ساعدی سناریست
غلامحسین ساعدی بیست و چهارم دی ماه هزار و سیصد و چهارده در تبریز متولد شد. در ویکی پدیا روز تولدش را غلط نوشته اند؛ همچنین بسیاری از حرف ها و مصاحبه های او را به صورت تکه شده و حذف شده روی سایت های اینترنتی قرار داده اند. غلامحسین ساعدی در طول عمر کوتاه و پربارش که به پنجاه هم نرسید راه ها و حرفه های متفاوتی را به صورت موازی پیمود و خلاقیت ها و استعداد خود را زمینه های مختلف هنری نشان داد که فیلمنامه نویسی یکی از آنهاست.
سناریو نویسی ساعدی به دهه چهل بر می گردد. آغاز سینمای مولف در ایران بر اساس آثار نویسندگان ایرانی در دهه چهل است. در دهه سی و چهل، برخی از نویسندگان ایرانی جذب سینما شدند و به جای دنیای پر از سانسور و خفقان آوری که بر کلمات تحمیل می شد زبانِ تصاویر و سینما را برگزیدند. ابراهیم گلستان و بهرام بیضایی و غلامحسین ساعدی و ناصر تقوایی و پرویز صیاد و علی حاتمی و نادر ابراهیمی و فروغ فرخ زاد و … خیلی های دیگر از این جمله اند.
ساعدی به عنوان سناریست، داستان های خود را برای سینما آماده کرد و از نو نوشت. اولین فیلمنامه ساعدی “فصلِ گستاخی” است که در سال ۱۳۴۸ توسط نشر نیل به چاپ رسید ولی هرگز تبدیل به فیلم نشد. “عافیتگاه” بر اساس داستانی به همین نام، از مجموعه داستانِ “دندیل” دومین فیلمنامه غلامحسین ساعدی است که آن هم تبدیل به فیلم نشد.
فیلم “گاو” بر اساس چهارمین داستانِ مجموعه “عزاداران بیل” ابتدای همکاری او با داریوش مهرجویی است و فیلمش در سال ۱۳۴۸ ساخته شد. “گاو” داستان یک روستایی است که پس از مرگ گاوش دیوانه می شود و خود را گاو می پندارد و سرانجام مانند گاوش به قتل می رسد. فیلم “گاو” به شکلی، نجات بخش سینمای ایران شد چرا که تصادفاً آیت الله خمینی این فیلم را دیده بود و پسندیده بود و به همین دلیل بارها و بارها در تلویزیون جمهوری اسلامی به نمایش گذاشته شد. فیلم «گاو» به صورت کامل بر روی یوتیوب موجود است.
دومین همکاری سینمایی ساعدی به عنوان فیلمنامه نویس، با ناصر تقوایی است. ناصر تقوایی فعالیت سینمایی خود را به عنوان کارگردان با فیلم “آرامش در حضور دیگران” بر اساس داستانی از ساعدی به همین نام از مجموعه داستان “واهمه های بی نام و نشان”، در سال ۱۳۴۹ آغاز می کند، ولی این فیلمنامه تاکنون به صورت مستقل به چاپ نرسیده است.
نوشتنِ سناریوی “دایره مینا” بر اساس داستانِ “آشغالدونی”، یکی از سه داستانِ مجموعه “گور و گهواره”، نیز دومین همکاری مشترک ساعدی و مهرجویی است و در سال ۱۳۵۳ ساخته شد. “آشغالدونی” سرگذشت علی، پسر فقیری است که بعدها از مقامات بالای ساواک شد. ساعدی در “آشغالدونی” جامعه سرمایه داری را چون خون آشامی که خونِ فقرا را می مکد تصویر کرده است. داستانِ “آشغالدونی” یکی از عوامل دستگیری ساعدی در سال ۱۳۵۳ بود. ساعدی قریب یک سال در زندان به سختی شکنجه شد تا شخصیت اش تخریب شود و از نوشتن دست بردارد.
در دورانِ تبعید، ساعدی با همکاری داریوش مهرجویی چند سناریو نوشت که فیلم در مرحله تهیه و تدارک متوقف می شود و به دلیلِ مشکلات بسیار به تحقق نمی پیوندد: “رنسانس” و “دکتر اکبر” (پس از مرگ ساعدی، “سنگ روی سنگ” که روایتی از سناریوی “دکتر اکبر” است در نامه کانون، دفترهای کانون نویسندگان ایران در تبعید، نوامبر ۱۹۸۹ در پاریس منتشر شده است.) و “مولوس کورپوس” بر اساس داستانِ “خانه باید تمیز باشد” از مجموعه داستانِ “آشفته حالان بیدار بخت” (مجموعه ده داستان)، به نگار، تهران ۱۳۷۷) و “مولوس کورپوس” در سال ۱۳۷۸ توسط نشر قطره در ایران منتشر شد.
آثار ساعدی در ایران هنوز چاپ می شود اما از میزانِ حذف و دخالت ارشاد در انتشار کتابهای چاپ شده در ایران بی خبریم.