وقتی رئیس جمهور کشورمان می گوید که در خارج از ایران آزادی بیان نیست، مردم می خندند و این حرف را به حساب شوخ طبعی های ایشان می گذارند، اما ایشان همه حرفهایشان با سند و مدرک است و تا مدرک نداشته باشند، حرفی نمی زنند.
به عکس نگاه کنید، مدرک از این بهتر؟ خارجی ها حتی در پارلمان شان اجازه نمی دهند کسی حرف بزند و اگر خواست چیزی بگوید و به حذف بی موقع و بی برنامه یارانه هایشان! اعتراض کند، جلوی دهانش را می گیرند.
مردم ایران حداقل اینقدر آزادی بیان دارند که به عنوان مثال وقتی رفتند توی نانوایی سنگکی، بگویند شاطرآقا دو تا نون بذار واسه ما برشته بشه. خارجی های بدبخت که اصلا نمی دانند نانوایی سنگکی چی هست، چه برسد به اینکه بتوانند در مورد برشته شدن نان ها اظهارنظر هم بکنند!
اصولا یک چیزهایی هست که در خارج فقط حرفش را می زنند در حالی که در ایران زیر دست و پا ریخته است مثل همین آزادی بیان. چیزهایی هم هست که خارجی ها دائم درباره آن صحبت می کنند در حالی که به گفته رئیس جمهور، مردم ایران با آن کاملا بیگانه اند وحتی معنی اش را نمی فهمند. مثل تحریم.
ایشان در یکی از سخنرانی های اخیر خود گفتند تحریم هایی که خارجی ها دائم از آن حرف می زنند کوچکترین اثری در زندگی مردم ما نداشته و اگر بروی ازکسی راجع به تحریم ها سئوال کنی، به ترکی می گوید: تحریم نمنه دیر؟ یعنی تحریم چیه دیگه؟
خبرنگار ما به یکی از همشهریان آذربایجانی خود در تبریز تلفن کرد و به ترکی پرسید آقای احمدی نژاد راست میگه؟ شماها نمی دانید تحریم چیه؟ و او به فارسی جواب داد اگر یک دفعه بره توی صف گوشت و نون وایسه، مردم براش معنی می کنند!
ارزانی و فراوانی
ارزانی و فراوانی در ایران بالاخره به اثبات رسید، اما متاسفانه به آن اعتراض شد!
روزنامه مردمسالای از قول آقای عبدالرضا رحمانی فضلی، رئیس دیوان محاسبات نوشت دولت یکی از معادن را به قیمت ۱۸۰ میلیارد تومان فروخته است، اما پس از رسیدگی دیوان محاسبات مشخص شده است که ارزش این معدن “۱۲۰۰ میلیارد تومان” است و دستور لغو این معامله را صادرکرده است.
ترا به خدا منصفانه قضاوت کنید. دولت معدن را ۱۰۲۰ میلیارد تومان ارزان تر فروخته باز هم می گویند گرانی ها زیر سر دولت است. آخر از این ارزان تر می شود یک معدن را فروخت؟!
دست چپ اون یکیه خانم وزیر!
این بدیهی است که زندگی یک خانم وزیر، با یک خانم معمولی تفاوت می کند. باید هم تفاوت کند. طرف علاوه برآنکه سالها دود چراغ خورده و درس خوانده، یقیناً پارتی مارتی هم داشته چون مسلم است که هر خانم تحصیلکرده ای را وزیر نمی کنند.
آنچه که من عقلم نمی رسد این است که آیا همچنان که زندگی یک خانم وزیر با زندگی یک خانم معمولی تفاوت دارد، آیا دست چپ و راستش هم با دیگران تفاوت می کند یا نه؟!
به عکس دقت کنید. ورزش صبحگاهی است، همه خانمها دست چپ شان را روی سرشان گذاشته اند غیر از خانم وزیر. چون صحیح نیست که بگوئیم خانم وزیر دست چپ و راستش را نمی شناسد بنابر این باید قبول کنیم که در ایران دست چپ و راست یک خانم وزیر، با سایر خانم ها فرق می کند!
هرکس خر خود را می راند
نیویورک تایمزگزارش کرده است که با وجود تصویب قوانین سختگیرانه برای تحریم ایران، برخی از شرکتهای آمریکائی توانسته اند میلیاردها دلارکالا به ایران صادرکنند.
در آمریکا قوانینی وجود دارد که براساس آنها مواد غذائی، کشاورزی و کمک های بشردوستانه شامل تحریم نمی شود و با استفاده از همین قوانین است که این شرکتها هرچه را که توانسته اند با سوءاستفاده از این قوانین صادرکرده اند.
در حقیقت دنیا حالت اتوبوسی را دارد که راننده آن دلی دلی کنان رانندگی اش را می کند و مسافران داخل اتوبوس نیز هرکدام به کاری سرگرم هستند و هرکاری که از دستشان برمی آید انجام می دهند!
برج میلاد پیدا شد!
روز گذشته عده ای از مردم تهران بالاخره و پس از مدتها جستجو، موفق شدند نوک برج میلاد را به چشم خود ببینند.
این برج مدتها از نظر مردم مخفی بود و حتی شایع شده بود رندان پس از ربودن مجسمه ها، آن را نیزکش رفته اند، اما خوشبختانه عده ای که برای دیدن ماه گرفتگی چشم به آسمان دوخته بودند، موفق شدند به جای هلال ماه، نوک برج میلاد را به چشم ببینند.
آلودگی هوای تهران همانطور که در تازه ترین عکس از این کلان شهر می بینید به حدی است که حتی کورمال کورمال و با دست مالیدن به کوه و دشت و بیابان نیز برج میلاد دیده نمی شود. به همین دلیل عده ای از مردم طی نامه ای به مراجع تقلید نوشته اند با این دود وگرد و خاکی که تهران را در خود پوشانده دیگر دیدن هلال ماه غیرممکن است بنا بر این اجازه بفرمایند رویت برج میلاد با رویت هلال ماه یکسان حساب شود و در ایام ماه مبارک رمضان هرکس نوک این برج را به چشم دید، افطارکند و روزه خود را بخورد!
خودش که هیچ، عکسش هم معجزه می کند!
اسماعیل نجار، استاندار کرمان مدعی شد که مردم کرمان معتقدند نصب عکس احمدی نژاد باعث شده است دیوار یکی از خانه های زلزله زده خراب نشود.
اصولا رئیس جمهورشدن چنین شخصیتی خودش یک معجزه بود، حالا که عکسش هم معجزه کرده که دیگر واویلا.
حکایت کرده اند که شخصی گربه دله ای داشت که از دستش به عذاب آمد و از خانه بیرونش کرد. این گربه اتفاقاً به قصر حاکم رفت و حاکم دستور داد نوشته ای برگردن حیوان بیاویزند که هیچکس حق ندارد این گربه را مورد آزار قرار دهد.
گربه روز بعد به خانه صاحبش برگشت، صاحبخانه دو دستی بر سر خویش کوفت که وقتی حکم حاکم را نداشتی ما را بیچاره می کردی، با این وضع من باید خانه را به تو واگذارکنم و بروم.
شنیده شده که این معجزه باعث شده است عکس آقای احمدی نژاد توی بورس بیفتد و ژاپنی ها به خاطرآنکه کشورشان روی خط زلزله قرار دارد، دویست سیصد میلیون از عکس های ایشان را سفارش داده اند تا به در و دیوار خانه شان بچسبانند، بلکه زلزله به آنها آسیبی نرساند!
* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.
هاشمی رفسنجانی یا همان مرد حیله گر واز طایفه چنگیز خوان مغول . اجداد ایشان که همان مغول های خون خوار هستند با شکست در ایران مجبورشدند مذهب اسلام را قبول کنند و اموال مردم و جواهرات آن زمان و زمین ها را برای رد گم کردند به خلیفه آن زمان دادند جد ایشان که همان سور غان خون خوار است پسری داشت که به هنگام تولد آن را محمد علی سورغان نام گذاشتند محمدعلی مادر خود را در سن هشت سالگی که زن ایرانی از از اطراف اصفهان بوده است را از دست می دهد . سور غان بزرگ دو سال بعد توسط یک روستای به قتل می رسد و طایفه مادر محمد علی را به روستای خود در اطراف اصفهان می برند و او را محمد علی اصفهانی می خوانند و به مکتب و حوزه می فرستند. محمد علی اصفهانی بعد ها عالم مشهوری در زمان خود می شود اما ترس از پیدا شدن هویت او و رسوائی او را به همراه سه پسر و دو دختر به روستائی به نام رفسنجان می کشاند محمد علی در سن شست یک سالگی بر اثر بیماری فوت می کند و فرزند بزرگتر او حاج علی به در خواست پدر و قبل از مرگ با وصیت نامه محرمانه پدر متوجه جد خود می شود لذا لغب اصفهانی رابا رفسنجانی عوض می کند دو برادر دیکر او هم با برادر بزرگ هم پیمان می شوند تا این راز را هیچ کس متوجه نشود. برادر کوچکتر علی یا همان حاج علی رفسنجانی بر اثر سقوط از اسب مجروح و سپس فوت می کند برادر دیگر رسول رفسنجانی به قم می رود و از آنجا عازم مشهد می شود لقب رسول مشهدی را می پذیرد. در گذشته این گونه بودن و اگر به زیارت حضرت امامرضا می رفتند لقب مشهدی می گرفتند یا زیارت کربلا لقب کربلائی . به هر حال محمد علی قبلاز مرگ خود حاج علی را به سفر مکه فرستاده بود و حاج علی رفسنجانی به قم و نزد آیت الله میرزا حسن رشتی می رود و فرند خود محمد رضا رفسنجانی را برای فرا گیری علوم اسلامی می سپارد و محرمانه شرح زندکی اجداد خود را می گوید آیت الله میرزا حسن رشتی می گوید ایرادی ندارد و دست خط او یا همان شجره نامه را نزد خود نگاه می دارد . محمد رضا بعد ها به آیت الهی می رسد و در دربار خلیفه
تیمور گور کانی خدمت می کند و مرد پولداری می شود به ر وستای رفسنجان بر می گردد و به دنبال گذشته خود ا جویا می شود آبت الله میرا حسن رشتی قبل از فوت وصیت نامه ای را به محمد رضا می رساند و او هویت اجداد خود ذا می فهمد. از او فقط یک پسر به یادگار می ماند و نام او را غلام علی رفسنجانی می گذارند و به قم برای فراگیری اسلام می فرستند …..