رونمایی کتاب “نگاهی به شاه” عباس میلانی در تورنتو
روز شنبه ۱۳ جولای ۲۰۱۳، مراسم معرفی کتاب “نگاهی به شاه” نوشته ی عباس میلانی به همت پرشین سیرکل در بنیاد پریا برگزار شد.
دو سال پیش بود که کتاب “شاه” به زبان انگلیسی از عباس میلانی منتشر و مراسم معرفی آن نیز در تورنتو برگزار شد، این بار اما، کتاب به فارسی ترجمه شده و به گفته ی دکتر میلانی، بخش هایی که ممکن است مورد توجه خواننده ی فارسی زبان باشد، به آن اضافه شده است.
محمد تاج دولتی، مدیر اجرایی پرشین سیرکل در آغاز خوشامد گفت و به کوتاهی این نهاد غیرانتفاعی فرهنگی را معرفی کرد و برگزاری این برنامه را در ادامه ی فعالیت های این نهاد خواند.
سپس مهندس احمد تبریزی بنیانگزار پرشین سیرکل و بنیانگزار و رئیس بنیاد پریا، ضمن خوشامد به حاضران، با اشاره به حضور چهره های جدید در میان جمع، لازم دید بنیاد پریا را به کوتاهی معرفی کند. او گفت، بنیاد پریا اولین و تنها کامیونیتی سنتر ایرانی ست در دنیا که با مشارکت جامعه ی ایرانی ساخته شده. او همچنین درباره پرشین سیرکل توضیح داد و گفت، این نهاد غیرانتفاعی را ده سال پیش من و همسرم، فریده جلائی فر، بنا کردیم که تنها در زمینه های فرهنگی و اجتماعی فعالیت می کند و سعادت داشتیم که دکتر میلانی همواره از حامیان ما بوده اند و این افتخار را به ما داده اند که رونمایی رسمی کتاب “نگاهی به شاه” را پرشین سیرکل در تورنتو برگزار کند.
رئیس بنیاد پریا در پایان از زحمات هفته نامه شهروند در مراحل چاپ کتاب، از تایپ و صفحه بندی تا توزیع، سپاسگزاری کرد.
گفتنی ست ناشر کتاب “پرشین سیرکل” است و تبریزی در تدارک برای تایپ و صفحه بندی و چاپ و هماهنگی با نویسنده بسیار تلاش کرده است.
امر معرفی دکتر میلانی به بهرام بهرامی، نویسنده، مترجم و شاعر و همکار شهروند محول شد.
بهرامی گفت:
در رونماییهای کتاب یا نشستهای ادبی و هنری همواره یک سخن بسی بازگفته میشود. فلان نویسنده نیازی به شناسایی (بگویید معرفی) ندارد. اما همیشه بدون هیچ استثنایی کسی که خودش نیاز به شناخته شدن دارد (مانند من) میآید و آن نویسنده یا هنرمند شناخته شده را که به راستی نیاز به شناخته شدن ندارد (مانند دکتر عباس میلانی) به باشندگان میشناساند.
این هنجار و قاعده را در این نشست برای رونمایی کتاب «نگاهی به شاه» هم پاس داشته ایم.
اما آیا عباس میلانی نیاز به شناخته شدن ندارد؟ به باور من پس از شاه نیاز هست که بار دیگر او را بشناسیم. شاه کتاب یگانهای است (اما چون میخواهم سخن خودم را کوتاه کنم و فرصت بیشتری به خود نویسنده و کتاب بدهم) شاید به شناساندن نویسنده در همان اندازه رسمی و همیشگی بسنده کنم.
«دکتر عباس میلانی (ویکی پیدیا می نویسد عباس ملکزاده میلانی) زاده سال ۱۳۲۸ تاریخ نویس، ایرانشناس و نویسنده، باشنده استنفورد در کالیفرنیای آمریکا است.
میلانی مدیر برنامه مطالعات ایرانی در دانشگاه استنفورد، استاد فراخوانده دانشکده علوم سیاسی آن دانشگاه است. او همچنین همکار و از سرپرستان پروژه دموکراسی ایران در مؤسسه هوور است. در ۱۳۴۵ از دبیرستان فنی اوکلند فارغالتحصیل شد و مدرک لیسانس خود را در علوم سیاسی و اقتصاد از دانشگاه برکلی، کالیفرنیا دریافت نمود و در ۱۹۷۴ دکترای خود را در رشته علوم سیاسی از دانشگاه هاوایی گرفت. در سالهای ۱۳۵۴ تا۱۳۵۶ استاد دانشگاه ملی ایران (دانشگاه شهید بهشتی کنونی) و از ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۶ استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بود. پس از آن نیز مدتی استاد تاریخ و علوم سیاسی و رئیس دانشکده در دانشگاه نوتردام دو نامور در کالیفرنیا بود. در سال ۱۳۸۰ به عنوان یکی از پژوهشگران مؤسسه هوور انتخاب شد و بدین ترتیب نتردام را به مقصد استنفورد ترک کرد. از کارهای نخست او، ترجمه کتاب مرشد و مارگاریتا بود. بعدها کتاب معمای هویدای او در ایران و خارج ایران بحثهای زیادی برانگیخت، اما مهمترین کتاب او “تجدد و تجدد ستیزی در ایران” است. در سال ۲۰۰۹ میلادی، دانشگاه سیراکیوز اقدام به انتشار کتابی در حیطه تاریخ معاصر ایران به قلم عباس میلانی کرد. کتاب “ایرانیان نامدار”، عنوان کتابی است که به نقش افراد اثرگذار در دوران سلطنت محمدرضا شاه پهلوی میپردازد. در ژانویه سال ۲۰۱۱ میلادی، شاه به زبان انگلیسی در آمریکا منتشر شد.»
روایت فارسی کتاب که امشب در اینجا رونمایی میشود به دست خود دکتر میلانی بازگردانی و بازنویسی شده. از او پرسیدم تا چه اندازه به متن انگلیسی در بازگردانی وفادار مانده، گفت جاهایی را که بیشتر رو به مخاطب انگلیسی زبان داشت در بازگردانی و بازنویسی کوتاه تر کرده است و گرنه تفاوتی با آنچه در متن انگلیسی آمده ندارد.
کتاب، گفتم کتاب یگانه ای است. خود من هنگامی که کتاب به دستم رسید همان روز پنج شش بخش آغازین کتاب را خواندم. روایت کتاب به گونهای تنه می زند به یک رمان تاریخی. همین سخن را دیروز در گفتگویی که با او در دفتر شهروند داشتیم به او گفتم و از او پرسیدم که فکر نمی کنید رمان نویسی تاریخی را به صورت جدی دنبال کنید؟ این سخن تعارف و گزافه گویی نیست. روایت به اندازه ای گیرا است که تا کتاب را تمام نکنید زمینش نمیگذارید. گرچه دقت و تیزبینی و نگاه بیطرفانه تاریخ نویس فدای این گیرایی نشده.
سال ۵۷ هنگامی انقلاب یا شورش (هرچه اش میخواهید بنامید) شکل میگرفت یکی از شعارها این بود که دیو چو بیرون رود فرشته درآید. «این» که آمد فرشته نبود (خمینی را میگویم) و «آن» که رفت دیو نبود (شاه را میگویم). پهلوی دوم مردی بود با همه ویژگیهای ناهمگون. انسانی گاه مغرور، گاه فروتن، گاه لیبرال، گاه خودکامه، گاه فرهیخته و آگاه به فرهنگ و هنر و گاه خرافه باف و به یک معنا انباری از چیزهای ناهمسان و کژآهنگ.
نگاه میلانی به شاه نگاه مهروکین (از آنگونه که در روانشناسی از آن سخن میرود) نیست. گرچه او در جایگاه روشنفکر در زمان هایی در برابر شاه ایستاده و در جایگاه همان روشنفکر تربیتش را به یک معنا مدیون تجددخواهی رژیمی است که در زمان هایی بسیار انتقاد کردنی بود.
اما میلانی در این کتاب منش و سرشت شاه را با روشی دادگرانه (بگویید منصفانه) بر میکاود.
او خود در پینوشت این کتاب به تجدد و چهار پاره شدن آن در ایران دوران پهلوی اشاره میکند. یک پاره مذهبیهای شیعه گرا، یک پاره عرفیهایی مانند دهخدا، یک پاره مارکسیستها و پاره دیگر رضا شاه و پسرش که تجدد را میخواستند با خودکامگی بر جامعه بنشانند. در نگاه به زندگی شاه و پدرش، نویسنده کتاب شاه با دقت، تیزبینی و از روی داد همه سندهایی را که تاکنون در این زمینه پیدا شده بررسی کرده و در کتاب خود آورده است.
مینویسد:”از ۱۵ سال پیش یعنی هنگامی که کار نگارش معمای هویدا را آغازیدم شناخت واقعیات دوران شاه به دور از گمان و یقینهای مالوف مشغله ذهنی عمده ام بود…”
من گمان میکنم این چند واژه یعنی «به دور از گمان و یقینهای مالوف» اسلوب و شیوه پژوهشی نویسنده را تعریف میکند.
در ادامه ی جلسه، دکتر عباس میلانی پشت میکروفن رفت تا درباره ی “شاه” بگوید. او در آغاز ضمن تشکر از حضور شرکت کنندگان در جلسه، از آقا و خانم تبریزی به خاطر مهمان نوازی و زحمات شان سپاسگزاری کرد. آقای میلانی همچنین از زحمات تایپیست (فروغ طاهری) و نمونه خوان (فرح طاهری) و صفحه آرایی(آرش خارابی) تشکر کرد.
نویسنده ی شاه، در مورد روشی که در نوشتن کتاب به کار برده، گفت و تأکید کرد: هیچ بیوگرافی نیست که زندگی کامل یک نفر را در بر بگیرد. هر چقدر که بخواهیم انصاف داشته باشیم. این نوعی روایت است و این نگاه من است به شاه. تمام اسنادی که من جمع آوری کردم که حدود شصت هزار صفحه است که تقدیم دانشگاه استنفورد کرده ام، اگر فرد دیگری تمام این اسناد را بخواند و تمام این مصاحبه ها را که ظرف پانزده سال انجام داده ام، انجام می داد، طور دیگری این کتاب را می نوشت. برای همین اسم کتاب هست “نگاهی به شاه”.
میلانی با اشاره به ناتوانی زبان در توصیف افراد گفت: زبان یک پدیده ی تک خطی است و هیچ زبانی، حتی حافظ، قادر نیست که تمام پیچیدگی های زندگی فرد را بیان کند. واقعیت های زندگی ما هزارتویی ست از گمان و باور و یقین ولی زبان تک خطی ست. برای همین یک ناتوانی هستی شناختی وجود دارد که شما بخواهید با زبان فردی را توصیف کنید. همیشه گوشه هایی از این فرد را نمی توانید توصیف کنید. انسان سه بعدی ست و زبان دوبعدی است. هر بیوگرافی همیشه یک روایت است بخشی از آن در واقعیت زبان است، بخشی در جوهر زبان و بخشی در محدودیت روایت است. شما نمی توانید تمام زندگی شاه را بنویسید، من فقط ۱۴ جلد متن سخنرانی های رسمی شاه را دارم، حرف های در خلوت و نامه ها، انبوه عظیمی می شود که ما همه ی این را به ۶۰۰ صفحه تقلیل داده ایم به همین خاطر چیزی جز نگاهی به شاه نمی تواند باشد.
میلانی افزود: بیوگرافی نویسی یا حدیث نفس، که هنوز در زبان فارسی واژه ی مشخصی برایش نداریم، در فرهنگ ما مورد عنایت نبوده. بیوگرافی به عنوان یک نوع ادبی در محتوا محل تلاقی رمان و تاریخ است، یعنی سعی می کند کشش روایی رمان را بگیرد و دقت و انصاف تاریخ را با آن ترکیب کند و روایت تازه ای ارائه کند و محور آن را فرد بگذارد. زندگینامه، زندگی یک فرد است که در فرهنگ ما فردگرایی مورد اعتنا نبوده. فردگرایی بخش اساسی تجدد است و چون در جامعه ی ما تجدد به صورت معیوب وارد شده، ما زیاد عنایتی به فردگرایی نداشتیم.
میلانی ادامه داد: من در این دو سه بیوگرافی که کار کردم مکررترین سئوالی که از من شده اینکه هویدا آدم خوبی بود؟ شاه خادم بود یا خائن؟ جواب من این است که این پرسش جواب دادنی نیست. نمی شود یک نفر را با یک صفت تحلیل کرد. شاه ۳۷ سال سلطنت کرد. شاه ۱۹۴۱ با ۵۱ با ۶۱ با ۷۱ با ۸۰ خیلی فرق دارد. من حق قضاوت به جای شما را ندارم و شما به عنوان خواننده حق قضاوت دارید.
میلانی دلیل عنایت امروزه ی جامعه را به بیوگرافی تحول عظیمی خواند که در ایران بعد از انقلاب اتفاق افتاده و دارد اتفاق می افتد و این رژیم را از لحاظ تاریخی منسوخ کرده. به گفته ی او این رژیم یک ناهمخوانی تاریخی با جامعه دارد. دیگر جوان ها دنبال جواب های مطلق نیستند و متوجه شده اند که انسان ها پیچیده تر هستند و این تجددی که دارد در جامعه پیدا می شود بخشی به فردگرایی برمی گردد و بخش دیگر عنایت به نقش افراد و واکاوی آنها بدون قضاوت های مطلق.
میلانی در مورد لزوم دسترسی به آرشیو برای تحقیق و نگارش گفت: تاریخ محتاج آرشیو و اسناد است. یکی از مشکلات ما این است که آرشیو به مفهوم قرن بیستمی اش در ایران محلی از اعراب نداشته. هر کس که آمده سعی کرده اطلاعات قبلی را نابود کند. اطلاعاتی که ما در مورد دوران صفویه داریم در قیاس با اطلاعاتی که درباره عثمانی ها داریم، اندک است برای آنکه عثمانی ها مفهوم آرشیو را خیلی بهتر از ما می دانستند. امروزه جمهوری اسلامی در مورد آرشیو موجود دوره ی شاه برخورد ابزاری و سیاسی می کند. اینکه آرشیو را بگذارند در اختیار مورخان و پژوهشگران، و نه فقط افراد خودی، یا اینکه گوشه ای از اسناد را در بیاورند، مثل سه جلد کتابی که درباره زنان دربار پهلوی درآورده اند که واقعا مزخرف است و در تمام این سه جلد تنها چند سند وجود دارد. با این اسناد آرشیو قطره چکانی برخورد می کنند، ولی چون در قرن بیست و یک هستیم، آرشیوها دارد قابل دسترس تر می شود. الان نصف سندهایی که من برایش مجبور شدم به انگلستان و واشنگتن بروم، ظرف چند ثانیه از طریق اینترنت و آرشیوهای بین المللی قابل دسترسی است.
یک گرفتاری دیگر نتیجه ی استبداد فردی و فرهنگی و سیاسی است. علم در خاطراتش می گوید روزی که خاطراتش را دارد می نویسد، همسرش عصبانی شده و تمام خاطرات یک سال و نیمه ی آن را آتش می زند. بعد از آن بود که علم هم از بیم همسرش و هم بیم شاه تصمیم می گیرد که این خاطرات را از کشور خارج کند.
میلانی تصمیم خانواده علم مبنی بر موافقت با چاپ خاطرات علم را کار بزرگی خواند و با اشاره به چنین اسناد مخفی مانده ای گفت: الان جمهوری اسلامی تمام جلسات افراد را شنود می کند و اینها جایی دارد ضبط و نگهداری می شود، و زمانی که اینها افشا شود، می شود زندگی آقای خمینی را نوشت.
میلانی با اشاره به وجود دفتر مخصوص شاه و حفظ اسناد در آن گفت: تمام اسناد دفتر مخصوص شاه، در دو نسخه بوده که در بسیاری از آن ها دستخط شاه در حاشیه اش بوده. من بسیاری از آنها را دست آقای زاهدی دیده ام. یک نسخه اش به دستور شاه سوزانده شده ولی یک نسخه به خارج کشور رفته که معلوم نیست کجاست. زمانی که این اسناد دربیاید، باید دوباره کتاب شاه نوشته شود.
نویسنده ی نگاهی به شاه تأکید کرد: وقتی می گویم نگاهی به شاه منظور این است که این نگاه در وسط مثلثی است که یک طرفش من هستم، یک طرفش خواننده، و یک طرفش اسنادی که مورد استفاده قرار گرفته. ده سال دیگر که اسناد جدیدی منتشر شود، نگاه من هم متفاوت شده و نگاه شما هم متفاوت شده بنابراین نگاه به زندگی آن شخص هم متحول می شود. و انسانها را از یک تیپ سیاسی به یک کاراکتر تبدیل می کند.
میلانی تأکید کرد: یکی از کارهای هنر، آشنایی زدایی ست و رمان و بیوگرافی نویسی هم همین کار را می کند. همه ی دوستانی که در این سالن هستند، فکر می کنند که شاه را می شناسند یا نظری درباره اش دارند و در این چهارچوب آشنایی زدایی کردن از او کار دوچندان دشواری است.
در این رابطه دکتر میلانی به ماجرای گوادلوپ اشاره کرد که بیشتر مردم تصور می کنند که در مورد این نشست می دانند و گفت: وقتی اسناد گوادلوپ برای اولین بار علنی شد من حدود هزار صفحه ی آن را کپی گرفتم. تقریبا تمام چیزهایی که وجود دارد در آن نوشته شده، یا تمام این اسناد ساختگی ست که بعید است، یا تمام آن گمان هایی که ما درباره گوادلوپ داریم توهم است. اینکه در گوادلوپ تصمیم گرفتند شاه را از ایران بیرون کنند، به قطع غلط است. به دقت می شود گفت در کدام روز اکتبر و نوامبر سفارت آمریکا و انگلیس تصمیم گرفتند که شاه دیگر نمی تواند بماند. در کدام روز تصمیم گرفتند با نیروهای طرفدار آیت الله خمینی تماس بگیرند و چه قول و قرارهایی بین شان گذاشته شد. در گوادلوپ تصمیمی گرفته شد که قبلا آمریکا و انگلیس تصمیم شان را گرفته بودند. در گوادلوپ ساخت و پاخت شان را با آیت الله خمینی کرده بودند. ایران یکی از مسائل گوادلوپ بود و تنها مسئله اش نبود.
دکتر میلانی در مورد گوادلوپ بیشتر توضیح داد. اینکه چه افرادی بودند و در کجا و بر سر چه مذاکره کردند. او گفت، این اسناد تا دو سه سال پیش قابل دسترسی نبود. نامه ای که آیت الله خمینی به کارتر نوشت مضمونش چه بود. اینها الان هست ولی سه سال پیش در دسترس نبود. بنابراین من فکر می کنم بخش مهمی که قبلا درباره ی شاه نوشته شده یا با حب و یا با بغض نوشته شده.
میلانی در پایان سخنرانی اش گفت: امید من این است که این نگاهی که در این کتاب هست، براساس آنچه که تاکنون امکان دسترسی بوده، نوشته شده باشد و امیدم این است که هیچ چیزی را به نفع قضاوت های پیشین جرح و تعدیل نکرده باشم و ادعای بیشتر از این ندارم. من چهار بار سعی کردم با ملکه صحبت کنم و هر بار در آخرین لحظه تصمیم گرفت صحبت نکند. ولی هر کس که حاضر شد صحبت کند، من با آنها صحبت کردم.
امیدوارم این کتابی باشد که از شاه آشنایی زدایی کند، چه آنها که با او بد هستند و چه آنها که با او خوب هستند، بدانند که این پدیده ی پیچیده تری ست از آنچه که فکر می کردند و در هر دو حال محتاج بازاندیشی است. به نظر من شاه یکی از شخصیت های کلیدی قرن بیستم است. ضعف و قدرت زیاد دارد. هم ضعفش و هم قدرتش از آنچه که من فکر می کردم، متفاوت بود. و برای من که زمانی مخالف شاه بودم، در تمامی این اسناد که جستجو کردم، یک بار ندیدم که شاه به عمد به ضرر ایران کاری کند. خواست و نیتش بزرگی ایران بود، اما الزاما نیت با عمل یکی نیست. وقتی شما حتی نیت تان خیر باشد، ولی فکر نکنید هیچ کس دیگری نیت خیر دارد، تردید نداشته باشید که کار خراب می شود. برای همین است که من تمام بخش های کتاب را به استثنای یکی، با نقل قول هایی از شکسپیر درباره ی ریچارد دوم آغاز کردم؛ ریچارد دوم کاراکترش خیلی شبیه شاه است. اما کتاب را با نقل قولی از اتللو تمام کردم، آنجا که اتللو زنش را به اشتباه می کشد و می گوید اگر تاریخ مرا نوشتید، بنویسید من دوست داشتم، ولی بد دوست داشتم. به نظر من شاه، ایران را به غایت دوست داشت، ولی بد دوست داشت و نتیجه اش این شد که ما اینجا نشستیم به جای اینکه در ایران باشیم.
بخش دوم برنامه پرسش و پاسخ بود و پس از آن امضای کتاب توسط دکتر میلانی.
کارهای آقای میلانی کمک بزرگی است در شناخت بیشتر سلسله پهلوی تبلیغات منفی وتهمتهای ناروا تصویری دور از واقعیت را در اذهان عمومی بوجود آورده است که بگمان من نیاز به روشنگری دارد
باعث تحسین است که آقای میلانی میگویند با بدست آوردن اطلاعات بیشتر ممکن است نگتاهشان به شاه باز هم تغییر کند.
اینرا میگویند روشنفکر