دادند. دختران کمونیست کرد که در مبارزه مسلحانه علیه رژیم جمهوری اسلامی شرکت کردند یک نمونه ی تاریخی دیگر را برای جنبش زنان آفریدند. دختران کردی هم بودند که در دهه ی شصت در سیاهچال های رژیم در دوران نخست وزیری موسوی، این ضحاک فریبکار، [افتادند]… تمام تلاش جمهوری اسلامی این است که با استفاده از خفقان و سرکوب این تاریخ پر بار را از نسل جوان انقلابی پنهان نگه دارد بخصوص از دختران جوان و به جای آن حرکت های رفرمیستی، بورژوا فمینیستی را به اسم جنبش زنان به دختران جوان این نسل معرفی کنند، انگار هر چه در ایران بوده فمینیستی بوده است.
سهیلا دهماسی سپس با نگاهی به تاریخ مبارزات زنان کردستان از نمونه هایی که خود شاهد بوده، مثال آورد.
او حزب کومله و مبارزات آن را در راستای حفظ دستاوردهای انقلاب خواند که برای سرکوب آن برچسب هایی چون تجزیه طلب و ناسیونالیست به آنها زدند مثل سایر مناطق دیگر چون" آذربایجان، شمال، خوزستان که هر جا که بلند شدند تا دستاوردهای انقلاب را حفظ کنند انگی به آنها زدند تا بهتر سرکوبشان کنند."
دهماسی در پایان سخنانش با انتقاد از آنهایی که خود را چپ می دانند ولی از راه های مسالمت آمیز و به اصطلاح حقوق بشری و سازمان مللی آب بر کینه ی مردم به جان آمده می ریزند، و تلاش می کنند انقلاب را در صفوف زنان و جامعه از بین ببرند، گفت: امروز وظیفه ی زنان جوان این است که با آن انرژی انقلابی ای که در خیزش های اخیر از خود نشان دادند و با شهامت در صف مقدم زدوخوردهای خیابانی قرار داشتند و حتی نقش رهبری داشتند، همراه با همه انسان های آزادیخواه کشورمان در راه انقلاب و برای سرنگونی رژیم با هر جناح و دسته اش مبارزه کنند.
سخنران بعدی حامد کریمی از سندیکای خبازان سقز بود. او از مبارزات کارگران کردستان در سال های اول بعد از انقلاب ۵۷ گفت.
یکی از نکات مهمی که حامد کریمی به آن اشاره کرد، نقدی از خود بود و اینکه بایستی به هنگام پایه گذاری نهادها و ارگان هایی چون سندیکاهای کارگری، در همان اوایل، طوری اقدام می شد که با عوض شدن مقامات و تغییرات در حکومت آنها دستخوش تغییر نشوند و آنقدر محکم باشند تا از هم نپاشند.
در ادامه ی مراسم بخش پرسش و پاسخ برگزار شد.