متن سخنرانی «نلسون ماندلا»* در مراسم دریافت جایزهی صلح نوبل، سال ۱۹۹۳
هفته پیش، نود و پنج بهار! پاییز، یا نمی دانم، سال، از عمر پُر بار «نلسون ماندلا» گذشت و جهان در حالی زاد روزش را جشن گرفت که او در بیمارستان بستری بود و هنوز نیز با مرگ و زندگی در ستیز است. برای بزرگداشت او تنها به فکرم رسید که متن سخنرانی او که در سال ۱۹۹۳ هنگامی که جایزهی صلح نوبل را دریافت میکرد، ترجمه کنم تا بیشتر با اندیشه و فکر او آشنا شویم. باشد که جهان هر روز شاهد یکی، تنها یکی مانند او باشد، که اگر چنین شود، گلستانی خواهیم داشت به وسعت کرهی خاکی و انسانیتی که وصف ناپذیر خواهد بود.
او با دشمن دیرین خود نیز جایزهی نوبل را تقسیم کرد و او را وزیر خارجهی دولتاش کرد. این را میگویم تا یادمان باشد که اصلاحطلبی یعنی چه! نزد اصلاح طلبهای ما اما، انسان و انسانیت در مرحلهی بعد از اسلامگرا بودن یا نبودن او قرار میگیرد. سرکردهی اصلاحطلبها در گفت و گو با دانشجویان آمریکایی میگوید: «در اسلام “لواط” جرم است و همجنسگرایان باید مجازات شوند».
فردگرایی و آزادی انتخاب انسان را نه در رابطه با خود فرد، که در رابطه با مجازات اسلامی طرح میکند و ادعای تمدن اسلامی هم دارد.
اکنون ترجمهی سخنان «نلسون ماندلا» در تالار شهرداری شهر اسلو در دسامبر سال ۱۹۹۳:
اعلیحضرت، خانوادهی پادشاهی، اعضای کمیتهی صلح نوبل، خانم نخستوزیر “گرو هارلم بروتلاند” وزیران، نمایندگان پارلمان، سفیرهای کشورهای مختلف، خانمها و آقایان، درود بر همهی شما باد.
پیش از هرچیز، سپاس بیکران از کمیتهی صلح نوبل که مرا به جایگاهی آورد که بزرگان دیگری هم بر پشت همین میز ایستاده و از آزادی و شرف انسانی که بنمایهی صلح است، صحبت کردهاند. سپاس که این موقعیت را به من هم دادید.
فرصت را غنیمت شمرده و همینجا به هممیهن و شریک جایزهی نوبلام آقای «کلرک» رئیس جمهور کشورم، تبریک میگویم.
اکنون ما هم به جمع دو نفری پیوستیم که در جهت مبارزه مسالمتآمیز، علیه رژیم آپارتاید، تلاشی چشمگیر داشتهاند و به همین خاطر هم، مرحوم «آلبرت توتولی» و اسقف اعظم «دزموند توتو» جایزهی با ارزش و گرانقدر نوبل صلح را پیش از ما دریافت کردند.
جای افتخار و سرافرازی ما است که نام یکی از برجستگان پیشین دریافت کنندهی صلح نوبل را هم به جمع خود بیفزاییم؛ او کسی نیست مگر، «مارتین لوتر کینگ».
او بر سر همان راهی جان باخت که ما امروز در آفریقای جنوبی با آن در مبارزهایم. او برای پیدا کردن راه حلی صلحجویانه و مسالمتآمیز در تأمین و گسترش عدالت، جان داد.
ما در اینجا از چالش تناقضها در جنگ و صلح، خشونت و عدم خشونت، نژادپرستی و کرامت انسان، ظلم و ستم و سرکوب، آزادی و حقوق بشر، فقر و آزادی، صحبت خواهیم کرد.
اگر امروز ما اینجا ایستادهایم و سخن میگوییم، چیزی بیش از نمایندهی میلیونها نفر از مردم سرزمینمان که شهامت آنرا داشتهاند تا برخاسته و در برابر یک سیستم اجتماعی که جوهر و ماهیت آن؛ جنگ، خشونت، نژادپرستی، ظلم و ستم، سرکوب و فقر تمام مردم است، پیکار و پایداری کنند، نیستیم.
حضور امروز من، البته نمایندگی میلیونها انسان خیرخواه است در سراسر جهان؛ همهی کسانی که ضد آپارتاید و نژادپرستیاند، دولتها و نهادهایی که در کنار ما همهی این سالها را با آه و اشک گذراندهاند. انسانهایی که علیه سرزمین ما، آفریقای جنوبی، یا هیچ یک از مردمان آن، به مبارزه برنخاستند که ضد رژیم غیرانسانی آن دست به پیکار زدند. همه با هم و دست در دست، برای پایان دادن هر چه سریعتر جنایتهای نژادپرستانه این تلاش را ادامه خواهیم داد.
این بیشمار انسانهای شریف، در داخل و خارج از کشور ما، با جان و دل در مبارزه با ظلم و بیعدالتی در کنار ما بودهاند، بی آن که چشم داشتی داشته باشند. اینان، درد یک نفر را درد مشترک میانگارند و به همین سبب هم، با هم در دفاع از عدالت و کرامت انسانی همهگان، دست به مبارزه و پیکاری بیامان زدهاند.
از آنجا که این شجاعت و پشتکار، پایان ناپذیر است و هماره برای عدالت و آزادی و صلح چراغی روشن خواهد بود، امروز ما، با غرور میتوانیم تاریخی را تعیین کنیم که جامعهی جهانی با هم، بزرگترین و پُرشورترین پیروزی خویش در قرن اخیر (منظور قرن بیستم است) را جشن میگیرد.
آن گاه که این لحظهی تاریخی فرا برسد، با هم، پیروزی بر سیاست نژادپرستانه، آپارتاید، تبعیضنژادی و حکومت اقلیت سفید پوست را جشن میگیریم.
این پیروزی، سرانجام به استعمار (نزدیک به پانصد سال) آفریقای جنوبی که با شروع امپراتوری پرتغال احیا شد، پایان میدهد و ارمغان خوبی است برای همهی مبارزان راه عدالت، انسانیت، آزادی و صلح.
بنابراین، این حرکت نشان گامی است بزرگ در تاریخ انسانی. گامی که در آن تعهد مشترک انسان جهان محور، مبارزه علیه نژادپرستی را با پیروزی ادامه داده و در نقطهای از کرهی خاکی هم طعم شیرین پیروزی را چشیده است. گامی که تبعیض در هر شکل و فرم و در هر کجای جهان که رخ دهد را برنمیتابد.
در جنوبیترین نقطهی قارهی آفریقا، نهال هدیهای ارزشمند برای همهی آنانی که به نام انسانیت، در رنج بودند و برای کسانی که همه چیز خود را برای دستیابی به آزادی، صلح، کرامت انسانی و انسانیت، فدا کردند، کاشته شده است.
این هدیه گرانقدر را نه میتوان در مقیاس پول اندازه گیری کرد و نه به صورت بهای فلزات کمیاب و سنگهای قیمتی که در دل خاک آفریقا نهفتهاند و پیشینیان ما گام به گام در کشف آنها در تلاش بودهاند.
این ارمغان بزرگ را باید در مقیاس شادی و رفاه کودکان اندازهگیری کرد. چرا که سرمایه و باارزشتررین چیزی که هر سرزمینی دارد، آسیبپذیرترین بخش آن است که کودکان میباشند.
کودکان سزاوار بهترین امکانات هستند و باید که در دشتی فراخ بازی کنند و کودکی را بیازمایند. آنها دیگر نباید از زجر گرسنگی، شکنجه شوند، دیگر نباید به خاطر بیماری با مرگ مواجه شوند، دیگر نباید گرفتار دشواری جهل و بیسوادی شوند. دیگر نباید امیدهای آینده، دچار سوءاستفاده و آزار جنسی قرار گیرند. دیگر کودکان نباید خود را درگیر کارهایی خلافی کنند که قدرتمداران از آنان میخواهند، آن هم در دورانی که هنوز آنها قدرت تمیز خوب از بد را ندارند.
در برابر شما مخاطبهای عالیقدر و همهی آنهایی که در سراسر جهان سخنان ما را میشنوند، اعلام میکنیم که آفریقای جنوبی جدید، خود را متعهد میداند که به همهی پیماننامههای بینالمللی که مربوط میشوند به پیگیری بی امان از حفاظت، توسعه و بقای کودکان، پایبند باشد و اجرا کند.
ارمغانی که از آن صحبت کردم، باید همچنین با معیار سنجش رفاه و شادی مادران و پدران همین کودکان نیز اندازهگیری شود. مردمانی که باید بی هیچ هراسی، هراس از چپاول و راهزن، بتوانند همهی کرهی خاکی را زیر پا بگذارند. دیگر کسی نباید به سبب بینش سیاسی یا باور ماتریالیستی، کشته شود. دیگر نباید به صورت کسی تف انداخته شود، چون گرفتار فقر است و نداری.
اینان، همانهایی که اندوه نداری و فقر آزارشان میدهد هم، باید بر این باور باشند که غم سنگین ناامیدییی که در درون خود دارند، زایش در حال گرسنگی، بیخانمانی و بیکاری، پایان خواهد گرفت که پایان شب سیه، سپید است.
ارزش هدیهای که به جامعه داده خواهد شد، باید با میزان کامیابی در رفاه عمومی سنجیده شود. رفاه کسانی که به وسیلهی نژادپرستان به دو نیم تقسیم شده بودند؛ سیاه و سفید، غنی و فقیر. کسانی که اعتمادشان حتا به خود نیز در هراس از نژادپرستی، کم و گاه به طور کلی گُم شده است.
اینان، مردمانی که داغ نژادپرستی را بر گردهی خود دارند، باید که به اهانتهای بزرگ پشت کنند و به جای آن روی بیاورند به کرامت و شرف انسانی. باید به توهینی که انسانها را به خدایگان و بردگان توصیف کرده، و به فرودستان آموخته که مانند درنده زندگی کنند و بقایشان در گرو تخریب دیگران است، پشت کرد تا انسانیت شکوفا شود.
میزان سنجش ارمغانی که با هم سهیم خواهیم شد باید صلح و زندگی دوستانهای باشد که برآمد آن پیروزی بر پلشتی و تاریکی است. چرا که شرایط مشترک انسانیمان که سیاه و سفید را به هم پیوند میزند و در گوشمان زمزمه میکند که باید همهمان به سان کودکان بهشتی زندگی کنیم، شرط پیروزی بر نامردمیهای امروز است.
بنابراین، ما باید زندگی کنیم. چرا که در جامعهای که خواهیم آفرید، اعلام میکنیم که انسانها برابر با هم زاده میشوند. معنای این برابری هم این است که همه سهمی برابر از زندگی، آزادی، رفاه، حقوق بشر و حکومت خوب دارند.
در چنین جامعهای نباید بار دیگر اجازه داد که زندانی عقیدتی وجود داشته باشد. نباید فرصتی ایجاد شود که حقوق زندانی معمولی هم حتا نقض شود.
همچنین، نباید هرگز چنین اتفاق بیفتد که همهی راههای مسالمتجویانهی برای رسیدن به صلح، توسط صاحبان قدرت، برای دور کردن مردم از قدرت، برای حفظ منافع خویش و دستیابی به قدرت، بسته شود.
در ارتباط با آنچه گفته شد، ما، از دولت برمه درخواست میکنیم که خانم «آنگ سان سوچی» هموند ما در جمع برندگان جایزهی صلح نوبل را آزاد کند و در گفتمان با او و همکاراناش راه حلی مسالمتآمیز برای دشواریهایی که سد راه دموکراسی شده، بیابند. (در آن روزها، هنوز خانم «آنگ سان سوچی» در زندان خانگی بود و دولت برمه هم امکان هیچ گفتمانی را فراهم نمیکرد. امروز اما ایشان آزاد شده و نمایندهی پارلمان هم میباشد. مترجم).
ما آرزو میکنیم که صاحبان قدرت در برمه چنین کاری را بکنند و بی درنگ امکانی را فراهم بیاورند که ایشان از تواناییها و انرژی خود نه تنها در جهت رفاه مردم وطناش که برای انسانیت به صورت یک کل، استفاده کند.
به دور از هر گونه خشونت و سیاست خشنی که در کشور ما جاری است، از این فرصت استفاده میکنم و به همراه کمیتهی صلح نوبل نروژ، به شریک جایزهی صلح نوبلام، آقای «دی کلارک» ادای احترام میکنم و تبریک میگویم.
ایشان این جرأت را داشته که اعتراف کند، در جامعهی ما تحمیل آپارتاید به مردم، کاری بس اشتباه بوده.
ایشان این بصیرت را داشته که بپذیرد، مردم آفریقای جنوبی باید با امکان برابر در همهی گفتمانهای عمومی شرکت کنند و آینده را چنان برنامهریزی کنند که سود همهگان در آن در نظر گرفته شده است.
البته در جامعهی ما هنوز هم هستند کسانی که باور دارند با خزیدن به سوی باورهای منسوخی که آزمایش شده و برآمدی مگر شوربختی نداشته، میتوان عدالت و صلح را بی آن که برابری انسانها در نظر گرفته شود، برقرار کرد.
ما آرزومندیم که امید، همچنان در دل مردم زنده بماند و همین موجب شود تا دریابند که تاریخ را نمیشود انکار کرد و جامعهی جدید هم نمیتواند با بازتولید تنفر از گذشته آفریده شود. برای ساختن جامعهی جدید، باید از گذشته درس گرفت اما با تنفر از آن یاد نکرد. باید شکل بازسازی را به درستی آموخت و تلاش نکرد که برای فریب مردم روپوشهای اغواگرانه یا حتا زیبا ساخت و مردم را برای حفظ تنفر در درون خویش تشویق کرد.
از این فرصت استفاده میکنیم و ادای احترام میکنیم به همهی کسانی که جنبش دموکراسی خواهانهی ما را هدایت کردند، از جمله اعضای جبههی میهنی کشور که خود نیز، نقش به سزایی برای دموکراسی خواهی و رساندن کشور به اینجایی که اکنون هست، داشتهاند.
خوشحالیم که نمایندهی همهی نهادها، از جمله کسانی که در خدمت ساختار جدید کشور بودهاند و یا هستند، همراه ما به اسلو آمدند تا شاهد برآمد تلاش خود باشند. آنها نیز باید در مراسم اعطای جایزهی صلح نوبل شرکت کنند و خود را در این جایزه، سهیم بدانند.
ما با این زندگی میکنیم که آفریقای جنوبی، چون ققنوس بار دیگر رستاخیزی از خاکستر خویش داشته باشد و در این مبارزهی بیامان و جانفزا، کامیاب باشد. ما شاهد جهان کوچکی از دنیای نو هستیم که در حال زایش کودک خویش است.
این جهان نوزاد، باید جهانی باشد سرشار از دموکراسی و احترام به حقوق بشر. باید جهانی باشد رها شده از پلشتیها، فقر، گرسنگی، محرومیت و جهل و بیسوادی. باید جهانی باشد که برّی باشد از تهدید و جنگ داخلی، باید از هر نوع تعدی خارجی نیز مصون باشد. این جهان نو، باید بتواند تراژدی فرار میلیونها انسانی که مجبور به ترک خانه و کاشانهی خود شدهاند و در گوشهای دیگر از دنیا تن به پناهندگی دادهاند، را پایان دهد.
روندی که کشور آفریقای جنوبی و بخش جنوبی آفریقا به مثابهی یک کل پشت سر گذاشته، مصرانه از ما میخواهد که همین جریان سیلآسای دموکراسی را ادامه دهیم و این منطقه از جهان را محلی برای زندگی کنیم که نمونهای باشد برای همهی وجدانهای آگاهی که خواهان چنین دنیایی هستند.
بر این باور نیستیم که جایزهی صلح نوبل، تقدیری باشد از آنچه رخ داده و مربوط است به گذشته.
آوا و فریادهایی به گوشمان میرسد که میگویند؛ این درخواستی است از همهی کسانی که در سراسر جهان برای پایان دادن به رژیم آپارتاید در تلاش بوده و هستند. در این معنا، کار به پایان نرسیده و هنوز جریان دستیابی به صلح، آزادی و حقوق بشر، ادامه دارد و باید هر روز در پیکار بود تا مبادا که آنچه به دست آمده، از دست برود.
فراخوان آنها را درک میکنیم. فراخوانی که ما را وامیدارد تا همهی توان باقی ماندهمان را به کار گیریم تا بار دیگر، تجربههای تلخ، دردآور خودنمایی نکنند. فراخوانی که به یادمان میآورد که شرط عادی و معمول تجربهی انسانی، دموکراسی، عدالت، صلح، برابری، نبود نژادپرستی، نبود تبعض جنسیتی، رفاه برای همه، بهداشت عمومی و همبستگی بین مردم است.
با توجه به فراخوانی که در گوشهامان زمزمه میکنند و با الهام از افتخاری که شما نصیبمان کردید، ما هم متعهد میشویم که آنچه در توان داریم را به میدان بیاوریم و آنچه میتوانیم انجام دهیم تا جامعه نو ساخته شود، طوری که در آینده هیچ کس بخشی از «پلشتی این جهان» نباشد.
اجازه دهید، هرگز کسی از نسلهای آینده نتواند بگوید که بیتفاوتی، بدبینی یا خودبینی و غرور ما موجب شکست آرمانهای بشر دوستانهی نوبل شده است.
اجازه دهید که تلاش همهی ما، نشان این گفتهی «مارتین لوتر کینگ» باشد که میگوید: “انسانیت دیگر نمیتواند محدود باشد به تراژدی شب بی ستارهی نژادپرستی و جنگ”.
بگذارید تلاش جمعی ما، نشان این باشد که او یک خیالباف صرف نیست، آن گاه که از زیبایی صلح و برادری سخن میگوید و این که این زیبایی برتر از زیبایی و شکوه پول و طلا و نقره است.
بگذارید سپیدهدم دنیای جدید را در رستاخیزی نو، شاهد باشیم.
متشکرم
پانویس:
*) «نِلسون رولیهلاهلا ماندِلا» زادهٔ ۲۶ تیر ۱۲۹۷ خورشیدی برابر با ۱۸ ژوئیه ۱۹۱۸، نخستین رئیس جمهور آفریقای جنوبی است که در انتخابات دموکراتیک عمومی برگزیده شد. وی پیش از ریاست جمهوری از فعالان برجستهٔ مخالف آپارتاید در آفریقای جنوبی و رهبر کنگره ملی آفریقا بود. او به خاطر دخالت در فعالیتهای مقاومت مسلحانه مخفی محاکمه و زندانی شد. مبارزه مسلحانه، برای ماندلا، آخرین راه چاره بود؛ او همواره پایبند به عدم توسل به خشونت بود. ماندلا در طول ۲۷ سال زندان، که بیشتر آن را در یک سلول در جزیره روبن سپری کرد، مشهورترین چهرهٔ مبارزه علیه آپارتاید در آفریقای جنوبی شد. گرچه رژیم آپارتاید و ملتهای طرفدار آن وی و کنگره ملی آفریقا را کمونیست و تروریست میدانستند، مبارزه مسلحانه بخشی جداییناپذیر از مبارزه علیه آپارتاید بود. ماندلا پس از آزادی از زندان در سال ۱۹۹۰، سیاست صلحطلبی را در پیش گرفت، و این امر منجر به تسهیل انتقال آفریقای جنوبی به سمت دموکراسیای شد که نماینده تمامی اقشار مردم باشد.
ماندلا پس از دریافت جوایزی در طول چهار دهه، هم اکنون یک چهره سرشناس دولتمرد است که همچنان در مورد مسائل مهم عقاید خود را ابراز میدارد. او را در آفریقای جنوبی اغلب تحت عنوان مادیبا میشناسند، این عنوان افتخاری را بزرگان خاندان ماندلا به وی دادهاند. این عنوان دیگر مترادف با نام نلسون ماندلاست. بسیاری از مردم آفریقای جنوبی نیز بهنشانهٔ احترام وی را مخولو (پدربزرگ) صدا میزنند.
* عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران تحریریه شهروند در اروپا است.
Abbasshokri @gmail.com