مردم حق ناشناس ایران! پس از هشت سال خدمت صادقانه، دست رد به سینه پاک ترین دولت تاریخ و رئیسش آقای احمدی نژاد زد و حسن روحانی را به ریاست جمهوری برگزید.

محققان می گویند با وجود همه بی مهری های مردم ایران، دولت مهرورز آقای احمدی نژاد، از خود یادگارهایی به جای گذاشته است که مثل آثار باستانی تخت جمشید، تا خدا خدایی می کند در یادها باقی خواهد ماند. بگم بگم های اوکه در تاریخ و جغرافیا ثبت شده، انسان را یاد ضرب المثل “کم گوی وگزیده گوی چون در” می اندازد. انصافن چه کسی توانسته جمله ای بسازد با دوکلمه (بگم، بگم؟) که صدتا اتهام توش مستتر باشد؟!

Iran-people

چوپان دروغگو را هیچکس به چشم ندیده بود و همه این داستان را افسانه می دانستند، اما وقتی آقای احمدی نژاد روی کار آمد، همه به این باور رسیدند که نه بابا چنین آدمی وجود داشته. با این تفاوت که چوپان دروغگو گاهی هم حرف راست می زده!

در دوران قاجاریه صدها لقب چی چی الممالک و چی چی الدوله به آنهایی که پیشکش می دادند و لقب می خریدند، داده می شد، اما آقای احمدی نژاد مفت و مجانی مردم ایران را به لقب خس و خاشاک مفتخرکرد! یادش بخیرکه نظیر چنین رئیس جمهوری را باید به خواب ببینیم.

تغییر رئیس جمهور ایران، مرا نیز به این فکر انداخت که یک بار هم که شده در زندگی، روشم را در نوشتن تغییر بدهم و  یک مطلب جدی بنویسم. می دانم که کار سختی است، اما شروع می کنم، شما هم برایم دعا کنید که از عهده اش برآیم.

***

نمی خواهم مثل همه مفسران بگویم که چون سرنخ همه قدرتها در ایران در دست آقای خامنه ای ست بنا بر این رئیس جمهور کاره ای نیست و کاری نمی تواند بکند.

دیدیم که آقای احمدی نژاد موفق شد زندگی مان را به نسبت گذشته به مراتب بدتر کند. بنابر این خواستن توانستن است! و چون طنزنویسی منتقد هستم، نمی خواهم هنوز آقای روحانی از راه نرسیده و کاری نکرده از او انتقاد کنم، اما با توجه به خوش بینی اکثریت مردم ایران، می توانم انتظارات خودم و سایر مردم را که در شعارها و نوشته هایشان دیده می شود به رشته تحریر بکشم.

شادمانی ایرانی ها از پیروزی آقای حسن روحانی، بدیهی است که به خاطر تفاوت های ظاهری رئیس جمهوری که باید برود، و رئیس جمهوری که دارد می آید،  و ریخت و قیافه آنها  نیست. این شادمانی ناشی از امیدی است که مردم برای دست یابی به ساده ترین و پیش پا افتاده ترین خواست هایشان دارند.

شادی مردم در پی برگزاری انتخابات و خوانده شدن رای شان

شادی مردم در پی برگزاری انتخابات و خوانده شدن رای شان

این خواسته و این آرزو، که آنها نیز مثل میلیون ها نفر از مردم سایرکشورها، انسان به حساب بیایند و از طبیعی ترین حقوق یک انسان برخوردار باشند.

آیا آرزوی داشتن یک زندگی راحت برای مردم کشوری که با ثروتش بسیاری از کشورهای پرت و پلای جهان را آباد کرده است، آرزوی بزرگی است؟

آرزوی داشتن کاری آبرومند برای مردم کشوری که سی و چهار سال پیش خدمتکار فیلیپینی استخدام می کردند و کارگر از خارج وارد می کردند، آرزوی دور و درازی است؟

آرزوی داشتن یک حکومت دموکراسی برای کشوری که صد سال پیش انقلاب مشروطیت را بپا کرد خواسته ای غیرعادی است؟ زمانی که بیشتر کشورهای خاورمیانه در خواب غفلت بودند و چیزی از حقوق بشر به گوش شان هم نخورده بود؟

آرزوی داشتن یک سرپناه مناسب برای یک معلم تحصیلکرده و زحمتکش، یک کارگر صمیمی و پرکار و یک کارمند خوب و شایسته، در یک کشور ثروتمند خواسته نامعقولی است؟

درکشوری با منابع طبیعی سرشار چون ایران که ثروتمندانش درکاخ هایی به مراتب بهتر از کاخ شاه زندگی می کنند، باید میلیون ها نفر از هموطنانمان زیر خط فقر زندگی کنند و آرزوی خوردن یک وعده غذای گرم و پوشیدن یک لباس تمیز را داشته باشند؟

تقسیم عادلانه ثروت و جلوگیری ازسوءاستفاده های میلیاردی قدرتمندان خواست نامعقولی است؟

اگر پدر خانواده پس از یک روز کار و تلاش بخواهد شب با دست پر به خانه اش بازگردد، سر یک سفره خالی و فقیرانه ننشیند و شرمنده زن و بچه اش نباشد خواسته زیادی دارد؟

آرزوی اینکه پاسپورت ایرانی مایه شرمساری نباشد و ما نیز بتوانیم مثل مردم سایر دنیا بدون مشکلات دست و پاگیر به سفر برویم و از احترامی که حق مان است برخوردار باشیم، آرزوی بزرگی است؟

در سفر به اکثر کشورهای پیشرفته جهان انسان با خشم و تاسف رفتار تحقیرآمیزشان با ایرانی ها را به چشم می بیند. قبول ندارید، امتحان کنید.

اگر مردم ایران در قرن بیست و یکم بخواهند حق انتخاب خوراک، لباس و پوشاک خود را داشته باشند، آرزویی غیرعادی و عجیب و غریب دارند؟

آیا آقای روحانی می تواند احترامی را که شایسته آن هستیم به نسل جوان ایران بازگرداند و توهین های آقای احمدی نژاد که آنها را خس و خاشاک نامید از خاطره ها پاک کند؟

میلیون ها ایرانی به خاطر فراهم نبودن یک زندگی آرام و مناسب و برخوردار نبودن از حقوق اولیه یک انسان در کشورشان، به کشورهای دیگر پناهنده شده اند. صدها هزار از این افراد در آمریکا، کانادا، استرالیا و کشورهای اروپایی برای خود، کشورشان وکشور میزبانشان، افتخار آفریده اند و ضرب المثل هستند. در میان این افراد تحصیلکرده، دانشمند، پزشک، مهندس، متخصص، کارشناس، نویسنده، روزنامه نگار، وکیل، قاضی و و و…افرادی معمولی و محترم وجود دارند که به نوعی روزگار می گذرانند. آیا آقای روحانی این امکان را فراهم خواهد کرد که این انسان های ارزشمند بدون نگرانی و ترس از تعقیب های بی مورد به کشورشان بازگردند، با احترام پذیرفته شوند و مشغول خدمت به هموطنان خود گردند؟

آیا زنان ایرانی در قرن بیست و یکم نباید از حقوق برابر با سایر انسان ها برخوردار باشند و هنوز باید آنها را یک نصفه آدم به حساب بیاوریم؟

مردم ایران خواهان این هستند که  دنیا بار دیگر آنها را به شکل انسانهایی محترم و متمدن بپذیرد نه تروریست هایی که هرکجا بمبی منفجر می شود، نام کشورشان را سر زبانها بیندازد. آیا این خواست بزرگی است؟

و آیا آقای روحانی می تواند با ایجاد یک رابطه سالم با سایر کشورها، آب رفته را به جوی بازگرداند و مردم را به این آرزوی ساده و معمولی شان برساند؟

اگر بخواهیم مثل سایرکشورها در جامعه جهانی مقام شایسته ای داشته باشیم، خواست نامعقولی داریم؟

آیا آقای روحانی می تواند ما را به این آرزوهای پیش پا افتاده که میلیاردها انسان امروزه از آن برخوردارند برساند وکاری کند که دنیا بار دیگر نام کشور ما را با افتخار یاد کند؟

آیا ایشان شعار جوانانی را که فریاد می زدند “ما می خواهیم هویت ما به ما بازگردد” را شنیده اند و می توانند برایشان کاری بکنند؟

بدیهی است که هیچکس انتظار معجزه ندارد و نمی گوید همه این حقوق و آرزوهای ساده باید یک شبه جامه عمل بپوشد، اما اگر در مسیری درست حرکت کنیم و بخواهیم که آنها را عملی کنیم، مثل کشورهایی که خواسته اند و توانسته اند، ما نیز خواهیم توانست.

منتظر می مانیم و بعد قضاوت می کنیم که ببینیم کاری از آقای روحانی ساخته است یا اینکه ایشان نیز چهار سال بعد خواهند گفت من یک تدارکاتچی بیشتر نبودم؟

زیرنویس عکس: شادمانی مردم تهران و امید بستن به رئیس جمهور جدید.عکس آرش عاشوری نیا

اشک، اشکه دیگه …

می گویند آقای احمدی نژاد وقتی شور و شوق و اشک شادی مردم از پیروزی آقای روحانی را دیده که امیدوار شده اند زندگی شان تغییری بکند، گفته است هنگام انتخاب من در سال ۸۸ هم خیلی از مردم اشک ریختند.

یکی از مشاوران ایشان پاسخ داده است قربان آن اشک ها ناشی از گاز اشک آور و چماق هایی بوده که به سر و مغز مردم می خورده. ایشان با لبخند فرموده اند اشک، اشکه دیگه. چه فرقی می کنه؟!

برو و بیا در جهنم!

 

خبر دارید که آقای علم الهدی امام جمعه مشهد فرموده بودند هرکس در انتخابات شرکت نکند به جهنم می رود؟

خبرنگار ما کسب اطلاع کرده است که از روز بعد از انتخابات، ماموران عذاب در جهنم مشغول روغنکاری و سوهان زدن و گردگیری وسایل کارشان شده اند تا بتوانند از ۱۳،۷۷۸،۹۳۶ نفری که مطابق آمار وزارت کشور در انتخابات شرکت نکرده اند پذیرایی کنند.

یکی از ماموران عذاب که مثل خیلی از شکنجه گرهای این دنیا عقده های سرکوب شده جنسی داشت، در حالی که از خوشحالی دستهایش را به هم می مالید می گفت چه کیفی میده مشت و مال دادن این آدم های از راه رسیده، بخصوص که شنیده ام تعداد زیادی از آنها زن و دختر هستند!

اینهمه آزادی…؟

 

به گزارش ایسنا،  احمد جنتی پس از شرکت در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و انداختن رای خود به صندوق رای‌ گیری، در جمع خبرنگاران گفت: توصیه من به مردم عزیزمان این است که قدر این نعمت آزادی که خدا به آنها داده است را بدانند.

خبرنگار ما که منتظر بود آقای جنتی کنار بروند تا او هم کاغذی را که دستش بود به صندوق بیندازد از ایشان پرسید ببخشید قربان منظورتان کدام آزادی بود؟

ایشان در حالی که خبرنگار ما را چپ چپ نگاه می کردند فرمودند ندیدی؟ ندیدی که من رای خودم را به صندوق انداختم و هیچکس جلویم را نگرفت؟ این آزادی نیست؟ نمی توانستند با باتوم روی دست من بزنند یا قلم پایم را خرد کنند که نتوانم پای صندوق بیایم؟

خبرنگار ما در حالی که به طرف صندوق می رفت گفت راست میگی ها…!

بازهم حمایت از حقوق زن!

 

به گزارش عصر هامون؛ دادالله داداللهی نامزد شورای شهر سراوان که طرح هایی از جمله«۴ زن برای شهروندان و ۴۰ فرزند برای یارانه، مترو و قطار برقی اطراف سراوان و تصاحب میراث مردگان توسط شهرداری» را در برنامه های انتخاباتی خویش قرار داده بود، با اخذ بالاترین میزان آرا، به عنوان نفر اول در میان سایر نامزدها به شورای شهر سراوان راه یافت.

ایشان در پاسخ خبرنگار ما که پرسید برای چه در دورانی که خانم ها برای احقاق حقوق نادیده شده خود به پا خاسته اند پیشنهاد کرده اید که هر مرد چهار زن داشته باشد؟

ایشان فرمودند اتفاقن من برای حمایت از حقوق زنان چنین پیشنهادی داده ام چون وقتی چهار تا زن توی خونه آدم باشند، بهتر می توانند حرف خود را به کرسی بنشانند و به حقوق حقه خودشان دست پیدا کنند.

آقای دادالهی وقتی دید خبرنگار ما متوجه مسئله نمی شود گفت ببین برادر، اگر یک زن داشته باشی می توانی عقاید خود را به او تحمیل کنی، اما اگر چهار تا زن داشته باشی، آنها با هم متحد می شوند و عقاید خود را به تو تحمیل می کنند و به حقوق حقه خود دست پیدا می کنند.

ایشان سپس زیردندانی و با شوقی خاص به خبرنگار ما گفت: حالا ببین اگر چهل تا زن داشته باشی چه می شود و آنها چطور می توانند حقوق از دست رفته خود را بازیابند!

نزدیکی هم اندازه ای دارد

 

ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه ضمن تبریک به رئیس جمهور جدید ایران، از او خواست که ایران و روسیه روابط نزدیک تری برقرارکنند.

به قرار اطلاع آقای روحانی رئیس جمهور جدید ایران پاسخ داده است اینقدری که شما به ما نزدیک شده اید، هیچ زن و شوهری در تاریخ به هم نزدیک نشده اند. می ترسم اگر بیشتر از این به هم نزدیک شویم برایمان حرف در بیاورند؟!

 

* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.