شهریاران بی قرار در تورنتو
از روز ۱۲ تا ۲۴ نوامبر مجموعه ای از ۵۰ طرح سیاه قلم کیوان مهجور نقاش، گرافیست و طراح با عنوان «شهریاران بی قرار و ضیافت»، که نمایشگاه مشترک او و افشین هراتی است، درآرتا گالری تورنتو به نمایش گذاشته می شود. این اولین نمایشگاه آثار این هنرمند در تورنتوست. پیش از این یک مجموعه از ۷۰ طرح کیوان مهجور از اواسط سپتامبر تا آخر اکتبر ۲۰۱۱ در گالری مکیک مونترال به نمایش درآمد. این نمایشگاه جزو موفق ترین نمایشگاه های این گالری از شروع کارش از سال ۲۰۰۷ تاکنون بوده است. از این نمایشگاه استقبال فراوانی شد چنانکه همه ۷۰ اثر این هنرمند به فروش رسید.
کیوان مهجور در سال ۱۳۲۷ در اصفهان به دنیا آمده است. پس از اتمام دوره ابتدایی نزد حاج مصور الملکی مینیاتوریست و نقاش مشهور معاصر اصفهان و ایران که از آخرین استادان مینیاتور مکتب اصفهان بوده است، نقاشی را آموخته و تا آخر و اتمام دوره دبیرستان شاگرد او بوده و بعد در رشته ادبیات فارسی در دانشگاه پهلوی شیراز تحصیل کرده است.
کیوان از سال۱۳۵۲ تا کمی پیش از انقلاب سال ۱۳۵۷ به عنوان یکی از برنامه ریزان و مدیران هنری فرهنگسرای نیاوران مشغول به کار بوده است. همزمان در دهه ۱۳۵۰ همراه با امید روحانی کتابفروشی و انتشارات نشر آزاد را راه اندازی و مدیریت می کرده است. کیوان مهجور در سال ۱۳۵۹ همانند صدها هنرمند دیگر ایران به اجبار مهاجرت کرده و بعد از یک سال زندگی در پرتغال در اوایل دهه ۱۹۸۰ به کانادا مهاجرت کرد و از آن زمان تاکنون در مونترال زندگی می کند.
***
طراحی و نقاشی برای شما و در زندگی تان چه جایگاه و چه معنا و مفهومی داشته و دارد؟
ـ پاسخ این سئوال شما شاید کمی شاعرانه به نظر بیاید! اما درواقع همان مفهومی است که برای انسان اولیه در غارها داشته، برای آنها، نقاشی شاید نقش جادویی بوده که چیزی را در واقعیت خارج از غار تسخیر می کرده یا به اختیار درمی آورده. فکر می کنم کار ما همین است.
از زمانی که در خردسالی، نزد حاج مصورالملکی در اصفهان شروع به آموختن این هنر کردید تا به اکنون، در دوره های مختلف زندگی تان، در گذر زمان چه تحولات عمده ای در کارتان به وجود آمده؟
ـ در اول خوب همان آشنایی با رنگ و طرح و اسلوب مینیاتور بود، اما به تدریج با ورود مفاهیم ادبی در کارها و آشنایی با رابطه شان با نقاشی سنتی ایران اتفاقات دیگری در ذهنم شکل گرفت. اینکه نقاشی ما یک نوع مصور کردن مفاهیم مذهبی و ادبی بوده که به تدریج به ما رسیده. درک همین مطلب سبب شد تا پس از دبیرستان به دانشگاه که رفتم به جای نقاشی به رشته ادبیات بروم و به کار نقاشی ادامه دهم. محیط فرهنگی و ادبی اصفهان هم از این بابت سهم بسیار مهمی داشت. این که کار نقاش ها، نقره کارها، فرش باف ها، ملیله دوزها، موسیقی دان ها تا این حد مورد تحسین و تشویق مردم بود، مشوق ماهایی می شد که در کنار درس مدرسه به این کارها می پرداختیم. تجربه پنج سال زندگی در شیراز هم از این بابت به گونه ای دیگر موید کارهایی بود که می کردم. بعدها با رفتن به اروپا و بعد زندگی طولانی دور از ایران، فکر می کنم کارهای مرا شخصی تر و خصوصی ترکرد. طرح هایم که حالا به سی مجلد بالغ شده، حاصل یک دوره سی ساله نوعی یادداشت های روزانه است.
در طرح هایتان در نمایشگاه «شهریاران بی قرار و ضیافت» در آرتا گالری، چه موضوعات، محتوا و تکنیک هایی از کار طراحی شما را می بینیم؟
ـ اینها را می توانم بگویم منتخبی از یادداشت های روزانه امسالم است. همه سیاه قلم. در مورد محتوا، آنچه هست یک نوع روبرو کردن بیننده است با فضایی که عناصری از یک شعر را به بیننده القا می کند بدون آنکه او را با کلام درگیر کند.
شما از شاگردان حاج مصور الملکی بوده اید، تاثیرات آموزه های این استاد در آثار تجسمی شما، در نقاشی ها، طرح ها و در کارهای گرافیکی که کرده و می کنید، چه بازتابی داشته و آیا هنوز این تاثیرات در کارهایتان، جزو ساختار و یا پایه آنچه خلق می کنید، هستند؟
ـ شاگردی من (نزد حاج مصور الملکی) آشنایی مقدماتی کار با استاد بود و به هنگام جدایی هنوز به آن بلوغ لازمه در کار نرسیده بودم که واقعا در این مورد ادعایی داشته باشم. اما آنچه بیش از هر چیز مرا به ادامه کار مشتاق می کرد، روحی بود که در آن مکان یعنی خانه استاد که حالا موزه است برقرار بود. آنجا اشاره هایی بود که نگاه مرا به مینیاتور به جایی عمیق تر می برد. یادم است یک روز بحث بر سر مینیاتوری از بهزاد بود، استاد گفت در این مینیاتور مجنون به قبیله لیلی آمده در جستجوی اوست. نقاشی پر از زن های قبیله است اما هیچکدام “لیلی” نیست. همین تعبیر را من سالها بعد در رمان “نام من قرمز” است اورهان پاموک دیدم. جالب است نه؟
شما حدود دو سال پیش اولین نمایشگاه آثارتان را در مونترال برگزار کردید و حالا برای نخستین بار در تورنتو علاقمندان فرصت پیدا کرده اند تنها گزیده ای از طرح های شما را ببینند. در حالی دست کم حدود چهار دهه است در زمینه هنرهای تجسمی به صورت حرفه ای و مداوم کار می کنید، چرا پیش از این نمایشگاهی نداشتید و نمایشگاه های بیشتری نمی گذارید؟
ـ حداقل سه دهه است (نمایشگاه) کارهایم خصوصی برگزار شده است. عده ای کارهایم را می شناخته اند به خانه ام می آمدند و آنها را می دیدند. می خریدند یا نه مطلب دیگری است. جهان به سرعت تغییر می کرد و در شناخت راه باید گفته عین القضات را حلقه گوش می کردی که “زنهار که راه خود به خود گم نکنی!”
هنوز نمایشگاهی از تابلوهای رنگی تان برگزار نکرده اید، با توجه به استقبالی که از طرح های شما شده، در نظر دارید آنها را هم به تماشا بگذارید؟
ـ در مورد کارهای رنگی البته به دلیل طولانی بودن پروسه کار و محدود بودن تعداد کارهای تولید شده، من هیچوقت مجموعه بزرگی نداشتم که بتوانم به نمایش بگذارم. در آینده شاید.
وضعیت نقاشی و هنرهای تجسمی در ایران و جهان را اکنون چگونه می بینید؟ از دیدگاه شما در همه سالها که به این هنر مشغول بوده اید، هنر تصویرسازی چه تحولاتی پیدا کرده و این هنر اکنون در میان جوامع انسانی، بویژه به خاطر افزایش سرسام آور ارتباطات، چه جایگاهی پیدا کرده است؟
ـ خوشبختانه هنرهای تجسمی ایران هیچوقت مثل امروز دچار چنین رونقی نبوده است. می گویم خوشبختانه چون به هر حال و ناگزیر از چنین تعداد نقاش حتما هنرمندان مهمی بروز خواهند کرد. در این تردیدی نیست، اما دو چیز همین موج از جوان ها را به مخاطره می اندازد. اگر حراجی های آثار هنری ملاک ارزش یک اثر شود و دوم سیل “ترجمه” نظریه های غرب بدون داشتن زمینه بنیادی، کار هنرمندان جوان ما را از اصالت دادن به تجربه های خودشان باز دارد.
در مورد افزایش سرسام آور اطلاعات باید بگویم سال پیش در سفری به لندن به نمایشگاهی از آخرین آثار دیوید هاکنی رفته بودم. نقاشی ها روی بوم های عظیمی بود که همه دیوارهای نمایشگاه را پوشانده و همه از مناظر طبیعت انگلستان. پاسخ او به سئوال بینندگان این بود که از دیدن مردمی که هنگام سفر روزانه شان به کار به جای دیدن مناظر زیبای طبیعت سر از روی “آی پد”های خود برنمی دارند دچار افسردگی شده است و این نقاشی ها را به جهت جلب توجه دوباره آنها به طبیعت خلق کرده است. مختصر آن که آنچه در تکنولوژی اتفاق افتاده بسط و توسعه ابزار کار است. ارتباطی با روح خلاق ندارد. آن روح خوشبختانه هنوز در اختیار انسان باقی مانده.
چقدرهنرها به طور کلی و بویژه هنرهای تجسمی ایران و جهان و کار نقاشان برجسته جهان در نگاه شما به هنرهای تجسمی و بر کار شما تاثیر داشته اند؟ خود را پیرو مکتب و یا آثارهنرمند و یا هنرمندان خاصی می دانید؟
ـ نه! من اصلا به این نوع نگاه اعتقادی ندارم چون فکر می کنم هر انسانی موجودی یگانه است که دغدغه اش در زمانه ای که زندگی می کند کشف وجوه آن یگانگی است. اگر غیر از این کند وقتش را تلف کرده.
در نمایشگاه شهریاران بی قرار و ضیافت، تابلوهای افشین هراتی هم همراه با طرح های شما به نمایش گذاشته می شوند. نظرتان درباره کارهای افشین هراتی چیست و آیا به دلیل ویژه ای این نمایشگاه دو نفری را با این هنرمند گذاشته اید؟
ـ من و افشین آشنایی دیرینه ای با هم داریم. او به جان نقاش است و قلم قوی در کار دارد. او که حالا زندگی اش در رفت و آمد بین تهران و مونترال می گذرد کاملا تصادفی همزمان با من قصد به نمایش گذاردن کارهایش را داشت و چه بهتر از همراه شدن با او… دو نقاش مونترالی در تورنتو!
آقای مهجور از شرکت شما در این گفت و گو برای شهروند، متشکریم.
* علی شریفیان هنر آموخته رشته تئاتر و هنراست و در رشته علوم ارتباطات در کانادا تحصیل کرده، از همکاران شهروند است و علاوه بر مسائل هنری به عنوان روزنامه نگار آزاد درباره امور سیاسی، اجتماعی و هنر و فرهنگ کانادا هم می نویسد.