شکنجه و تجاوز جنسی پدیده های تازه ای نیستند و از قرون گذشته تا حال به صورت وسیعی علیه مبارزان و آزادیخواهان به کار گرفته شده و می شود. 


شهروند ۱۲۴۸  پنجشنبه ۲۴ سپتامبر  ۲۰۰۹


 

شکنجه و تجاوز جنسی پدیده های تازه ای نیستند و از قرون گذشته تا حال به صورت وسیعی علیه مبارزان و آزادیخواهان به کار گرفته شده و می شود. به عنوان مثال می توان از تجاوز به صدها زنان مسلمان بوسنیا و ۲۵۰۰۰ زنان روآندا در دهه ۱۹۹۰ و ۴۰۰۰۰ زنان کنگو از سال ۲۰۰۰ به بعد نام برد و (۱) این اعمال شنیع و غیرانسانی مختص به جهان سوم نبوده و نیست و جهان پیشرفته اول و دمکراسی نیز از این حربه غیراخلاقی هر گاه لازم باشد استفاده می کند. تجاوزات جنسی سربازان فرانسوی به زنان، مردان و بچه های الجزایری، در جنگهای آزادیخواهی الجزایر (۲)، عوامل اسرائیلی به زنان و مردان فلسطینی و لبنانی (۳) و ارتش آمریکا و مزدوران اسرائیلی اجیر شده آن علیه زنان و مردان عراقی در زندان ابوغریب بغداد (۴) تنها نمونه هایی از وحشی گریهای جهان اول برای کسب اطلاعات و شکستن مقاومت رزمندگان و آزادیخواهان هستند.

تجاوز جنسی اصولا برای خرد کردن روحیه و از بین بردن شخصیت زندانیان سیاسی، دگراندیشان و آزادیخواهان، اعمال صدمات روحی و روانی به خانواده، و اطرافیان، و رخنه کردن به درون سلولها و گروههای مبارز و مخالف به کار گرفته می شود. شکنجه گر، نوع شکنجه، و شدت و ضعف برای جمع آوری اطلاعات موثر نبوده و اصولا اطلاعات کسب شده از طریق شکنجه غیرقابل اطمینان و بی ارزش هستند. (۵)  آقای الن در شویز ـ استاد حقوق دانشگاه هاروارد و از مدافعان سرسخت اسرائیل ـ می نویسد که تاریخ بی اثر بودن شکنجه را برای کسب اطلاعات ثابت کرده و کسانی که به شکنجه دست می زنند اشتباه تاریخ را تکرار می کنند. (۵) (البته ایشان با یادآوری این نکته سعی کردند که نشان بدهند که اسرائیل دست به شکنجه نمی زند و از درسهای تاریخ آموخته است) با همه این احوال، حکومتها و عوامل آنها قبول نداشته و ندارند که شکنجه بی فایده است و سعی کرده و می کنند که با ابداع و کشف شکنجه های تازه و تازه تر بتوانند اطلاعاتی مفید و موثر از شکنجه شدگان به دست آورند. تجاوز جنسی شدیدترین نوع شکنجه و تجاوز به حریم شخصی است و حربه تازه ایست که علیه شهروندان ایرانی به کار گرفته شده و می گیرد.

تنبیه و شکنجه های جسمانی و دردهای وارد شده چه بسا که با گذشت زمان تحلیل و یا فراموش می شود ولی تجاوز جنسی کمتر فراموش می شود و بازگویی  و یادآوری آن می تواند درد و رنج آن را دوباره تازه بکند. این را به خوبی می توان در چهره های خانمها کتایون آذری (۷) و آذر آل کنعان (۷) هنگام بازگویی خاطرات زندانشان مشاهده و احساس کرد. شکنجه و کشتار مخالفان از آنها شهید، قهرمان و رهبر می سازد و نام و خاطرات آنها در سینه ها ثبت می شود و از سینه ای به سینه ی دیگر انتقال می یابد. اکثر ایرانیان از وقایع ۱۶ آذر ۳۲ و ۱۸ تیر ۷۷ باخبرند و کمتر ایرانی است که اسامی مبارزانی چون خسرو روزبه، تختی، فروهرها، محمدی و صدها نفر دیگر را نشنیده و آگاهی نداشته باشد. تجاوز جنسی، اما، مبارزان و دگراندیشان را گوشه گیر، روان پریش، و سر شکسته می کند و روحیه اش را از بین می برد و شخصیت او را منهدم می کند. از این روست که متجاوز خانم آل کنعان به ایشان گفته اند "خیلی سرت بلند بود، با گردن برافراشته راه می رفتی، باید این سر برافراشته را پایین بیاورم. کاری می کنم که دیگر روت نشه (با سر و گردن برافراشته در اجتماع ظاهر شوی)" و از شکنجه بدنی برای گرفتن اطلاعات دست کشیدند و نخواستند که خانم آل کنعان از کسی بگوید و اطلاعاتی بدهد.

مطالعه جامعه ملی زنان آمریکا (۸) نشان می دهد که بین ۵۰ تا ۶۹ درصد قربانیان تجاوز جنسی ـ چه آنهایی که تا ۵ سال قبل از آن مطالعه و چه آنهایی جلوتر قربانی شدند ـ نگران بودند که نکند افراد خانواده و فامیل از این موضوع آگاه بشوند، یا مردم آنها را سرزنش بکنند، و یا اسم و مشخصات آنها در مطبوعات و رسانه های عمومی فاش بشود. حدودا ۳۰ درصد قربانیان تجاوزات جنسی دست به خودکشی می زنند و همین درصد نیز دچار کسالت و آشفتگی بعد از جراحات روحی می شوند. آنهایی که به پریشان ریشی و آشفتگی بعد از تجاوز جنسی مبتلا می شوند (۹) نمی توانند به تجاوز فکر نکنند و جلوی چنین افکاری را بگیرند. تصورات و کابوسهای عمیق از تجاوز دارند و هر زمانی که آن حوادث را در افکارشان تجربه بکنند  دچار جراحات روانی زمان حادثه می شوند. گوشه گیر می شوند و از نظر احساسی می میرند و علاقه به زندگی را از دست می دهند و دست به خودکشی می زنند. این افراد سعی می کنند هر گونه فکر و احساساتی را که ضربات فاجعه و جراحات تجاوز را به خاطر می آورد پس بزنند و حتی از نزدیک شدن به محل حادثه دوری جویند. آنها فوق العاده مواظب و گوش بزنگ هستند و به هر صدا و استثناء در اطرافشان توجه می کنند، خوابشان بی نظم می شود، با مشکل می خوابند و نمی توانند در خواب بمانند و در نتیجه از خواب می پرند. علاوه بر مشکلات برشمرده در بالا، قربانیان تجاوزات جنسی دچار تغییرات دائم در فیزیولوژی مغز می شوند. در نتیجه از ادامه مبارزه و حق طلبی دست برمی دارند و این همان چیزی است که شکنجه گر می خواهد.